پنج شنبه 13 ارديبهشت 1403 - 21 شوال 1445 - 2 مي 2024
تبیان، دستیار زندگی
در حال بار گزاری ....
مشکی
سفید
سبز
آبی
قرمز
نارنجی
بنفش
طلایی
همه
متن
فیلم
صدا
تصویر
دانلود
Persian
Persian
کوردی
العربیة
اردو
Türkçe
Русский
English
Français
مرور بخشها
دین
زندگی
جامعه
فرهنگ
صفحه اصلی تبیان
شبکه اجتماعی
مشاوره
آموزش
فیلم
صوت
تصاویر
حوزه
کتابخانه
دانلود
وبلاگ
فروشگاه اینترنتی
عبارت مورد نظر :
لیست دوره ها
>
دروس خارج فقه
>
کتاب الحج (آیت الله فاضل لنکرانی (ره))
>
جلسه 2
متن
درس دوم خارج فقه، بحث حج، توسط استاد فاضل لنكرانى. 1365
«اعوذ بالله من الشيطان الرجيم»
«بسم اللّه الرحمن الرحيم»
در مسئله 45 اين طور مىفرمايند «لو ترك الحج و مع تحقق الشرايط متعمداً اتقرَّ عليه مع بقائها الى تمام الاعمال و لو حج تقد دعوها و ان كان البلوغ صلاح الدين بالله اذا بلغ قبل احد الموقفين فانّه مجز على الاقوا و كذا لو حج مع تقد الاستطاعة الماليه» اين قمستى از مسئله 45 است. باز هم دنباله دار است. در اين قسمت هم فرع را ذكر مىفرمايند. اولين فرع اين است كه اگر كسى استطاعت به جميع اقسامها، استطاعت ماليه، استطاعت بدنيه، استطاعت صربيه و همه شرايط وجوب است، در او تحقق يافته باشد و توجه به وجوب شرايط هم داشته باشد، مثل مسئله گذشته كه فرض اعتقاد به خلاف مطرح بود نه، اين جا مسئله اعتقاد به خلاف مطرح نيست. همان واقعيت را اين هم به آن توجه دارد و معتقد به آن واقعيت است. جميع شرايط وجوب حج در او تحقق دارد. مع ذالك عالماً، عامداً و با اختيار و تساحل حج را ترك كرد. نرفت اين فرضيه الهيه را انجام بدهد. اين مورد قدر مسلم از مسئله استقرار حج عبارت از همين مورد است. حج استقرار پيدا مىكند در اين معناى استقرار حج عبارت از اين است كه اگر در سال آينده بعضى از شرايط وجوب حج و بعضى از استطاعتها هم از او گرفته بشود مع ذالك بايد متسكعاً حج را انجام بدهد. معناى استقرار عبارت از اين مطلب است. اينجا همانطورى كه قبلاً هم اشاره شد دو جهت بايد ملاحظه بشود كه يك جهتش را ما در مسائل آينده ان شاء اللّه تعرض مىكنيم.
همان طورى كه سيدنا الاستاد الاعظم الامام (قدس سره شريف) در آن جا تعرض كردند و آن اين است كه اين كه شما مىگوييد حج را ترك كرده، مع بقاء الشرايط. اين بقاء شرايط تا چه زمان؟ اين ترك حج مع بقاء الشرايط كه موجب استقرار حج است و بايد در سال بعد به هر كيفيتى مانده بايد حج را انجام بده، آيا مقصود از بقاء الشرايط، بقاء الشرايط تا چه زمانى است؟ عرض كرديم در مسئله گذشته اين جا اقوال مختلفى دارد و تفصيلش را هم بعداً عرض مىكنيم، نظر امام (قدس سره) اين است كه بقاء الشرايط الى تمام الاعمال كه تمامى اعمال در روز دوازده ذيحجة امكان دارد تحقق پيدا بكند. يعنى ظهر دوازدهم ذيحجه ديگر زمانى است كه «يومكٍ» كه تمامى اعمال حج تحقق پيدا كرده. نظر امام اين است لكن نظرهاى مختلفى در دو طرف قصه وجود دارد كه آن روز به بعضيهايش اشاره كرديم و تفصيلش را بعد عرض مىكنيم. اما در عبارت مرحوم سيد در كتاب عروه با اين كه مرحوم سيد هم در همان مسئله
آينده ايشان تصريح مىكند به اين كه اين تماميت اعمال اين ملاك براى بقاء شرايط است. بايد شرايط باقى باشد الى تمام الاعمال. بحيثى كه بر حسب مثال اگر يك كسى در ماه رمضان مستطيع شد، خب اين شرعاً ميبايست مقدمات حج را از همان هنگام استطاعت برود تهيه كند، و آماده كند، لكن اين نرفت دنبال تهيه مقدمات و عازم بر ترك حج بود، لكن قبل از آنى كه حتى ذيحجه وارد بشود، فرض كنيد دزد آمد و اين استطاعت اين را به سرقت برد. اين آدم را ديگر ما نمىگوييم يستقرّ عليه الحج. براى اين كه استطاعت تا تمامى اعمال باقى نبوده. بلكه قبل از آنى كه ذيحجه وارد بشود، من باب المثال اين استطاعت را از دست داده. پس آن جايى كه ما مسئله استقرار را مطرح ميكنيم اين به صورت مطلق و صورت كلى نيست. بايد شرايط الى تمام الاعمال باقى باشد. مرحوم سيد هم در مسئله استقرار همين حرف را زده. اما اين جا در همين مسئلهاى كه ما در آن هستيم، ايشان عبارتش اين است، مىگويد شرايط باقى باشد الى ذالحجه. اين بقاء الشرايط را تا ذالحجه بحسب ظاهر كلامشان اين جا ذكر كردهاند. و بلكه در مسائلى كه اين روزه اخير خوانديم، آن جا هم باز يك جا تعبير به الى ذالحجه كردهاند. اما خب پيداست كه اين يا سهو قلمى است كه از ايشان تحقق پيدا كرده مثلاً مىخواستند بنويسند الى الثانى عشر من ذالحجه، كلمه الثانى عشر را فراموش كردهاند. يا اين كه نساخ گرفتار چنين اشتباهى شدهاند. و الا ذالحجه كه يتحقق به دخل الشهر اين نمىتواند ملاك براى اين معنا باشد مخصوصاً با توجه به آن فتواى صريح خود ايشان در مسائل آينده.
پس يك مطلب اين است كه اين تمامى اعمال يعنى منتها عليه شرايط بايد چه باشد. امام بزرگوار (قدس سره) و مرحوم سيد و كثيرى همان الى تمام الاعمال كه روز دوازدهم ذى حجه خواهد بود ملاك قرار دادهاند. اين يك مطلب.
مطلب دوم اين است كه در اين فرعى كه ما در آن وارد هستيم، مسئله استقرار جاى ترديد نيست. در مسائل گذشته استقرار مورد خلاف بود. مورد نزاع بود. اما در اين بحث مورد خلاف نيست. چرا؟ براى اين كه ما يك وقت معتقديم كه استقرار حج نسبت به تارك الحج يك مطلبى است على القاعده و نياز به دليل خاص ندارد و از خود آيه و روايات مثل آيه ما مسئله استقرار را استفاده مىكنيم. يك وقت اين معنا را معتقديم، يك وقت مىگوييم نه، استقرار يك چيزى است على خلاف القاعده و تا مادامى كه دليل نداشته باشد ما نمىتوانيم استقرار را قائل بشويم. در ما نحن فيه هيچ فرقى نمىكند. اگر استقرار را على القاعده دانستيم خود همان ادله وجوب حج از آيه و روايات خودشان دلالت از استقرار نسبت به تارك الحج مىكند. و اما اگر مناغشه كرديم در اين معنا همان طورى كه مناغشه شده بود، خب اين جا ديگر ادله خاصه ما فراوان
داريم. براى اين كه آن روايات كثيرهاى كه در مورد تصويف و اِعمال در باب حج وارد شده بود، روايات متعددهاى كه به مناسبتهاى مختلف ما آن روايات را خواندهايم، مفادش اين بود كه اگر كسى تصويف بكند و اعمال بكند در امر حج كه قدر مسلم از تصويف و اعمال همان ترك عمدى است كه ترك عمدى همين مسئله ما نحن فيه است. اگر كسى تصويف را اعمال كرد، «فقد ضيع شريعة من شرايع الاسلام» يا در بعضى از روايات مىگويد اين «يموت يهودياً او نصرانياً». و همين طور تعبيرات مختلفى كه در مورد تصويف و اعمال وارد شده بود. و پيداست كه اين تصريف و اهمال معنايش اين نيست كه بايد تا آخر عمر اين تصريف و اهمال تحقق پيدا بكند. همين كه انسان فريضه الهى را در زمان خودش با تحقق شرايط ترك كرد متعمداً اين بلا اشكال تصريفٌ و اهمالٌ و رواياتى كه دلالت بر ضم اين معنا مىكند، اين روايات كاملاً منطبق است. پس در خصوص ترك عمدى ديگر مسئله استقرار فرقى نمىكند كه ما استقرار را على القاعده بدانيم يا استقرار را بر خلاف قاعده از راه روايات تصويف و اعمال بكنيم. براى اين كه فرض ما ترك عمدى، آن هم با توجه و عدم اعتقاد به خلاف. هيچ گونه اعتقاد به خلافى در اين جا مطرح نيست. اين يك فرع. اين تمام. حسابش جداى از فروع بعدى است.
در فروع بعدى يك ضابطه كلى وجود دارد. منتها تك تك هم بايد بحث شود. ضابطه كلى اين است كه برخلاف اين فرض اول كه شرايط جمع بود للكن مكلف ترك كرد حج را، «و لم يأت بها عامداً، عاصياً». در اين فروع بعدى عكس اين مسئله است. شرايط بعضى از آنها وجود ندارد. با اين كه بعضى از شرايط وجود ندارد مع ذالك مكلف حج را انجام مىدهد و حج را در خارج ايجاد مىكند. آن وقت بحث ما در اين رابطه بيشتر در اين جهت است كه اين حجى را كه مكلف با نبود بعضى از شرايط انجام داده، آيا اين به درد حجة الاسلام مىخورد؟ مجزى از حجة الاسلام است؟ يا مجزى از حجة الاسلام نيست. تقريباً يك همچين ضابطهاى نسبت به فروع بعدى مطرح است. اما خب، حالا تك تك بايد ملاحظه بكنيم. اولين فرضى كه در عبارت مطرح است اين فرض است كه اگر كسى با فقْد بلوغ واقعاً، يعنى در عين اين كه «لا يكون بالغاً»اين حج را انجام داد، در حالى كه بالغ نبود ذهب الى مدينه و مكه و حج را انجام داد و ما هم قائل هستيم در اين مسئلهاى كه خود آن هم محل نزاع است كه عبادات سبى آيا مشروعيت دارد و به عبارت ديگر رجحان و استحباب دارد منتها چيزى كه بر مكلف لازم است بر سبى مستحب است. نماز «يكون واجباً على المكلف، مستحباً على غير البالغ». حج هم همينطور. اين يك وقت اين حرف را مىزنيم و يك قول در باب عبادات سبى اين معناست، مشروعيت و رجحان و استحباب، قول ديگر مىگويد نه، اين
عبادات سبى جنبه تمرينى دارد و الا هيچگونه رجحانى در آن وجود ندارد. منتها يك حكم استحبابى متوجه به ولى سبى است كه سبى خودش را وادار بر اين عبادات بكند و تمرين بدهد او را نسبت به اين عبادات. حالا ما روى قول شرعية الرجحان كه تحقيق در اين مسئله هم همين است و محققين مهم همين قول را اختيار كردهاند كه عبادات سبى شرعية، لا تمرينه. فقط روى اين قول. اين سبى يك وقت اين است كه تمامى اعمال خودش را در حال عدم بلوغ انجام مىدهد. رفت مكه و حج انجام داد و تمامى اعمال در حال عدم بلوغ انجام شد. اين جا نفس اين عملى كه تحقق پيدا كرده، صحيحٌ مستحبٌ راجع. اما آيا اين حجى كه در حال عدم بلوغ واقع شده، كفايت مىكند از حجة الاسلام كه شرط وجوب حجة الاسلام بلوغ است يا كفايت نمىكند؟ يعنى بعد از آنى كه اين سبى بالغ شد و در حال بلوغ هم استطاعت داشت، نه اين كه استطاعت ماليش قبل البلوغ از بين رفته باشد، در حال بلوغ هم استطاعت محفوظ بود، آيا آن حجى كه قبل البلوغ اطيان كرده به درد حجة الاسلام مىخورد يا نمىخورد؟ اگر نظرتان باشد اين بحث را ما سابقاً در مسئله ششم از همين تحرير الوسيله از كتاب الحج ما اين را بحث كرديم. روايات متعددى بود كه صريح در اين معنا، حتى در بعضى از آنها اين طور تعبير شده بود كه اگر يك سبى ده بار هم حج انجام بده، اين لا يجزى ان حجة الاسلام. اين به درد حجة الاسلام نمىخورد. بعد از اين كه بالغ شد و مستطيع شد، «يجب عليه ان يهجّ حجة الاسلام» لذا در اين جهت و در اين فرضش هيچ عرض مىشود شبه و اشكالى وجود ندارد كه اگر تمامى اعمال در حال عدم بلوغ انجام بشود و بعد الاعمال بالغ بشود، اگر مستطيع شد، «يجب عليه ان يهجّ حجة الاسلام». اشكال در يك فرض ديگر از همين صورت است و آن اين است كه اگر سبى اى وقتى كه شروع كرد به اعمال حج «كان سبياً» محرم شد در حالى كه سبى بود. بعضى مسائل ديگر را انجام داد در حالى كه سبى بود لكن قبل از احد موقفين كه يكى موقف عرفات است و يكى مشعر است كه اگر ما بخواهيم قبل از احد موقفين را معنا بكنيم بايد بگوييم قبل المشعر. منتها قبل المشعر دو تا فرض دارد. قبل المشعر و بعد الوقوف به عرفات، يا اين كه نه قبل المشعر و قبل الوقوف به عرفات. دو تا فرض دارد .اگر سبى اى قبل المشعر بالغ شد حالا چه قبل از وقوف به عرفات يا حالا فرض كنيد همان غروب روز عرفه كه وقوف به عرفاتش تمام شد، آمد حركت بكند برود به طرف مشعر، تاريخ ولادتش را ملاحظه كرد، ديد كه شب عيد قربان 15 سال بلغ است. ديد همين الان بالغ شده، «بلغ قبل الوقوف به المشعر» كه نتيجه اعمال بعدى را كه از وقوف به مشعر شروع مىشود اينها در حال وقوف تحقق پيدا كرد، آيا چنين حجى كه شروعش در حال عدم وقوف بوده و قبل الوقوف بالمشعر بلوغ تحقق پيدا
كرده آيا چنين حجى مجزى از حجة الاسلام هست يا نه؟
البته اين جا را هم ما سابقاً بحث كرديم ولى يك فرض ديگرى را امام بزرگوار اين جا عطف مىكنند من مجبورم كه يك اشارهاى به اين مسئله ولو اين كه در سابق خيلى هم مفصل اين طورى كه من در نوشتههاى خودم مراجعه كردم ديدم كه بسيار مفصل ما اين مسئله را بحث كرديم اما يك اشاره اجماليه مجبورم بكنم به لحاظ آن مسئله بعدى.
اين مسئلهاى كه عرض كرديم در مورد سبى روايتى وارد نشده. دليل خاصى در مورد سبى كه قبل الوقوف بالمشعر بالغ بشود دليل قائم نشده بر اين معنا كه اين حجش مجزى از حجة الاسلام است. و اگر ما دليل نداشته باشيم و از دليل ديگرى هم نتوانيم القا خصوصيت بكنيم، روى قاعده بايد چى بگوييم اينجا؟ روى قاعده بايد چه حكمى در اين جا داشته باشيم؟ روى قاعده بايد بگوييم اين حجة الاسلام نيست. اين به درد حجة الاسلام نمىخورد. براى اين كه حجة الاسلام عبارت از آن حج واجب به اصل شريعه است و اصل واجب به اصل شريعه بلوغ در آن اعتبار دارد. و لو در يك عمل جزئى از اعمال حج. ما باشيم و قواعد، قواعد اقتضا مىكند عدم اجزا را. قواعد اقتضا مىكند كه اين هم مثل همان جايى است كه تمامى حج در حال عدم بلوغ واقع شده باشد كه روايات دلالت بر عدم اجزا مىكند، قاعده هم اقتضاء عدم اجزا مىكند. پس در باب بلوغ فى اسناء الحج قاعده اقتضاء از حجة الاسلام مىكند. لكن برخلاف اين قاعده در مورد عبد، چون يك از شرايط وجوب حج هم حريت است. اين مثل نماز نيست. نماز فرقى بين عبد و حر نمىكند. ديگر حريت در باب وجوب نماز نقشى ندارد. در باب وجوب روزه حريت نقشى ندارد. اما در باب وجوب حج حريت نقش دارد. حريت هم مثل بلوغ و مثل عقل دخالت در اين معنا دارد. آن وقت در باب عبد رواياتى وارد شده كه اگر يك عبدى شروع به حج كند، در حال عبد بودن و قبل از احد موقفين منعتق بشود. رقيتش تبدل به حريت پيدا بكند، اين جا روايات مىگويد كه «يجزى حجه ان حجة الاسلام». بر خلاف قاعده در مورد عبد كه منعتق بشود قبل احد الموقفين، روايات مىگويد كه اين حجش مجزى از حجة الاسلام است. آن وقت در اين بار وارد شده، كه آيا اين روايات كه چون بر خلاف قاعده است ما مىآييم اكتفا مىكنيم بر خصوص مورد اين روايات كه مسئله انعطاف عبد است. اگر ما امتصال كرديم در خصوص مورد اين روايات ديگر، در باب سبى كه قبل المشعر بالغ بشود ما غير از قاعده چيز ديگرى نداريم. قاعده هم اقتضا ميكند كه حجش مجزى از حجة الاسلام نيست. اما امام بزرگوار (قدس سره) در همان جا در مسئله ششم از كتاب الحج و همين طور در اين جا تصريح مىفرمايند به اين كه همان حكم عبد را ما در باره غير بالغ هم جارى مىكنيم، و
در نتيجه حكم مىكنيم به اين كه عبد «اذا الاتق قبل المشعر» همان طورى كه حجش مجزى از حجة الاسلام است سبى هم «اذا بلغ قبل المشعر يكون حجه مجزياً ان حجة الاسلام». در حقيقت القا خصوصيت از رواياتى است كه وارد در عبد شده. مرحوم سيد در كتاب عروه باز هم آنجا و هم اينجا در اين القاء خصوصيت مناغشه كردهاند. ايشان گفته اند نه ما نمىتوانيم القاء خصوصيت بكنيم از رواياتى كه برخلاف قاعده وارد شده و يك شاهدى ذكر كردهاند بر اين كه اين القاء خصوصيت جايز نيست. آن شاهدشان عبارت از اين است كه اگر ما مسئله حريت و بلوغ را كنار بگذاريم، بياييم روى استطاعت مالى. خب، استطاعت مالى هم مثل بلوغ شرطيت دارد. استطاعت مالى هم مثل حريت شرطيت دارد. چه فرق مىكند وقتى شرايط وجوب حج را مىشماريم مىگوييم بلوغ، عبد، حريت، يكى هم استطاعت. استطاعت در رديف اينها شرطيت براى وجوب حج دارد. آن وقت ايشان هم مىفرمايد اگر كسى بخواهد از روايات عبد القاء خصوصيت بكند، خب، در باب استطاعت مالى هم همين حرف را بزند. چى بگويد؟ بگويد كه اگر كسى به عنوان حج مستحبى، چون مستطيع نيست، رفت مكه، شروع به احرام حج هم كرد و فبل المشعر يك مرتبه متوجه شد كه مثلاً به او تلفن كردند كه همين الان پدر تو فوت شد، يك ميليون ثروت به تو رسيد. كه استطاعت مالى قبل المشعر پيدا كرد. در حالى كه در هنگام شروع به عمل و هنگام شروع به اعمال حج به عنوان مستحب شروع كرده بود «انّه لم يكن مستطيعاً» اما قبل المشعر خودش را مستطيع ديد. باخبرى كه به او داده شده. مرحوم سيد مىفرمايد اگر شما از روايات عبد القاء خصوصيت مىكنيد اين جا هم بايد القاء خصوصيت بكنيد. يعنى چى بگويد. بگوييد اين آدم حجش مجزى از حجة الاسلام است. اينى كه مستطيع مالى شده قبل از احد موقفين، بايد اين حجش مجزى از حجة الاسلام باشد. در حالى كه ايشان مىفرمايد «و لا يقولون به» اين حرف را نمىزنند. اما امام بزرگوار در اين جا عبارتى دارند كه معنى آن اين است كه ايشان ملتزم به اين حرف هستند يعنى مىفرمايند ما هم در عبد اين حرف را مىزنيم، هم در سبى اين حرف را مىزنيم و هم در غير مستطيع اين حرف را مىزنيم. هر كدام از اينها اگر كمبودهاشان اگر قبل احد الموقفين برطرف شد و غير بالغ، بالغ، عبد منعتف، غير مستطيع، مستطيع ما در باره همان مستطيع هم همين حرف را مىزنيم. به اين كه حجش درست است. درست كه بود. درست به اين معنا كه مجزى از حجة الاسلام است و ديگر لازم نيست كه اين بيچارهاى كه قبل المشعر مثلاً يك ميليون مال به او منتقل شده، حالا اين حج را انجام بدهد، بعد بيايد براى سال ديگر هم برود حج واجب حجة الاسلامش را انجام بدهد. پس در حقيقت آن تالى فاسد و آن شاهدى را كه مرحوم سيد آوردند امام راحل آن
را تالى فاسد نمىدانند و ملتزم به او هستند و مىفرمايند كه هيچ مانعى ندارد كه ما بگوييم كه استطاعت قبل المشعر هم مثل همان بلوغ قبل المشعر است. لذا من ناچارم باز اين تكيه عبارت امام را عرض بكنم. ببينيد در ذيل همانى كه خواندم مىفرمايد «و لو حج مع فقد بعضها» يعنى بعضى از شرايط «و امكان البلوغ» اگر آن شرط مفقود عبارت از بلوغ باشد، اين جا دو صورت دارد. يك وقت تمامى حجش با عدم بلوغ واقع مىشود، يك وقت نه، قسمتى از حجش با عدم بلوغ واقع مىشود. مىفرمايند «فلا يجزيه الا اذا بلغ قبل احد الموقفين». اگر تمامى اعمال با عدم بلوغ واقع شد، اين مجزى از حجة الاسلام نيست و الا صحت حج، استحباب حج به قوت خودش باقى است. اما اگر قبل احد الموقفين بالغ شد، «فانّه مجزٍ على الاقواه». يعنى ما از روايات عبد القاء خصوصيت مىكنيم. در باره عرض مىشود غير بالغى كه قبل احد الموقفين بالغ بشود همان حكم روايات را پياده مىكنيم.
و كذا، عمده اين است «و كذا لو حج مع فقد الاستطاعة الماليه». اين «كذا لو حج مع فقد الاستطاعة الماليه» دو تا فرض دارد كه من تنها يك فرضش را الان مطرح كردم. او دو تا فرض دارد مثل بلوغ، يك فرضش بحث دارد كه ان شاء اللّه فرض مىكنيم. براى اين كه «و كذا لو حج مع فقد الاستطاعة الماليه» همان طورى كه در قفد بلوغ دو صورت داشت، اين جا هم دو صورت دارد. يعنى يك وقت تمام حجش با فقد استطاعت الماليه است. از اول تا آخر اين حج مستحبى انجام ميدهد. بعد الحج براى سال آينده استطاعت پيدا مىكند. اين حج مستحبى مجزى نيست از حجة الاسلام. حالا چرا مجزى نيست؟ اين چراش را ان شاء اللّه بايد رويش بحث بكنيم. اما آنى كه من قرينه گرفتيم بر اين كه امام بر آن تالى فاسدى را كه مرحوم سيد به عنوان تالى فاسد مطرح كرده، امام بزرگوار متلزم شدند، اين فرضش است. اين «و كذا لو حج مع فقد الاستطاعة الماليه» اين فرض را هم مىگيرد كه «اذا حج مع فقد الاستطاعه و ثم استطاعه قبل احد الموقفين». در حال شروع حج مستطيع نبود اما قبل احد الوقفين صار مستطيعاً». همان طورى كه در باب عرض مىشود غير بالغ «فانّه مجزٍ على الاقوا» با كلمه كذا مىفهمانند كه اينجا هم «مجزٍ على الاقوا» يعنى ما كه مىخواهيم القاء خصوصيت بكنيم برامون فرق نمىكند همان طورى كه حريت شرط حج است و روايات در باب حج وارد شده، ما مىآييم اين را سرايت مىدهيم. در باب عرض مىشود صغير سرايت مىدهيم در باب غير مستطيع هم سرايت مىدهيم. پس نظر امام بزرگوار در هر سه شرط اين است كه اگر كمبود شرط قبل احد الموقفين جبران بشود اين «يكون حج مجزى ان حجة الاسلام» اما عرض كرديم آن فرضش را يك قدرى بحثهاى شايد دقيقترى هم داشته باشد، كه خب چطور يك كسى بالغ، عاقل تمام
خصوصيات در او وجود دارد، رفته حالا يك پولى قرض كرده، چون مستطيع نبوده، رفته حالا يك حجة الاسلامى، يعنى يك حج مستحبى را من اوله الى اخره انجام داده. البته ما در بحثهاى گذشتمان تا به حال اين را به صورت يك اصل مسلم تلقى مىكرديم اما خب اين جاى بحثش اينجاست كه اين حجى كه تماماً در حال عدم استطاعت واقع شده، لكن حج كاملاً تحقق پيدا كرده، اين چرا مجزى از حجة الاسلام نيست و دليل بر عدم اجزاش از حجة الاسلام چيه؟ اين را ان شاء اللّه بحث مىكنيم شما هم در اين رابطه مطالعه بفرماييد.
«والحمد لله رب العالمين»
آخرين مطالب
حوزه علميه
پیام های تسلیت مراجع تقلید، علما و...
حکومت، مردم را کریمانه اداره کند نه فقیرانه
انگیزه بانوان از ورود به حوزههای علمیه...
آیهای که باید در دستور کار مبلغین باشد
مسائل روز جامعه با نگاه تخصصی قابل...
ویژگیهای نماینده مجلس تراز انقلاب
تاکید آیت الله العظمی جوادی آملی بر...
حوزه علمیه در عرصه بانکداری اسلامی...
توصیههای اخلاقی استاد حوزه به طلاب...
لباس محرومیت زدایی از چهره مردم بر...