• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اما آنها را كه به خـدا ايـمان آوردند و به اين كتاب آسمانى چنگ زدند به زودى در رحمت واسعه خود وارد خواهد كـرد, و از فـضـل و رحـمـت خـويـش برپاداش آنها خواهد افزود و به صراط مستقيم و راه راست هدايتشان مى كند فاماالذين آمنوا باللّه واعتصموا به فسيدخلهم فى رحمة منه وفضل ويهديهم اليه صراطا مستقيمادر ايـن آيـه نتيجه پيروى از اين برهان و نور را چنين شرح مى دهد: «اما آنها را كه به خـدا ايـمان آوردند و به اين كتاب آسمانى چنگ زدند به زودى در رحمت واسعه خود وارد خواهد كـرد, و از فـضـل و رحـمـت خـويـش برپاداش آنها خواهد افزود و به صراط مستقيم و راه راست هدايتشان مى كند» (فاماالذين آمنوا باللّه واعتصموا به فسيدخلهم فى رحمة منه وفضل ويهديهم اليه صراطا مستقيما).

ا زتو در اين باره سؤال مى كنند, بگو خداوند حكم كلاله (برادران و خواهران را) براى شما بيان مى كند هـرگاه مردى از دنيا برود و فرزندى نداشته باشد و يك خواهر داشته باشد نصف ميراث او به آن يك خواهر مى رسد و فرزندى نداشته باشد و يك برادر (برادر پدر ومادرى يا پدرى تنها) از خود به يادگار بگذارد تمام ارث او به يك برادر مى رسد اگر كسى از دنيا برود و دو خواهر از او به يادگار بماند دو ثلث از ميراث اورا مى برند اگـر ورثـه شـخـص متوفى , چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بيشتر) تمام ميراث او را در مـيـان خـود تقسيم مى كنند بطورى كه سهم هر برادر دو برابر سهم يك خواهر شود خداوند اين حقايق را براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد و راه سعادت را بيابيد (و حتما راهى را كه خدا نشان مى دهد راه صحيح وواقعى است ) زيرا به هر چيزى دانا است يستفتونك قل اللّه يفتيكم فى الكلالة ان امرؤ هلك ليس له ولد وله اخت فلها نصف ما ترك وهو يرثه ان لم يكن لها ولد وان كانوا اخوة رجالا ونسا فللذكر مثل حظ الا نثيين يبين اللّه لكم ان تضلوا واللّه بكل شى عليم شـان نـزول : از «جابربن عبداللّه انصارى » چنين نقل كرده اند كه مى گويد: من شديدا بيمار بودم , پيامبر(ص ) به عيادت من آمد و در آنجا وضو گرفت واز آب وضوى خود بر من پاشيد, مـن كه در انديشه مرگ بودم به پيامبر(ص ) عرض كردم : وارث من فقط خواهران منند, ميراث آنها چگونه است ؟.اين آيه كه آيه فرائض نام دارد نازل شد و ميراث آنها را روشن ساخت . و به عقيده بعضى اين آخرين آيه اى است كه در باره احكام اسلام برپيامبر(ص ) نازل شده . تفسيراين آيه مقدار ارث برادران و خواهران را بيان مى كند, و همان طور كه در اوايل اين سوره در تفسير آيه 12 گفتيم در باره ارث خواهران و برادران , دو آيه در قرآن نازل شده است يكى همان آيه 12 كه نـاظر به برادران و خواهران «مادرى » است , وديگر آيه مورد بحث كه در باره خواهران و برادران «پـدرى و مـادرى » يـا «پـدرى تـنـهـا»سـخن مى گويد, مى فرمايد: «ا زتو در اين باره سؤال مى كنند, بگو خداوند حكم كلاله (برادران و خواهران را) براى شما بيان مى كند» (يستفتونك قل اللّه يفتيكم فى الكلالة ).سپس به چندين حكم اشاره مى نمايد1ـ «هـرگاه مردى از دنيا برود و فرزندى نداشته باشد و يك خواهر داشته باشد نصف ميراث او به آن يك خواهر مى رسد» (ان امرؤ هلك ليس له ولد وله اخت فلها نصف ما ترك ).2ـ و اگـر زنى از دنيا برود «و فرزندى نداشته باشد و يك برادر (برادر پدر ومادرى يا پدرى تنها) از خود به يادگار بگذارد تمام ارث او به يك برادر مى رسد»(وهو يرثه ان لم يكن لها ولد).3ـ «اگر كسى از دنيا برود و دو خواهر از او به يادگار بماند دو ثلث از ميراث اورا مى برند» (فان كانتا اثنتين فلهما الثلثان مما ترك ).4ـ «اگـر ورثـه شـخـص متوفى , چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بيشتر) تمام ميراث او را در مـيـان خـود تقسيم مى كنند بطورى كه سهم هر برادر دو برابر سهم يك خواهر شود» (وان كانوا اخوة رجالا ونسا فللذكر مثل حظ الا نثيين ).در پـايـان آيـه مـى فـرمـايد: «خداوند اين حقايق را براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد و راه سعادت را بيابيد (و حتما راهى را كه خدا نشان مى دهد راه صحيح وواقعى است ) زيرا به هر چيزى دانا است » (يبين اللّه لكم ان تضلوا واللّه بكل شى عليم ).پايان سوره نسا.

سـوره مـائـده

اين سوره در «مدينه » نازل شده و 120 آيه است .

محتواى سوره

اين سوره محتوى يك سلسله از معارف و عقايد اسلامى و يك سلسله ازاحكام و وظايف دينى است .در قـسمت اول به مساله ولايت و رهبرى بعد از پيامبر(ص ) و مساله تثليث مسيحيان و قسمتهايى از مسائل مربوط به قيامت و رستاخيز و بازخواست از انبيادر مورد امتهايشان اشاره شده است . و در قـسمت دوم , مساله وفاى به پيمانها, عدالت اجتماعى , شهادت به عدل و تحريم قتل نفس (و بـه تـنـاسـب آن داستان فرزندان آدم و قتل هابيل بوسيله قابيل ) وهمچنين توضيح قسمتهايى از غذاهاى حلال و حرام و قسمتى از احكام وضو وتيمم آمده است . و نـامـگـذارى آن بـه «سوره مائده » به خاطر اين است كه داستان نزول مائده«34»براى ياران مسيح در آيه 114 اين سوره ذكر شده است .

اى افراد با ايمان به عهد و پيمان خود وفاكنيد چهارپايان (يا جنين آنها) براى شماحلال شده است و بـه اسـتـثناى حال احرام (براى انجام مناسك حج يا انجام مناسك عمره ) كه در اين حال صيد كردن حرام است خداوند هر حكمى را بخواهد صادر مى كند يا ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود احلت لكم بهيمة الانعام الا ما يتلى عليكم غير محلى الصيد وانتم حرم

لزوم وفا به عهد و پيمان !.

بطورى كه از روايات اسلامى و سخنان مفسران بزرگ استفاده مى شود, اين سوره آخرين سوره (و يا از آخرين سوره هايى ) است كه بر پيامبر(ص ) نازل شده است . در ايـن سـوره ـ بـه خاطر همين موقعيت خاص ـتاكيد روى يك سلسله مفاهيم اسلامى و آخرين بـرنـامـه هاى دينى و مساله رهبرى امت و جانشينى پيامبر(ص ) شده است و شايد به همين جهت اسـت كـه بـا مساله لزوم وفاى به عهد و پيمان , شروع شده , و در نخستين جمله مى فرمايد: «اى افراد با ايمان به عهد و پيمان خود وفاكنيد» (ي ايها الذين آمنوا اوفوا بالعقود).تـا به اين وسيله افراد با ايمان را ملزم به پيمانهايى كه در گذشته با خدابسته اند و يا در اين سوره به آن اشاره شده است بنمايد.جـمـلـه فـوق دلـيل بر وجوب وفا به تمام پيمانهايى است كه ميان افراد انسان بايكديگر, و يا افراد انـسان با خدا, بطور محكم بسته مى شود, و به اين ترتيب تمام پيمانهاى الهى و انسانى و پيمانهاى سياسى و اقتصادى و اجتماعى و تجارى وزناشويى و مانند آن را در بر مى گيرد و يك مفهوم كاملا وسيع دارد, حتى عهد وپيمانهايى را كه مسلمانان با غيرمسلمانان مى بندند نيز شامل مى شود.در اهـميت وفاى به عهد در نهج البلاغه در فرمان مالك اشتر چنين مى خوانيم :«در ميان واجبات الـهى هيچ موضوعى همانند وفاى به عهد در ميان مردم جهان ـباتمام اختلافاتى كه دارندـ مورد اتـفـاق نـيـسـت بـه هـمـيـن جهت بت پرستان زمان جاهليت نيز پيمانها را در ميان خود محترم مى شمردند زيرا عواقب دردناك پيمان شكنى را دريافته بودند».سپس به دنبال دستور وفاى به پيمانها كه تمام احكام و پيمانهاى الهى راشامل مى شود يك سلسله از احـكـام اسـلام را بـيـان كـرده , كـه نخستين آن حلال بودن گوشت پاره اى از حيوانات است , مـى فـرمـايـد: «چهارپايان (يا جنين آنها) براى شماحلال شده است » (احلت لكم بهيمة الا نعام ) «35».سـپس در ذيل آيه دو مورد را از حكم حلال بودن گوشت چهارپايان استثناكرده , مى فرمايد: «به استثناى گوشتهايى كه تحريم آن به زودى براى شما بيان مى شود» (الا ما يتلى عليكم ).«و بـه اسـتـثناى حال احرام (براى انجام مناسك حج يا انجام مناسك عمره ) كه در اين حال صيد كردن حرام است » (غير محلى الصيد وانتم حرم ).و در پـايان مى فرمايد: «خداوند هر حكمى را بخواهد صادر مى كند» (ان اللّه يحكم ما يريد) يعنى , چـون آگـاه از هـمه چيز و مالك همه چيز مى باشد هر حكمى راكه به صلاح و مصلحت بندگان باشد و حكمت اقتضا كند تشريع مى نمايد.

اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! شعائر الهى را نـقـض نـكـنـيـد و حـريـم آنها را حلال نشمريد احترام ماههاى حرام را نگاه داريد و از جنگ كردن در اين ماههاخوددارى كنيد قـربـانـيـانى را كه براى حج مى آورند, اعم از اين كه بى نشان باشند ـهدى ـو يا نشان داشته بـاشند ـقلائدـ حلال نشمريد و بگذاريد كه به قربانگاه برسند و درآنجا قربانى شوند نبايد كسانى را كه براى خشنودى پروردگار و جلب رضاى او وحتى به دست آوردن سود تجارى به قصد زيارت خانه خدا حركت مى كنند مزاحمت كنيد خواه با شما دوست باشند يا دشمن همين اندازه كه مسلمانند وزائر خانه خدامصونيت دارند هنگامى كه از احرام (حج ياعمره ) بيرون آمديد, صيد كردن براى شما مجاز است نبايد اين جريان سبب شود كه بعد از اسـلام آنـهـا, كـينه هاى ديرينه را زنده كنيد ومانع آنها از زيارت خانه خدا شويد بايد دست اتحاددر راه نيكيها و تقوا به يكديگر بدهيد نه اين كه تعاون و همكارى بر گناه و تعدى نماييد پرهيزكارى راپيشه كنيد و از مـخـالـفت فرمان خدا بپرهيزيد كه مجازات و كيفرهاى خدا شديداست يا ايها الذين آمنوا لا تحلوا شعئر اللّه ولا الشهر الحرام ولا الهدى ولا القلائد ولا امين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم ورضوانا واذا حللتم فاصطادوا ولا يجرمنكم شنـان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام ان تعتدوا وتعاونوا على البر والتقوى ولا تعاونوا على الا ثم والعدوان واتقوا اللّه ان اللّه شديد العقاب

هشت دستور در يك آيه !.

در ايـن آيـه چـنـد دستور مهم اسلامى از آخرين دستوراتى كه بر پيامبر(ص ) نازل شده است بيان گرديده كه همه يا اغلب آنها مربوط به حج و زيارت خانه خداست

1ـ نخست خطاب به افراد با ايمان كرده , مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! شعائر الهى را نـقـض نـكـنـيـد و حـريـم آنها را حلال نشمريد» (ي ايها الذين آمنوا لا تحلوا شعئر اللّه ) منظور از «شعائراللّه » مناسك و برنامه هاى حج است .

2ـ «احترام ماههاى حرام را نگاه داريد و از جنگ كردن در اين ماههاخوددارى كنيد» (ولا الشهر الحرام ).

3ـ «قـربـانـيـانى را كه براى حج مى آورند, اعم از اين كه بى نشان باشند ـهدى ـو يا نشان داشته بـاشند ـقلائدـ حلال نشمريد و بگذاريد كه به قربانگاه برسند و درآنجا قربانى شوند» (ولا الهدى ولا القلائد).

4ـ تـمـام زائران خـانـه خـدا بـايـد از آزادى كـامل در اين مراسم بزرگ اسلامى بهره مند باشند و هـيـچ گـونه امتيازى در اين قسمت در ميان قبايل و افراد و نژادها وزبانها نيست بنابراين «نبايد كسانى را كه براى خشنودى پروردگار و جلب رضاى او وحتى به دست آوردن سود تجارى به قصد زيارت خانه خدا حركت مى كنند مزاحمت كنيد خواه با شما دوست باشند يا دشمن همين اندازه كه مسلمانند وزائر خانه خدامصونيت دارند» (ولا امين البيت الحرام يبتغون فضلا من ربهم ورضوانا).

5ـ تـحـريم صيد محدود به زمان احرام است , بنابراين «هنگامى كه از احرام (حج ياعمره ) بيرون آمديد, صيد كردن براى شما مجاز است » (واذا حللتم فاصطادوا).

6ـ اگر جمعى از بت پرستان در دوران جاهليت (در جريان حديبيه ) مزاحم زيارت شما از خانه خدا شـدند و نگذاشتند مناسك زيارت خانه خدا را انجام دهيد,«نبايد اين جريان سبب شود كه بعد از اسـلام آنـهـا, كـينه هاى ديرينه را زنده كنيد ومانع آنها از زيارت خانه خدا شويد» (ولا يجرمنكم شنـان قوم ان صدوكم عن المسجدالحرام ان تعتدوا).از جمله فوق يك قانون كلى استفاده مى شود وآن اين كه مسلمانان هرگز نبايد«كينه توز» باشند و در صدد انتقام حوادثى كه در زمانهاى گذشته واقع شده برآيند.

7ـ سپس براى تكميل بحث گذشته مى فرمايد: شما بجاى اين كه دست به هم بدهيد تا از دشمنان سابق و دوستان امروز خود انتقام بگيريد «بايد دست اتحاددر راه نيكيها و تقوا به يكديگر بدهيد نه اين كه تعاون و همكارى بر گناه و تعدى نماييد» (وتعاونوا على البر والتقوى ولا تعاونوا على الا ثم والعدوان ).

8ـ در پـايـان آيـه بـراى تحكيم و تاكيد احكام گذشته مى فرمايد: «پرهيزكارى راپيشه كنيد و از مـخـالـفت فرمان خدا بپرهيزيد كه مجازات و كيفرهاى خدا شديداست » (واتقوا اللّه ان اللّه شديد العقاب ).

مردار بر شما حرام شده است وهمچنين خون و گـوشـت خوك و نيز حيواناتى كه خفه شده باشند حرامند و حيواناتى كه با شكنجه و ضرب , جان بسپارند و يا به بيمارى از دنيا بروند و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند و حيواناتى كه بوسيله حمله درندگان كشته شوند اگر قبل از آن كه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون بقدر كافى ازآنها بيرون بريزد, حلال خواهد بود حـيـوانـهـايـى كه روى بتها يا دربرابر آنها ذبح شوند همگى بر شما حرام است و (هـمـچنين )قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاى تير مخصوص بخت آزمايى تمام اين اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار امروز كافران از دين شما مايوس شدند بنابراين , از آنها نترسيد وتنها از (مخالفت ) من بترسيد امروز دين و آيين شما را كامل كردم و نعمت خود را برشما تمام نمودم و اسـلام را بـه عنوان آيين شما پذيرفتم كسانى كه به هنگام گرسنگى ناگزير ازخوردن گوشتهاى حرام شوند در حـالـى كـه تـمايل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است , زيرا خداوند آمرزنده و مـهـربان است حرمت عليكم الميتة والـدم وما اهل لغير اللّه به والمنخنقة والموقوذة والمتردية والنطيحة و ما اكل السبع الا ما ذكيتم وما ذبح على النصب وان تستقسموا بالا زلام ذلكم فسق اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الا سلام دينا فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لا ثم فان اللّه غفور رحيمدر آغاز اين سوره اشاره به حلال بودن گوشت چهارپايان به استثناى آنچه بعدا خواهد آمد شـده ايـن آيه در حقيقت همان استثناهايى است كه وعده داده شد, در اينجا حكم به تحريم يازده چيز شده است . نـخست مى فرمايد: «مردار بر شما حرام شده است » (حرمت عليكم الميتة ) «وهمچنين خون » (والـدم ) «و گـوشـت خوك » (ولحم الخنزير) «و حيواناتى كه طبق سنت جاهليت به نام بتها و اصـولا بـه غـيـر نـام خـدا ذبح شوند» (وما اهل لغير اللّه به )«و نيز حيواناتى كه خفه شده باشند حرامند» (والمنخنقة ).خـواه بـخـودى خـود و يـا بوسيله دام و خواه بوسيله انسان اين كار انجام گرددچنانكه در زمان جـاهـلـيـت مـعـمـول بوده گاهى حيوان را در ميان دو چوب يا در ميان دو شاخه درخت سخت مى فشردند تا بميرد و از گوشتش استفاده كنند «و حيواناتى كه با شكنجه و ضرب , جان بسپارند و يا به بيمارى از دنيا بروند» (والموقوذة ).در تـفـسير قرطبى نقل شده كه در ميان عرب معمول بوده كه بعضى ازحيوانات را به خاطر بتها آنقدر مى زدند تا بميرد و آن را يكنوع عبادت مى دانستند!.«و حيواناتى كه بر اثر پرت شدن از بلندى بميرند» (والمتردية ).«ر» (والنطيحة ).«و حيواناتى كه بوسيله حمله درندگان كشته شوند» (و ما اكل السبع ).سپس به دنبال تحريم موارد فوق مى فرمايد: «اگر قبل از آن كه اين حيوانات جان بسپرند به آنها برسند و با آداب اسلامى آنها را سر ببرند و خون بقدر كافى ازآنها بيرون بريزد, حلال خواهد بود» (الا ما ذكيتم ).در زمان جاهليت بت پرستان سنگهايى در اطراف كعبه نصب كرده بودند كه شكل و صورت خاصى نـداشـت , آنـهـا را «نـصـب » مـى ناميدند در مقابل آنها قربانى مى كردند و خون قربانى را به آنها مـى مـالـيـدنـد, و فـرق آنها با بت همان بود كه بتهاهمواره داراى اشكال و صور خاصى بودند اما «نـصـب » چنين نبودند, اسلام در آيه مورد بحث اين گونه گوشتها را تحريم كرده و مى گويد: «حـيـوانـهـايـى كه روى بتها يا دربرابر آنها ذبح شوند همگى بر شما حرام است » (وما ذبح على النصب ).روشن است كه تحريم اين نوع گوشت جنبه اخلاقى و معنوى دارد نه جنبه مادى و جسمانى . نوع ديگرى از حيواناتى كه تحريم آن در آيه آمده آنهاست كه بصورت «بخت آزمايى » ذبح و تقسيم مـى گرديده و آن چنين بوده كه : ده نفر با هم شرطبندى مى كردند و حيوانى را خريدارى و ذبح نـموده سپس ده چوبه تير, كه روى هفت عدد از آنها عنوان «برنده » و سه عدد عنوان «بازنده » ثبت شده بود در كيسه مخصوصى مى ريختند و به صورت قرعه كشى آنها را به نام يك يك از آن ده نـفـربـيرون مى آوردند, هفت چوبه برنده به نام هر كس مى افتاد سهمى از گوشت برمى داشت , و چـيزى در برابر آن نمى پرداخت , ولى آن سه نفر كه تيرهاى بازنده رادريافت داشته بودند, بايد هر كـدام يـك سـوم قـيـمـت حـيـوان را بپردازند, بدون اين كه سهمى از گوشت داشته باشند, اين چوبه هاى تير را «ازلام » مى ناميدند, اسلام خوردن اين گوشتها را تحريم كرد, نه به خاطر اين كه اصل گوشت حرام بوده باشد,بلكه به خاطر اين كه جنبه قمار و بخت آزمايى دارد و مى فرمايد: «و (هـمـچنين )قسمت كردن گوشت حيوان به وسيله چوبه هاى تير مخصوص بخت آزمايى » برشما حرام شده است (وان تستقسموا بالا زلام ).روشـن است كه تحريم قمار و مانند آن اختصاص به گوشت حيوانات ندارد,بلكه در هر چيز انجام گـيـرد ممنوع است و تمام زيانهاى «فعاليتهاى حساب نشده اجتماعى » و برنامه هاى خرافى در آن جمع مى باشد.و در پـايـان بـراى تاكيد بيشتر روى تحريم آنها مى فرمايد: «تمام اين اعمال فسق است و خروج از اطاعت پروردگار» (ذلكم فسق ).

اعتدال در استفاده از گوشت

آنـچـه از مـجموع بحثهاى فوق و ساير منابع اسلامى استفاده مى شود اين است كه روش اسلام در مـورد بهره بردارى از گوشتها ـهمانند ساير دستورهايش ـيك روش كاملا اعتدالى است , يعنى نه هـمـانـنـد مردم زمان جاهليت كه از گوشت سوسمار و مردار و خون و امثال آن مى خوردند, و يا هـمـانـنـد بـسـيارى از غربيهاى امروز كه حتى از خوردن گوشت خرچنگ و كرمها چشم پوشى نمى كنند, و نه مانندهندوها كه مطلقا خوردن گوشت را ممنوع مى دانند, بلكه گوشت حيواناتى كـه داراى تـغذيه پاك بوده و مورد تنفر نباشد حلال كرده و روى روشهاى افراطى وتفريطى خط بطلان كشيده و براى استفاده از گوشتها شرايطى مقرر داشته است . بـعـد از بـيان احكام فوق دو جمله پرمعنى در آيه مورد بحث به چشم مى خوردنخست مى گويد: «امروز كافران از دين شما مايوس شدند بنابراين , از آنها نترسيد وتنها از (مخالفت ) من بترسيد» (اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشون ).و سـپـس مـى گـويد: «امروز دين و آيين شما را كامل كردم و نعمت خود را برشما تمام نمودم و اسـلام را بـه عنوان آيين شما پذيرفتم » (اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتى ورضيت لكم الا سلام دينا).

روز اكمال دين كدام روز است

منظور از «اليوم » (امروز) كه در دو جمله بالا تكرار شده چيست ؟ آنچه تمام مفسران شيعه آن را در كتب خود آورده اند و روايات متعددى از طرق معروف اهل تسنن و شيعه آن را تاييد مى كند و با مـحـتويات آيه كاملا سازگار است اين كه :منظور روز غديرخم است , روزى كه پيامبراسلام (ص ) امـيرمؤمنان على (ع ) را رسمابراى جانشينى خود تعيين كرد, آن روز بود كه آيين اسلام به تكامل نـهـايـى خـودرسيد و كفار درميان امواج ياس فرو رفتند, زيرا انتظار داشتند كه آيين اسلام قائم بـه شـخـص بـاشـد, و بـا از ميان رفتن پيغمبر(ص ) اوضاع به حال سابق برگردد, و اسلام تدريجا بـرچـيده شود, اما هنگامى كه مشاهده كردند مردى كه از نظر علم و تقوا وقدرت و عدالت بعد از پـيامبر(ص ) در ميان مسلمانان بى نظير بود به عنوان جانشينى پيامبر(ص ) انتخاب و از مردم براى او بـيـعت گرفته شد ياس و نوميدى نسبت به آينده اسلام آنها را فرا گرفت و فهميدند كه آيينى است ريشه دار و پايدار.نـكـتـه جـالـبـى كـه بـايد در اينجا به آن توجه كرد اين است كه قرآن در سوره نورآيه 55 چنين مى گويد: «خداوند به آنهايى كه از شما ايمان آوردند و عمل صالح انجام داده اند وعده داده است كـه آنـها را خليفه در روى زمين قرار دهد همان طور كه پيشينيان آنان را چنين كرد, و نيز وعده داده آيـينى را كه براى آنان پسنديده است مستقر و مستحكم گرداند و بعد از ترس به آنها آرامش بخشد».در اين آيه خداوند مى فرمايد: آيينى را كه براى آنها «پسنديده », در روى زمين مستقر مى سازد, با تـوجـه بـه اين كه سوره نور قبل از سوره مائده نازل شده است و باتوجه به جمله «رضيت لكم الا سـلام ديـنا» كه در آيه مورد بحث , در باره ولايت على (ع ) نازل شده , چنين نيتجه مى گيريم كه اسلام در صورتى در روى زمين مستحكم و ريشه دار خواهد شد كه با «ولايت » توام باشد, زيرا اين هـمـان اسـلامـى اسـت كـه خـدا «پـسنديده » و وعده استقرار و استحكامش را داده است , و به عبارت روشن تراسلام درصورتى عالمگير مى شود كه از مساله ولايت اهل بيت جدا نگردد.مطلب ديگرى كه از ضميمه كردن «آيه سوره نور» با آيه موردبحث استفاده مى شود اين است كه در آيـه سـوره نور سه وعده به افراد با ايمان داده شده است نخست خلافت در روى زمين , و ديگر امنيت و آرامش براى پرستش پروردگار, وسوم استقرار آيينى كه مورد رضايت خداست . اين سه وعده در روز غديرخم با نزول آيه «اليوم اكملت لكم دينكم » جامه عمل بخود پوشيد زيرا نـمـونـه كـامـل فـرد با ايمان و عمل صالح , يعنى على (ع ) به جانشينى پيامبر(ص ) نصب شد و به مضمون جمله اليوم يئس الذين كفروا من دينكم مسلمانان در آرامش و امنيت نسبى قرار گرفتند و نـيـز بـه مـضـمـون ورضيت لكم الا سلام دينا آيين مورد رضايت پروردگار در ميان مسلمانان استقرار يافت . در پايان آيه بار ديگر به مسائل مربوط به گوشتهاى حرام برگشته , و حكم صورت اضطرار را بيان مى كند و مى گويد: «كسانى كه به هنگام گرسنگى ناگزير ازخوردن گوشتهاى حرام شوند در حـالـى كـه تـمايل به گناه نداشته باشند خوردن آن براى آنها حلال است , زيرا خداوند آمرزنده و مـهـربان است » و به هنگام ضرورت بندگان خود را به مشقت نمى افكند و آنها را كيفر نمى دهد (فمن اضطر فى مخمصة غير متجانف لا ثم فان اللّه غفور رحيم ).