• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

اگر به شما در اين ميدان , مصيبتى رسيد در ميدان ديگر (ميدان جنگ بدر) دو برابر آن را به دشمن وارد ساختيد شما مى گوييد: اين مصيبت از كجا دامنگيرتان شد اى پيامبر ! به آنها بگو: اين مصيبت از وجود خود شما سرچشمه گرفته و عوامل شكست را بايد در خودتان جستجو كنيد زيرا خداوند بر همه چيز قادر وتواناست او لما اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها قلتم انى هذا قل هو من عند انفسكم ان اللّه على كل شى قدير

بررسى ديگرى روى جنگ احد!.

جمعى از مسلمانان از نتايج دردناك جنگ , غمگين و نگران بودند, خداونددر اين آيه سه نكته را به آنها گوشزد مى كند.1ـ شـمـا نـبـايد از نتيجه يك جنگ نگران باشيد, بلكه همه برخوردهاى خود رابا دشمن روى هم مـحاسبه كنيد «اگر به شما در اين ميدان , مصيبتى رسيد در ميدان ديگر (ميدان جنگ بدر) دو برابر آن را به دشمن وارد ساختيد» (او لما اصابتكم مصيبة قد اصبتم مثليها).زيـرا آنها در احد هفتاد نفر از شما را شهيد كردند, در حالى كه هيچ اسيرنگرفتند ولى شما در بدر هفتادنفر ازآنهارا به قتل رسانديد وهفتاد نفر را اسير كرديد.2ـ «شما مى گوييد: اين مصيبت از كجا دامنگيرتان شد» (قلتم انى هذا).ولـى «اى پيامبر ! به آنها بگو: اين مصيبت از وجود خود شما سرچشمه گرفته و عوامل شكست را بايد در خودتان جستجو كنيد» (قل هو من عند انفسكم ).3ـ شـما نبايد از آينده , نگران باشيد «زيرا خداوند بر همه چيز قادر وتواناست » و اگر نقاط ضعف خود را جبران كنيد, مشمول حمايت او خواهيد شد(ان اللّه على كل شى قدير).

آنچه در روز احد آن روز كه جـمـعـيـت مـسـلمانان با بت پرستان به هم درآويختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ايمان از سست ايمان شناخته گردند وما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه وليعلم المؤمنين

بايد صفوف مشخص شود!.

آيه مورد بحث اين نكته را تذكر مى دهد كه هر مصيبتى (مانند مصيبت احد)كه پيش مى آيد علاوه بـر ايـن كـه بـدون عـلت نيست وسيله آزمايشى است براى جداشدن صفوف مجاهدان راستين از مـنـافـقـان و يا افراد سست ايمان , لذا در قسمت اول آيه مى فرمايد: «آنچه در روز احد آن روز كه جـمـعـيـت مـسـلمانان با بت پرستان به هم درآويختند بر شما وارد شد به فرمان خدا بود و طبق خواست و اراده او صورت گرفت » (وما اصابكم يوم التقى الجمعان فباذن اللّه ).مـنظور از «اذن اللّه » (فرمان خدا) همان اراده و مشيت اوست كه به صورت قانون عليت در عالم هستى منعكس شده است . و در پايان آيه مى فرمايد: يكى ديگر از آثار اين جنگ , اين بود كه : «صفوف مؤمنان و منافقان از هم مشخص شود و افراد با ايمان از سست ايمان شناخته گردند»(وليعلم المؤمنين ).

تا كسانى كه نفاق ورزيدند شناخته شوند گفت : بياييد يابه خاطر خدا و در راه او پيكار كنيد و يا لااقل در بـرابـر خطرى كه وطن و خويشان شما را تهديد مى كند دفاع نماييد گفتند: ما اگر مى دانستيم جنگ مى شود بى گمان از شما پيروى مى كرديم آنها در آن روز به كفر نزديكتراز ايمان بودند آنها به زبان چيزى مى گويند كه در دل ندارند ولى خداوند به آنچه منافقان كتمان مى كنند آگاهتر است وليعلم الذين نافقوا وقيل لهم تعالوا قتلوا فى سبيل اللّه او ادفعوا قالوا لو نعلم قتالا لا تبعناكم هم للكفر يومئذ اقرب منهم للا يمان يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم واللّه اعلم بمايكتمون در ايـن آيه به اثر ديگرى اشاره كرده , مى فرمايد: «تا كسانى كه نفاق ورزيدند شناخته شوند» (وليعلم الذين نافقوا).سـپـس قرآن گفتگويى كه ميان بعضى از مسلمانان و منافقين , قبل از جنگ ردو بدل شد به اين صـورت بـيـان مـى كند: بعضى از مسلمانان (كه طبق نقل ابن عباس «عبداللّه بن عمر بن حزام » بـوده اسـت ) هنگامى كه ديد «عبداللّه بن ابى سلول » با يارانش خود را از لشكر اسلام كنار كشيده و تصميم بازگشت به مدينه دارند «گفت : بياييد يابه خاطر خدا و در راه او پيكار كنيد و يا لااقل در بـرابـر خطرى كه وطن و خويشان شما را تهديد مى كند دفاع نماييد» (وقيل لهم تعالوا فى سبيل اللّه او ادفعوا).ولى آنها به يك بهانه واهى دست زدند و «گفتند: ما اگر مى دانستيم جنگ مى شود بى گمان از شما پيروى مى كرديم » (قالوا لو نعلم قتالا لا تبعناكم ).ايـنـهـا بـهانه اى بيش نبود, هم وقوع جنگ حتمى بود و هم مسلمانان در آغازپيروز شدند و اگر شـكـسـتى دامنگيرشان شد, بر اثر اشتباهات و خلافكاريهاى خودشان بود, خداوند مى گويد: آنها دروغ مـى گـفتند: «آنها در آن روز به كفر نزديكتراز ايمان بودند» (هم للكفر يومئذ اقرب منهم للا يمان ).از جمله فوق استفاده مى شود كه كفر و ايمان داراى درجاتى است كه به عقيده و طرز عمل انسان بستگى دارد.«آنها به زبان چيزى مى گويند كه در دل ندارند» (يقولون بافواههم ما ليس فى قلوبهم ).آنـهـا بـه خاطر لجاجت روى پيشنهاد خود, دائر به جنگ كردن در خود مدينه ,و يا ترس از ضربات دشمن و يا بى علاقگى به اسلام از شركت در ميدان جنگ خوددارى كردند.«ولى خداوند به آنچه منافقان كتمان مى كنند آگاهتر است » (واللّه اعلم بمايكتمون ).هـم در ايـن جـهـان پرده از چهره آنان برداشته و قيافه آنها را به مسلمانان نشان مى دهد و هم در آخرت به حساب آنها رسيدگى خواهد كرد.

آنها كه از جنگ كناره گيرى كردند و در باره برادران خود گفتند اگر از ما اطاعت كرده بودند هـيـچ گـاه كـشته نمى شدند, به آنها بگو: اگرقادر به پيش بينى حوادث آينده هستيد مرگ را از خـودتـان دور سازيد اگر راست مى گوييد الذين قالوا لا خوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين

گفته هاى بى اساس منافقان !.

مـنافقان علاوه بر اين كه خودشان از جنگ احد كناره گيرى كردند به هنگام بازگشت مجاهدان زبـان به سرزنش آنها گشودند; قرآن در اين آيه به گفتار بى اساس آنها پاسخ مى دهد و مى گويد: «آنها كه از جنگ كناره گيرى كردند و در باره برادران خود گفتند اگر از ما اطاعت كرده بودند هـيـچ گـاه كـشته نمى شدند, به آنها بگو: اگرقادر به پيش بينى حوادث آينده هستيد مرگ را از خـودتـان دور سازيد اگر راست مى گوييد» (الذين قالوا لا خوانهم وقعدوا لو اطاعونا ما قتلوا قل فادرؤا عن انفسكم الموت ان كنتم صادقين ).

اى پيامبر ! هرگزگمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدند مرده اند بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا بل احيا عندربهم يرزقون

زندگان جاويد!.

اين آيه و دو آيه بعد از آن , بعد از حادثه احد نازل شده است اما مضمون ومحتواى آن تعميم دارد و هـمـه شـهـدا حـتى شهداى بدر را كه چهارده نفر بودند شامل مى شود و در آن مقام شامخ و بلند شـهـيدان را ياد كرده و مى گويد: «اى پيامبر ! هرگزگمان مبر آنها كه در راه خدا كشته شدند مرده اند» (ولا تحسبن الذين قتلوا فى سبيل اللّه امواتا).در اينجا روى سخن فقط به پيامبر است تا ديگران حساب خود را بكنند.«بلكه آنها زنده اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند» ! (بل احيا عندربهم يرزقون ).مـنـظور از حيات و زندگى در اينجا همان حيات و زندگى برزخى است كه ارواح در عالم پس از مرگ دارند و اين اختصاصى به شهيدان ندارد, ولى از آنجا كه شهيدان به قدرى غرق مواهب حيات مـعـنـوى هستند كه گويا زندگى ساير برزخيان در مقابل آنها چيزى نيست , تنها از آنها نام برده شده است .

آنـهـا بـه خـاطـر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند و به خاطر كـسـانـى كـه هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهيدان آينده , نيز) شادمانند (زيرا مقامات بـرجـسـتـه آنـهـا را در آن جهان مى بينند و مى دانند)كه نه ترسى بر آنهاست و نه غمى فرحين بم اتيهم اللّه من فضله ويستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون در اين آيه به گوشه اى از مزايا و بركات فراوان زندگى برزخى شهيدان اشاره كرده و مـى فـرمـايـد: «آنـهـا بـه خـاطـر نعمتهاى فراوانى كه خداوند از فضل خود به آنها بخشيده است خوشحالند» (فرحين بم اتيهم اللّه من فضله ).خـوشحالى ديگرشان به خاطر برادران مجاهد آنهاست , همان طور كه قرآن مى گويد: «و به خاطر كـسـانـى كـه هنوز به آنها ملحق نشده اند (مجاهدان و شهيدان آينده , نيز) شادمانند (زيرا مقامات بـرجـسـتـه آنـهـا را در آن جهان مى بينند و مى دانند)كه نه ترسى بر آنهاست و نه غمى » از روز رسـتـاخيز و حوادث وحشتناك آن (ويستبشرون بالذين لم يلحقوا بهم من خلفهم الا خوف عليهم ولاهم يحزنون ).

آنها از دو جهت خوشحال ومسرور مى شوند: نخست از اين جهت كـه نـعـمـتهاى خداوند را دريافت مى دارند, نه تنها نعمتهاى او بلكه فضل او (كه همان افزايش و تكرار نعمت است ) نيز شامل حال آنها مى شود آنـها مى بينند كه خدا پاداش مؤمنان را ضايع نمى كند يستبشرون بنعمة من اللّه وفضل وان اللّه لايضيع اجر المؤمنين اين آيه در حقيقت تاكيد و توضيح بيشترى در باره بشارتهايى است كه شهيدان بعد از كـشته شدن دريافت مى كنند «آنها از دو جهت خوشحال ومسرور مى شوند: نخست از اين جهت كـه نـعـمـتهاى خداوند را دريافت مى دارند, نه تنها نعمتهاى او بلكه فضل او (كه همان افزايش و تكرار نعمت است ) نيز شامل حال آنها مى شود» (يستبشرون بنعمة من اللّه وفضل ).ديـگـر ايـن كـه «آنـها مى بينند كه خدا پاداش مؤمنان را ضايع نمى كند» نه پاداش شهيدان و نه پاداش مجاهدان راستينى كه شربت شهادت ننوشيدند (وان اللّه لايضيع اجر المؤمنين ).

آنهاكه دعوت خدا و پيامبر(ص ) را اجـابت كردند و بعد از آن همه جراحاتى كه روز احدپيدا نمودند (آماده شركت در جنگ ديگرى با دشمن شدند) از ميان اين افراد براى آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند (يعنى با نيت پاك و اخـلاص كامل در ميدان شركت كردند) پاداش بزرگى خواهد بود الذين استجابوا للّه والرسول من بعد مااصابهم القرح للذين احسنوا منهم واتقوا اجر عظيم

غزوه حمرا الا سد.

گـفـتـيـم در پـايـان جـنگ احد, لشكر فاتح ابوسفيان , پس از پيروزى به سرعت راه مكه را پيش گـرفتند, هنگامى كه به سرزمين «روحا» رسيدند از كار خود سخت پشيمان شدند و تصميم به مراجعت به مدينه و نابود كردن باقيمانده مسلمانان گرفتند, اين خبر به پيامبر رسيد, فورا دستور داد لـشكر احد خود را براى شركت درجنگ ديگرى آماده كنند اين خبر به لشكر قريش رسيد و از اين مقاومت عجيب به وحشت افتادند!.در ايـن مـوقـع جـريـان ديـگرى روحيه آنها را ضعيفتر ساخت , و آن اين كه يكى ازمشركان به نام «مـعبدالخزاعى » مشاهده وضع پيامبر و يارانش او را به سختى تكان داد و به پيامبر(ص ) گفت : مـشاهده وضع شما براى ما بسيار ناگوار است اين سخن را گفت و از آنجا گذشت و در سرزمين «روحـا» بـه لـشـكـر ابوسفيان رسيد, ابوسفيان از او در باره پيامبراسلام سؤال كرد, او در جواب گفت : محمد را ديدم با لشكرى انبوه در تعقيب شما هستند!.ابـوسـفـيـان و ياران او تصميم به عقب نشينى گرفتند, و از جمعى از قبيله عبدالقيس كه از آنجا مـى گـذشـتند خواهش كردند كه به پيامبراسلام خبر برسانند كه ابوسفيان و بت پرستان قريش با لشكر انبوهى به سوى مدينه مى آيند تا بقيه ياران پيامبر را از پاى درآورند.هنگامى كه اين خبر به پيامبر و مسلمانان رسيد, گفتند: حسبنا اللّه ونعم الوكيل «خدا ما را كافى است و او بهترين مدافع ما است ».امـا هـرچه انتظار كشيدند خبرى ازلشكر دشمن نشد, لذا پس از سه روزتوقف ,به مدينه بازگشتند ايـن آيه و دو آيه بعد, اشاره به اين ماجرا مى كند, و مى گويد: «آنهاكه دعوت خدا و پيامبر(ص ) را اجـابت كردند و بعد از آن همه جراحاتى كه روز احدپيدا نمودند (آماده شركت در جنگ ديگرى با دشمن شدند) از ميان اين افراد براى آنها كه نيكى كردند و تقوا پيش گرفتند (يعنى با نيت پاك و اخـلاص كامل در ميدان شركت كردند) پاداش بزرگى خواهد بود» (الذين استجابوا للّه والرسول من بعد مااصابهم القرح للذين احسنوا منهم واتقوا اجر عظيم ).

ايـنـهـا همان كسانى بودند كه جمعى از مردم (اشاره به كاروان عبدالقيس وبه روايتى اشاره به نعيم بن مسعود است كه آورنده اين خبربودند) به آنها گفتند: لشكر دشمن اجتماع كرده و آماده حمله اند, از آنها بترسيد اماآنها نترسيدند, بلكه بعكس بر ايمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را كـافـى اسـت واو بـهـتـريـن حـامـى اسـت الـذيـن قـال لـهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا وقالوا حسبنا اللّه ونعم الوكيل در اين آيه يكى از نشانه هاى زنده پايمردى و استقامت آنها را به اين صورت بيان مى كند «ايـنـهـا همان كسانى بودند كه جمعى از مردم (اشاره به كاروان عبدالقيس وبه روايتى اشاره به نعيم بن مسعود است كه آورنده اين خبربودند) به آنها گفتند: لشكر دشمن اجتماع كرده و آماده حمله اند, از آنها بترسيد اماآنها نترسيدند, بلكه بعكس بر ايمان آنها افزوده شد و گفتند: خدا ما را كـافـى اسـت واو بـهـتـريـن حـامـى اسـت » (الـذيـن قـال لـهم الناس ان الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايمانا وقالوا حسبنا اللّه ونعم الوكيل ).

آنها از اين ميدان , با نعمت و فضل پروردگاربرگشتند آنها در اين جريان , كوچكترين ناراحتى نديدند خشنودى خدا را به دست آوردند و از فرمان اومتابعت كردند و خداوند, فضل و انعام بزرگى دارد كه درانتظار مؤمنان واقعى و مجاهدان راستين است فانقلبوا بنعمة من اللّه وفضل لم يمسسهم سـو واتبعوا رضوان اللّه واللّه ذو فضل عظيم بـه دنـبال آن ايمان و پايمردى آشكار, قرآن در اين آيه نتيجه عمل آنها را بيان كرده , چـنين مى گويد: «آنها از اين ميدان , با نعمت و فضل پروردگاربرگشتند» (فانقلبوا بنعمة من اللّه وفضل ).سپس به عنوان تاكيد مى فرمايد: «آنها در اين جريان , كوچكترين ناراحتى نديدند» (لم يمسسهم سـو) بـا ايـن كه «خشنودى خدا را به دست آوردند و از فرمان اومتابعت كردند» (واتبعوا رضوان اللّه ) «و خداوند, فضل و انعام بزرگى دارد كه درانتظار مؤمنان واقعى و مجاهدان راستين است » (واللّه ذو فضل عظيم ).

اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان وشايعات بى اساس ) مى ترساند از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد انما ذلكم الشيطان يخوف اوليه فلا تخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنين ايـن آيـه دنـبـالـه آيـاتى است كه در باره غزوه «حمرا الاسد» نازل گرديد و در آن مى فرمايد: «اين فقط شيطان است كه پيروان خود را (با سخنان وشايعات بى اساس ) مى ترساند از آنها نترسيد و تنها از من بترسيد اگر ايمان داريد»(انما ذلكم الشيطان يخوف اوليه فلا تخافوهم وخافون ان كنتم مؤمنين ).تـعـبـيـر از نعيم بن مسعود و يا كاروان عبدالقيس به شيطان يا به خاطر اين است كه عمل آنها به راسـتى عمل شيطانى بود و يا منظور از شيطان , خود اين اشخاص مى باشند و اين از مواردى است كه شيطان بر مصداق انسانى آن گفته شده . بنابراين معنى آيه چنين است : عمل نعيم بن مسعود و يا كاروان عبدالقيس فقط يك عمل شيطانى است كه براى ترساندن دوستان شيطان صورت گرفته .

اى پيامبر ! از اين كه مى بينى جمعى در راه كفر بريكديگر پيشى مى گيرند, و گويا با هم مسابقه گذاشته اند, هيچ گاه غمگين مباش زيرا, آنها هرگز هيچ گونه زيانى به خداوند نمى رسانند خدا مى خواهد(آنها را در اين راه , آزاد بـگذارد و چنان به سرعت راه كفر را بپويند) كه كمترين بهره اى درآخرت نداشته باشند, بلكه عذاب عظيم در انتظار آنها باشد ولا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر انهم لن يضروا اللّه شيئا يريد اللّه الا يجعل لهم حظا فى الا خرة ولهم عذاب عظيم

تسليت به پيامبر(ص ).

در ايـن آيـه روى سـخـن به پيامبر است و به دنبال حادثه دردناك احد خداونداو را تسليت داده , مى گويد: «اى پيامبر ! از اين كه مى بينى جمعى در راه كفر بريكديگر پيشى مى گيرند, و گويا با هم مسابقه گذاشته اند, هيچ گاه غمگين مباش »(ولا يحزنك الذين يسارعون فى الكفر).«زيرا, آنها هرگز هيچ گونه زيانى به خداوند نمى رسانند» (انهم لن يضروا اللّه شيئا).اصولا نفع و ضرر براى موجوداتى است كه وجودشان از خودشان نيست اماخداوند ازلى و ابدى كه از هـر جـهـت بـى نـيـاز است كفر و ايمان مردم كوششها وتلاشهاى آنها در اين راه چه اثرى براى خداوند مى تواند داشته باشد؟.و اگر مى بينى آنها به اراده خود راه كفر را در پيش مى گيرند «خدا مى خواهد(آنها را در اين راه , آزاد بـگذارد و چنان به سرعت راه كفر را بپويند) كه كمترين بهره اى درآخرت نداشته باشند, بلكه عذاب عظيم در انتظار آنها باشد» (يريد اللّه الا يجعل لهم حظا فى الا خرة ولهم عذاب عظيم ).

بلكه تمام كسانى كه به نوعى راه كفر را پيش گـرفـتـه انـد و ايمان را از دست داده و در مقابل آن , كفرخريدارى نموده اند, هرگز به خدا زيان نـمى رسانند آنها عذاب دردناكى دارند ان الذين اشتروا الكفر بالا يمان لن يضروا اللّه شيئا ولهم عذاب اليم در ايـن آيـه مـطـلـب را بـطـور وسيعتر, عنوان كرده و مى فرمايد: نه تنها افرادى كه بـه سرعت در راه كفر, پيش مى روند چنين هستند «بلكه تمام كسانى كه به نوعى راه كفر را پيش گـرفـتـه انـد و ايمان را از دست داده و در مقابل آن , كفرخريدارى نموده اند, هرگز به خدا زيان نـمى رسانند» و زيان آن , دامنگير خودشان مى شود (ان الذين اشتروا الكفر بالا يمان لن يضروا اللّه شيئا).و در پايان آيه مى فرمايد: «آنها عذاب دردناكى دارند» (ولهم عذاب اليم ).

گمان نكنند آنهايى كه كافر شدند, مهلتى كه به ايشان مى دهيم براى آنها خوب است بلكه مهلت مى دهيم تا به گناه و طغيان خود بيفزايند و براى آنها عذاب خوار كننده اى است ولا يحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لا نفسهم انمانملى لهم ليزدادوا اثما ولهم عذاب مهين

سنگين بارها!.

ايـن آيـه نـيز بحثهاى مربوط به حادثه احد و حوادث بعد از آن را تكميل مى كند زيرا, يك جا روى سـخـن را بـه پـيـامبر و در جاى ديگر به مؤمنان و در اينجاروى سخن به مشركان است و در باره سـرنـوشت شومى كه در پيش دارند سخن مى گويد, و مى فرمايد: «گمان نكنند آنهايى كه كافر شدند, مهلتى كه به ايشان مى دهيم براى آنها خوب است » (ولا يحسبن الذين كفروا انما نملى لهم خير لا نفسهم ).سـپـس مـى فـرمـايد: «بلكه مهلت مى دهيم تا به گناه و طغيان خود بيفزايند» (انمانملى لهم ليزدادوا اثما).و در پـايـان آيه به سرنوشت آنها اشاره كرده مى فرمايد: «و براى آنها عذاب خوار كننده اى است » (ولهم عذاب مهين ).آيـه فـوق بـه آنـهـا اخـطـار مى كند كه هرگز نبايد امكاناتى را كه خدا در اختيارشان گذاشته و پـيروزيهايى كه گاهگاه نصيبشان مى شود و آزادى عملى كه دارند دليل براين بگيرند كه افرادى صالح و درستكار هستند و يا نشانه اى از خشنودى خدا نسبت به خودشان فكر كنند.ضـمـنـا, آيـه فـوق به اين سؤال كه در ذهن بسيارى وجود دارد, پاسخ مى گويدكه چرا جمعى از ستمگران و افراد گنهكار و آلوده اين همه غرق نعمتند و مجازات نمى بينند قرآن مى گويد: اينها افـراد غـيـرقابل اصلاحى هستند كه طبق سنت آفرينش و اصل آزادى اراده و اختيار به حال خود واگذار شده اند, تا به آخرين مرحله سقوط برسند و مستحق حداكثر مجازات شوند.

چنين نبود كه خداوند مؤمنان را به همان صورت كـه شـما هستيد و اگذارد (و آنها را تصفيه نكند)مگر آن كه ناپاك را از پاك متمايز و جدا سازد هيچ گاه خداوند اسرارپنهانى و علم غيب را در اختيار شما نخواهد گذارد خداوند هرزمان بخواهد از ميان پيامبرانش , كسانى را انتخاب مى كند و گوشه اى از «علم غيب »بى پايان خود و اسرار درون مردم را كـه شـنـاخـت آن بـراى تكميل رهبرى آنها لازم است در اختيار آنان قرار مى دهد به خدا و پيامبران او ايمان آوريد اگر ايمان بياوريد و تقواپيشه كنيد, اجر و پاداش بزرگ در انتظار شماست ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتى يميز الخبيث من الطيب ومـا كـان اللّه ليطلعكم على الغيب ولكن اللّه يجتبى من رسله من يشا فمنوا باللّه ورسله وان تؤمنوا وتتقوا فلكم اجرعظيم

مسلمانان تصفيه مى شوند!.

قبل از حادثه احد موضوع «منافقان » زياد مطرح نبود, اما بعد از شكست احد و آماده شدن زمينه براى فعاليت منافقان , مسلمانان فهميدند دشمنانى خطرناكتر دارند و اين يكى از نتايج حادثه احد بود.آيـه مـورد بـحـث كـه آخرين آيه اى است كه در اينجا از حادثه احد بحث مى كنداين حقيقت را به صورت يك قانون كلى بيان نموده و مى گويد: «چنين نبود كه خداوند مؤمنان را به همان صورت كـه شـما هستيد و اگذارد (و آنها را تصفيه نكند)مگر آن كه ناپاك را از پاك متمايز و جدا سازد» (ما كان اللّه ليذر المؤمنين على ما انتم عليه حتى يميز الخبيث من الطيب ).ايـن يـك حـكـم عـمـومـى اسـت كه هر كس ادعاى ايمان كند به حال خود رهانمى شود بلكه با آزمايشهاى پى درپى خداوند, بالاخره اسرار درون او فاش مى گردد.در اينجا ممكن بود سؤالى مطرح شود و آن اين كه خدا كه از اسرار درون همه كس آگاه است چه مانعى دارد كه مردم را از وضع آنها آگاه كند و از طريق علم غيب ,مؤمن از منافق شناخته شود.قـسمت دوم آيه به اين سؤالات پاسخ مى گويد كه : «هيچ گاه خداوند اسرارپنهانى و علم غيب را در اختيار شما نخواهد گذارد» (ومـا كـان اللّه ليطلعكم على الغيب ).زيـرا آگـاهـى بـر اسـرار نـهـانـى مـشـكـلـى را بـراى مـردم حـل نـمـى كـنـد بـلـكـه بـاعث از هم پاشيدن پيوندهاى اجتماعى واز بين رفتن تلاش وكوشش در ميان توده مردم مى گردد و از همه مهمتر اين كه بايد ارزش اشخاص از طريق اعمال آنها روشن گردد.سـپـس پـيامبران خدا را, از اين حكم استثنا كرده و مى فرمايد: «خداوند هرزمان بخواهد از ميان پيامبرانش , كسانى را انتخاب مى كند و گوشه اى از «علم غيب »بى پايان خود و اسرار درون مردم را كـه شـنـاخـت آن بـراى تكميل رهبرى آنها لازم است در اختيار آنان قرار مى دهد» (ولكن اللّه يجتبى من رسله من يشا).مـنـظور از «مشيت » و خواست خدا, همان «اراده آميخته با حكمت » است يعنى خدا هر كس را شايسته ببيند و حكمتش اقتضا كند, به اسرار غيب آگاه مى سازد.در پـايـان آيـه , خاطر نشان مى سازد, اكنون كه ميدان زندگى ميدان آزمايش وجداسازى پاك از ناپاك و مؤمن از منافق است , پس شما براى اين كه از اين بوته آزمايش , خوب به در آييد «به خدا و پيامبران او ايمان آوريد» (فمنوا باللّه ورسله ).امـا تـنـها به ايمان آوردن اكتفا نمى كند و مى فرمايد «اگر ايمان بياوريد و تقواپيشه كنيد, اجر و پاداش بزرگ در انتظار شماست » (وان تؤمنوا وتتقوا فلكم اجرعظيم ).

افرادى كه بخل مى ورزند و از آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده در راه او نـمـى دهـنـد, تـصور نكنند به سود آنهاست , بلكه اين كار به زيان آنهاتمام مى شود بلكه (برخلاف تصور آنها) اين كار به زيان آنها تمام مى شود به زودى درروز قيامت آنچه (اموالى ) را كه نسبت به آن بخل ورزيدند, همانند طوقى درگردنشان مى افكنند وخداوند وارث همه ميراثهاى زمين و آسمان خواهد بود خدا از اعمال شما آگاه است ولا يحسبن الذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله هو خيرا لهم بل هو شر لهم سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمة وللّه ميراث السموات والا رض واللّه بما تعملون خبير

طوق سنگين اسارت !.

ايـن آيـه سـرنـوشت بخيلان را در روز رستاخيز, توضيح مى دهد, همانها كه درجمع آورى و حفظ ثروت مى كوشند و از انفاق كردن در راه بندگان خدا, خوددارى مى كنند.گرچه در آيه , نامى از زكات و حقوق واجب مالى برده نشده , ولى در روايات اهل بيت (ع ) و گفتار مفسران , آيه به مانعان زكات تخصيص داده شده است . آيـه مـى گـويـد: «افرادى كه بخل مى ورزند و از آنچه خداوند از فضل خود به آنها داده در راه او نـمـى دهـنـد, تـصور نكنند به سود آنهاست , بلكه اين كار به زيان آنهاتمام مى شود» (ولا يحسبن الذين يبخلون بما اتيهم اللّه من فضله هو خيرا لهم ).«بلكه (برخلاف تصور آنها) اين كار به زيان آنها تمام مى شود» (بل هو شر لهم ).سـپـس سـرنـوشـت آنـهـا را در رستاخيز, چنين توصيف مى كند: «به زودى درروز قيامت آنچه (اموالى ) را كه نسبت به آن بخل ورزيدند, همانند طوقى درگردنشان مى افكنند» (سيطوقون ما بخلوا به يوم القيمة ).از ايـن جـمـله استفاده مى شود, اموالى كه حقوق واجب آن , پرداخت نشده واجتماع از آن بهره اى نـگـرفته است و تنها در مسير هوسهاى فردى و گاهى مصارف جنون آميز به كار گرفته شده و يا بـى دليل روى هم انباشته گرديده , همانند سايراعمال زشت انسان , در روز رستاخيز طبق قانون «تجسم اعمال » تجسم مى يابد و به صورت عذاب دردناكى در خواهد آمد.سپس آيه اشاره به يك نكته ديگر مى كند, و مى گويد: اين اموال چه در راه خدا و بندگان او انفاق شود يا نشود, بالاخره از صاحبان آن جدا خواهد شد «وخداوند وارث همه ميراثهاى زمين و آسمان خواهد بود» (وللّه ميراث السموات والا رض ).اكـنون كه چنين است چه بهتر كه پيش از جدا شدن از آنها, از بركات معنوى آن بهره مند گردند, نه تنها از حسرت و مسؤوليت آن !.و در پايان آيه مى فرمايد: «خدا از اعمال شما آگاه است » (واللّه بما تعملون خبير).بـنابراين , اگر بخل بورزيد مى داند و اگر در راه كمك به جامعه انسانى از آن استفاده كنيد آن را نيز مى داند و به هركس پاداش مناسبى خواهد داد.