• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اينها دلايلى بود كه ما به ابراهيم دربرابر قوم و جمعيتش داديم درجات هر كس را بخواهيم بلندمى كنيم پروردگار تو, حكيم و عالم است وتلك حجتنا آتيناها ابرهيم على قومه نرفع درجات من نشا ان ربك حكيم عليم اين آيه به تمام بحثهاى گذشته كه در زمينه توحيد و مبارزه باشرك از ابراهيم نقل شد اشاره كرده , مى گويد: «اينها دلايلى بود كه ما به ابراهيم دربرابر قوم و جمعيتش داديم » (وتلك حجتنا آتيناها ابرهيم على قومه ).سـپـس بـراى تـكـميل اين بحث مى فرمايد: «درجات هر كس را بخواهيم بلندمى كنيم » (نرفع درجات من نشا).امـا بـراى ايـن كـه اشتباهى پيش نيايد كه گمان كنند خداوند در اين ترفيع درجه تبعيضى قائل مى شود مى فرمايد: «پروردگار تو, حكيم و عالم است » (ان ربك حكيم عليم ).و درجـاتـى را كـه مـى دهد روى آگاهى به شايستگى آنها و موافق موازين حكمت است و تا كسى شايسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد.

ما به ابراهيم , اسحاق و يعقوب (فرزندان اسحاق ) رابخشيديم هر يك از آنها را هدايت كرديم نوح را نيز پيش از آن هدايت و رهبرى كرديم از دودمـان ابـراهـيم , داوود و سليمان و ايوب و يوسف وموسى و هارون را هدايت كرديم اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم ووهبنا له اسحق ويعقوب كلا هدينا ونوحا هدينا من قبل ومن ذريته داود وسليمن وايوب ويوسف وموسى وهرون وكذلك نجزى المحسنين از ايـن بـه بـعد به قسمتى از مواهبى كه خداوند به ابراهيم داده است اشاره شده , و آن مـواهـب فـرزنـدان صالح و نسل لايق و برومند است كه يكى ازبزرگترين مواهب الهى محسوب مى شود.نـخـسـت مى گويد: «ما به ابراهيم , اسحاق و يعقوب (فرزندان اسحاق ) رابخشيديم » (ووهبنا له اسحق ويعقوب ).سـپـس بـراى ايـن كـه افتخار اين دو تنها در جنبه پيغمبر زادگى نبود, بلكه شخصا در پرتو فكر صـحـيـح و عـمل صالح نور هدايت را در قلب خود جاى داده بودند, مى گويد: «هر يك از آنها را هدايت كرديم » (كلا هدينا).و بـه دنـبـال آن بـراى ايـن كه تصور نشود, در دورانهاى قبل از ابراهيم ,پرچمدارانى براى توحيد نبودند, و اين موضوع از زمان او شروع شده اضافه مى كند, «نوح را نيز پيش از آن هدايت و رهبرى كرديم » (ونوحا هدينا من قبل ).در حـقـيقت با اشاره به موقعيت نوح كه از اجداد ابراهيم است و موقعيت جمعى از پيامبران كه از دودمـان و فـرزنـدان او هـسـتـند, موقعيت ممتاز ابراهيم را ازنظر «وراثت و ريشه » و «ثمره » وجودى مشخص مى سازد.و در تـعـقـيـب آن نـام جـمـع كـثيرى از پيامبران را كه از دودمان ابراهيم بودندمى برد, نخست مـى گـويـد: «از دودمـان ابـراهـيم , داوود و سليمان و ايوب و يوسف وموسى و هارون را هدايت كرديم » (ومن ذريته داود وسليمن وايوب ويوسف وموسى وهرون ).و در پايان آيه مى فرمايد: «اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم » (وكذلك نجزى المحسنين ) به اين ترتيب روشن مى كند كه مقام و موقعيت آنان در پرتو اعمال و كردار آنهابود.

و (همچنين ) زكريا و يحيى و عيسى و الياس هركدام از صـالـحـان بـودنـد وزكريا ويحيى وعيسى والياس كل من الصالحين و در ايـن آيـه اضافه مى كند: «و (همچنين ) زكريا و يحيى و عيسى و الياس هركدام از صـالـحـان بـودنـد» (وزكريا ويحيى وعيسى والياس كل من الصالحين ) يعنى , مقامات آنها جنبه تشريفاتى و اجبارى نداشت بلكه در پرتو عمل صالح در پيشگاه خدا شخصيت و عظمت يافتند.

و اسـمـاعـيـل و اليسع و يونس و لوط و هركدام را بر مردم عصرخود برترى بخشيديم واسمعيل واليسع ويونس ولوطا وكلا فضلنا على العالمين در اين آيه نيز نام چهار نفر ديگر از پيامبران و رهبران الهى را ذكركرده , مى فرمايد: «و اسـمـاعـيـل و اليسع و يونس و لوط و هركدام را بر مردم عصرخود برترى بخشيديم » (واسمعيل واليسع ويونس ولوطا وكلا فضلنا على العالمين ).

ازميان پدران آنها و فرزندانشان و بـرادرانـشـان , افـرادى را فضيلت داديم و برگزيديم وبه راه راست هدايت كرديم ومن آبائهم وذرياتهم واخوانهم واجتبيناهم وهديناهم الى صراط مستقيم و در ايـن آيـه يـك اشاره كلى به پدران و فرزندان و برادران صالح پيامبران نامبرده كه بـطور تفصيل اسم آنها در اينجا نيامده است كرده , مى گويد: «ازميان پدران آنها و فرزندانشان و بـرادرانـشـان , افـرادى را فضيلت داديم و برگزيديم وبه راه راست هدايت كرديم » (ومن آبائهم وذرياتهم واخوانهم واجتبيناهم وهديناهم الى صراط مستقيم ).

اين هدايت خداست كه به وسيله آن هر كس از بندگانش را بخواهد هدايت و رهبرى مى كند اگر فرضا ايـن پـيـامـبـران بـا آن هـمـه مقام و موقعيتى كه داشتند مشرك مى شدند, تمام اعمالشان بر باد مى رفت ذلك هدى اللّه يهدى به من يشا من عباده ولو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون

سه امتياز مهم !.

به دنبال ذكر نام گروههاى مختلفى از پيامبران الهى در آيات گذشته , در اينجااشاره به خطوط كلى و اصلى زندگانى آنها شده , نخست مى فرمايد: «اين هدايت خداست كه به وسيله آن هر كس از بندگانش را بخواهد هدايت و رهبرى مى كند»(ذلك هدى اللّه يهدى به من يشا من عباده ).سپس براى اين كه كسى تصور نكند آنها به اجبار در اين راه گام گذاشتند وهمچنين كسى تصور نكند كه خداوند نظر خاص و استثنايى و بى دليل در مورد آنهاداشته است , مى فرمايد: «اگر فرضا ايـن پـيـامـبـران بـا آن هـمـه مقام و موقعيتى كه داشتند مشرك مى شدند, تمام اعمالشان بر باد مى رفت » (ولو اشركوا لحبط عنهم ما كانوا يعملون ).يـعـنى آنها نيز مشمول همان قوانين الهى هستند كه در باره ديگران اجرامى گردد و تبعيضى در كار نيست .

ايـنـها كسانى بودند كه هم كتاب آسمانى به آنان داده ايم و هم مقام حكم و هم نبوت اگر اين جمعيت ـيعنى مشركان و اهل مكه و مانند آنهاـ اين حقايق را نپذيرند, دعـوت تـو بدون پاسخ نمى ماند, زيرا ما جمعيتى را ماموريت داده ايم كه نه تنها آن را بپذيرند بلكه آن را مـحـافـظـت و نـگـهـبـانـى كنند جمعيتى كه درراه كفر گام بر نمى دارند و در برابر حق تسليمند اولئك الذين آتيناهم الكتاب والحكم والنبوة فان يكفر بها هؤلا فقد وكلنا بهاقوما ليسوا بها بكافرين در ايـن آيـه بـه سه امتياز مهم كه پايه همه امتيازات انبيا بوده اشاره كرده , مى فرمايد: «ايـنـها كسانى بودند كه هم كتاب آسمانى به آنان داده ايم و هم مقام حكم و هم نبوت » (اولئك الذين آتيناهم الكتاب والحكم والنبوة ).«حكم » در اصل به معنى منع و جلوگيرى است , و از آنجا كه عقل جلواشتباهات و خلافكاريها را مـى گـيـرد, همچنين قضاوت صحيح مانع از ظلم و ستم است , و حكومت عادل جلو حكومتهاى نارواى ديگران را مى گيرد, در هر يك ازاين سه معنى استعمال مى شود.سپس مى فرمايد: «اگر اين جمعيت ـيعنى مشركان و اهل مكه و مانند آنهاـ اين حقايق را نپذيرند, دعـوت تـو بدون پاسخ نمى ماند, زيرا ما جمعيتى را ماموريت داده ايم كه نه تنها آن را بپذيرند بلكه آن را مـحـافـظـت و نـگـهـبـانـى كنند جمعيتى كه درراه كفر گام بر نمى دارند و در برابر حق تسليمند» (فان يكفر بها هؤلا فقد وكلنا بهاقوما ليسوا بها بكافرين ).

اينها كسانى هستند كه مشمول هدايت الهى شده اند, پس به هدايت آنها اقتدا كن به مردم بگو: من هيچ گونه اجر وپاداشى در برابر رسـالت خود از شما تقاضا نمى كنم به علاوه اين قرآن و رسالت و هدايت يك بيدارباش و يادآورى به همه جهانيان است اولئك الذين هدى اللّه فبهديهم اقتده قل لا اسئلكم عليه اجرا ان هو الا ذكرى للعالمين در ايـن آيـه , بـرنامه اين پيامبران بزرگ را به عنوان يك سرمشق عالى هدايت به پيامبر اسلام (ص ) معرفى كرده , و مى گويد: «اينها كسانى هستند كه مشمول هدايت الهى شده اند, پس به هدايت آنها اقتدا كن » (اولئك الذين هدى اللّه فبهديهم اقتده ).ايـن آيـه بـار ديـگـر تاكيد مى كند كه اصول دعوت همه پيامبران الهى يكى است ,گرچه آيينهاى بعدى كاملتر از آيينهاى قبلى بوده است . «هـدايت » مفهوم وسيعى دارد كه هم توحيد و ساير اصول اعتقادى را شامل مى شود و هم صبر و استقامت , و هم ساير اصول اخلاق و تعليم و تربيت . سـپس به پيامبر(ص ) دستور داده مى شود كه «به مردم بگو: من هيچ گونه اجر وپاداشى در برابر رسـالت خود از شما تقاضا نمى كنم » همانطور كه پيامبران پيشين چنين درخواستى نكردند, من هم از اين سنت هميشگى پيامبران پيروى كرده و به آنها اقتدا مى كنم (قل لا اسئلكم عليه اجرا).«به علاوه اين قرآن و رسالت و هدايت يك بيدارباش و يادآورى به همه جهانيان است » (ان هو الا ذكرى للعالمين ).و چـنـيـن نـعـمـت عمومى و همگانى , همانند نور آفتاب و امواج هوا و بارش باران است كه جنبه عـمـومـى و جـهـانـى دارد, و هيچ گاه خريد و فروش نمى شود وكسى در برابر آن اجر و پاداشى نمى گيرد.

آنها خدا را آن چنانكه شايسته است نشناختند زيرا گفتند: خدا هيچ كتابى بر هيچ انسانى نازل نكرده است بگو: چه كسى كتابى را كه موسى آورد و نـور و هدايت براى مردم بود نازل گردانيد همان كتابى كه آن را به صفحات پراكنده اى تبديل كرده ايد, بعضى را كه به سود شماست آشكار مـى كـنـيـد و بـسيارى را كه به زيان خود مى دانيد پنهان مى داريد و در اين كتاب آسمانى مطالبى به شماتعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان از آن بـا خبر نبوديد و بدون تعليم الهى نمى توانستيد با خبر شويد تنها خدا را ياد كن و آنها را دراباطيل و لجاجت و بازيگرى خود رها ساز وما قدروا اللّه حق قدره اذ قالوا ما انزل اللّه على بشر من شى قل من انزل الكتاب الذى جا به موسى نورا وهدى للناس تجعلونه قراطيس تبدونها وتخفون كثيرا وعلمتم مالم تعلموا انتم ولا آباؤكم قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون شان نزول : نقل شده كه جمعى از يهوديان گفتند: اى محمد ! آياراستى خداوند كتابى بر تـو فـرسـتـاده است ؟ ! پيامبر فرمود: آرى ! آنها گفتند: به خداسوگند كه خداوند هيچ كتابى از آسمان فرو نفرستاده است !.تفسير

خدانشناسان !.

از شـان نـزول فـوق و لحن آيه در مى يابيم اين آيه در باره يهود است نه مشركان , از طرفى بعضى مـعتقدند كه اين آيه استثنائا در مدينه نازل شده است و به دستور پيامبر(ص ) به تناسب خاصى در وسط اين سوره مكى قرار گرفته و اين موضوع در قرآن نمونه هاى فراوانى دارد.اكنون مى پردازيم به تفسير آيه , نخست مى گويد: «آنها خدا را آن چنانكه شايسته است نشناختند زيرا گفتند: خدا هيچ كتابى بر هيچ انسانى نازل نكرده است » ! (وما قدروا اللّه حق قدره اذ قالوا ما انزل اللّه على بشر من شى ).خـداونـد به پيامبرش دستور مى دهد كه در جواب آنها «بگو: چه كسى كتابى را كه موسى آورد و نـور و هدايت براى مردم بود نازل گردانيد» ؟ (قل من انزل الكتاب الذى جا به موسى نورا وهدى للناس ).«همان كتابى كه آن را به صفحات پراكنده اى تبديل كرده ايد, بعضى را كه به سود شماست آشكار مـى كـنـيـد و بـسيارى را كه به زيان خود مى دانيد پنهان مى داريد»(تجعلونه قراطيس تبدونها وتخفون كثيرا) «و در اين كتاب آسمانى مطالبى به شماتعليم داده شده كه نه شما و نه پدرانتان از آن بـا خبر نبوديد و بدون تعليم الهى نمى توانستيد با خبر شويد» (وعلمتم مالم تعلموا انتم ولا آباؤكم ).در پـايان آيه به پيامبر(ص ) دستور مى دهد كه «تنها خدا را ياد كن و آنها را دراباطيل و لجاجت و بازيگرى خود رها ساز» زيرا آنها جمعيتى هستند كه كتاب الهى وآيات او را به بازى گرفته اند (قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم يلعبون ).

اين كتابى است كه ما آن را نازل كرديم كتابى است بسيار پربركت , زيرا سرچشمه انواع خيرات و نيكيها و پيروزيهااست به علاوه كتبى را كه پيش از آن نازل شده اند همگى تصديق مى كند آن را فرستاديم تاام القرى (مكه ) و تمام آنها كـه در گـرد آن هـستند, انذار كنى كسانى كه به روز رستاخيز و حساب پاداش اعمال ايمان دارند به اين كتاب ايمان خواهند آورد و مراقب نمازهاى خود خواهند بود وهذا كتاب انزلناه مصدق الذى بين يديه ولتنذر ام القرى ومن حولها والذين يؤمنون بالا خرة يؤمنون به وهم على صلاتهم يحافظوندر تـعـقيب بحثى كه در باره كتاب آسمانى يهود در آيه گذشته عنوان شد در اينجا به قرآن كه يك كتاب ديگر آسمانى است اشاره مى شود, و درحقيقت ذكر تورات مقدمه اى است براى ذكر قرآن تا تعجب و وحشتى از نزول يك كتاب آسمانى , بر يك بشر, نكنند.نـخست مى گويد: «اين كتابى است كه ما آن را نازل كرديم » (وهذا كتاب انزلناه ) «كتابى است بسيار پربركت , زيرا سرچشمه انواع خيرات و نيكيها و پيروزيهااست » (مبارك ) «به علاوه كتبى را كه پيش از آن نازل شده اند همگى تصديق مى كند» (مصدق الذى بين يديه ).مـنـظور از اين كه قرآن كتب مقدسه پيشين را تصديق مى كند آن است كه تمام نشانه هايى كه در آنها آمده است بر آن تطبيق مى نمايد.بـنـابـرايـن , هم از نظر محتوا و هم از نظر اسناد و مدارك تاريخى نشانه هاى حقانيت در آن آشكار است . سپس هدف نزول قرآن را چنين توضيح مى دهد كه «آن را فرستاديم تاام القرى (مكه ) و تمام آنها كـه در گـرد آن هـستند, انذار كنى » و به مسؤوليتها ووظايفشان آگاه سازى (ولتنذر ام القرى ومن حولها).اگر به مكه «ام القرى » مى گويند به خاطر اين است كه اصل و آغاز پيدايش تمام خشكيهاى روى زمين است در روايات متعددى مى خوانيم , خشكيهاى زمين از زير خانه كعبه گسترده شدند و از آن بـه نـام «دحـو الا رض » (گسترش زمين ) ياد شده است بنابراين «ومن حولها» (كسانى كه پيرامون آن هستند) تمام مردم روى زمين راشامل مى شود.و در پـايـان آيـه مى گويد: «كسانى كه به روز رستاخيز و حساب پاداش اعمال ايمان دارند به اين كتاب ايمان خواهند آورد و مراقب نمازهاى خود خواهند بود»(والذين يؤمنون بالا خرة يؤمنون به وهم على صلاتهم يحافظون ).

اهميت نمازـ.

در آيه فوق از ميان تمام دستورات دينى , تنها اشاره به نماز شده است وهمانطور كه مى دانيم نماز مـظهر پيوند با خدا و ارتباط با اوست و به همين دليل ازهمه عبادات برتر و بالاتر است ; و به عقيده بعضى هنگام نزول اين آيات تنها فريضه اسلامى همين نماز بود.

چه كسى ستمكارتر اسـت از كـسـانـى كـه بـر خـدا دروغ مى بندند و آيه اى را تحريف و سخنى از سخنان خدا را تغيير مى دهند آنها كه ادعاى نبوت و وحى مى كنند, در حالى كه نه پيامبرند و نه وحى بر آنها نازل شده است مى گويند ما هم مـى توانيم همانند اين آيات نازل كنيم اگر تو اى پيامبر !اين ستمكاران را بـه هـنـگـامى كه در شدايد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده كنى , در حالى كه فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها مى گويند: جان خودرا خارج سازيد, خواهى ديد كه وضع آنها بـسيار دردناك و اسفبار است امروز گرفتار مجازات خواركننده اى خواهيد شد بـه خاطر دو كار: نخست اين كه بر خدا دروغ بستيد وديگر اين كه در برابر آيات او سر تسليم فرود نـيـاورديـد ومن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا او قال اوحى الى ولم يوح اليه شى ومن قال سانزل مثل ما انزل اللّه ولو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت والملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم الـيـوم تـجـزون عـذاب الهون بماكنتم تقولون على اللّه غير الحق وكنتم عن آياته تستكبرون

شـان نـزول :

ايـن آيه در مورد شخصى به نام «عبداللّه بن سعد» كه ازكاتبان وحى بود و سپس خيانت كرد و پيغمبر(ص ) او را طرد نمود و پس از آن ادعاكرد كه من مى توانم همانند آيات قرآن بياورم نازل گرديده . جـمـعى از مفسران نيز گفته اند كه آيه يا قسمتى از آن در باره «مسيلمه كذاب »كه از مدعيان دروغين نبوت بود نازل گرديده است . ودر هـرحـال آيـه هـمانند ساير آيات قرآن كه در شرايط خاصى نازل شده مضمون ومحتواى آن كلى وعمومى است وهمه مدعيان نبوت ومانند آنهارا شامل مى شود.تـفـسـيـر: بـه دنـبـال آيات گذشته كه اشاره به گفتار يهود در باره نفى نزول كتاب آسمانى بر هيچ كس نموده بود, در اين آيه سخن از گناهكاران ديگرى است كه درنقطه مقابل آنها قرار دارند و ادعـاى نـزول وحـى آسمانى بر خود مى كنند, در حالى كه دروغ مى گويند و در حقيقت به سه دسته از اين گونه افراد در آيه مورد بحث اشاره شده است نخست مى گويد: «چه كسى ستمكارتر اسـت از كـسـانـى كـه بـر خـدا دروغ مى بندند و آيه اى را تحريف و سخنى از سخنان خدا را تغيير مى دهند» (ومن اظلم ممن افترى على اللّه كذبا).دسـتـه دوم «آنها كه ادعاى نبوت و وحى مى كنند, در حالى كه نه پيامبرند و نه وحى بر آنها نازل شده است » (او قال اوحى الى ولم يوح اليه شى ).دسـتـه سـوم آنـها كه به عنوان انكار نبوت پيامبر اسلام (ص ) يا از روى استهزا«مى گويند ما هم مـى توانيم همانند اين آيات نازل كنيم » در حالى كه دروغ مى گويند وكمترين قدرتى بر اين كار ندارند (ومن قال سانزل مثل ما انزل اللّه ).آرى ! هـمـه ايـنـها ستمگرند و كسى ستمكارتر از آنها نيست ; هم خود گمراهندو هم ديگران را به گـمـراهـى مـى كـشـانند, چه ظلمى از اين بالاتر كه افرادى كه صلاحيت رهبرى ندارند, ادعاى رهبرى كنند آن هم رهبرى الهى و آسمانى . سـپس مجازات دردناك اين گونه افراد را چنين بيان مى كند: «اگر تو اى پيامبر !اين ستمكاران را بـه هـنـگـامى كه در شدايد مرگ و جان دادن فرو رفته اند مشاهده كنى , در حالى كه فرشتگان قبض ارواح دست گشوده اند به آنها مى گويند: جان خودرا خارج سازيد, خواهى ديد كه وضع آنها بـسيار دردناك و اسفبار است » (ولو ترى اذ الظالمون فى غمرات الموت والملائكة باسطوا ايديهم اخرجوا انفسكم ).در اين حال فرشتگان عذاب به آنها مى گويند: «امروز گرفتار مجازات خواركننده اى خواهيد شد بـه خاطر دو كار: نخست اين كه بر خدا دروغ بستيد وديگر اين كه در برابر آيات او سر تسليم فرود نـيـاورديـد» (الـيـوم تـجـزون عـذاب الهون بماكنتم تقولون على اللّه غير الحق وكنتم عن آياته تستكبرون ).

امروز همه به صورت تنها, همان گونه كه روز اول شما راآفريديم , به سوى ما بازگشت نموديد و اموالى كه به شما بخشيده بوديم و تكيه گاه شما در زندگى بود, همه راپشت سر گذارديد بتهايى كه آنها را شفيع خود مى پنداشتيد, و شريك در تعيين سرنوشت خود تصور مى كرديد هيچ كدام را با شما نمى بينيم جـمـع شما به پراكندگى گراييد و تمام پيوندها از شما بريده شد تـمـام پـندارها و تكيه گاههايى كه فكر مى كرديد نابود گشتند و گم شدند ولقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اول مرة وتركتم ما خولناكم ورا ظهوركم وما نرى معكم شفعاكم الذين زعمتم انهم فيكم شركؤا لقد تقطع بينكم شـان نزول : يكى از مشركان به نام «نضربن حارث » گفت : «لات » و «عزى »(دو بت بـزرگ و مـعروف عرب ) در قيامت از من شفاعت خواهند كرد, آيه نازل شدو به او و امثال او پاسخ گفت . تفسير

گمشده هاـ.

در آيـه گـذشـتـه به قسمتى از حالات ظالمان در آستانه مرگ اشاره شد در اين آيه گفتارى كه خداوند به هنگام مرگ يا به هنگام ورود در صحنه قيامت به آنهامى گويد, منعكس شده است . در آغاز مى فرمايد: «امروز همه به صورت تنها, همان گونه كه روز اول شما راآفريديم , به سوى ما بازگشت نموديد» (ولقد جئتمونا فرادى كما خلقناكم اول مرة ).«و اموالى كه به شما بخشيده بوديم و تكيه گاه شما در زندگى بود, همه راپشت سر گذارديد» و با دست خالى آمديد (وتركتم ما خولناكم ورا ظهوركم ).هـمـچـنـين «بتهايى كه آنها را شفيع خود مى پنداشتيد, و شريك در تعيين سرنوشت خود تصور مى كرديد هيچ كدام را با شما نمى بينيم » (وما نرى معكم شفعاكم الذين زعمتم انهم فيكم شركؤا) در حـقـيـقـت «جـمـع شما به پراكندگى گراييد و تمام پيوندها از شما بريده شد» (لقد تقطع بينكم ).«تـمـام پـندارها و تكيه گاههايى كه فكر مى كرديد نابود گشتند و گم شدند»(وضل عنكم ما كنتم تزعمون ).مشركان و بت پرستان عرب روى سه چيز تكيه داشتند: «قبيله و عشيره » كه به آن وابسته بودند, و «امـوال و ثـروتـهـايى » كه براى خود گرد آورده بودند, و «بتهايى »كه آنها را شريك خدا در تعيين سرنوشت انسان و شفيع در پيشگاه او مى پنداشتند,در هر يك از سه جمله آيه , به يكى از اين سـه مـوضوع اشاره شده كه چگونه به هنگام مرگ , همه آنها با انسان وداع مى گويند, و او را تك و تنها به خود وا مى گذارند.در آن روز بطوركلى تمام پيوندها وعلائق مادى و همه تكيه گاهها و معبودهاى خيالى و ساختگى از او جـدا مى شود, او مى ماند و اعمالش , و به تعبير قرآن گم مى شوند, يعنى آنچنان حقير و پست و ناشناس خواهند بود كه به چشم نمى آيند!.

خداوند شكافنده دانه و هسته است موجود زنده را از مرده بيرون مى فرستد, و موجودات مرده را از زنده اين است خداى شما واين است آثار قدرت و علم بى پايان او, با اين حال چگونه از حق منحرف , و به راه باطل كشانده مى شويد ان اللّه فائق الحب والنوى يخرج الحى من الميت ومخرج الميت من الحى ذلكم اللّه فانى تؤفكون

شكافنده صبح !.

بـار ديـگـر روى سـخن را به مشركان كرده و دلايل توحيد را در ضمن عبارات جالب و نمونه هاى زنده اى از اسرار مشركان و نظام آفرينش و شگفتيهاى خلقت ,شرح مى دهد.در ايـن آيه , به سه قسمت از اين شگفتيهاكه در زمين است اشاره شده ,نخست مى گويد: «خداوند شكافنده دانه و هسته است » (ان اللّه فائق الحب والنوى ).جالب اين كه دانه و هسته گياهان غالبا بسيار محكمند, يك نگاه به هسته خرما و ميوه هايى مانند هـلـو و شفتالو و دانه هاى محكم بعضى از حبوبات نشان مى دهد كه چگونه آن نطفه حياتى كه در حـقـيقت نهال و درخت كوچكى است دردژى فوق العاده محكم محاصره شده است , ولى دستگاه آفـرينش آنچنان خاصيت تسليم و نرمش به اين دژ نفوذناپذير, و آنچنان قدرت و نيرو به آن جوانه بـسـيـار لـطـيف و ظريفى كه در درون هسته و دانه پرورش مى يابد, مى دهد كه بتواند ديواره آن رابشكافد و از ميان آن قد بر افرازد.بـه راسـتـى اين حادثه در جهان گياهان حادثه شگرفى است كه قرآن به عنوان يك نشانه توحيد انگشت روى آن گذاشته است . سپس مى گويد: «موجود زنده را از مرده بيرون مى فرستد, و موجودات مرده را از زنده » (يخرج الحى من الميت ومخرج الميت من الحى ). و ايـن يـك نظام دائمى و عمومى در جهان آفرينش است مساله حيات و زندگى موجودات زنده از پيچيده ترين مسائلى است كه هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است پرده از روى اسرار آن بردارد و به مخفيگاه آن گام بگذارد كه چگونه عناصرطبيعى و مواد آلى با يك جهش عظيم , تبديل به يك موجود زنده مى شوند.لذا مى بينيم قرآن براى اثبات وجود خدا بارها روى اين مساله تكيه كرده است , و پيامبران بزرگى هـمچون ابراهيم و موسى در برابر گردنكشانى همچون نمرود و فرعون , به وسيله پديده حيات و حكايت آن از وجود مبد قادر و حكيم جهان استدلال مى كردند.و در پـايـان آيـه به عنوان تاكيد و تحكيم مطلب مى فرمايد: «اين است خداى شما واين است آثار قدرت و علم بى پايان او, با اين حال چگونه از حق منحرف , و به راه باطل كشانده مى شويد» (ذلكم اللّه فانى تؤفكون ).