• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مظلوم و بى دفاعى كه در چنگال سـتـمـگـران گـرفتار شده اندمبارزه نمى كنيد آيا عواطف انسانى شما اجازه مى دهد كه خاموش بـاشـيـد و ايـن صـحـنـه هـاى رقـت بـار را تـمـاشـا كـنيداين مستضعفان همانها هستند كه مى گويند خدايا! ما را از اين شهر (مكه ) كه اهلش ستمگرند بيرون ببرولى و سرپرستى براى حمايت ما ازطرف خود قرار بدهو براى ما از طرف خود يار وياورى تعيين فرماوما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرجال والنس والولدان الذين يقولون ربن اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلهاواجـعـل لـنـا مـن لدنك ولياواجعل لنا من لدنك نصيرا

استمداد از عواطف انسانى

در آيـه قـبل از مؤمنان دعوت به جهاد شده , ولى روى ايمان به خدا ورستاخيز, و استدلال سود و زيـان تـكيه شده است , اما اين آيه دعوت به سوى جهادبر اساس تحريك عواطف انسانى مى كند و مى گويد: «چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و كودكان مظلوم و بى دفاعى كه در چنگال سـتـمـگـران گـرفتار شده اندمبارزه نمى كنيد آيا عواطف انسانى شما اجازه مى دهد كه خاموش بـاشـيـد و ايـن صـحـنـه هـاى رقـت بـار را تـمـاشـا كـنيد» ؟ (وما لكم لا تقاتلون فى سبيل اللّه والمستضعفين من الرجال والنس والولدان ).سپس براى شعله ور ساختن عواطف انسانى مؤمنان مى گويد: «اين مستضعفان همانها هستند كه مى گويند خدايا! ما را از اين شهر (مكه ) كه اهلش ستمگرند بيرون ببر»(الذين يقولون ربن اخرجنا من هذه القرية الظالم اهلها).و نـيز از خداى خود تقاضا مى كنند كه «ولى و سرپرستى براى حمايت ما ازطرف خود قرار بده » (واجـعـل لـنـا مـن لدنك وليا) «و براى ما از طرف خود يار وياورى تعيين فرما» (واجعل لنا من لدنك نصيرا).در حـقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه خداوند دعاى آنها را مستجاب كرده و اين رسالت بزرگ انـسـانـى را بـر عهده شما گذاشته , شما «ولى » و «نصيرى »هستيد كه از طرف خداوند براى حمايت و نجات آنها تعيين شده ايد.

افراد باايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خـداسـت پيكار مى كنند, ولى افراد بى ايمان در راه طاغوت يعنى قدرتهاى ويرانگربا ياران شيطان پيكار كنيد و از آنها وحشت نداشته باشيدنقشه هاى آنها همانند قـدرتـهـايـشـان سـسـت و ضعيف استالذين آمنوا يقاتلون فى سبيل اللّه والذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت فقتلوا اولي الشيطانان كيد الشيطان كان ضعيفادر ايـن آيـه براى تشجيع مجاهدان و ترغيب آنها به مبارزه بادشمن و مشخص ساختن صـفـوف و اهداف مجاهدان , چنين مى فرمايد: «افراد باايمان در راه خدا و آنچه به سود بندگان خـداسـت پيكار مى كنند, ولى افراد بى ايمان در راه طاغوت يعنى قدرتهاى ويرانگر» (الذين آمنوا يقاتلون فى سبيل اللّه والذين كفروا يقاتلون فى سبيل الطاغوت ).يـعـنـى در هـر حال زندگى خالى از مبارزه نيست منتها جمعى در مسير حق وجمعى در مسير باطل و شيطان پيكار دارند.و به دنبال آن مى گويد: «با ياران شيطان پيكار كنيد و از آنها وحشت نداشته باشيد» (فقتلوا اولي الشيطان ).طاغوت و قدرتهاى طغيانگر و ظالم هر چند به ظاهر بزرگ و قوى جلوه كنند,اما از درون , زبون و ناتوانند, از ظاهر مجهز و آراسته آنها نهراسيد, زيرا درون آنهاخالى است و «نقشه هاى آنها همانند قـدرتـهـايـشـان سـسـت و ضعيف است » چون متكى به نيروى لايزال الهى نيست بلكه متكى به نيروهاى شيطانى مى باشد (ان كيد الشيطان كان ضعيفا).

راستى شگفت انگيز است حال جمعيتى كه در يك موقعيت نامناسب با حـرارت و شور عجيبى تقاضا مى كردند كه به آنها اجازه جهادداده شود, و به آنها دستور داده شد كه فعلا خوددارى كنيد و به خودسازى و انجام نماز و تقويت نفرات خود و اداى زكات بپردازيد, اما هـنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد, ترس و وحشت يكباره وجود آنـهـا را فـرا گرفت ,و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودندمى گفتند: خدايا چرا به اين زودى دستورجهاد را نازل كردى ؟ چه خـوب بـود ايـن دسـتـور مدتى به تاخير مى افتاد!اين زندگى فانى و بى ارزش است , ولى جهان ابدى براى پرهيزكاران با ارزشتر اسـت , بـه خـصـوص ايـن كـه پـاداش خـود را بـطور كامل خواهند يافت و كمترين ستمى به آنها نمى شودالم تر الى الذين قيل لهم كـفـواايـديـكـم واقيموا الصلوة وآتوا الزكوة فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية اللّه او اشد خشيةوقالوا ربنا لم كتبت علينـا القتال لولا اخرتن الى اجل قريبقل متاع الدنيا قليل والا خرة خيرلمن اتقى ولا تظلمون فتيلاشـان نـزول : از ابـن عباس نقل شده كه : جمعى از مسلمانان هنگامى كه درمكه بودند, و تـحـت فـشـار و آزار شديد مشركان قرار داشتند, خدمت پيامبر(ص )رسيدند و گفتند: ما قبل از اسـلام عـزيـز و محترم بوديم , اما آن عزت و احترام را ازدست داديم , و همواره مورد آزار دشمنان قـرار داريـم , اگـر اجـازه دهـيـد با دشمن مى جنگيم تا عزت خود را باز يابيم آن روز پيامبر(ص ) فـرمـود: من فعلا مامور به مبارزه نيستم ـولى هنگامى كه دستور جهاد نازل گرديد بعضى از آن افـراد داغ و آتـشـيـن بـراى شـركـت در ميدان جهاد مسامحه مى كردند, آيه نازل شد و به عنوان تشجيع مسلمانان و ملامت از افراد مسامحه كار حقايقى را بيان نمود.تفسير

آنها كه مرد سخنندـ.

قـرآن در اينجا مى گويد: «راستى شگفت انگيز است حال جمعيتى كه در يك موقعيت نامناسب با حـرارت و شور عجيبى تقاضا مى كردند كه به آنها اجازه جهادداده شود, و به آنها دستور داده شد كه فعلا خوددارى كنيد و به خودسازى و انجام نماز و تقويت نفرات خود و اداى زكات بپردازيد, اما هـنگامى كه زمينه از هر جهت آماده شد و دستور جهاد نازل گرديد, ترس و وحشت يكباره وجود آنـهـا را فـرا گرفت ,و زبان به اعتراض در برابر اين دستور گشودند» (الم تر الى الذين قيل لهم كـفـواايـديـكـم واقيموا الصلوة وآتوا الزكوة فلما كتب عليهم القتال اذا فريق منهم يخشون الناس كخشية اللّه او اشد خشية ).آنها در اعتراض خود صريحا «مى گفتند: خدايا چرا به اين زودى دستورجهاد را نازل كردى ؟ چه خـوب بـود ايـن دسـتـور مدتى به تاخير مى افتاد!» و يا اين كه اين رسالت به عهده نسلهاى آينده واگذار مى شد! (وقالوا ربنا لم كتبت علينـا القتال لولا اخرتن الى اجل قريب ).قـرآن بـه اين گونه افراد دو جواب مى دهد: نخست جوابى است كه لابلاى عبارت : يخشون الناس كـخـشـيـة اللّه او اشـد خشية گذشت يعنى آنها به جاى اين كه از خداى قادر قاهر بترسند از بشر ضعيف و ناتوان وحشت دارند, بلكه وحشتشان از چنين بشرى بيش از خداست !.ديـگر اين كه به چنين افراد بايد گفته شود به فرض اين كه با ترك جهاد چندروزى آرام زندگى كـنـيـد, بالاخره «اين زندگى فانى و بى ارزش است , ولى جهان ابدى براى پرهيزكاران با ارزشتر اسـت , بـه خـصـوص ايـن كـه پـاداش خـود را بـطور كامل خواهند يافت و كمترين ستمى به آنها نمى شود» (قل متاع الدنيا قليل والا خرة خيرلمن اتقى ولا تظلمون فتيلا ).

در حالى كه در هر كجا باشيد مرگ به دنبال شما مى شتابد و بالاخره روزى شـمـا را در كـام خـود فرو خواهد برد حتى اگر دربرجهاى محكم باشيدآنها هرگاه به پيروزى برسند و نيكيها و حسناتى به دست آورند مى گويند از طرف خـداسـت اينها بر اثـر سـؤ تدبير پيامبر(ص ) و عدم كفايت نقشه هاى نظامى او بوده استهمه اين حوادث و پيروزيها و شـكـسـتها از ناحيه خداستپس چرا اينها حاضر نيستند حقايق را درك كننداينما تكونوا يدرككم الموت ولو كنتم فى بروج مشيدة وان تـصـبـهم حسنة يقولوا هذه من عنداللّهوان تصبهم سيئة يقولوا هذه من عندك قل كل من عنداللّهفمال هؤلا القوم لا يكادون يفقهون حديثا با توجه به آيات قبل و آيات بعد چنين استفاده مى شود كه اين آيه و آيه بعد نيز مربوط به جـمـعـيـتى از منافقان است كه در صفوف مسلمانان جاى گرفته بودند, آنها از شركت در ميدان جهاد وحشت داشتندو هنگامى كه دستور جهاد صادر گرديد ناراحت شدند, قرآن به آنها در برابر اين طرز تفكر دوپاسخ مى گويد: قل متاع الدنيا قليل والا خرة خير لمن اتقى . پـاسخ دوم همان است كه در اين آيه مى خوانيم و آن اين كه فرار از مرگ چه سودى مى تواند براى شـمـا داشـته باشد! «در حالى كه در هر كجا باشيد مرگ به دنبال شما مى شتابد و بالاخره روزى شـمـا را در كـام خـود فرو خواهد برد حتى اگر دربرجهاى محكم باشيد» (اينما تكونوا يدرككم الموت ولو كنتم فى بروج مشيدة ).درسـت اسـت كه قلعه هاى محكم گاهى جلو مرگهاى غيرطبيعى را مى گيرندولى بالاخره چه سود؟ مرگ را بطوركلى نمى توانند از بين ببرند, چند روز ديگر مرگ طبيعى به سراغ آدمى خواهد آمد پس چه بهتر كه اين مرگ حتمى و اجتناب ناپذيردر يك مسير سازنده و صحيح همچون جهاد صورت گيرد, نه بيهوده و بى اثر.قـرآن در ذيـل هـمـين آيه به يكى ديگر از سخنان بى اساس و پندارهاى باطل منافقان اشاره كرده مـى گـويد: «آنها هرگاه به پيروزى برسند و نيكيها و حسناتى به دست آورند مى گويند از طرف خـداسـت » (وان تـصـبـهم حسنة يقولوا هذه من عنداللّه ) يعنى ما شايسته بوده ايم كه خدا چنين مواهبى را به ما داده !.ولى هنگامى كه شكستى دامنگير آنها شود و يا در ميدان جنگ آسيبى ببينندمى گويند: «اينها بر اثـر سـؤ تدبير پيامبر(ص ) و عدم كفايت نقشه هاى نظامى او بوده است »(وان تصبهم سيئة يقولوا هذه من عندك ).قرآن به آنها پاسخ مى گويد كه از نظر يك موحد و خداپرست تيزبين «همه اين حوادث و پيروزيها و شـكـسـتها از ناحيه خداست » كه بر طبق لياقتها و ارزشهاى وجودى مردم به آنها داده مى شود (قل كل من عنداللّه ).و در پايان آيه به عنوان اعتراض به عدم تفكر و تعمق آنها در موضوعات مختلف زندگى مى گويد: «پس چرا اينها حاضر نيستند حقايق را درك كنند» (فمال هؤلا القوم لا يكادون يفقهون حديثا).

تمام نيكيها و پيروزيها و حسناتى كه به تو مى رسد از نـاحيه خداست و آنچه از بديها و ناراحتيها و شكستها دامنگير تومى شود از ناحيه خود توست ما تو رافرستاده خود به سوى مردم قرار داديـم (و خـداونـد گواه بر اين مطلب است ) و گواهى او كافى است ما اصابك من حسنة فمن اللّه وما اصابك من سيئة فمن نفسكوارسلناك للناس رسولا وكفى باللّه شهيداسپس در اين آيه چنين مى فرمايد: «تمام نيكيها و پيروزيها و حسناتى كه به تو مى رسد از نـاحيه خداست و آنچه از بديها و ناراحتيها و شكستها دامنگير تومى شود از ناحيه خود توست » ! (م اصابك من حسنة فمن اللّه وما اصابك من سيئة فمن نفسك ).و در پـايان آيه به آنها كه شكستها و ناكاميهاى خود را به پيامبر(ص ) نسبت مى دادند و به اصطلاح اثـر قـدم پـيـامبر(ص ) مى دانستند پاسخ مى گويد كه : «ما تو رافرستاده خود به سوى مردم قرار داديـم (و خـداونـد گواه بر اين مطلب است ) و گواهى او كافى است » (وارسلناك للناس رسولا وكفى باللّه شهيدا).

هر كس اطاعت پيامبر(ص ) كند اطاعت خدا كرده است اگر كسانى سرپيچى كنند و با دستورات تو به مخالفت برخيزند مسؤوليتى در بـرابر اعمال آنها ندارى و موظف نيستى كه به حكم اجبار آنهارا از هر خلافكارى باز دارى , وظيفه تـو تـبـلـيغ رسالت و امر به معروف و نهى از منكرو راهنمايى افراد گمراه و بى خبر استمن يطع الرسول فقد اطاع اللّه ومن تولى فم ارسلناك عليهم حفيظا

سنت پيامبر همچون وحى الهى است !.

در اين آيه موقعيت پيامبر(ص ) در برابر مردم و «حسنات » و «سيئات » آنان ,بيان شده است .نـخست مى فرمايد: «هر كس اطاعت پيامبر(ص ) كند اطاعت خدا كرده است »(من يطع الرسول فقد اطاع اللّه ).بـنـابـرايـن اطـاعت خدا از اطاعت پيامبر(ص ) نمى تواند جدا باشد, زيرا پيامبر(ص )هيچ گامى بر خلاف خواست خداوند بر نمى دارد.سپس مى فرمايد: «اگر كسانى سرپيچى كنند و با دستورات تو به مخالفت برخيزند مسؤوليتى در بـرابر اعمال آنها ندارى و موظف نيستى كه به حكم اجبار آنهارا از هر خلافكارى باز دارى , وظيفه تـو تـبـلـيغ رسالت و امر به معروف و نهى از منكرو راهنمايى افراد گمراه و بى خبر است » (ومن تولى فم ارسلناك عليهم حفيظا).بايد توجه داشت كه اين آيه يكى از روشنترين آيات قرآن است كه دليل برحجيت سنت پيامبر(ص ) و قبول احاديث او مى باشد, و هنگامى كه مى بينيم پيامبر(ص ) طبق حديث ثقلين , صريحا احاديث اهـل بـيـت (ع ) را سـند و حجت شمرده است استفاده مى كنيم كه اطاعت از فرمان اهل بيت نيز از اطاعت فرمان خدا جدانيست .

و مى گويند با جان و دل حاضريم ازاو پيروى كنيم امـا هـنـگـامـى كـه مـردم از خـدمـت پـيـامـبر(ص ) خارج شدند, آن دسته از منافقان وافراد ضـعـيف الايمان گفته ها (و پيمانهاى خويش را به دست فراموشى مى سپارند) ودر جلسات شبانه تـصـمـيمهايى بر ضد سخنان پيغمبر(ص ) مى گيرند و خداوند آنچه رادر اين جلسات مى گويند مى نويسداز آنها روى بگردان و ازنقشه هاى آنها وحشت نكن و هيچ گاه آنها را تكيه گاه در برنامه هاى خود قرار مده ,تنها بر خدا تكيه كن ; خدايى كه بهترين يار و مددكار و مدافع است ويقولون طاعة فاذا برزوا من عندك بيت طئفة منهم غيرالذى تقول واللّه يكتب ما يبيتون فاعرض عنهم وتوكل على اللّه وكفى باللّه وكيلا در اين آيه اشاره به وضع جمعى از منافقان و يا افرادضعيف الايمان كرده و مى گويد: آنها بـه هـنگامى كه در صف مسلمانان در كنارپيغمبر(ص ) قرار مى گيرند براى حفظ منافع و يا دفع ضرر از خويش با ديگران همصداشده و اظهار اطاعت فرمان پيامبر(ص ) مى كنند «و مى گويند با جان و دل حاضريم ازاو پيروى كنيم » (ويقولون طاعة ).«امـا هـنـگـامـى كـه مـردم از خـدمـت پـيـامـبر(ص ) خارج شدند, آن دسته از منافقان وافراد ضـعـيف الايمان گفته ها (و پيمانهاى خويش را به دست فراموشى مى سپارند) ودر جلسات شبانه تـصـمـيمهايى بر ضد سخنان پيغمبر(ص ) مى گيرند و خداوند آنچه رادر اين جلسات مى گويند مى نويسد» (فاذا برزوا من عندك بيت طئفة منهم غيرالذى تقول واللّه يكتب ما يبيتون ).ولى خداوند به پيغمبرش دستور مى دهد كه «از آنها روى بگردان و ازنقشه هاى آنها وحشت نكن و هيچ گاه آنها را تكيه گاه در برنامه هاى خود قرار مده ,تنها بر خدا تكيه كن ; خدايى كه بهترين يار و مددكار و مدافع است » (فاعرض عنهم وتوكل على اللّه وكفى باللّه وكيلا ).

آيا آنها در باره وضع خاص اين قـرآن انديشه نمى كنند و نتايج آن را بررسى نمى نمايند; اين قرآن اگر از ناحيه غير خدا نازل شده بـود حـتـما تناقض ها واختلافهاى فراوانى در آن مى يافتند, اكنون كه در آن هيچ گونه اختلاف و تـنـاقض نيست بايد بدانند كه از طرف خداوند نازل شده استافلا يتدبرون القرآن ولوكان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا

سند زنده اى بر اعجاز قرآن !.

به دنبال نكوهشهايى كه در آيات قبل از منافقان به عمل آمد, در اينجا به آنهاو همه كسانى كه در حـقـانـيت قرآن مجيد شك و ترديد دارند اشاره كرده مى فرمايد:«آيا آنها در باره وضع خاص اين قـرآن انديشه نمى كنند و نتايج آن را بررسى نمى نمايند; اين قرآن اگر از ناحيه غير خدا نازل شده بـود حـتـما تناقض ها واختلافهاى فراوانى در آن مى يافتند, اكنون كه در آن هيچ گونه اختلاف و تـنـاقض نيست بايد بدانند كه از طرف خداوند نازل شده است » (افلا يتدبرون القرآن ولوكان من عند غير اللّه لوجدوا فيه اختلافا كثيرا).بنابراين , مردم موظفند كه در باره اصول دين و مسائلى همانند صدق دعوى پيامبر(ص ) و حقانيت قرآن مطالعه و بررسى كنند و از تقليد و قضاوتهاى كوركورانه بپرهيزند!.

آنها كسانى هستند كه هنگامى كه اخبارى مربوط به پيروزى و يا شكست مسلمانان به آنان برسد, بدون تحقيق , آن را همه جا پخش مى كننددر حـالـى كـه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان ـكه قدرت تشخيص كافى دارندـبازگردانند, از ريـشـه هـاى مسائل آگاه خواهند شداگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمى شد (و به وسيله راهنماييهاى پروردگار از چنگال اين گونه شايعات و عواقب وخيم آن نجات نـمـى يـافـتـيـد) بـسيارى از شما در راههاى شيطانى گام مى نهاديد و تنها عده كمى بودند كه مـى تـوانـسـتـند خود را از پيروى شيطان بركناردارندواذا جاهم امر من الا من او الخوف اذاعوا به ولو ردوه الى الرسول والى اولى الا مر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم ولولا فضل اللّه عليكم ورحمته لا تبعتم الشيطان الا قليلا

پخس شايعات !.

درايـن آيـه بـه يـكى ديگر ازاعمال نادرست منافقان و يا افراد ضعيف الايمان اشاره كرده , مى فرمايد: «آنها كسانى هستند كه هنگامى كه اخبارى مربوط به پيروزى و يا شكست مسلمانان به آنان برسد, بدون تحقيق , آن را همه جا پخش مى كنند»(واذا جاهم امر من الا من او الخوف اذاعوا به ).زيرا بسيار مى شود كه اين اخبار, بى اساس بوده و از طرف دشمنان به منظورهاى خاصى جعل شده و اشاعه آن به زيان مسلمانان تمام مى گردد.«در حـالـى كـه اگر آن را به پيامبر و پيشوايان ـكه قدرت تشخيص كافى دارندـبازگردانند, از ريـشـه هـاى مسائل آگاه خواهند شد» (ولو ردوه الى الرسول والى اولى الا مر منهم لعلمه الذين يستنبطونه منهم ).و بدون جهت نه مسلمانان را گرفتار عواقب غرور ناشى از پيروزيهاى خيالى مى كردند و نه روحيه آنها را به خاطر شايعات دروغين مربوط به شكست تضعيف مى نمودند.

زيانهاى شايعه سازى و نشر شايعات

از بـلاهـاى بـزرگى كه دامنگير جوامع مختلف مى شود و روح اجتماعى وتفاهم و همكارى را در مـيان آنها مى كشد, مساله شايعه سازى و نشر شايعات است ,بطورى كه گاه يك نفر منافق مطلب نادرستى جعل مى كند و آن را به چند نفرمى گويد, و افرادى بدون تحقيق در نشر آن مى كوشند, و شـايـد شـاخ و برگهايى هم ازخودشان به آن مى افزايند, و بر اثر آن اضطراب و نگرانى در مردم ايجاد مى كنند.گـرچه اجتماعاتى كه در فشار و خفقان قرار دارند گاهى شايعه سازى و نشرشايعات را به عنوان يـك نـوع مـبارزه و يا انتقامجويى تعقيب مى كنند ولى براى اجتماعات سالم نشر شايعات زيانهاى فراوانى به بار مى آورد.بـه همين دليل اسلام صريحا هم با «شايعه سازى » مبارزه كرده و جعل و دروغ و تهمت را ممنوع مى شمارد و هم با نشر شايعات , و آيه فوق نمونه اى از آن است . سـپـس در پـايـان آيه اشاره به اين حقيقت مى كند كه «اگر فضل و رحمت الهى شامل حال شما نمى شد (و به وسيله راهنماييهاى پروردگار از چنگال اين گونه شايعات و عواقب وخيم آن نجات نـمـى يـافـتـيـد) بـسيارى از شما در راههاى شيطانى گام مى نهاديد و تنها عده كمى بودند كه مـى تـوانـسـتـند خود را از پيروى شيطان بركناردارند» (ولولا فضل اللّه عليكم ورحمته لا تبعتم الشيطان الا قليلا ).يـعنى تنها پيامبر(ص ) و صاحبنظران و دانشمندان مو شكاف و باريك بينند كه مى توانند خود را از وساوس شايعات و شايعه سازان بركنار دارند, و اما اكثريت اجتماع اگر از رهبرى صحيحى محروم بمانند گرفتار عواقب دردناك شايعه سازى ونشر شايعات خواهند شد.آيـه 84ـ شـان نـزول : هـنگامى كه ابوسفيان و لشكر قريش پيروزمندانه ازميدان احد بازگشتند ابوسفيان با پيامبر(ص ) قرار گذاشت كه در موسم بدر صغرى (يعنى بازارى كه در ماه ذى القعده در سـرزمـيـن بـدر تـشـكـيـل مـى شـد) بار ديگر روبروشوند, هنگامى كه موعد مقرر فرا رسيد, پـيامبر(ص ) مسلمانان را دعوت به حركت به محل مزبور كرد, ولى جمعى از مسلمانان كه خاطره تلخ شكست احد را فراموش نكرده بودند شديدا از حركت خوددارى مى نمودند.ايـن آيـه نازل شد و پيامبر(ص ) مسلمانان را مجددا دعوت به حركت كرد, دراين موقع تنها هفتاد نـفـر در ركاب پيغمبر(ص ) در محل مزبور حاضر شدند, ولى ابوسفيان (بر اثر وحشتى كه از روبرو شدن با سپاه اسلام داشت ) از حضور در آنجاخوددارى كرد و پيامبر(ص ) با همراهان سالم به مدينه بازگشتند.تفسير

در راه خـدا پيكار كن , تنها مسؤول وظيفه خود هستى ,و مؤمنان را (بر اين كار) تشويق نمااميد است خداوند با كوششها و تلاشهاى توحتى اگر تنها بـوده بـاشـى , قـدرت و نيروى دشمنان را درهم بشكند, زيرا قدرت اومافوق قدرتها و مجازات او مافوق مجازاتهاست فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلف الا نفسك وحرض المؤمنين عسى اللّه ان يكف باس الذين كفروا واللّه اشد باسا واشد تنكيلا

هر كس مسؤول وظيفه خويش است ـ.

بـه دنـبـال آيـات مـربوط به جهاد, دستور فوق العاده اى در اين آيه به پيامبر(ص )داده شده است , مـى فـرمـايـد: «در راه خـدا پيكار كن , تنها مسؤول وظيفه خود هستى ,و مؤمنان را (بر اين كار) تشويق نما» (فقاتل فى سبيل اللّه لا تكلف الا نفسك وحرض المؤمنين ).در حـقيقت آيه , يك دستور مهم اجتماعى را مخصوصا در باره رهبران در بردارد, و آن اين كه آنها بـايـد آنـقـدر در كـار خـود مصمم و ثابت قدم و قاطع باشند كه حتى اگر هيچ كس دعوت آنها را «لـبـيك » نگويد, دست از تعقيب هدف مقدس خويش برندارند; و هيچ رهبرى تا چنين آمادگى نداشته باشد قادر به انجام رهبرى وپيشبرد اهداف خود نيست مخصوصا رهبران الهى كه تكيه گاه اصلى آنها خداست ;خدايى كه سرچشمه تمام نيروها و قدرتهاست . و لـذا به دنبال اين دستور مى فرمايد: «اميد است خداوند با كوششها و تلاشهاى توحتى اگر تنها بـوده بـاشـى , قـدرت و نيروى دشمنان را درهم بشكند, زيرا قدرت اومافوق قدرتها و مجازات او مافوق مجازاتهاست » (عسى اللّه ان يكف باس الذين كفروا واللّه اشد باسا واشد تنكيلا ).

درست است كه هر كسى مسؤول كارهاى خود مى باشد ولى هر انسانى كه ديگرى را به كار نيك وادارد, سهمى از آن خواهدداشت ; و هر كس , ديگرى را به كار بدى دعوت كند بهره اى از آن خواهد داشتخداوند تواناست و اعمال شما را حفظ و محاسبه كرده و در برابر حسنات و سيئات پاداش مناسب خواهد دادمن يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها ومن يشفع شفاعة سيئة يكن له كفل منهاوكان اللّه على كل شى مقيتا

تشويق كار نيك يا بد!.

هـمـانـطـور كـه در تفسير آيه قبل اشاره شد, قرآن مى گويد: هر كسى در درجه اول مسؤول كار خـويـش اسـت , نـه مـسؤول كار ديگران , اما براى اين كه از اين مطلب سؤاستفاده نشود دراين آيه مـى گويد: «درست است كه هر كسى مسؤول كارهاى خود مى باشد ولى هر انسانى كه ديگرى را به كار نيك وادارد, سهمى از آن خواهدداشت ; و هر كس , ديگرى را به كار بدى دعوت كند بهره اى از آن خواهد داشت »(من يشفع شفاعة حسنة يكن له نصيب منها ومن يشفع شفاعة سيئة يكن له كفل منها).بنابراين , مسؤوليت هر كس در برابر اعمال خويش به آن معنى نيست كه ازدعوت ديگران به سوى حـق و مـبـارزه بـا فـساد چشم بپوشد و روح اجتماعى اسلام راتبديل به فردگرايى و بيگانگى از اجتماع كند, و در لاك خود فرو رود.در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند تواناست و اعمال شما را حفظ و محاسبه كرده و در برابر حسنات و سيئات پاداش مناسب خواهد داد» (وكان اللّه على كل شى مقيتا).

هنگامى كه كسى به شما تحيت گويد پاسخ آن را به طرز بهتر بدهيد و يا لااقل بطور مساوى پاسخ گوييدخداوند حساب همه چيز را داردواذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منه او ردوهان اللّه كان على كل شى حسيبا

هرگونه محبتى را پاسخ گوييد!.

ايـن آيـه يك حكم كلى و عمومى است در زمينه تمام تحيتها و اظهارمحبتهايى كه از طرف افراد مـخـتـلف مى شود, در آغاز مى گويد: «هنگامى كه كسى به شما تحيت گويد پاسخ آن را به طرز بهتر بدهيد و يا لااقل بطور مساوى پاسخ گوييد»(واذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منه او ردوه).«تـحيت » در لغت از ماده «حيات » و به معنى دعا براى حيات ديگرى كردن است , ولى معمولا ايـن كـلـمـه هـر نـوع اظهار محبتى را كه افراد به وسيله سخن ياعمل , با يكديگر مى كنند شامل مى شود كه روشنترين مصداق آن همان موضوع سلام كردن است . و در پايان آيه براى اين كه مردم بدانند چگونگى «تحيتها» و «پاسخها» وبرترى يا مساوات آنها, در هـر حد و مرحله اى , بر خداوند پوشيده و پنهان نيست مى فرمايد: «خداوند حساب همه چيز را دارد» (ان اللّه كان على كل شى حسيبا).

خداوند, معبودى جز او نيست و بطور قطع در روز قـيـامـت شـمـا را دسته جمعى مبعوث مى كند, همان روز قيامتى كه هيچ شك و ترديدى در آن نيست كيست كه راستگوتر از خدا باشداللّه لا اله الا هو ليجمعنكم الى يوم القيمة لا ريب فيهومن اصدق من اللّه حديثا ايـن آيـه تـكـمـيلى براى آيات قبل و مقدمه براى آيات بعد است ;زيرا در آيه قبل پس از دسـتور به «رد تحيت » فرمود: خداوند حساب همه اعمال شما را دارد, در اين آيه اشاره به مساله رسـتاخيز و دادگاه عمومى بندگان در روزقيامت كرده و آن را با مساله توحيد و يگانگى خدا كه ركن ديگرى از ايمان است مى آميزد, و مى فرمايد: «خداوند, معبودى جز او نيست و بطور قطع در روز قـيـامـت شـمـا را دسته جمعى مبعوث مى كند, همان روز قيامتى كه هيچ شك و ترديدى در آن نيست » (اللّه لا اله الا هو ليجمعنكم الى يوم القيمة لا ريب فيه ). و در پـايان براى تاكيد مطلب مى فرمايد: «كيست كه راستگوتر از خدا باشد»(ومن اصدق من اللّه حديثا).بنابراين , هرگونه وعده اى در باره روز قيامت و غير آن مى دهد نبايد جاى ترديد باشد, زيرا دروغ يا از جـهل سرچشمه مى گيرد يا از ضعف و نياز, اماخداوندى كه از همه آگاهتر و از همگان بى نياز است , از هر كس راستگوتر است واصولا دروغ براى او مفهومى ندارد.