• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

چـرا در مـورد مـنافقان دو دسته شده ايد و هركدام طورى قضاوت مى كنيداين عده از منافقان به خاطر اعمال زشت و ننگينى كه انجام داده اند خداوند توفيق و حمايت خويش را از آنها برداشته و افكارشان رابه كلى واژگونه كرده , همانند كسى كه به جاى ايستادن به روى پا, با سر بايستدآيا شما مى خواهيد كسانى را كه خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدايت محروم ساخته هدايت كنيد در حالى كه هر كس را خداوند گمراه كند راهى براى او نخواهى يافتفما لكم فى المنافقين فئتينواللّه اركسهم بما كسبوااتريدون ان تهدوا من اضل اللّه ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلاشان نزول ـ مطابق نقل جمعى از مفسران از ابن عباس , عده اى ازمردم مكه ظاهرا مسلمان شده بودند, ولى در واقع در صف منافقان قرار داشتند, به همين دليل حاضر به مهاجرت به مدينه نـشـدنـد, امـا سـرانجام مجبور شدند از مكه خارج شوند (و شايد هم به خاطر موقعيت ويژه اى كه داشتند براى هدف جاسوسى اين عمل را انجام دادند).مـسـلـمـانـان از جـريان آگاه شدند, ولى به زودى در باره چگونگى برخورد با اين جمع در ميان مـسـلمين اختلاف افتاد, عده اى معتقد بودند كه بايد اين عده را طرد كرد,زيرا در واقع پشتيبان دشـمـنان اسلامند, ولى بعضى از افراد ظاهربين و ساده دل بااين طرح مخالفت كردند و گفتند: عجبا ! ما چگونه با كسانى كه گواهى به توحيد ونبوت پيامبر(ص ) داده اند بجنگيم ؟.آيه نازل شد و دسته دوم را در برابر اين اشتباه ملامت و سپس راهنمايى كرد.تـفسير: با توجه به شان نزول بالا پيوند اين آيه و آيات بعد از آن با آياتى كه قبلا در باره منافقان بود كاملا روشن است . در آغـاز آيـه مـى فـرمـايـد: «چـرا در مـورد مـنافقان دو دسته شده ايد و هركدام طورى قضاوت مى كنيد» (فما لكم فى المنافقين فئتين ).سـپـس مى فرمايد: «اين عده از منافقان به خاطر اعمال زشت و ننگينى كه انجام داده اند خداوند توفيق و حمايت خويش را از آنها برداشته و افكارشان رابه كلى واژگونه كرده , همانند كسى كه به جاى ايستادن به روى پا, با سر بايستد»(واللّه اركسهم بما كسبوا).و در پـايـان آيـه خـطـاب بـه افـراد سـاده دلى كه حمايت از اين دسته منافقان مى نمودند كرده , مـى فـرمايد: «آيا شما مى خواهيد كسانى را كه خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدايت محروم ساخته هدايت كنيد در حالى كه هر كس را خداوند گمراه كند راهى براى او نخواهى يافت » (اتريدون ان تهدوا من اضل اللّه ومن يضلل اللّه فلن تجد له سبيلا ).زيـرا, اين يك سنت فنا ناپذير الهى است كه اثر اعمال هيچ كس از او جدانمى شود; چگونه مى توانيد انتظار داشته باشيد افرادى كه فكرشان آلوده و قلبشان مملو از نفاق و عملشان حمايت از دشمنان خداست مشمول هدايت شوند؟ اين يك انتظار بى دليل و نابجاست !.

دوست مى دارند كه شـمـا هم همانند آنان كافر شويد ومساوى يكديگر گرديدهرگز نبايد شما مسلمانان , دوستانى از ميان آنهاانتخاب كنيدمـگر اين كه (در كار خود تجديد نظر كنند و دست از نفاق و تخريب بردارندو نشانه آن اين است كه از مركز كفر و نفاق به مركز اسلام ) در راه خدا مهاجرت نمايندامـا اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند (بدانيد كه دست از كفر و نفاق خودبرنداشته اند و اظهار اسـلام آنها فقط به خاطر اغراض جاسوسى و تخريبى است ) ودر اين صورت مى توانيد هر جا بر آنها دست يافتيد, آنها را اسير كنيد و يا در صورت لزوم به قتل برسانيدهيچ گاه دوست و يار و ياورى از ميان آنها انتخاب نكنيدودوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سوافلا تتخذوا منهم اوليحتى يهاجروا فى سبيل اللّهفان تولوا فخذوهم واقتلوهم حيث وجدتموهمولا تتخذوا منهم وليا ولا نصيرا در تـعـقـيب آيه قبل در باره منافقانى كه بعضى از مسلمانان ساده دل به حمايت از آنها بـرخـاسـتـه و از آنـهـا شـفـاعـت مى كردند و قرآن بيگانگى آنها را ازاسلام بيان داشت در اين آيه مى فرمايد: تاريكى درون آنها به قدرى است كه نه تنهاخودشان كافرند, بلكه «دوست مى دارند كه شـمـا هم همانند آنان كافر شويد ومساوى يكديگر گرديد» (ودوا لو تكفرون كما كفروا فتكونون سوا).بـنـابـرايـن ,آنـهـاازكـافـران عـادى نـيـز بـدتـرنـد; زيـرا كـفـار مـعـمـولـى دزد وغـارتـگـرــسفـت عقايدديگران نيستند;امااينهاهستند, وفعاليتهاى پى گيرى براى تخريب عقايدديگران دارند.اكـنـون كه آنها چنين هستند «هرگز نبايد شما مسلمانان , دوستانى از ميان آنهاانتخاب كنيد» (فلا تتخذوا منهم اولي).«مـگر اين كه (در كار خود تجديد نظر كنند و دست از نفاق و تخريب بردارندو نشانه آن اين است كه از مركز كفر و نفاق به مركز اسلام ) در راه خدا مهاجرت نمايند» (حتى يهاجروا فى سبيل اللّه ).«امـا اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند (بدانيد كه دست از كفر و نفاق خودبرنداشته اند و اظهار اسـلام آنها فقط به خاطر اغراض جاسوسى و تخريبى است ) ودر اين صورت مى توانيد هر جا بر آنها دست يافتيد, آنها را اسير كنيد و يا در صورت لزوم به قتل برسانيد» (فان تولوا فخذوهم واقتلوهم حيث وجدتموهم ).و در پـايـان آيـه بـار ديـگـر تاكيد مى كند كه «هيچ گاه دوست و يار و ياورى از ميان آنها انتخاب نكنيد» (ولا تتخذوا منهم وليا ولا نصيرا).نـجـات يـك جـامـعـه زنده كه در مسير يك انقلاب اصلاحى گام برمى دارد, ازچنگال دشمنان دوست نما و جاسوسان خطرناك , راهى جز اين شدت عمل ندارد.

آنـهـا كه با يكى از هم پيمانان شما ارتباط دارند و پيمان بسته اندكسانى كه از نظر موقعيت خاص خود در شرايطى قرار دارند كه نه قدرت مبارزه با شما را در خـود مـى بـيـنـنـد, و نـه تـوانايى همكارى با شما و مبارزه با قبيله خوددارنداگر خداوند بخواهدمى تواند آن (جمعيت ضعيف ) را بر شما مسلط گرداند تا با شما پيكاركننداگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند,خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنـهـا را نـمـى دهدالا الذين يصلون الى قوم بينكم وبينهم ميثاق او جكم حصرت صدورهم ان يقاتلوكم او يقاتلوا قومهم ولوش اللّه لسلطهم عليكم فلقاتلوكمفان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم والقوااليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلاشان نزول : از روايات مختلفى كه در شان نزول آيه وارد شده چنين استفاده مى شود كه : دو قـبـيـلـه در مـيـان قـبـايل عرب به نام «بنى ضمره » و «اشجع »وجود داشتند كه قبيله اول با مسلمانان پيمان ترك تعرض بسته بودند و طايفه اشجع نيز با بنى ضمره هم پيمان بودند.بـعـضـى از مـسلمانان از قدرت طايفه بنى ضمره و پيمان شكنى آنها بيمناك بودند, لذا به پيغمبر اكرم (ص ) پيشنهاد كردند كه پيش از آن كه آنها حمله را آغازكنندمسلمانان به آنها حمله ور شوند.پـيغمبر(ص )فرمود: «نه , هرگز چنين كارى نكنيد, زيرا آنها در ميان تمام طوايف عرب نسبت به پدر و مادر خود نيكوكارترند, و از همه نسبت به اقوام و بستگان مهربانتر, و به عهد و پيمان خود از همه پايبندترند»!.پـس از مـدتـى مـسـلمانان باخبر شدند كه طايفه اشجع به سركردگى «مسعودبن رجيله »كه هـفـتـصد نفر بودند به نزديكى مدينه آمده اند, پيامبر(ص ) نمايندگانى نزد آنها فرستادتا از هدف مـسـافـرتـشان مطلع گردد, آنها اظهار داشتند: ما از يك طرف توانايى مبارزه با دشمنان شما را نـداريـم , چـون عـدد مـا كم است , و نه قدرت و تمايل به مبارزه باشما داريم , زيرا محل ما به شما نزديك است ; لذا آمده ايم با شما پيمان ترك تعرض ببنديم . در اين هنگام آيه نازل شد و دستورهاى لازم را در اين زمينه به مسلمانان داد.تفسير

استقبال از پيشنهاد صلح ـ.

بـه دنبال دستوربه شدت عمل در برابر منافقانى كه با دشمنان اسلام همكارى نزديك داشتند, در اين آيه دستورمى دهد كه دو دسته از اين قانون مستثناهستند1ـ «آنـهـا كه با يكى از هم پيمانان شما ارتباط دارند و پيمان بسته اند» (الا الذين يصلون الى قوم بينكم وبينهم ميثاق ).2ـ «كسانى كه از نظر موقعيت خاص خود در شرايطى قرار دارند كه نه قدرت مبارزه با شما را در خـود مـى بـيـنـنـد, و نـه تـوانايى همكارى با شما و مبارزه با قبيله خوددارند» (او جكم حصرت صدورهم ان يقاتلوكم او يقاتلوا قومهم ).سپس براى اين كه مسلمانان در برابر اين پيروزيهاى چشمگير مغرور نشوند وآن را مرهون قدرت نـظامى و ابتكار خود ندانند و نيز براى اين كه احساسات انسانى آنها در برابر اين دسته از بيطرفان تـحـريـك شـود مى فرمايد: «اگر خداوند بخواهدمى تواند آن (جمعيت ضعيف ) را بر شما مسلط گرداند تا با شما پيكاركنند» (ولوش اللّه لسلطهم عليكم فلقاتلوكم ).بـنـابـرايـن , هـمـواره در پـيروزيها به ياد خدا باشيد و هيچ گاه به نيروى خودمغرور نشويد و نيز گذشت از ضعيفان را براى خود خسارتى نشمريد.در پايان آيه بار ديگر نسبت به دسته اخير تاكيد كرده و با توضيح بيشترى چنين مى فرمايد: «اگر آنها از پيكار با شما كناره گيرى كنند و پيشنهاد صلح نمايند,خداوند به شما اجازه تعرض نسبت به آنـهـا را نـمـى دهد» و موظفيد دستى را كه به منظور صلح به سوى شما دراز شده بفشاريد (فان اعتزلوكم فلم يقاتلوكم والقوااليكم السلم فما جعل اللّه لكم عليهم سبيلا ).

به زودى جمعيت ديـگـرى را مـى يـابـيـدكـه مـى خـواهـنـد هم از ناحيه شما و هم از ناحيه قوم خودشان در امان باشندهنگامى كه ميدان فتنه جويى و بت پرستى پيش آيد همه برنامه ها آنها وارونه مى شود و با سر در آن فرو مى رونداگر آنها ازدرگيرى با شما كنار نـرفـتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما برنداشتندهـر كـجـا آنـان را يافتيد اسير كنيد و در صورت مقاومت به قتل برسانيدآنان كسانى هـسـتـنـد كـه ما تسلط آشكارى براى شما نسبت به آنها قرارداديم ستجدون آخرين يريدون ان يامنوكم ويامنوا قومهم كلما ردوا الى الفتنة اركسوا فيهافان لم يعتزلوكم ويلقوا اليكم السلم ويكفوا ايديهمفخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم واولئكم جعلنا لكم عليهم سلطانا مبيناشان نزول ـ نقل شده : جمعى از مردم مكه به خدمت پيامبر(ص )مى آمدند و از روى خدعه و نـيـرنـگ اظـهـار اسلام مى كردند, اما همين كه در برابرقريش و بتهاى آنها قرار مى گرفتند به نـيـايـش و عـبـادت بتها مى پرداختند, و به اين ترتيب مى خواستند از ناحيه اسلام و قريش هر دو آسوده خاطر باشند, از هر دوطرف سود ببرند و از هيچ يك زيان نبينند, و به اصطلاح در ميان اين دو دسـتـه دودوزه بـازى كـنـنـد; آيـه نـازل شد و دستور داد مسلمانان در برابر اين دسته شدت عمل به خرج دهند.تفسير

سزاى آنها كه دو دوزه بازى مى كنند!.

در ايـنـجا با دسته ديگرى روبرو مى شويم كه درست در مقابل دسته اى قراردارند كه در آيه پيش دستور صلح نسبت به آنها داده شده بود, آنها كسانى هستند كه مى خواهند براى حفظ منافع خود در مـيان مسلمانان و مشركان آزادى عمل داشته باشند و براى تامين اين نظر, راه خيانت و نيرنگ پـيـش گـرفـته , با هر دو دسته اظهار همكارى و همفكرى مى كنند, مى فرايد: به زودى جمعيت ديـگـرى را مـى يـابـيـدكـه مـى خـواهـنـد هم از ناحيه شما و هم از ناحيه قوم خودشان در امان باشند»(ستجدون آخرين يريدون ان يامنوكم ويامنوا قومهم ).و بـه هـمـين دليل «هنگامى كه ميدان فتنه جويى و بت پرستى پيش آيد همه برنامه ها آنها وارونه مى شود و با سر در آن فرو مى روند» !(كلما ردوا الى الفتنة اركسوا فيها) اينها درست بر ضد دسته سابقند.سـپس در جمله بعد سه تفاوت براى آنها مى شمرد, مى فرمايد: «اگر آنها ازدرگيرى با شما كنار نـرفـتند و پيشنهاد صلح نكردند و دست از شما برنداشتند» (فان لم يعتزلوكم ويلقوا اليكم السلم ويكفوا ايديهم ).«هـر كـجـا آنـان را يافتيد اسير كنيد و در صورت مقاومت به قتل برسانيد»(فخذوهم واقتلوهم حيث ثقفتموهم ).همين تفاوتها موجب گرديده كه حكم اينها از دسته سابق به كلى جدا شود.و از آنـجـا كـه به اندازه كافى نسبت به آنها اتمام حجت شده در پايان آيه مى فرمايد: «آنان كسانى هـسـتـنـد كـه ما تسلط آشكارى براى شما نسبت به آنها قرارداديم » (واولئكم جعلنا لكم عليهم سلطانا مبينا).ايـن تسلط مى تواند از نظر منطقى بوده باشد چه اين كه منطق مسلمانان برمشركان كاملا پيروز بـود و يـا از نـظـر ظـاهـرى و خارجى , زيرا در زمانى اين آيات نازل شد كه مسلمين به قدر كافى نيرومند شده بودند.

براى هيچ مؤمنى مجاز نيست كه فرد باايمانى را جز ازروى خطا به قتل برساندكسى كه مؤمنى را از روى خـطـا به قتل رساند, بايد يك برده مؤمن را آزاد كند و خونبهايى به كسان او بپردازدمگر اين كه خاندان مقتول بارضايت خاطر از ديه بگذرندمقتول مؤمن وابسته به خاندانى باشد كه با مسلمانان خصومت و دشمنى دارند, در اين صورت كفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده مسلمان است و آن كس كه دسترسى (به آزاد كردن برده ) ندارد, دو ماه پى درپى روزه مى گيرد اين (تبديل شدن آزاد كردن برده به دو ماه روزه گرفتن يك نوع تخفيف و تـوبه الهى است , يا اين كه آنچه در آيه به عنوان كفاره قتل خطاگفته شد همگى ) براى انجام يك تـوبه الهى است و خداوند همواره از هر چيز با خبرو همه دستوراتش بر طبق حكمت است وما كان لمؤمن ان يقتل مؤمنا الا خطاومن قتل مؤمنا خطا فتحرير رقبة مؤمنة ودية مسلمة الى اهله الا ان يصدقوافان كان من قوم عدو لكم وهو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنةفمن لم يجدفصيام شهرين متتابعين توبة من اللّه وكان اللّه عليما حكيماشـان نـزول : يـكـى از بـت پـرستان مكه به نام «حارث بن يزيد» بادستيارى «ابوجهل » مـسـلمانى را به نام «عياش بن ابى ربيعه » به جرم گرايش به اسلام مدتها شكنجه مى داد, پس از هجرت مسلمانان به مدينه , «عياش » نيز به مدينه هجرت كرد.اتفاقا روزى در يكى از محله هاى اطراف مدينه با شكنجه دهنده خودحارث بن يزيد روبرو شد, و از فـرصـت استفاده كرده , او را به قتل رسانيد, به گمان اين كه دشمنى را از پاى درآورده است , در حالى كه توجه نداشت كه «حارث » توبه كرده و مسلمان شده به سوى پيامبر(ص ) مى رود; جريان را به پيامبر(ص ) عرض كردند;آيه نازل شد و حكم قتلى را كه از روى اشتباه و خطا واقع شده بيان كرد.تفسير

احكام قتل خطاـ.

چـون درآيـات گـذشـته به مسلمانان آزادى عمل براى درهم كوبيدن منافقان ودشمنان خطرناك داخـلـى داده شـده , براى اين كه مبادا كسانى از اين قانون سؤاستفاده كنند و با افرادى كه دشمنى دارنـد بـه نـام مـنـافق بودن تصفيه حساب خصوصى نمايند در اين آيه و آيه بعد احكام قتل خطا و قـتـل عـمـد بـيـان شده است ,نخست دراين آيه مى فرمايد: «براى هيچ مؤمنى مجاز نيست كه فرد باايمانى را جز ازروى خطا به قتل برساند» (وما كان لمؤمن ان يقتل مؤمنا الا خطا).سپس جريمه و كفاره قتل خطا را در سه مرحله بيان مى كندصورت نخست اين كه فرد بيگناهى كه از روى اشتباه كشته شده متعلق به خانواده مسلمانى باشد كـه در ايـن صـورت , قاتل بايد دو كار كند, يكى اين كه برده مسلمانى را آزاد نمايد و ديگر اين كه خـونـبهاى مقتول را به صاحبان خون بپردازد,آيه شريفه مى فرمايد: «كسى كه مؤمنى را از روى خـطـا به قتل رساند, بايد يك برده مؤمن را آزاد كند و خونبهايى به كسان او بپردازد» (ومن قتل مؤمنا خطا فتحرير رقبة مؤمنة ودية مسلمة الى اهله ).«مگر اين كه خاندان مقتول بارضايت خاطر از ديه بگذرند» (الا ان يصدقوا).صـورت دوم ايـن كـه «مقتول مؤمن وابسته به خاندانى باشد كه با مسلمانان خصومت و دشمنى دارند, در اين صورت كفاره قتل خطا تنها آزاد نمودن برده مسلمان است » (فان كان من قوم عدو لكم وهو مؤمن فتحرير رقبة مؤمنة ).پـرداخـت ديـه بـه جمعيتى كه تقويت بنيه مالى آنان خطرى براى مسلمانان محسوب خواهد شد ضـرورت نـدارد, بـه عـلاوه اسلام ارتباط اين فرد را با خانواده خود كه همگى از دشمنان اسلامند بريده است و بنابراين , جايى براى جبران خسارت نيست . صـورت سـوم اين كه : «خاندان مقتول از كفارى باشند كه با مسلمانان هم پيمانند, در اين صورت بـراى احـترام به پيمان بايد علاوه بر آزاد كردن يك برده مسلمان خونبهاى او را به بازماندگانش بپردازند» (وان كان من قوم بينكم وبينهم ميثاق فدية مسلمة الى اهله وتحرير رقبة مؤمنة ).ظاهرا منظور از مقتول در اينجا «مقتول مؤمن » است . و در پايان آيه در مورد كسانى كه دسترسى به آزاد كردن برده اى ندارند; يعنى قدرت مالى ندارند و يـا بـرده اى بـراى آزاد كـردن نمى يابند مى فرمايد: «و آن كس كه دسترسى (به آزاد كردن برده ) ندارد, دو ماه پى درپى روزه مى گيرد (فمن لم يجدفصيام شهرين متتابعين ).و در پايان مى گويد: «اين (تبديل شدن آزاد كردن برده به دو ماه روزه گرفتن يك نوع تخفيف و تـوبه الهى است , يا اين كه آنچه در آيه به عنوان كفاره قتل خطاگفته شد همگى ) براى انجام يك تـوبه الهى است و خداوند همواره از هر چيز با خبرو همه دستوراتش بر طبق حكمت است » (توبة من اللّه وكان اللّه عليما حكيما).

و هر كسى فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است كه براى هميشه در آن مى ماندو خداوند بر او غضب مى كندو از رحمتش او را دور مى سازدو عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدافيهاوغضب اللّه عليهولعنه واعد له عذابا عظيماشـان نـزول : «مـقـيـس بـن صـبابه كنانى » كه يكى از مسلمانان بود, كشته برادرخود «هشام » را در محله «بنى النجار» پيدا كرد, جريان را به عرض پيامبر(ص )رسانيد, پيامبر(ص ) او را بـه اتـفـاق «قـيـس بـن هلال » نزد بزرگان «بنى النجار» فرستاد ودستور داد كه اگر قاتل «هـشـام » را مى شناسند, او را تسليم نمايند و اگر نمى شناسند,خونبها و ديه او را بپردازند آنان هـم چـون قاتل را نمى شناختند, ديه را به صاحب خون پرداختند و او هم تحويل گرفت و به اتفاق «قـيـس بن هلال » به طرف مدينه حركت كردند, در بين راه بقاياى افكار جاهليت «مقيس » را تحريك نمود و با خودگفت : قبول ديه موجب سرشكستگى و ذلت است , لذا همسفر خود را كه از قـبـيـلـه «بـنـى الـنـجـار» بـود بـه انتقام خون برادر كشت و به طرف مكه فرارنمود و از اسلام نيزكناره گيرى كرد.پـيامبر(ص ) هم در مقابل اين خيانت خون او را مباح نمود, و آيه موردبحث به همين مناسبت نازل شد كه مجازات قتل عمد در آن بيان شده است . تفسير

مجازات قتل عمدـ.

بعد از بيان حكم قتل خطا در اينجا به مجازات كسى كه فرد با ايمانى را ازروى عمد به قتل برساند اشـاره كـرده , و چـهـار مجازات و كيفر شديد اخروى (علاوه بر مساله قصاص كه مجازات دنيوى است ) ذكر مى كند, مى فرمايد1ـ «و هر كسى فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است كه براى هميشه در آن مى ماند» (ومن يقتل مؤمنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدافيها).2ـ «و خداوند بر او غضب مى كند» (وغضب اللّه عليه ).3ـ «و از رحمتش او را دور مى سازد» (ولعنه ).4ـ و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است » (واعد له عذابا عظيما).از آنجا كه آدمكشى يكى از بزرگترين جنايات و گناهان خطرناك است و اگر باآن مبارزه نشود, امنيت كه يكى از مهمترين شرايط يك اجتماع سالم است به كلى ازبين مى رود, قرآن قتل بى دليل يك انسان را همانند كشتن تمام مردم روى زمين معرفى مى كند انسانى را بدون اين كه قاتل باشد و يا در زمين فساد كند بكشد, گوياهمه مردم را كشته است ».

اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه در راه جهاد گام بـر مـى داريـد, تـحـقـيـق و جـستجو كنيد و به كسانى كه اظهار اسلام مى كنند نگوييد مسلمان نيستيدمبادا به خاطر نعمتهاى ناپايدار اين جهان افرادى را كه اظهاراسلام مى كنند متهم كرده و آنها را به عنوان يك دشمن به قتل برسانيد و اموال آنها رابه غنيمت بگيريد در حالى كه غنيمتهاى جاودانى وارزنده در پيشگاه خداست گرچه در گذشته چنين بوديد ودر دوران جاهليت جنگهاى شما انگيزه غارتگرى داشت ولى اكنون در پرتو اسلام و منتى كه خداوند بر شـما نهاده است (از آن وضع نجات يافته ايد, بنابراين به شكرانه اين نعمت بزرگ ) لازم است كه در كـارهـا تحقيق كنيدو اين را بدانيد كه خداوند از اعمال و نيات شما آگاه است يا ايها الذين آمنوآ اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبينوا ولا تقولوا لمن القى اليكم السلام لست مؤمناتـبـتـغـون عرض الحيوة الدنيافـعـنـداللّه مـغـانم كثيرة كذلك كنتم من قبلفمن اللّه عليكم فتبينواان اللّه كان بما تعملون خبيراشان نزول : نقل شده كه : پيامبر(ص ) بعد از بازگشت از جنگ خيبر«اسامة بن زيد» را با جـمـعـى از مـسـلـمـانان به سوى يهوديان كه در يكى از روستاهاى «فدك » زندگى مى كردند فرستاد, تا آنها را به سوى اسلام و يا قبول شرايط ذمه دعوت كنند.يـكـى از يـهوديان به نام «مرداس » كه از آمدن سپاه اسلام با خبر شده بود به استقبال مسلمانان شتافت , در حالى كه به يگانگى خدا و نبوت پيامبر(ص ) گواهى مى داد.اسامة بن زيد به گمان اين كه مرد يهودى از ترس جان و براى حفظ مال اظهاراسلام مى كند و در باطن مسلمان نيست به او حمله كرد و او را كشت . هـنـگـامـى كه خبر به پيامبر(ص ) رسيد, سخت از اين جريان ناراحت شد وفرمود: تو مسلمانى را كـشـتى , «اسامة » ناراحت شد و عرض كرد اين مرد از ترس جان و براى حفظ مالش اظهار اسلام كرد, پيامبر(ص ) فرمود: تو كه از درون او آگاه نبودى , چه مى دانى ؟ شايد به راستى مسلمان شده است , در اين موقع آيه نازل شد.تـفـسير: در اين آيه يك دستور احتياطى براى حفظ جان افراد بيگناهى كه ممكن است مورد اتهام قرارگيرند بيان مى كند و مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد هنگامى كه در راه جهاد گام بـر مـى داريـد, تـحـقـيـق و جـستجو كنيد و به كسانى كه اظهار اسلام مى كنند نگوييد مسلمان نيستيد» (يا ايها الذين آمنوآ اذا ضربتم فى سبيل اللّه فتبينوا ولا تقولوا لمن القى اليكم السلام لست مؤمنا).سـپـس اضـافـه مى كند كه «مبادا به خاطر نعمتهاى ناپايدار اين جهان افرادى را كه اظهاراسلام مى كنند متهم كرده و آنها را به عنوان يك دشمن به قتل برسانيد و اموال آنها رابه غنيمت بگيريد» (تـبـتـغـون عرض الحيوة الدنيا) «در حالى كه غنيمتهاى جاودانى وارزنده در پيشگاه خداست » (فـعـنـداللّه مـغـانم كثيرة ) «گرچه در گذشته چنين بوديد ودر دوران جاهليت جنگهاى شما انگيزه غارتگرى داشت » (كذلك كنتم من قبل )«ولى اكنون در پرتو اسلام و منتى كه خداوند بر شـما نهاده است (از آن وضع نجات يافته ايد, بنابراين به شكرانه اين نعمت بزرگ ) لازم است كه در كـارهـا تحقيق كنيد»(فمن اللّه عليكم فتبينوا) «و اين را بدانيد كه خداوند از اعمال و نيات شما آگاه است »(ان اللّه كان بما تعملون خبيرا).جـهاد يك قانون عمومى در عالم آفرينش است و همه موجودات جهان اعم از نباتات و حيوانات به وسيله جهاد موانع را از سر راه خود برمى دارند تا بتوانند به كمالات مطلوب خود برسند.الـبـتـه بـايـد تـوجه داشت كه جهاد علاوه بر نبردهاى دفاعى و گاهى تهاجمى ,مبارزات علمى , اقتصادى , فرهنگى و سياسى را نيز دربر مى گيرد.

افراد با ايمانى كه ازشركت در ميدان جهاد خوددارى مى كنند, و بيمارى خاصى كه آنها را از شركت دراين ميدان مانع شود ندارند, هرگز با مجاهدانى كـه در راه خـدا و اعـلاى كلمه حق بامال و جان خود جهاد مى كنند يكسان نيستندخداوند مـجـاهدانى را كه با مال و جان خود در راهش پيكار مى كنند برخوددارى كنندگان از شركت در مـيـدان جـهاد برترى عظيمى بخشيدهبـه هـر دو دسته (مجاهدان و غيرمجاهدان ) وعده نيك داده است خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظيمى بخشيده است لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر والمجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم وانفسهم فضل اللّه المجاهدين باموالهم وانفسهم على القاعدين درجة وكلا وعداللّه الحسنىوفضل اللّه المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما در آيـات گـذشـته سخن از جهاد در ميان بود, اين آيه مقايسه اى درميان مجاهدان و غـيـرمجاهدان به عمل آورده , مى گويد: «افراد با ايمانى كه ازشركت در ميدان جهاد خوددارى مى كنند, و بيمارى خاصى كه آنها را از شركت دراين ميدان مانع شود ندارند, هرگز با مجاهدانى كـه در راه خـدا و اعـلاى كلمه حق بامال و جان خود جهاد مى كنند يكسان نيستند» (لا يستوى القاعدون من المؤمنين غير اولى الضرر والمجاهدون فى سبيل اللّه باموالهم وانفسهم ).سـپـس برترى مجاهدان را بار ديگر به صورت صريحتر و آشكارتر بيان كرده ,مى فرمايد: «خداوند مـجـاهدانى را كه با مال و جان خود در راهش پيكار مى كنند برخوددارى كنندگان از شركت در مـيـدان جـهاد برترى عظيمى بخشيده » (فضل اللّه المجاهدين باموالهم وانفسهم على القاعدين درجة ).ولى چون نقطه مقابل اين دسته از مجاهدان افرادى هستند كه جهاد براى آنهاواجب عينى نبوده و يـا اين كه به خاطر بيمارى و ناتوانى و علل ديگر قادر به شركت در ميدان جهاد نبوده اند لذا براى اين كه پاداش نيت صالح و ايمان و ساير اعمال نيك آنها ناديده گرفته نشود به آنها نيز وعده نيك داده , مـى فـرمـايـد: «بـه هـر دو دسته (مجاهدان و غيرمجاهدان ) وعده نيك داده است » (وكلا وعداللّه الحسنى ).ولى از آنجا كه اهميت جهاد در منطق اسلام از اين هم بيشتر است بار ديگر به سراغ مجاهدان رفته و تـاكـيـد مـى كـند كه «خداوند مجاهدان را بر قاعدان اجر عظيمى بخشيده است » (وفضل اللّه المجاهدين على القاعدين اجرا عظيما).