• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى هرگز از كسانى مباش كه ازخائنان حمايت نمايى انا انزلن اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بم اريك اللّهولا تكن للخئنين خصيماشان نزول : در شان نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه : طايفه بنى ابيرق طايفه اى نسبتا معروف بودند; سه برادر از اين طايفه به نام «بشر» و «بشير»و «مبشر» نام داشتند,«بشير» به خـانـه مسلمانى به نام «رفاعه » دستبرد زد و شمشير وزره و مقدارى از مواد غذايى را به سرقت بـرد, فرزند برادر او به نام «قتاده » كه ازمجاهدان بدر بود جريان را به خدمت پيامبر(ص ) عرض كرد.بـرادران سـارق وقـتـى بـاخبر شدند, يكى از سخنوران قبيله خود را ديدند كه باجمعى به خدمت پـيامبر(ص ) بروند و با قيافه حق به جانب سارق را تبرئه كنند, وقتاده را به تهمت ناروا زدن متهم سازند.پـيـامـبـر(ص ) طـبـق وظيفه «عمل به ظاهر» شهادت اين جمعيت را پذيرفت وقتاده را مورد سـرزنـش قـرار داد, قـتـاده كـه بـيگناه بود از اين جريان بسيار ناراحت شد وبه سوى عموى خود بـازگـشـت و جريان را با اظهار تاسف فراوان بيان كرد, عمويش او را دلدارى داد و گفت : نگران مباش خداوند پشتيبان ما است .اين آيه و آيه بعد نازل شد و اين مرد بيگناه را تبرئه كرد و خائنان واقعى رامورد سرزنش شديد قرار داد.تفسير

از خائنان حمايت نكنيدـ.

در اين آيه خداوند نخست به پيامبر(ص ) توصيه مى كند كه هدف از فرستادن اين كتاب آسمانى اين اسـت كـه اصـول حـق و عدالت در ميان مردم اجرا شود,مى فرمايد: «ما اين كتاب را به حق بر تو فرستاديم تا به آنچه خداوند به تو آموخته است در ميان مردم قضاوت كنى » (انا انزلن اليك الكتاب بالحق لتحكم بين الناس بم اريك اللّه ).سـپـس بـه پيامبر(ص ) هشدار مى دهد, مى گويد: «هرگز از كسانى مباش كه ازخائنان حمايت نمايى » (ولا تكن للخئنين خصيما).گـرچـه روى سخن دراين آيه به پيامبر(ص ) است ولى شك نيست كه اين حكم يك حكم عمومى نـسـبت به تمام قضات و داوران مى باشد, و به همين دليل چنين خطابى مفهومش اين نيست كه ممكن است چنين كارى از پيامبر(ص ) سر بزند!.

و از پيشگاه خداوندطلب آمرزش نمازيرا خداوند آمرزنده و مهربان است واستغفراللّه ان اللّه كان غفورا رحيما در اين آيه به پيامبر(ص ) دستور مى دهد كه «و از پيشگاه خداوندطلب آمرزش نما» (واستغفراللّه ).«زيرا خداوند آمرزنده و مهربان است » (ان اللّه كان غفورا رحيما).

هـيـچ گـاه از خائنان و آنها كه به خود خيانت كردند, حمايت نكن چرا كه خداوند, خيانت كنندگان گنهكار را دوست نمى داردولا تجادل عن الذين يـخـتـانون انفسهم ان اللّه لا يحب من كان خوانا اثيما به دنبال دستورهاى گذشته در باره عدم حمايت از خائنان , قرآن چنين ادامه مى دهد كـه : «هـيـچ گـاه از خائنان و آنها كه به خود خيانت كردند, حمايت نكن » (ولا تجادل عن الذين يـخـتـانون انفسهم ) «چرا كه خداوند, خيانت كنندگان گنهكار را دوست نمى دارد» (ان اللّه لا يحب من كان خوانا اثيما).

آنها شرم دارند كه بـاطـن اعـمـالـشـان براى مردم روشن شود ولى از خدا, شرم ندارند!خداوندى كه همه جا با آنهاست , ودر آن هنگام كه در دل شب , نقشه هاى خيانت را طرح مى كنند و سخنانى كه خدا ازآن راضى نبود مى گفتند, با آنها بود و به همه اعمال آنها احاطه دارديستخفون من الناس ولا يـسـتـخفون من اللّه وهو معهم اذيبيتون ما لا يرضى من القول وكان اللّه بما يعملون محيطا سـپـس ايـن گونه خائنان را مورد سرزنش قرار داده , مى گويد:«آنها شرم دارند كه بـاطـن اعـمـالـشـان براى مردم روشن شود ولى از خدا, شرم ندارند!»(يستخفون من الناس ولا يـسـتـخفون من اللّه ) «خداوندى كه همه جا با آنهاست , ودر آن هنگام كه در دل شب , نقشه هاى خيانت را طرح مى كنند و سخنانى كه خدا ازآن راضى نبود مى گفتند, با آنها بود و به همه اعمال آنها احاطه دارد» (وهو معهم اذيبيتون ما لا يرضى من القول وكان اللّه بما يعملون محيطا).

گـيـرم كه شما در زندگى اين جهان از آنها دفاع كنيد ولى كيست كه در روز قيامت بتواند از آنـهـا دفـاع نـمايد و يا به عنوان وكيل كارهاى آنها را سامان بخشد, و گرفتاريهاى آنها را برطرف سازده انتم هؤلا جادلتم عنهم فى الحيوة الدنيا فمن يجادل اللّه عنهم يوم القيمة ام من يكون عليهم وكيلا سـپـس روى سـخـن را به طايفه شخص سارق كه از او دفاع كردندنموده , مى گويد: «گـيـرم كه شما در زندگى اين جهان از آنها دفاع كنيد ولى كيست كه در روز قيامت بتواند از آنـهـا دفـاع نـمايد و يا به عنوان وكيل كارهاى آنها را سامان بخشد, و گرفتاريهاى آنها را برطرف سازد»؟! (ه انتم هؤلا جادلتم عنهم فى الحيوة الدنيا فمن يجادل اللّه عنهم يوم القيمة ام من يكون عليهم وكيلا ).بـنـابـرايـن دفـاع شما از آنها بسيار كم اثر است , زيرا در زندگى جاويدان آن هم دربرابر خداوند, هـيچ گونه مدافعى براى آنها نيست در حقيقت در سه آيه فوق ,نخست به پيامبراسلام (ص ) و همه قـاضـيـان به حق توصيه شده كه كاملا مراقب باشند,افرادى با صحنه سازى و شاهدهاى دروغين حقوق ديگران را پايمال نكنند.سپس به افراد خيانتكار, و بعد به مدافعان آنها هشدار داده شده كه مراقب نتايج سؤاعمال خود در اين جهان و جهان ديگر باشند.

كسى كه به خود يا ديگرى ستم كند و بعد حقيقتا پشيمان شود و ازخداوند طلب آمرزش كند و در مـقـام جـبـران برآيد, خدا را آمرزنده و مهربان خواهديافت ومن يعمل سو او يظلم نفسه ثم يستغفراللّه يجداللّه غفورا رحيما قـرآن در تعقيب بحثهاى مربوط به خيانت و تهمت كه در آيات قبل گذشت سه حكم كلى بيان مى كند1ـ نـخـسـت اشـاره بـه اين حقيقت مى كند كه راه توبه , به روى افراد بدكار به هرحال باز است و «كسى كه به خود يا ديگرى ستم كند و بعد حقيقتا پشيمان شود و ازخداوند طلب آمرزش كند و در مـقـام جـبـران برآيد, خدا را آمرزنده و مهربان خواهديافت » (ومن يعمل سو او يظلم نفسه ثم يستغفراللّه يجداللّه غفورا رحيما).از جمله فوق استفاده مى شود كه توبه حقيقى آنچنان اثر دارد كه انسان دردرون جان خود نتيجه آن را مى يابد.

هر گناهى كه انسان مرتكب مى شود نهايتا و در نتيجه به خود ضرر زده و به زيان خود گام بـرداشـتـه اسـت خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان باخبر, وهم حكيم است ومن يكسب اثما فانما يكسبه على نفسهوكان اللّه عليماحكيمادوم : ايـن آيه توضيح همان حقيقتى است كه اجمال آن در آيات قبل بيان شد و آن اين كه : «هر گناهى كه انسان مرتكب مى شود نهايتا و در نتيجه به خود ضرر زده و به زيان خود گام بـرداشـتـه اسـت » (ومن يكسب اثما فانما يكسبه على نفسه ) و به اين ترتيب گناهان اگرچه در ظاهر مختلفند, ولى آثار سؤ آن قبل از همه در روح و جان خود شخص ظاهر مى شود.و در پـايان آيه مى فرمايد: «خداوند هم عالم است و از اعمال بندگان باخبر, وهم حكيم است » و هر كس را طبق استحقاق خود مجازات مى كند (وكان اللّه عليماحكيما).

هركس خطا يا گناهى مرتكب شود و آن را به گردن بيگناهى بيفكند, بهتان و گناه آشكارى انجام داده است ومن يكسب خطيئة اواثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا واثما مبينا سـوم : در ايـن آيـه اشـاره بـه اهـمـيت گناه تهمت زدن نسبت به افرادبيگناه كرده , مى فرمايد: «هركس خطا يا گناهى مرتكب شود و آن را به گردن بيگناهى بيفكند, بهتان و گناه آشكارى انجام داده است » (ومن يكسب خطيئة اواثما ثم يرم به بريئا فقد احتمل بهتانا واثما مبينا) .

جنابت تهمت

تهمت زدن به بيگناه از زشت ترين كارهايى است كه اسلام آن را به شدت محكوم ساخته است .از پـيامبراسلام (ص ) نقل شده كه فرمود: «كسى كه به مرد يا زن با ايمان تهمت بزندو يا در باره او چيزى بگويد كه در او نيست , خداوند در روز قيامت او را بر تلى از آتش قرار مى دهد تا از مسؤوليت آنچه گفته است درآيد».در حقيقت رواج اين كار ناجوانمردانه در يك محيط, سبب به هم ريختن نظام و عدالت اجتماعى و آلـوده شـدن حـق به باطل و گرفتار شدن بيگناه و تبرئه گنهكار واز ميان رفتن اعتماد عمومى مى شود.

اگر فضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعى از منافقان يا مانند آنها تصميم داشتندتو را از مسير حق و عدالت , منحرف سازند, ولى لطف الهى شامل حال تو شد و تورا حفظ كرداينها فقط خود را گمراه مى كنند و هيچ گونه زيان به تونمى رسانندخدا, كـتـاب و حـكـمـت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى دانستى به توآموختفضل خداوند بر تو بسيار بزرگ بوده است ولولا فضل اللّه عليك ورحمته لهمت طئفة منهم ان يضلوك وما يضلون الا انفسهم وما يضرونك من شىوانزل اللّه عليك الكتاب والحكمة وعلمك مالم تكن تعلم وكان فضل اللّه عليك عظيمااين آيه اشاره به گوشه ديگرى از حادثه بنى ابيرق است كه درچند آيه قبل تحت عنوان شـان نـزول بـه آن اشاره شد, آيه چنين مى گويد: «اگر فضل و رحمت پروردگار شامل حال تو نبود جمعى از منافقان يا مانند آنها تصميم داشتندتو را از مسير حق و عدالت , منحرف سازند, ولى لطف الهى شامل حال تو شد و تورا حفظ كرد» (ولولا فضل اللّه عليك ورحمته لهمت طئفة منهم ان يضلوك ).آنـهـا مـى خـواستند با متهم ساختن يك فرد بيگناه و سپس كشيدن پيامبر(ص ) به اين ماجرا, هم ضـربـه اى بـه شـخصيت اجتماعى و معنوى پيامبر(ص ) بزنند و هم اغراض سؤ خود را در باره يك مـسلمان بيگناه عملى سازند, ولى خداوندى كه حافظ پيامبر خويش است , نقشه هاى آنها را نقش برآب كرد!.سـپس قرآن مى گويد: «اينها فقط خود را گمراه مى كنند و هيچ گونه زيان به تونمى رسانند» (وما يضلون الا انفسهم وما يضرونك من شى ).سـرانـجام علت مصونيت پيامبر(ص ) را از گمراهى و خطا و گناه , چنين بيان مى كند كه «خدا, كـتـاب و حـكـمـت بر تو نازل كرد و آنچه را نمى دانستى به توآموخت » (وانزل اللّه عليك الكتاب والحكمة وعلمك مالم تكن تعلم ).و درپـايـان آيـه مـى فـرمايد: «فضل خداوند بر تو بسيار بزرگ بوده است » (وكان فضل اللّه عليك عظيما).در جمله فوق يكى از دلايل اساسى مساله عصمت بطوراجمال آمده است وآن اين كه خداوند علوم و دانـشـهايى به پيامبر آموخته كه در پرتو آن در برابر گناه وخطا بيمه مى شود, زيرا علم و دانش (در مرحله نهايى ) موجب عصمت است

در غالب جلسات محرمانه و مخفيانه آنها كه براساس نقشه هاى شيطنت آميز بنا شده خير و سودى نيست مگر اين كه كسى در نـجـواى خـود, تـوصـيـه به صدقه و كمك به ديگران ,يا انجام كار نيك , و يا اصلاح در ميان مردم مى نمايدو هركس براى خشنودى پروردگار چنين كند, پاداش بزرگى به او خواهيم داد» (لا خير فى كثير من نجويهمالا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين الناس ومن يفعل ذلك ابتغ مرضات اللّه فسوف نؤتيه اجرا عظيما

سخنان درگوشى !.

در آيـات گذشته اشاره اى به جلسات مخفيانه شبانه و شيطنت آميز بعضى ازمنافقان يا مانند آنها شده بود, در اين آيه بطور مشروحتر از آن تحت عنوان نجوى بحث مى شود.«نـجـوى » تنها به معنى سخنان درگوشى نيست , بلكه هرگونه جلسات سرى ومخفيانه را نيز شامل مى شود.آيـه مـى گويد: «در غالب جلسات محرمانه و مخفيانه آنها كه براساس نقشه هاى شيطنت آميز بنا شده خير و سودى نيست » (لا خير فى كثير من نجويهم ).سـپـس بـراى ايـن كـه گمان نشود هرگونه نجوى و سخن درگوشى يا جلسات سرى مذموم و ممنوع است , چند مورد را به صورت استثنا در ذيل آيه ذكر كرده مى فرمايد: «مگر اين كه كسى در نـجـواى خـود, تـوصـيـه به صدقه و كمك به ديگران ,يا انجام كار نيك , و يا اصلاح در ميان مردم مى نمايد» (الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بين الناس ).و ايـن گـونـه نـجـوى هـا اگـر بـه خاطر تظاهر و رياكارى نباشد بلكه منظور از آن كسب رضاى پـروردگـار بـوده بـاشـد, خداوند پاداش بزرگى براى آن مقرر خواهدفرمود, آيه مى گويد: «و هركس براى خشنودى پروردگار چنين كند, پاداش بزرگى به او خواهيم داد» (ومن يفعل ذلك ابتغ مرضات اللّه فسوف نؤتيه اجرا عظيما).اصـولا نـجـوى و سـخنان درگوشى و تشكيل جلسات سرى در قرآن به عنوان يك عمل شيطانى مـعـرفى شده است در آيه 10 سوره مجادله مى فرمايد: انماالنجوى من الشيطان ; نجوى از شيطان است . اساسا نجوى اگر در حضور جمعيت انجام پذيرد سؤظن افراد را برمى انگيزد,و گاهى حتى در ميان دوسـتـان ايجاد بدبينى مى كند, به همين دليل بهتر است كه جزدر موارد ضرورت از اين موضوع استفاده نشودو فلسفه حكم مزبور در قرآن نيزهمين است .

كسى كه بعد از آشكار شدن حق از در مخالفت و عناد در برابر پيامبر(ص )درآيد و راهى جز راه مؤمنان انتخاب نمايد, ما او را به هـمـان راه كـه مـى رودمى كشانيم و در قيامت به دوزخ مى فرستيم و چه جايگاه بدى در انتظار اوسـت ومـن يـشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى ويتبع غير سبيل المؤمنين نوله ماتولى ونصله جهنم وست مصيراشان نزول : در شان نزول آيات سابق گفتيم كه بشيربن ابيرق , پس از سرقت از مسلمانى , شـخـص بيگناهى را متهم ساخت و با صحنه سازى در حضورپيغمبر(ص ) خود را تبرئه كرد ولى با نـزول آيـات گـذشـتـه رسوا شد, و به دنبال آن رسوايى به جاى اين كه توبه كند, راه كفر را پيش گـرفـت و رسـما از زمره مسلمانان خارج گرديد, آيه نازل شد و ضمن اشاره به اين موضوع , يك حكم كلى و عمومى رابيان ساخت . تـفـسـيـر: هـنـگـامـى كه انسان مرتكب خلافى مى شود, پس از آگاهى دو راه درپيش دارد, راه بازگشت و توبه كه اثر آن در شستشوى گناه در چند آيه پيش بيان گرديد; راه ديگر, راه لجاجت و عـنـاد است كه به نتيجه شوم آن در اين آيه اشاره شده مى فرمايد: «كسى كه بعد از آشكار شدن حق از در مخالفت و عناد در برابر پيامبر(ص )درآيد و راهى جز راه مؤمنان انتخاب نمايد, ما او را به هـمـان راه كـه مـى رودمى كشانيم و در قيامت به دوزخ مى فرستيم و چه جايگاه بدى در انتظار اوسـت »(ومـن يـشاقق الرسول من بعد ما تبين له الهدى ويتبع غير سبيل المؤمنين نوله ماتولى ونصله جهنم وست مصيرا).

خداوند شرك به او را نـمى آمرزد (ولى ) كمتر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بيند) مى آمرزدهر كس براى خدا شريكى قائل شود درگمراهى دورى گرفتار شده ان اللّه لا يغفر ان يشرك به ويغفر مادون ذلك لمن يشومن يشرك باللّه فقد ضل ضلالا بعيدا

شرك گناه نابخشودنى !.

در ايـنجا بار ديگر به دنبال بحثهاى مربوط به منافقان و مرتدان يعنى كسانى كه بعد از قبول اسلام بـه سـوى كـفر باز مى گردند, اشاره به اهميت گناه شرك مى كند كه گناهى است غيرقابل عفو وبـخـشـش و هـيـچ گناهى بالاتر از آن متصور نيست , نخست مى فرمايد: «خداوند شرك به او را نـمى آمرزد (ولى ) كمتر از آن را براى هر كس بخواهد (و شايسته بيند) مى آمرزد» (ان اللّه لا يغفر ان يشرك به ويغفر مادون ذلك لمن يش).ايـن مـضـمـون در آيه 48 همين سوره گذشت , منتها ذيل دوآيه با هم تفاوت مختصرى دارد, در ايـنجا مى فرمايد: «هر كس براى خدا شريكى قائل شود درگمراهى دورى گرفتار شده » (ومن يشرك باللّه فقد ضل ضلالا بعيدا).ولى در گذشته فرمود: ومن يشرك باللّه فقد افترى اثما عظيما: «كسى كه براى خدا شريك قائل شود دروغ و افتراى بزرگى زده است ».در حـقـيـت در آنـجـا اشـاره به مفسده بزرگ شرك از جنبه الهى و شناسايى خداشده و در اينجا زيانهاى غيرقابل جبران آن براى خود مردم بيان گرديده است .

آنچه غير از خدامى خوانند, فقط بتهايى است (بى روح ), كه هيچ اثرى نـدارد; و (يـا) شـيطان سركش و ويرانگر استان يدعون من دونه الا اناثا وان يدعون الا شيطانا مريدا

نقشه هاى شيطان !.

ايـن آيـه تـوضـيحى است براى حال مشركان , كه در آيه قبل به سرنوشت شوم آنها اشاره شد و در حقيقت علت گمراهى شديد آنها را بيان مى كند و مى گويد: آنهابه قدرى كوتاه فكرند كه خالق و آفـريـدگـار جـهـان پهناور هستى را رها كرده و در برابرموجوداتى سر تعظيم فرود مى آورند كه كمترين اثر مثبتى ندارند و «آنچه غير از خدامى خوانند, فقط بتهايى است (بى روح ), كه هيچ اثرى نـدارد; و (يـا) شـيطان سركش و ويرانگر است » (ان يدعون من دونه الا اناثا وان يدعون الا شيطانا مريدا).قـابـل تـوجـه ايـن كه : معبودهاى مشركان در اين آيه منحصر به دو چيز شناخته شده «اناث » و «شيطان مريد».«اناث » جمع «انثى » به معنى موجود نرم و قابل انعطاف است . يعنى آنها معبودهايى را مى پرستيدند كه مخلوق ضعيفى بيش نبودند و به آسانى در دست آدمى به هـر شكل در مى آمدند, تمام وجودشان تاثر و«انعطاف پذيرى » و تسليم در برابر حوادث بود, و به عـبـارت روشـنتر, موجودهايى كه هيچ گونه اراده و اختيارى از خود نداشتند و سرچشمه سود و زيان نبودند.اما «شيطان مريد» يعنى شيطانى كه تمام صفات فضيلت از شاخساروجودش فروريخته و چيزى از نقاط قوت در او باقى نمانده است .

خـداونـد او را از رحـمـت خـويش دورساخته و گـفـت : از بـنـدگان تو نصيب معينى خواهم گرفت لعنه اللّهوقال لا تخذن من عبادك نصيبا مفروضا سـپس در آيات بعد اشاره به صفات شيطان و اهداف او وعداوت خاصى كه با فرزندان آدم دارد كـرده و قـسمتهاى مختلفى از برنامه هاى او راشرح مى دهد و قبل از هر چيز مى فرمايد: «خـداونـد او را از رحـمـت خـويش دورساخته » (لعنه اللّه ) و در حقيقت ريشه تمام بدبختيها و ويرانگريهاى او همين دورى از رحمت خداست كه بر اثر كبر و نخوت دامنش را گرفت . سپس مى فرمايد: شيطان سوگند ياد كرده كه چند برنامه را اجرا كند1ـ «و گـفـت : از بـنـدگان تو نصيب معينى خواهم گرفت » (وقال لا تخذن من عبادك نصيبا مفروضا).او مـى دانـد قـدرت بـر گـمـراه سـاخـتـن هـمـه بـنـدگان خدا را ندارد, و تنها افرادهوسباز و ضعيف الايمان و ضعيف الاراده هستند كه در برابر او تسليم مى شوند.

آنها را گمراه مى كنم با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم مى سازمفرمان مى دهم كه گوشهاى چهارپايان را بشكافند و يا قطع كنندآنها را وادار مى سازم كه آفرينش پاك خدايى را تغيير دهندهركس شيطان را به جاى خداوند به عنوان ولى و سـرپـرسـت خـود انتخاب كند زيان آشكارى كرده ولا ضلنهمولا منينهمولا مرنهم فليبتكن اذان الا نعام ولا مرنهم فليغيرون خلق اللّه ومن يتخذ الشيطان وليا من دون اللّه فقد خسر خسرانا مبينا دوم : «آنها را گمراه مى كنم » (ولا ضلنهم ).

3ـ «با آرزوهاى دور و دراز و رنگارنگ آنها را سرگرم مى سازم » (ولا منينهم ).

4ـ آنـهـا را بـه اعمال خرافى دعوت مى كنم , از جمله «فرمان مى دهم كه گوشهاى چهارپايان را بشكافند و يا قطع كنند»(ولا مرنهم فليبتكن اذان الا نعام ).و اين اشاره به يكى از اعمال زشت جاهلى است كه در ميان بت پرستان رايج بود كه گوش بعضى از چـهـارپـايـان را مى شكافتند و يا به كلى قطع مى كردند وسوارشدن بر آن را ممنوع مى دانستند و هيچ گونه از آن استفاده نمى نمودند.

5ـ «آنها را وادار مى سازم كه آفرينش پاك خدايى را تغيير دهند» (ولا مرنهم فليغيرون خلق اللّه ) و اين ضرر غيرقابل جبرانى است كه شيطان بر پايه سعادت انسان مى زند.ايـن جمله اشاره به آن است كه خداوند در نهاد اولى انسان توحيد ويكتاپرستى و هرگونه صفت و خوى پسنديده اى را قرار داده است ولى وسوسه هاى شيطانى و هوى و هوسها انسان را از اين مسير صحيح منحرف مى سازد و به بيراهه ها مى كشاند.و در پايان يك اصل كلى را بيان كرده , مى فرمايد: «هركس شيطان را به جاى خداوند به عنوان ولى و سـرپـرسـت خـود انتخاب كند زيان آشكارى كرده » (ومن يتخذ الشيطان وليا من دون اللّه فقد خسر خسرانا مبينا).

شيطان پيوسته به آنها وعده هاى دروغين مى دهد, و به آرزوهاى دورودراز سرگرم مى كند ولى جز فريب و خدعه , كارى براى آنها انجام نمى دهديعدهم ويمنيهم وما يعدهم الشيطان الا غرورادر ايـن آيـه چند نكته كه به منزله دليل براى مطلب سابق است بيان شده : «شيطان پيوسته به آنها وعده هاى دروغين مى دهد, و به آرزوهاى دورودراز سرگرم مى كند ولى جز فريب و خدعه , كارى براى آنها انجام نمى دهد» (يعدهم ويمنيهم وما يعدهم الشيطان الا غرورا).

آنها جايگاهشان دوزخ است و هيچ راه فرارى از آن ندارنداولئك ماويهم جهنم ولا يجدون عنها محيصا در ايـن آيه , سرنوشت نهايى پيروان شيطان چنين بيان شده :«آنها جايگاهشان دوزخ است و هيچ راه فرارى از آن ندارند» (اولئك ماويهم جهنم ولا يجدون عنها محيصا).

و آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به زودى در باغهايى از بهشت وارد مى شوند كه نهرها از زيردرختان آن مى گذردمؤمنان براى هميشه در آن خواهند ماندوعده اى است حقيقى و از ناحيه خداهـيـچ كـس نمى تواند صادق تر از خدا وعده ها وسخنانش باشدوالذين آمنوا وعملوا الصالحات سندخلهم جنات تـجـرى مـن تـحـتـهـا الا نـهـارخالدين فيها ابداوعداللّه حقاومن اصدق من اللّه قيلا در آيات گذشته چنين خوانديم : كسانى كه شيطان را ولى خود انتخاب كنند, در زيان آشـكـارى هـسـتـند, شيطان به آنها وعده دروغين مى دهد و با آرزوهاسرگرم مى سازد, و وعده شـيـطـان جـز فريب و مكر نيست , در برابر آنها در اين آيه سرانجام كار افراد با ايمان را بيان كرده , مـى فـرمايد: «و آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح انجام دادند به زودى در باغهايى از بهشت وارد مى شوند كه نهرها از زيردرختان آن مى گذرد» (والذين آمنوا وعملوا الصالحات سندخلهم جنات تـجـرى مـن تـحـتـهـا الا نـهـار) اين نعمت همانند نعمتهاى اين دنيا زودگذر و ناپايدار نيست , بـلـكه «مؤمنان براى هميشه در آن خواهند ماند» (خالدين فيها ابدا) اين وعده همانندوعده هاى دروغـين شيطان نيست , بلكه «وعده اى است حقيقى و از ناحيه خدا»(وعداللّه حقا) بديهى است «هـيـچ كـس نمى تواند صادق تر از خدا وعده ها وسخنانش باشد» (ومن اصدق من اللّه قيلا ) زيرا تخلف از وعده , يا به خاطر ناتوانى است , يا جهل و نياز, كه تمام اينها از ساحت مقدس او دور است .

فضيلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست هركس عمل بدى انجام دهد كيفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هيچ كس را جز خدا ولى و ياور خويش نمى يابدليس بامانيكم ولا امانى اهل الكتابمن يعمل سوايجز به ولا يجد له من دون اللّه وليا ولا نصيراشان نزول : نقل شده كه : مسلمانان و اهل كتاب هركدام بر ديگرى افتخار مى كردند, اهل كتاب مى گفتند: پيامبر ما قبل از پيامبر شما بوده است , كتاب ما از كتاب شما سابقه دارتر است , و مـسـلـمـانان مى گفتند: پيامبر ما خاتم پيامبران است , و كتابش آخرين و كاملترين كتب آسمانى است , بنابراين ما بر شما امتيازداريم , اين آيه و آيه بعد نازل شد و بر اين ادعاها قلم بطلان كشيد, و ارزش هر كس رابه اعمالش معرفى كرد.تفسير

امتيازات واقعى و دروغين ـ.

در اين آيه و آيه بعد يكى از اساسى ترين پايه هاى اسلام بيان شده است , كه ارزش وجودى اشخاص و پـاداش و كـيـفر آنها هيچ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد, بلكه تنها بستگى به عمل و ايـمـان دارد, ايـن اصـلـى است ثابت و سنتى تغييرناپذير, و قانونى است كه تمام ملتها در برابر آن يـكسانند لذا نخست مى فرمايد:«فضيلت و برترى به آرزوهاى شما و آرزوهاى اهل كتاب نيست » (ليس بامانيكم ولا امانى اهل الكتاب ).سـپـس اضـافـه مى كند: «هركس عمل بدى انجام دهد كيفر خود را در برابر آن خواهد گرفت و هيچ كس را جز خدا ولى و ياور خويش نمى يابد» (من يعمل سوايجز به ولا يجد له من دون اللّه وليا ولا نصيرا).

و هـم چنين كسانى كه عمل صالح به جا آورند و با ايمان باشنداعم از مرد و زن آنها وارد بـهشت خواهند شد و كمترين ستمى به آنها نمى شودومن يعمل من الصالحات من ذكر او انثى وهو مؤمن فاولئك يدخلون الجنة ولايظلمون نقيرا «و هـم چنين كسانى كه عمل صالح به جا آورند و با ايمان باشنداعم از مرد و زن آنها وارد بـهشت خواهند شد و كمترين ستمى به آنها نمى شود»(ومن يعمل من الصالحات من ذكر او انثى وهو مؤمن فاولئك يدخلون الجنة ولايظلمون نقيرا).و به اين ترتيب قرآن به تعبير ساده معمولى به اصطلاح «آب پاك » به روى دست همه ريخته است و وابـسـتـگيهاى ادعايى و خيالى و اجتماعى و نژادى و مانندآن را نسبت به يك مذهب به تنهايى بى فايده مى شمرد, و اساس را ايمان به مبانى آن مكتب و عمل به برنامه هاى آن معرفى مى كند.

چه آيينى بهتر است از آيين كسى كـه بـا تمام وجود خود, دربرابر خدا تسليم شده , و دست ازنيكوكارى بر نمى دارد و پيرو آيين پاك خالص ابراهيم است خداوند ابراهيم را به عنوان خليل و دوست خود انتخاب كردومن احسن دينا ممن اسلم وجهه للّه وهو محسن واتبع ملة ابرهيم حنيفاواتخذ اللّه ابرهيم خليلا در آيه قبل , سخن از تاثير ايمان و عمل بود و اين كه انتساب به هيچ مذهب و آيينى , به تـنـهـايى اثرى ندارد, در عين حال در اين آيه براى اين كه سؤتفاهمى از بحث گذشته پيدا نشود, برترى آيين اسلام را بر تمام آيينها به اين تعبير بيان كرده است : «چه آيينى بهتر است از آيين كسى كـه بـا تمام وجود خود, دربرابر خدا تسليم شده , و دست ازنيكوكارى بر نمى دارد و پيرو آيين پاك خالص ابراهيم است » (ومن احسن دينا ممن اسلم وجهه للّه وهو محسن واتبع ملة ابرهيم حنيفا).در اين آيه سه چيز مقياس بهترين آيين شمرده شده نخست تسليم مطلق در برابر خدا «اسلم وجهه للّه », ديگرى نيكوكارى «وهو محسن » منظور از نـيكوكارى در اينجا هرگونه نيكى با قلب و زبان و عمل است و ديگرى پيروى از آيين پاك ابراهيم است «واتبع ملة ابرهيم حنيفا».در پـايـان آيه دليل تكيه كردن روى آيين ابراهيم را چنين بيان مى كند كه «خداوند ابراهيم را به عنوان خليل و دوست خود انتخاب كرد» (واتخذ اللّه ابرهيم خليلا ).

آنچه در آسمانها و زمين است ملك خداست , زيراخداوند به همه چيز احاطه داردوللّه ما فى السموات وما فى الا رض وكان اللّه بكل شى محيطادر ايـن آيـه اشـاره بـه مـالـكيت مطلقه پروردگار و احاطه او به همه اشيا مى كند و مـى فرمايد: «آنچه در آسمانها و زمين است ملك خداست , زيراخداوند به همه چيز احاطه دارد» (وللّه ما فى السموات وما فى الا رض وكان اللّه بكل شى محيطا).اشاره به اين كه اگر خداوند ابراهيم را دوست خود انتخاب كرد نه به خاطر نياز به اوبود, زيرا خدا از همگان بى نياز است بلكه به خاطر سجايا و صفات فوق العاده وبرجسته ابراهيم بود.