• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد شما مسؤول خويشتنيد, اگر شما هدايت يـافـتـيـدگـمـراهـى ديـگـران (اعم از نياكان و يا دوستان و بستگان هم عصر شما) لطمه اى به شمانخواهد زد بـازگشت همه شما به سوى خداست , و به حساب هر يك از شماجداگانه رسيدگى مى كند, و شما را از آنچه انجام مى داديد آگاه مى سازد يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم الى اللّه مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم تعملون

هركس مسؤول كار خويش است !.

در آيـه قبل سخن از تقليد كوركورانه مردم عصر جاهليت ازنياكان گمراه , به ميان آمد و قرآن به آنـهـا صـريحا اخطار كرد كه چنين تقليدى ,با عقل و منطق سازگارنيست , به دنبال اين موضوع طـبـعـا ايـن سؤال در ذهن آنها مى آمد كه اگر ما حسابمان را از نياكانمان در اينگونه مسائل جدا كنيم , پس سرنوشت آنها چه خواهد شد, به علاوه اگر ما دست از چنان تقليدى برداريم سرنوشت بـسـيـارى مـردم كه تحت تاثيرچنين تقاليدى هستند, چه مى شود, آيه شريفه در پاسخ اين گونه سـؤالات مـى گـويـد:«اى كـسـانى كه ايمان آورده ايد شما مسؤول خويشتنيد, اگر شما هدايت يـافـتـيـدگـمـراهـى ديـگـران (اعم از نياكان و يا دوستان و بستگان هم عصر شما) لطمه اى به شمانخواهد زد» (يا ايها الذين آمنوا عليكم انفسكم لا يضركم من ضل اذا اهتديتم ).سـپـس اشـاره بـه مـوضـوع رسـتـاخيز و حساب و رسيدگى به اعمال هر كس كرده , مى گويد «بـازگشت همه شما به سوى خداست , و به حساب هر يك از شماجداگانه رسيدگى مى كند, و شما را از آنچه انجام مى داديد آگاه مى سازد» (الى اللّه مرجعكم جميعا فينبئكم بما كنتم تعملون ) .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! هنگامى كـه مـرگ يـكـى از شـمـا فرا رسد بايد به هنگام وصيت كردن دو نفر از افراد عادل مسلمان را به گـواهى بطلبيد و اموال خود را به عنوان امانت براى تحويل دادن به ورثه به آنها بسپاريد اگر در مسافرتى باشيد و مصيبت مرگ براى شمافرا رسد (و از مسلمانان وصى و شـاهـدى پـيـدا نـكنيد) دو نفر از غيرمسلمانها را براى اين منظور انتخاب نماييد اگر به هنگام اداى شهادت در صدق آنها شك كرديد آنها را بعد از نماز نگاه مى داريد و وادار كنيد تا سوگند يادكنند (و شهادت دهند) كه ما حاضر نيستيم حق را به چيزى (منافع مادى ) بفروشيم (و به ناحق گواهى دهيم ) اگر چه در مورد خويشاوندان ما باشد و مـا هيچ گاه شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود يا ايها الذين آمنوا شهادة بينكم اذاحضر احدكم الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم او آخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الا رض فاصابتكم مصية الموت تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم لا نشترى به ثمنا ولو كان ذا قربى ولا نكتم شهادة اللّه ان اذا لمن الا ثمين شـان نـزول : در مورد نزول اين آيه و دو آيه بعد نقل شده كه : يك نفر از مسلمانان به نام «ابن ابى ماريه » به اتفاق دو نفر از مسيحيان عرب به نام «تميم » و «عدى » كه دو برادر بودند بـه قـصـد تـجـارت از مـديـنـه خارج شدند در اثناى راه «ابن ماريه » كه مسلمان بود بيمار شد, وصـيت نامه اى نوشت و آن را در ميان اثاث خود مخفى كرد, و اموال خويش را به دست دو همسفر نـصـرانـى سـپرد, وصيت كردكه آنها را به خانواده او برسانند, و از دنيا رفت , همسفران متاع او را گشودند وچيزهاى گرانقيمت و جالب آن را برداشتند و بقيه را به ورثه بازگرداندند.ورثـه هـنـگـامـى كـه متاع را گشودند, قسمتى از اموالى كه ابن ابى ماريه با خودبرده بود در آن نـيـافـتـند, ناگاه چشمان آنها به وصيت نامه افتاد, ديدند, صورت تمام اموال مسروقه در آن ثبت است , مطلب را با آن دو نفر مسيحى همسفر درميان گذاشتند آنها انكار كرده و گفتند: هرچه به مـا داده بـود به شما تحويل داده ايم ! ناچاربه پيامبر(ص ) شكايت كردند, آيه نازل شد و حكم آن را بيان كرد.تـفـسـير: از مهمترين مسائلى كه اسلام روى آن تكيه مى كند, مساله حفظحقوق و اموال مردم و بطوركلى اجراى عدالت اجتماعى است . نـخـسـت بـراى ايـن كه حقوق ورثه در اموال ميت از ميان نرود و حق بازماندگان و ايتام و صغار پايمال نشود, به افراد با ايمان دستور مى دهد و مى گويد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! هنگامى كـه مـرگ يـكـى از شـمـا فرا رسد بايد به هنگام وصيت كردن دو نفر از افراد عادل مسلمان را به گـواهى بطلبيد و اموال خود را به عنوان امانت براى تحويل دادن به ورثه به آنها بسپاريد» (يا ايها الذين آمنوا شهادة بينكم اذاحضر احدكم الموت حين الوصية اثنان ذوا عدل منكم ).البته شهادت در اينجا توام با وصايت است , يعنى اين دو نفر هم «وصيند» وهم «گواه », سپس اضافه مى كند: «اگر در مسافرتى باشيد و مصيبت مرگ براى شمافرا رسد (و از مسلمانان وصى و شـاهـدى پـيـدا نـكنيد) دو نفر از غيرمسلمانها را براى اين منظور انتخاب نماييد» (او آخران من غيركم ان انتم ضربتم فى الا رض فاصابتكم مصية الموت ).مـنـظـور از غـيرمسلمانان تنها اهل كتاب يعنى , يهود و نصارى مى باشد زيرااسلام براى مشركان وبت پرستان در هيچ مورد اهميتى قائل نشده است . سـپـس دسـتور مى دهد كه : «اگر به هنگام اداى شهادت در صدق آنها شك كرديد آنها را بعد از نماز نگاه مى داريد و وادار كنيد تا سوگند يادكنند (و شهادت دهند) كه ما حاضر نيستيم حق را به چيزى (منافع مادى ) بفروشيم (و به ناحق گواهى دهيم ) اگر چه در مورد خويشاوندان ما باشد» (تحبسونهما من بعد الصلوة فيقسمان باللّه ان ارتبتم لا نشترى به ثمنا ولو كان ذا قربى ).«و مـا هيچ گاه شهادت الهى را كتمان نمى كنيم كه در اين صورت از گناهكاران خواهيم بود» (ولا نكتم شهادة اللّه ان اذا لمن الا ثمين ).

اگر اطلاعاتى حاصل شود كه آن دونفر مرتكب گناه و جرم و تعدى شده اند و حق را پـايـمـال كـرده انـد, دو نفر ديگر ازكسانى كه گواهان نخست به آنها ستم كرده اند (يعنى ورثه ميت ) به جاى آنها قرارگرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى مى دهند آنها بايد به خداسوگند ياد كنند كه گـواهـى مـا از گـواهـى دونفر اول شايسته تر و به حق نزديكتر است وما مرتكب تجاوز و ستمى نـشده ايم و اگر چنين كرده باشيم از ظالمان و ستمگران خواهيم بود فان عثر على انهمااستحقا اثما فـاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الا وليان فيقسمان باللّه لشهادتنا احق من شها دتهما وما اعتدينا انا اذا لمن الظالمين در ايـن آيـه سـخـن از مواردى به ميان آمده كه ثابت شود, دوشاهد مرتكب خيانت و گـواهـى بـر ضـد حق شده اند ـهمانطور كه در شان نزول آيه آمده بودـ در چنين موردى دستور مى دهد كه : «اگر اطلاعاتى حاصل شود كه آن دونفر مرتكب گناه و جرم و تعدى شده اند و حق را پـايـمـال كـرده انـد, دو نفر ديگر ازكسانى كه گواهان نخست به آنها ستم كرده اند (يعنى ورثه ميت ) به جاى آنها قرارگرفته و براى احقاق حق خود شهادت و گواهى مى دهند» (فان عثر على انهمااستحقا اثما فـاخران يقومان مقامهما من الذين استحق عليهم الا وليان ).و در ذيل آيه وظيفه دو شاهد دوم را چنين بيان مى كند كه «آنها بايد به خداسوگند ياد كنند كه گـواهـى مـا از گـواهـى دونفر اول شايسته تر و به حق نزديكتر است وما مرتكب تجاوز و ستمى نـشده ايم و اگر چنين كرده باشيم از ظالمان و ستمگران خواهيم بود» (فيقسمان باللّه لشهادتنا احق من شها دتهما وما اعتدينا انا اذا لمن الظالمين ).

اگر طبق دستور بالا عمل شود (يعنى دو شاهد رابعد از نماز و در حضور جمع به گـواهـى بـطلبند, و در صورت بروز خيانت آنها, افرادديگرى از ورثه جاى آنها را بگيرند و حق را آشكار سازند) اين برنامه سبب مى شودكه شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقـع ـبـه خـاطـر تـرس ازخدا يا به خاطر ترس از خلق خداـ انجام دهندمبادا سوگندهايى جاى سـوگـنـدهـاى آنـهـا را بـگيرد پرهيزكارى پيشه كنيد و گوش به فرمان خدا فرا دهيد و بدانيد خداوند جمعيت فاسقان راهدايت نخواهد كرد ذلك ادنى ان ياتوا بالشهادة على وجهه او يخافوا ان ترد ايمان بعدايمانهم واتقوا اللّه واسمعوا واللّه لايهدى القوم الفاسقين ايـن آيه در حقيقت فلسفه احكامى را كه در زمينه شهادت درآيات قبل گذشت بيان مـى كـند كه : «اگر طبق دستور بالا عمل شود (يعنى دو شاهد رابعد از نماز و در حضور جمع به گـواهـى بـطلبند, و در صورت بروز خيانت آنها, افرادديگرى از ورثه جاى آنها را بگيرند و حق را آشكار سازند) اين برنامه سبب مى شودكه شهود در امر شهادت دقت به خرج دهند و آن را بر طبق واقـع ـبـه خـاطـر تـرس ازخدا يا به خاطر ترس از خلق خداـ انجام دهندمبادا سوگندهايى جاى سـوگـنـدهـاى آنـهـا را بـگيرد» (ذلك ادنى ان ياتوا بالشهادة على وجهه او يخافوا ان ترد ايمان بعدايمانهم ).در حـقيقت اين كار سبب مى شود كه حداكثر ترس از مسؤوليت در برابر خداو يا بندگان خدا در آنها بيدار گردد و از محور حق منحرف نشوند.و در آخـر آيـه بـراى تـاكـيد روى تمام احكام گذشته دستور مى دهد: «پرهيزكارى پيشه كنيد و گوش به فرمان خدا فرا دهيد و بدانيد خداوند جمعيت فاسقان راهدايت نخواهد كرد» (واتقوا اللّه واسمعوا واللّه لايهدى القوم الفاسقين ).

از آن روز بـتـرسـيد كه خداوندپيامبران را جمع مى كند و از آنها در باره رسالت و ماموريتشان سؤال مى كند ومى گويد مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى گفتند خداوندا ! مـا عـلم و دانشى نداريم , تو آگاه بر تمام غيوب و پنهانيها هستى يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذآ اجبتم قالوالا علم لنا انك انت علا م الغيوب اين آيه در حقيقت مكملى براى آيات قبل است , زيرا در ذيل آيات گذشته كه مربوط به مـسـاله شهادت حق و باطل بود دستور به تقوا و ترس ازمخالفت فرمان خدا داده شده , در اين آيه مـى گـويـد: «از آن روز بـتـرسـيد كه خداوندپيامبران را جمع مى كند و از آنها در باره رسالت و ماموريتشان سؤال مى كند ومى گويد مردم در برابر دعوت شما چه پاسخى گفتند» (يوم يجمع اللّه الرسل فيقول ماذآ اجبتم ).آنها از خود نفى علم كرده و همه حقايق را موكول به علم پروردگار كرده مى گويند:«خداوندا ! مـا عـلم و دانشى نداريم , تو آگاه بر تمام غيوب و پنهانيها هستى » (قالوالا علم لنا انك انت علا م الغيوب ).و بـه اين ترتيب سر و كار شما با چنين خداوند علام الغيوب و با چنين دادگاهى است , بنابراين در گواهيهاى خود مراقب حق و عدالت باشيد.

به ياد بياور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم فرمود: «نعمتى را كه بر تـو و بر مادرت ارزانى داشتم متذكر باش تو را با روح القدس تقويت كردم به تاييد روح القدس با مردم درگهواره و به هنگام بزرگى و پختگى سخن مى گفتى كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو تعليم دادم گـل بـه فـرمان من چيزى شبيه پرنده مى ساختى سپس در آن مـى دمـيدى و به اذن من پرنده زنده اى مى شد كور مادرزاد و كسى كه مبتلا به بيمارى پيسى بود به اذن من شفا مى دادى و نيز مردگان را به اذن من زنده مى كردى بنى اسرائيل را از آسيب رساندن به تو باز داشتم در آن هـنـگـام كـه كافران آنها در برابر دلايل روشن تو به پا خاستند وآنها را سحر آشكارى معرفى كـردند اذ قال اللّه ياعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك وعلى والدتك اذ ايدتك بروح القدس تكلم الناس فى المهد وكهلا واذعلمتك الكتاب والحكمة والتورية والا نجيل واذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى وتبرئ الا كمه والا برص باذنى واذ تخرج الموتى باذنى واذ كففت بنى اسرائيل عنك اذ جئتهم بالبينات فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مـبـين

مواهب الهى بر مسيح !.

اين آيه و آيات بعد تا آخر سوره مائده مربوط به سرگذشت حضرت مسيح ومواهبى است كه به او و امتش ارزانى داشته كه براى بيدارى و آگاهى مسلمانان دراينجا بيان شده است . نـخست مى گويد: «به ياد بياور هنگامى را كه خداوند به عيسى بن مريم فرمود: «نعمتى را كه بر تـو و بر مادرت ارزانى داشتم متذكر باش » (اذ قال اللّه ياعيسى ابن مريم اذكر نعمتى عليك وعلى والدتك ).سـپـس بـه ذكـر مـواهب خود پرداخته , نخست مى گويد «تو را با روح القدس تقويت كردم » (اذ ايدتك بروح القدس ) «37».ديـگـر از مـواهـب الـهـى بـر تو اين است كه «به تاييد روح القدس با مردم درگهواره و به هنگام بزرگى و پختگى سخن مى گفتى » (تكلم الناس فى المهد وكهلا ).اشـاره به اين كه سخنان تو در گاهواره همانند سخنان تو در بزرگى , پخته وحساب شده بود, نه سخنان كودكانه و بى ارزش . ديگر اين كه «كتاب و حكمت و تورات و انجيل را به تو تعليم دادم » (واذعلمتك الكتاب والحكمة والتورية والا نجيل ).ديـگـر از مـواهـب ايـن كـه از «گـل بـه فـرمان من چيزى شبيه پرنده مى ساختى سپس در آن مـى دمـيدى و به اذن من پرنده زنده اى مى شد» (واذ تخلق من الطين كهيئة الطير باذنى فتنفخ فيها فتكون طيرا باذنى ).ديـگـر ايـن كـه : «كور مادرزاد و كسى كه مبتلا به بيمارى پيسى بود به اذن من شفا مى دادى » (وتبرئ الا كمه والا برص باذنى ).«و نيز مردگان را به اذن من زنده مى كردى » (واذ تخرج الموتى باذنى ).و بالاخره يكى ديگر از مواهب من بر تو اين بود كه «بنى اسرائيل را از آسيب رساندن به تو باز داشتم در آن هـنـگـام كـه كافران آنها در برابر دلايل روشن تو به پا خاستند وآنها را سحر آشكارى معرفى كـردند» (واذ كففت بنى اسرائيل عنك اذ جئتهم بالبينات فقال الذين كفروا منهم ان هذا الا سحر مـبـين ) من در برابر اين همه هياهو و دشمنان سرسخت و لجوج تو را حفظ كردم تا دعوت خود را پيش ببرى . قابل توجه اين كه در اين آيه چهار بار كلمه «باذنى » (به فرمان من ) تكرار شده است , تا جايى براى غـلـو و ادعاى الوهيت در مورد حضرت مسيح باقى نماند, اوبنده اى بود سر بر فرمان خدا و هر چه داشت از طريق استمداد از نيروى لايزال الهى بود.

به خاطر بياور زمانى را كه بر حواريين وحى فرستادم كه به من و فرستاده ام مسيح ايمان بياوريد و آنـهـا دعوت مرا اجابت كردند وگفتند: ايمان آورديم , خداوندا گواه باش كه ما مسلمانان و در بـرابـر فـرمان تو تسليم هستيم واذ اوحيت الى الحواريين ان آمنوا بى وبرسولى قلوا آمنا واشهد باننامسلمون

داستان نزول مائده بر حواريون !.

به دنبال بحثى كه در باره مواهب الهى در باره مسيح و مادرش در آيه قبل بيان شد در آيات بعد به مـوهـبـتهايى كه به حواريون يعنى ياران نزديك مسيح بخشيد,اشاره مى كند: نخست مى فرمايد: «به خاطر بياور زمانى را كه بر حواريين وحى فرستادم كه به من و فرستاده ام مسيح ايمان بياوريد و آنـهـا دعوت مرا اجابت كردند وگفتند: ايمان آورديم , خداوندا گواه باش كه ما مسلمانان و در بـرابـر فـرمان تو تسليم هستيم » (واذ اوحيت الى الحواريين ان آمنوا بى وبرسولى قلوا آمنا واشهد باننامسلمون ).

ياران خاص مسيح به عيسى گفتند: آيا پروردگار تو مى تواند غذايى ازآسمان براى ما بفرستد از خدا بترسيد اگر ايمان داريد اذ قال الحواريون يا عيسى ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مئدة من السم قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين سپس اشاره به جريان معروف نزول مائده آسمانى كرده ,مى گويد: «ياران خاص مسيح به عيسى گفتند: آيا پروردگار تو مى تواند غذايى ازآسمان براى ما بفرستد» ؟ (اذ قال الحواريون يا عيسى ابن مريم هل يستطيع ربك ان ينزل علينا مئدة من السم).مسيح از اين تقاضا كه بوى شك و ترديد مى داد پس از آوردن آن همه آيات ونشانه هاى ديگر نگران شـد و بـه آنـهـا هـشـدار داد و گفت : «از خدا بترسيد اگر ايمان داريد» (قال اتقوا اللّه ان كنتم مؤمنين ).

گفتند: مى خواهيم از اين مائده بخوريم (و علاوه بر نورانيتى كـه بر اثر تغذيه از غذاى آسمانى در قلب ما پيدامى شود, زيرا تغذيه بطورمسلم در روح انسان مؤثر اسـت ) قـلـب مـا اطمينان و آرامش پيدا كند و با مشاهده اين معجزه بزرگ به سر حد عين اليقين برسيم و بدانيم آنچه به ما گفته اى راست بوده و بتوانيم بر آن گواهى دهيم قالوا نريد ان ناكل منهاوتطمئن قلوبنا ونعلم ان قد صدقتنا ونكون عليها من الشاهدين ولى به زودى به اطلاع عيسى رسانيدند كه ما هدف نادرستى از اين پيشنهاد نداريم , و غرض ما لجاجت ورزى نيست بلكه «گفتند: مى خواهيم از اين مائده بخوريم (و علاوه بر نورانيتى كـه بر اثر تغذيه از غذاى آسمانى در قلب ما پيدامى شود, زيرا تغذيه بطورمسلم در روح انسان مؤثر اسـت ) قـلـب مـا اطمينان و آرامش پيدا كند و با مشاهده اين معجزه بزرگ به سر حد عين اليقين برسيم و بدانيم آنچه به ما گفته اى راست بوده و بتوانيم بر آن گواهى دهيم » (قالوا نريد ان ناكل منهاوتطمئن قلوبنا ونعلم ان قد صدقتنا ونكون عليها من الشاهدين ).

خداوندا ! مائده اى از آسمان براى ما بفرست كه عيدى بـراى اول و آخـر مـا باشد, و نشانه اى از ناحيه تومحسوب شود و به ما روزى ده , تو بهترين روزى دهندگان هستى قال عيسى ابن مريم اللهم ربن انزل علينا مئدة من السم تكون لنا عيدا لا ولنا وآخرنا وآية منك وارزقنا وانت خير الرازقين هـنگامى كه عيسى از حسن نيت آنها در اين تقاضا آگاه شد,خواسته آنها را به پيشگاه پـروردگـار به اين صورت منعكس كرد: «خداوندا ! مائده اى از آسمان براى ما بفرست كه عيدى بـراى اول و آخـر مـا باشد, و نشانه اى از ناحيه تومحسوب شود و به ما روزى ده , تو بهترين روزى دهندگان هستى » (قال عيسى ابن مريم اللهم ربن انزل علينا مئدة من السم تكون لنا عيدا لا ولنا وآخرنا وآية منك وارزقنا وانت خير الرازقين ).

فرمود: من چنين مائده اى را بر شما نازل مى كنم ,ولى توجه داشته باشيد, بعد از نزول اين مائده مسؤوليت شما بسيار سنگينترمى شود و با مشاهده چنين معجزه آشكارى هر كس بعد از آن , راه كـفـر را بـپـويد او راچنان مجازاتى خواهم كرد كه احدى از جهانيان را چنين مجازاتى نكرده بـاشـم قـال اللّه انـى مـنـزلـهـا عـلـيـكم فمن يكفر بعد منكم فانى اعذبه عذابا لا اعذبه احدا من العالمين خـداونـد اين دعايى را كه از روى حسن نيت و اخلاص صادرشده بود اجابت كرد, و به آنـها «فرمود: من چنين مائده اى را بر شما نازل مى كنم ,ولى توجه داشته باشيد, بعد از نزول اين مائده مسؤوليت شما بسيار سنگينترمى شود و با مشاهده چنين معجزه آشكارى هر كس بعد از آن , راه كـفـر را بـپـويد او راچنان مجازاتى خواهم كرد كه احدى از جهانيان را چنين مجازاتى نكرده بـاشـم » !(قـال اللّه انـى مـنـزلـهـا عـلـيـكم فمن يكفر بعد منكم فانى اعذبه عذابا لا اعذبه احدا من العالمين ).

خداوند در روز قيامت به عيسى مى گويد: آيا توبه مردم گفتى كه من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد, و پرستش كنيد خداوندا ! پاك و منزهى از هرگونه شريك چـگونه ممكن است چيزى را كه شايسته من نيست بگويم گواه من اين است كه اگر چنين مـى گـفـتم مى دانستى , زيرا تو از آنچه در درون روح و جان من است آگاهى , در حالى كه من از آنچه در ذات پاك توست بى خبرم , زيرا تو علام الغيوب وبا خبر از تمام رازها و پنهانيها هستى واذ قال اللّه يا عيسى ابن مريم انت قلت للناس اتخذونى وامى الهين من دون اللّه قال سبحانك ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى ولااعلم ما فى نفسك انك انت علا م الغيوب

بيزارى مسيح از شرك پيروانش !.

اين آيه و دو آيه بعد پيرامون گفتگوى خداوند با حضرت مسيح (ع ) در روزرستاخيز بحث مى كند, مـى گـويـد: «خداوند در روز قيامت به عيسى مى گويد: آيا توبه مردم گفتى كه من و مادرم را علاوه بر خداوند معبود خويش قرار دهيد, و پرستش كنيد» ؟ (واذ قال اللّه يا عيسى ابن مريم انت قلت للناس اتخذونى وامى الهين من دون اللّه ).مسيح با نهايت احترام در برابر اين سؤال چند جمله در پاسخ مى گويد

1ـ نخست زبان به تسبيح خداوند از هرگونه شريك و شبيه گشوده ومى گويد: «خداوندا ! پاك و منزهى از هرگونه شريك » (قال سبحانك ).

2ـ «چـگونه ممكن است چيزى را كه شايسته من نيست بگويم » (ما يكون لى ان اقول ما ليس لى بحق ).در حقيقت نه تنها گفتن اين سخن را از خود نفى مى كند, بلكه مى گويد اساسامن چنين حقى را ندارم و چنين گفتارى با مقام و موقعيت من هرگز سازگار نيست .

3ـ سـپس استناد به علم بى پايان پروردگار كرده , مى گويد: «گواه من اين است كه اگر چنين مـى گـفـتم مى دانستى , زيرا تو از آنچه در درون روح و جان من است آگاهى , در حالى كه من از آنچه در ذات پاك توست بى خبرم , زيرا تو علام الغيوب وبا خبر از تمام رازها و پنهانيها هستى » (ان كنت قلته فقد علمته تعلم ما فى نفسى ولااعلم ما فى نفسك انك انت علا م الغيوب ).

تنها چيزى كه من به آنها گفتم , همان بوده است كه به من ماموريت دادى كه آنـها را دعوت به عبادت تو كنم و بگويم خداوند يگانه اى راكه پروردگار من و شما است , پرستش نكنيد و تـا آن زمـان كـه در مـيـانـشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرك را پيش گيرند, اما به هنگامى كه مرا از ميان آنها برگرفتى تو مراقب و نگاهبان آنها بودى , و تو گواه بر هر چـيـزى هـستى ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوااللّه ربى وربكم وكنت عليهم شهيدا مادمت فيهم فلماتوفيتنى كنت انت الرقيب عليهم وانت على كل شى شهيدچهار: «تنها چيزى كه من به آنها گفتم , همان بوده است كه به من ماموريت دادى كه آنـها را دعوت به عبادت تو كنم و بگويم خداوند يگانه اى راكه پروردگار من و شما است , پرستش نكنيد» (ما قلت لهم الا ما امرتنى به ان اعبدوااللّه ربى وربكم ).5ـ «و تـا آن زمـان كـه در مـيـانـشان بودم مراقب و گواه آنها بودم و نگذاشتم راه شرك را پيش گيرند, اما به هنگامى كه مرا از ميان آنها برگرفتى تو مراقب و نگاهبان آنها بودى , و تو گواه بر هر چـيـزى هـستى » (وكنت عليهم شهيدا مادمت فيهم فلماتوفيتنى كنت انت الرقيب عليهم وانت على كل شى شهيد).

اگر آنها را در برابر اين انحراف بزرگ مجازات كنى بندگان تواند (و قادر به فرار از زيربار اين مجازات نخواهند بود, و اين حق براى تو در برابر بندگان نافرمانت ثابت است ) و اگر آنها را ببخشى و از گناهانشان صرف نظر كنى , توانا و حكيم هستى ان تعدبهم فانهم عبادك وان تغفرلهم فانك انت العزيز الحكيمشـشم : و با اين همه باز امر, امر تو و خواست , خواست توست «اگر آنها را در برابر اين انحراف بزرگ مجازات كنى بندگان تواند (و قادر به فرار از زيربار اين مجازات نخواهند بود, و اين حق براى تو در برابر بندگان نافرمانت ثابت است ) و اگر آنها را ببخشى و از گناهانشان صرف نظر كنى , توانا و حكيم هستى » نه بخشش تو نشانه ضعف است , و نه مجازاتت خالى از حكمت و حساب (ان تعدبهم فانهم عبادك وان تغفرلهم فانك انت العزيز الحكيم ).

خداوند پس از اين گـفـتگو, مى فرمايد: امروز روزى است كه راستى راستگويان به آن سود مى بخشد براى آنها باغهايى از بهشت است كه از زير درختان آن نهرها جارى است , و جاودانه و براى هميشه در آن خواهند ماند هم خداوند از آنها راضى است وهم آنها از خداوند راضى و خشنودند و شك نيست كه اين موهبت بزرگ كه جامع ميان موهبت مادى و معنوى است رستگارى بزرگ محسوب مى شود قال اللّه هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم لهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيه ابدا رضى اللّه عنهم ورضوا عنه ذلك الفوز العظيم

رستگارى بزرگ !.

در تـعـقـيـب ذكر گفتگوى خداوند با حضرت مسيح , در اين آيه مى خوانيم :«خداوند پس از اين گـفـتگو, مى فرمايد: امروز روزى است كه راستى راستگويان به آن سود مى بخشد» (قال اللّه هذا يوم ينفع الصادقين صدقهم ).سـپس پاداش صادقان را چنين بيان مى كند: «براى آنها باغهايى از بهشت است كه از زير درختان آن نهرها جارى است , و جاودانه و براى هميشه در آن خواهند ماند» (لهم جنات تجرى من تحتها الا نهار خالدين فيه ابدا).و از اين نعمت مادى مهمتر اين است كه «هم خداوند از آنها راضى است وهم آنها از خداوند راضى و خشنودند» (رضى اللّه عنهم ورضوا عنه ).«و شك نيست كه اين موهبت بزرگ كه جامع ميان موهبت مادى و معنوى است رستگارى بزرگ محسوب مى شود» (ذلك الفوز العظيم ).

حكومت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست , از آن خداست و او بر هر چيزى تواناست للّه ملك السموات والا رض وما فيهن وهو على كل شى قديردر ايـن آيـه اشاره به مالكيت و حكومت خداوند كرده , مى گويد:«حكومت آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست , از آن خداست و او بر هر چيزى تواناست » (للّه ملك السموات والا رض وما فيهن وهو على كل شى قدير).پايان تفسير سوره مائده.