• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

لذا خداوند هم پـاداش ايـن جـهـان كـه فـتح و پيروزى بر دشمن بود و هم پاداش نيك آن جهان را به آنها داد خدا نيكوكاران رادوست دارد فتيهم اللّه ثواب الدنيا وحسن ثواب الا خرة واللّه يحب المحسنين آنها با اين طرز تفكر و عمل به زودى پاداش خود را از خدامى گرفتند «لذا خداوند هم پـاداش ايـن جـهـان كـه فـتح و پيروزى بر دشمن بود و هم پاداش نيك آن جهان را به آنها داد» (فتيهم اللّه ثواب الدنيا وحسن ثواب الا خرة ).و در پـايـان آيه آنها را جز نيكوكاران شمرده و مى فرمايد: «خدا نيكوكاران رادوست دارد» (واللّه يحب المحسنين ).

اى كسانى كه ايـمـان آورده ايـد ! اگـر از كفار پيروى كنيد شما را به عقب برمى گردانند (و پس از پيمودن راه پـرافـتـخـار تكامل معنوى ومادى در پرتو تعليمات اسلام ) به نقطه اول كه نقطه كفر و فساد بود سـقـوط مى دهندو در اين موقع بزرگترين زيانكارى دامنگير شما خواهد شد يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين

اخطارهاى مكرر!.

بـعـد از پـايـان جنگ احد دشمنان اسلام با يك سلسله تبليغات مسموم كننده در لباس نصيحت و دلـسـوزى تخم تفرقه در ميان مسلمانان مى پاشيدند و آنها رانسبت به اسلام بدبين مى كردند در ايـن آيـه بـه مسلمانان اخطار مى كند و از پيروى آنها برحذر مى دارد و مى گويد: «اى كسانى كه ايـمـان آورده ايـد ! اگـر از كفار پيروى كنيد شما را به عقب برمى گردانند (و پس از پيمودن راه پـرافـتـخـار تكامل معنوى ومادى در پرتو تعليمات اسلام ) به نقطه اول كه نقطه كفر و فساد بود سـقـوط مى دهندو در اين موقع بزرگترين زيانكارى دامنگير شما خواهد شد» (يا ايها الذين آمنوا ان تطيعوا الذين كفروا يردوكم على اعقابكم فتنقلبوا خاسرين ).چه زيانى از اين بالاتر كه انسان اسلام را با كفر, و سعادت را با شقاوت , وحقيقت را با باطل معاوضه كند.

خدا پشتيبان و سرپرست شماست و اوبهترين ياوران است بل اللّه مولـيكم وهو خير الناصرين در ايـن آيـه تـاكيد مى كند كه «خدا پشتيبان و سرپرست شماست و اوبهترين ياوران است » (بل اللّه مولـيكم وهو خير الناصرين ).يـاورى است كه هرگز مغلوب نمى شود و هيچ قدرتى با قدرت او برابرى ندارد در حالى كه ياوران ديگر ممكن است گرفتار شكست و نابودى شوند.

مـا بـه زودى در دل كـفار رعب و وحشت مى افكنيم به اين جهت كه آنها چيزهايى را بدون دليل شريك خدا قرار داده بودند و بـنابراين جايگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بدجايگاهى است سنلقى فى قلوب الذين كفروا الرعب بم اشركوا باللّه ما لم ينزل به سلطانا وماويهم النار وبئس مثوى الظالمين در اين آيه اشاره به نجات معجزه آساى مسلمانان بعد از جنگ احد مى كند و مى فرمايد: «مـا بـه زودى در دل كـفار رعب و وحشت مى افكنيم »يعنى , همان طور كه در پايان جنگ احد افكنديم و نمونه آن را با چشم خود ديديد(سنلقى فى قلوب الذين كفروا الرعب ).و در جمله بعد, علت افكندن رعب و ترس را در دلهاى آنها چنين بيان مى كند: «به اين جهت كه آنها چيزهايى را بدون دليل شريك خدا قرار داده بودند»(بم اشركوا باللّه ما لم ينزل به سلطانا).در پـايـان آيـه بـه سرنوشت اين افراد اشاره كرده , مى فرمايد: اين افراد به خود واجتماع خود ستم كـرده انـد «و بـنابراين جايگاهى جز آتش نخواهند داشت و چه بدجايگاهى است » (وماويهم النار وبئس مثوى الظالمين ).

وعده خدا در باره پيروزى شما كاملا درست بود و به همين دليل درآغاز جنگ پيروز شديد و به فرمان خدا دشمنان را بـه قـتل مى رسانديد و اين وعده تازمانى كه دست از استقامت و پيروى فرمان پيغمبر برنداشته بـوديـد ادامـه داشـت ,شـكـسـت از آن زمان شروع شد كه سستى و نافرمانى شما را فرا گرفت پس از مشاهده آن پيروزى چشم گير كه مورد علاقه شما بود راه عصيان پـيـش گرفتيد و (بر سر رها كردن سنگرها) به نزاع پرداختيد در اين موقع جمعى از شما خواستار دنيا و جمع غنايم بوديد در حالى كه جمعى ديگر ثابت قدم و خواستار آخرت و پاداشهاى الهى بودند و خداوند پيروزى شما را به شكست تبديل كرد تاشما را بيازمايد و تنبيه كند و پرورش دهد سپس خداوند همه اين نافرمانيها و گناهان شما را بخشيد (در حالى كه سزاوار مجازات بوديد) زيـرا خـداونـد نـسبت به مؤمنان از هرگونه نعمتى فروگذارنمى كند ولقدصدقكم اللّه وعده اذ تحـسونهم باذنه حتى اذا فشلتم وتنازعتم فى الا مر وعصيتم من بعد ما اريكم مـا تحبون منكم من يريد الدنيا ومنكم من يريد الا خرة ثم صرفكم عنهم ليبتليكم ولقد عفاعنكم واللّه ذو فضل على المؤمنين

شكست پس از پيروزى !.

در مـاجـراى جـنـگ احد گفتيم : مسلمانان در آغاز جنگ با اتحاد و شجاعت خاصى جنگيدند, و به زودى پيروز شدند, ولى نافرمانى جمعى از تيراندازان كه سنگر خود را رها كردند و به جمع آورى غـنـايـم مـشـغـول شدند سبب شد كه ورق برگردد و شكست سختى به لشكر اسلام وارد گردد هـنـگـامـى كـه مـسـلمانان با دادن تلفات و خسارات سنگينى به مدينه باز مى گشتند با يكديگر مـى گـفـتـنـد مـگـر خداوندبه ما وعده فتح و پيروزى نداده بود؟ پس چرا در اين جنگ شكست خورديم ؟.از اين به بعد قرآن ضمن پاسخ آنها, علل شكست را توضيح مى دهد,مى فرمايد: «وعده خدا در باره پيروزى شما كاملا درست بود و به همين دليل درآغاز جنگ پيروز شديد و به فرمان خدا دشمنان را بـه قـتل مى رسانديد و اين وعده تازمانى كه دست از استقامت و پيروى فرمان پيغمبر برنداشته بـوديـد ادامـه داشـت ,شـكـسـت از آن زمان شروع شد كه سستى و نافرمانى شما را فرا گرفت » (ولقدصدقكم اللّه وعده اذ تحـسونهم باذنه حتى اذا فشلتم ).يـعـنى , اگر تصور كرديد كه وعده پيروزى بدون قيد و شرط بوده , سخت دراشتباه بوده ايد; تمام وعده هاى پيروزى مشروط به پيروى از فرمان خداست . سپس قرآن مى گويد: «پس از مشاهده آن پيروزى چشم گير كه مورد علاقه شما بود راه عصيان پـيـش گرفتيد و (بر سر رها كردن سنگرها) به نزاع پرداختيد»(وتنازعتم فى الا مر وعصيتم من بعد ما اريكم مـا تحبون ).سپس مى افزايد: «در اين موقع جمعى از شما خواستار دنيا و جمع غنايم بوديد در حالى كه جمعى ديگر ثابت قدم و خواستار آخرت و پاداشهاى الهى بودند» (منكم من يريد الدنيا ومنكم من يريد الا خرة ).در ايـنجا ورق برگشت «و خداوند پيروزى شما را به شكست تبديل كرد تاشما را بيازمايد و تنبيه كند و پرورش دهد» (ثم صرفكم عنهم ليبتليكم ).«سپس خداوند همه اين نافرمانيها و گناهان شما را بخشيد (در حالى كه سزاوار مجازات بوديد) زيـرا خـداونـد نـسبت به مؤمنان از هرگونه نعمتى فروگذارنمى كند» (ولقد عفاعنكم واللّه ذو فضل على المؤمنين ).

به خاطر بـيـاوريـد هـنـگـامى را كه به هر طرف پراكنده مى شديد و فرارمى كرديد و هيچ نگاه به عقب سر نـمى كرديد كه ساير برادران شما در چه حالند درحالى كه پيامبر از پشت سر شما را صدا مى زد در اين هنگام غم و اندوه يكى پس از ديگرى به سوى شما روآورد براى اين بود كه ديگر به خاطر از دست رفتن غنايم جنگى غـمـگـين نشويد و از جراحاتى كه در ميدان جنگ در راه پيروزى به شمامى رسد نگران نباشيد و خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است اذ تصعدون ولا تلوون على احدوالرسول يدعوكم فى اخريكم فاثابكم غما بغم لكيلا تحزنواعلى مافاتكم ولا ما اصابكم واللّه خبير بما تعملون در ايـن آيـه صحنه پايان احد را به مسلمانان يادآورى مى كند ومى فرمايد: «به خاطر بـيـاوريـد هـنـگـامى را كه به هر طرف پراكنده مى شديد و فرارمى كرديد و هيچ نگاه به عقب سر نـمى كرديد كه ساير برادران شما در چه حالند درحالى كه پيامبر از پشت سر شما را صدا مى زد» (اذ تصعدون ولا تلوون على احدوالرسول يدعوكم فى اخريكم ).فـريـاد مـى زد كـه : «بـندگان خدا ! به سوى من باز گرديد, به سوى من باز گرديد,من رسول خدايم ».ولـى هـيچ يك از شما به سخنان او توجه نداشتيد «در اين هنگام غم و اندوه يكى پس از ديگرى به سوى شما روآورد» (فاثابكم غما بغم ).هـجـوم سيل غم و اندوه به سوى شما «براى اين بود كه ديگر به خاطر از دست رفتن غنايم جنگى غـمـگـين نشويد و از جراحاتى كه در ميدان جنگ در راه پيروزى به شمامى رسد نگران نباشيد و خداوند از آنچه انجام مى دهيد آگاه است » (لكيلا تحزنواعلى مافاتكم ولا ما اصابكم واللّه خبير بما تعملون ).

سـپس بعد از آن همه غم و اندوه روزاحد, آرامش ر ابر شما نازل كرد اين آرامش همان خواب سبكى بود كه جمعى از شما را فراگرفت , اما جمع ديگرى بودند كه تنها بـه فـكـر جان خود بودند و به چيزى جز نجات خويش نمى انديشيدند و به همين جهت آرامش را بكلى از دست داده بودند آنها در باره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهليت و قبل از اسلام داشتند و در افكار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پيامبر را مى دادند آيا ممكن است با اين وضع دلخراشى كه مى بينيم پيروزى نصيب ما بشود بگو:آرى ! پيروزى به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شايسته ببيند نصيب شماخواهد شد آنـها در دل خود امورى را پنهان مى دارند كه براى تو آشكار نمى سازند مـى گـفـتـنـد: اگـر مـا بـر حـق بـوديم و سهمى از پيروزى داشتيم در اينجا اين همه كشته نمى داديم بگو: اگر هم در خانه هاى خود بـوديد آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوى آرامگاه خود بيرون مى آمدند بايد اين حوادث پيش بيايد كه خداوند آنچه در دل داريدبيازمايد و صفوف مشخص گـردد (و بـه عـلاوه افراد تدريجا پرورش يابند) و نيات آنهاخالص و ايمان آنها محكم و قلوب آنها پاك شود خداوند اسرار درون سينه ها را مى داند ثم انزل عليكم من بعد الغم امنة نعاسا يغشى طائفة منكم وطئفة قد اهمتهم انفسهم يظنون باللّه غير الحق ظن الجاهلية هل لنا من الا مر من شى قل ان الا مر كله للّه يخفون فى انفسهم ما لا يبدون لك يقولون لو كان لنا من الا مر شى ما قتلنا هيهنا قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم وليبتلى اللّه ما فى صدوركم ولـيمحص ما فى قلوبكم واللّه عليم بذات الصدور شب بعد از جنگ احد, شب دردناك و پراضطرابى بود,مسلمانان پيش بينى مى كردند كـه سـربـازان فـاتـح قـريـش بـار ديـگـر بـه مـدينه بازگردند دراين ميان مجاهدان راستين و تـوبـه كـنـنـدگـانـى كه از فرار احد پشيمان شده بودند, به لطف پروردگار اعتماد داشتند و به وعـده هـاى پـيـغـمـبر دلگرم بودند آيه مورد بحث ماجراى آن شب را تشريح مى كند و مى گويد: «سـپس بعد از آن همه غم و اندوه روزاحد, آرامش ر ابر شما نازل كرد» (ثم انزل عليكم من بعد الغم امنة ).«اين آرامش همان خواب سبكى بود كه جمعى از شما را فراگرفت , اما جمع ديگرى بودند كه تنها بـه فـكـر جان خود بودند و به چيزى جز نجات خويش نمى انديشيدند و به همين جهت آرامش را بكلى از دست داده بودند» (نعاسا يغشى طائفة منكم وطئفة قد اهمتهم انفسهم ).سپس به تشريح گفتگوها و افكار منافقان و افراد سست ايمان كه در آن شب بيدار ماندند پرداخته مى گويد: «آنها در باره خدا گمانهاى نادرست همانند گمانهاى دوران جاهليت و قبل از اسلام داشتند و در افكار خود احتمال دروغ بودن وعده هاى پيامبر را مى دادند» (يظنون باللّه غير الحق ظن الجاهلية ).و به يكديگر و يا خويشتن مى گفتند: «آيا ممكن است با اين وضع دلخراشى كه مى بينيم پيروزى نصيب ما بشود» ؟ (هل لنا من الا مر من شى ).يعنى , بسيار بعيد و يا غيرممكن است , قرآن در جواب آنها مى گويد: «بگو:آرى ! پيروزى به دست خداست و اگر او بخواهد و شما را شايسته ببيند نصيب شماخواهد شد» (قل ان الا مر كله للّه ).«آنـها در دل خود امورى را پنهان مى دارند كه براى تو آشكار نمى سازند»(يخفون فى انفسهم ما لا يبدون لك ).گـويـا آنـهـا چـنـيـن مـى پـنداشتند كه شكست احد نشانه نادرست بودن آيين اسلام است و لذا «مـى گـفـتـنـد: اگـر مـا بـر حـق بـوديم و سهمى از پيروزى داشتيم در اينجا اين همه كشته نمى داديم » (يقولون لو كان لنا من الا مر شى ما قتلنا هيهنا).خـداونـد در پـاسـخ آنـها به دو مطلب اشاره مى كند, مى فرمايد: «بگو: اگر هم در خانه هاى خود بـوديد آنهايى كه كشته شدن بر آنها مقرر شده بود قطعا به سوى آرامگاه خود بيرون مى آمدند» و آنها را به قتل مى رساندند (قل لو كنتم فى بيوتكم لبرز الذين كتب عليهم القتل الى مضاجعهم ).ديگر اين كه «بايد اين حوادث پيش بيايد كه خداوند آنچه در دل داريدبيازمايد و صفوف مشخص گـردد (و بـه عـلاوه افراد تدريجا پرورش يابند) و نيات آنهاخالص و ايمان آنها محكم و قلوب آنها پاك شود» (وليبتلى اللّه ما فى صدوركم ولـيمحص ما فى قلوبكم ).در پايان آيه مى گويد: «خداوند اسرار درون سينه ها را مى داند» (واللّه عليم بذات الصدور).و بـه هـمـين دليل تنها به اعمال مردم نگاه نمى كند بلكه مى خواهد قلوب آنهارا نيز بيازمايد و از هرگونه آلودگى به شرك و نفاق و شك و ترديد پاك سازد.

آنهايى كه در ميدان احد فرار كردند شيطان آنان را به سبب پـاره اى از اعـمالشان به لغزش انداخت , اما خدا آنها را بخشيد, خداوند آمرزنده و حليم است ان الـذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا ولقد عفا اللّه عنهم ان اللّه غفور حليم

گناه سرچشمه گناه ديگر است !.

ايـن آيـه كـه بـاز نـاظـر به حوادث جنگ احد است حقيقت ديگرى را بازگومى كند و آن اين كه : لـغـزشهايى كه بر اثر وسوسه هاى شيطانى به انسان دست مى دهد بر اثر گناهان پيشين در انسان فـراهم شده , وگرنه وسوسه هاى شيطانى دردلهاى پاك كه آثار گناهان سابق در آن نيست اثرى در آن نـمى گذارد و لذا مى فرمايد:«آنهايى كه در ميدان احد فرار كردند شيطان آنان را به سبب پـاره اى از اعـمالشان به لغزش انداخت , اما خدا آنها را بخشيد, خداوند آمرزنده و حليم است » (ان الـذين تولوا منكم يوم التقى الجمعان انما استزلهم الشيطان ببعض ما كسبوا ولقد عفا اللّه عنهم ان اللّه غفور حليم ).

اى كسانى كه ايـمـان آورده ايد ! شما همانند كافران نباشيد كه هنگامى كه برادرانشان (در راه خدا) به مسافرتى مـى رونـد و يا در صف مجاهدان قرار مى گيرند و كشته مى شوند مى گويند: افسوس اگر نزد ما بودندنمى مردند و كشته نمى شدند تا خدا اين حسرت را بر دل آنها (كافران ) بگذارد و خداوند زنده مى كند ومى ميراند و خدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين كفروا وقالوالا خوانهم اذا ضربوا فى الا رض او كانوا غزى لو كانوا عندنا ما ماتوا وما قتلوا ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم واللّه يحيى ويميت واللّه بماتعملون بصير

بهره بردارى منافقان !.

حـادثـه احـد زمينه را براى سمپاشى دشمنان و منافقان آماده ساخت , به همين دليل آيات زيادى بـراى خـنثى كردن اين سمپاشيها نازل گرديد در اين آيه نيز به منظور درهم كوبيدن فعاليتهاى تخريبى منافقان و هشدار به مسلمانان , نخست به مؤمنان خطاب كرده , مى گويد: «اى كسانى كه ايـمـان آورده ايد ! شما همانند كافران نباشيد كه هنگامى كه برادرانشان (در راه خدا) به مسافرتى مـى رونـد و يا در صف مجاهدان قرار مى گيرند و كشته مى شوند مى گويند: افسوس اگر نزد ما بودندنمى مردند و كشته نمى شدند» (يا ايها الذين آمنوا لا تكونوا كالذين كفروا وقالوالا خوانهم اذا ضربوا فى الا رض او كانوا غزى لو كانوا عندنا ما ماتوا وما قتلوا).اگـر شـمـا مؤمنان تحت تاثير سخنان گمراه كننده آنان قرار گيريد و همان حرفهارا تكرار كنيد طبعا روحيه شما ضعيف گشته و از رفتن به ميدان جهاد و سفر در راه خدا خوددارى خواهيد كرد و آنـهـا به هدف خود نائل مى شوند, ولى شما اين گونه سخنان را نگوييد «تا خدا اين حسرت را بر دل آنها (كافران ) بگذارد» (ليجعل اللّه ذلك حسرة فى قلوبهم ).سپس قرآن به سمپاشى آنها سه پاسخ منطقى مى دهد1ـ مـرگ و حـيـات در هر حال به دست خداست (و مسافرت و يا حضور درميدان جنگ نمى تواند مـسـيـر قطعى آن را تغيير دهد) و خداوند زنده مى كند ومى ميراند و خدا به آنچه انجام مى دهيد بيناست » (واللّه يحيى ويميت واللّه بماتعملون بصير).

تـازه اگـر در راه خدا بميريد يا كشته شويد (و به گمان منافقان مرگى زود رس دامـن شـما را بگيرد چيزى از دست نداده ايد) زيرا آمرزش ورحمت پروردگار از تمام اموالى كـه شـمـا يـا مـنافقان با ادامه حيات براى خودجمع آورى مى كنيد بالاتر است ولئن قتلتم فى سبيل اللّه او متم لمغفرة من اللّه ورحمة خير مما يجمعون دوم : «تـازه اگـر در راه خدا بميريد يا كشته شويد (و به گمان منافقان مرگى زود رس دامـن شـما را بگيرد چيزى از دست نداده ايد) زيرا آمرزش ورحمت پروردگار از تمام اموالى كـه شـمـا يـا مـنافقان با ادامه حيات براى خودجمع آورى مى كنيد بالاتر است » (ولئن قتلتم فى سبيل اللّه او متم لمغفرة من اللّه ورحمة خير مما يجمعون ).

و اگر بميريد و يا كشته شويد به سوى خدا بازمى گرديد ولئن متم او قتلتم لا لى اللّه تحشرون سوم : از همه گذشته مرگ به معنى فنا و نابودى نيست كه اين قدر از آن وحشت داريد بـلـكـه دريچه اى است به سوى زندگانى ديگرى در سطحى بسيار وسيعتر و آميخته با ابديت «و اگر بميريد و يا كشته شويد به سوى خدا بازمى گرديد» (ولئن متم او قتلتم لا لى اللّه تحشرون ).

در پرتو رحمت و لـطـف پـروردگـار, تـو با مردم مهربان شدى در حالى كه اگر خشن و تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند از تقصير آنان بگذر, و آنها را مشمول عفو خودگردان و براى آنها طلب آمرزش كن در كارها با آنها مشورت كن وراى و نظر آنها را بخواه اما هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و)بر خدا توكل كن , زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لا انفضوا من حولك فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فى الا مر فاذا عزمت فتوكل على اللّه ان اللّه يحب المتوكلين

فرمان عفو عمومى !.

اين آيه نيز ناظر به حوادث احد است , زيرا بعد از مراجعت مسلمانان ازاحد, كسانى كه از جنگ فرار كـرده بـودنـد, اطـراف پـيامبر را گرفته و ضمن اظهارندامت , تقاضاى عفو و بخشش مى كردند خـداونـد در اين آيه , عفو عمومى آنها راصادر كرد و پيامبر(ص ) با آغوش باز, خطاكاران توبه كار را پذيرفت . نخست اشاره به يكى از مزاياى فوق العاده اخلاقى پيامبر(ص ) كرده ,مى فرمايد: «در پرتو رحمت و لـطـف پـروردگـار, تـو با مردم مهربان شدى در حالى كه اگر خشن و تندخو و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى شدند» (فبما رحمة من اللّه لنت لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لا انفضوا من حولك ).سـپـس دسـتـور مى دهد كه «از تقصير آنان بگذر, و آنها را مشمول عفو خودگردان و براى آنها طلب آمرزش كن » (فاعف عنهم واستغفر لهم ).بعد از فرمان عفو عمومى , براى زنده كردن شخصيت مسلمانان و تجديدحيات فكرى و روحى آنان دسـتـور مـى دهد كه باز هم «در كارها با آنها مشورت كن وراى و نظر آنها را بخواه » (وشاورهم فى الا مر).سـپس قرآن در ادامه مى افزايد: «اما هنگامى كه تصميم گرفتى (قاطع باش و)بر خدا توكل كن , زيرا خداوند متوكلان را دوست دارد» (فاذا عزمت فتوكل على اللّه ان اللّه يحب المتوكلين ).هـمان اندازه كه به هنگام مشورت بايد, نرمش و انعطاف به خرج داد, درموقع اتخاذ تصميم نهايى بايد قاطع بود بنابراين , پس از برگزارى مشاوره و روشن شدن نتيجه مشورت , بايد هرگونه ترديد و دودلـى و آرا پـراكنده را كنار زد و باقاطعيت تصميم گرفت و اين همان چيزى است كه در آيه فوق از آن تعبير به «عزم »شده است و آن تصميم قاطع مى باشد.ضـمـنا از اين آيه استفاده مى شود كه توكل بايد حتما بعد از مشورت و استفاده از همه امكاناتى كه انسان در اختيار دارد قرار گيرد.

اگر خداوند شما را يارى كند هيچ كس برشما پيروز نخواهد شد, و اگر دست از يارى شما بردارد كيست كه بعد از او شما رايارى كند و مؤمنان تنها بر ذات خداوند, بايد توكل كنند ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم وان يخذلكم فمن ذا الذى ينصركم من بعده وعلى اللّه فليتوكل المؤمنون

نتيجه توكل !.

در ايـن آيـه كـه مـكمل آيه قبل است , نكته توكل بر خداوند بيان شده است وآن اين كه : قدرت او بـالاتـرين قدرتهاست و «اگر خداوند شما را يارى كند هيچ كس برشما پيروز نخواهد شد, و اگر دست از يارى شما بردارد كيست كه بعد از او شما رايارى كند» (ان ينصركم اللّه فلا غالب لكم وان يخذلكم فمن ذا الذى ينصركم من بعده ).در آيه گذشته روى سخن به پيامبر اكرم (ص ) بود و به او دستور مى داد, اما دراين آيه روى سخن بـه هـمه مؤمنان است و به آنها مى گويد: همانند پيامبر, بايد برذات پاك خدا تكيه كنند, و لذا در پـايـان آيـه مـى خـوانـيـم : «و مؤمنان تنها بر ذات خداوند, بايد توكل كنند» (وعلى اللّه فليتوكل المؤمنون ).

در حالى كه هيچ پيغمبرى ممكن نيست , خيانت كند هر كس خيانت كند, روز رستاخيز آنچه را در آن خيانت كـرده , بـه عـنـوان مـدرك جنايت بر دوش خويش حمل مى كند و يا همراه خود به صحنه محشر مى آورد سـپـس بـه هـر كس آنچه انجام داده و به دست آورده , داده مى شود و در باره هيچ كس ظلم و ستمى نمى شود وما كان لنبي ان يغل ومن يغلل يات بما غل يوم القيمة ثم توفى كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون

هرگونه خيانتى ممنوع !.

هـنـگـامـى كه بعضى از تيراندازان احد مى خواستند سنگر خود را براى جمع آورى غنيمت تخليه كـنند, امير آنان , دستور داد از جاى خود حركت نكنيدرسول خدا شما را از غنيمت محروم نخواهد كـرد ولـى آن دنـياپرستان براى پنهان ساختن چهره واقعى خود گفتند: ما مى ترسيم پيغمبر در تقسيم غنايم ما را از نظردور دارد.قـرآن در پـاسخ آنها مى گويد: آيا شما چنين پنداشتيد كه پيغمبر(ص ) به شماخيانت خواهد كرد «در حالى كه هيچ پيغمبرى ممكن نيست , خيانت كند» (وما كان لنبي ان يغل ).الـبته روشن است خيانت براى هيچ كس مجاز نيست خواه پيامبر باشد ياغيرپيامبر, ولى از آنجا كه گـفـتـگـوى عـذرتراشان جنگ «احد» در باره پيامبر(ص ) بودآيه نيز نخست سخن از پيامبران مـى گـويـد و سـپـس اضافه مى نمايد: «هر كس خيانت كند, روز رستاخيز آنچه را در آن خيانت كـرده , بـه عـنـوان مـدرك جنايت بر دوش خويش حمل مى كند و يا همراه خود به صحنه محشر مى آورد» و به اين ترتيب , دربرابر همگان رسوا مى شود (ومن يغلل يات بما غل يوم القيمة ).«سـپـس بـه هـر كس آنچه انجام داده و به دست آورده , داده مى شود و در باره هيچ كس ظلم و ستمى نمى شود» (ثم توفى كل نفس ما كسبت وهم لا يظلمون ).

آيا كسانى كه فرمان خدا را اطـاعـت كـردنـد و از خـشـنودى او پيروى نمودند, همانند كسانى هستند كه به سوى خشم خدا بـازگـشتند و جايگاه آنها جهنم و بازگشت و پايان كار آنها, زشت و ناراحت كننده است افمن اتبع رضوان اللّه كمن ب بسخط من اللّه وماويه جهنم وبئس المصير

آنها كه در جهاد شركت نكردند!.

در آيات گذشته در جوانب مختلف جنگ احد و نتايج آن بحث شد .اكـنـون نـوبـت مـنـافقان و مؤمنان سست ايمانى است كه به پيروى از آنها درميدان جنگ حضور نـيـافتند, آيه مورد بحث سرنوشت آنها را تشريح مى كند ومى گويد: «آيا كسانى كه فرمان خدا را اطـاعـت كـردنـد و از خـشـنودى او پيروى نمودند, همانند كسانى هستند كه به سوى خشم خدا بـازگـشتند و جايگاه آنها جهنم و بازگشت و پايان كار آنها, زشت و ناراحت كننده است » (افمن اتبع رضوان اللّه كمن ب بسخط من اللّه وماويه جهنم وبئس المصير).

هريك از آنها (منافقان و مجاهدان ) براى خود درجه و موقعيتى در پيشگاه خدا دارند خداوند نسبت به اعمال همه آنها بيناست هم درجات عنداللّه واللّه بصير بما يعملون در اين آيه مى فرمايد: «هريك از آنها (منافقان و مجاهدان ) براى خود درجه و موقعيتى در پيشگاه خدا دارند» (هم درجات عنداللّه ).و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند نسبت به اعمال همه آنها بيناست » (واللّه بصير بما يعملون ).و به خوبى مى داند هركس طبق نيت و ايمان و عمل خود شايسته كدامين درجه است .

خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى برانگيخت او از جنس خودآنها و از نوع بشر است آيات پروردگار را بر آنها بخواند و (ديگر اين كه ) آنان را پاك كند و كتاب وحكمت بياموزد هر چند پيش از آن در گـمراهى آشكار بودند لقد من اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفى ضلال مبين

بزرگترين نعمت خداوند!.

در اين آيه , سخن از بزرگترين نعمت الهى يعنى نعمت «بعثت پيامبراسلام »به ميان آمده است و در حـقيقت , پاسخى است به سؤالاتى كه در ذهن بعضى ازتازه مسلمانان , بعد از جنگ احد خطور مى كرد, كه چرا ما اين همه گرفتار مشكلات و مصائب شويم ؟ قرآن به آنها مى گويد: «خداوند بر مؤمنان منت گذارد (نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى كه در ميان آنها پيامبرى برانگيخت » (لقد من اللّه على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا).سپس مى فرمايد: يكى از مزاياى اين پيامبر اين است كه : «او از جنس خودآنها و از نوع بشر است » (من انفسهم ).سـپـس مـى گـويـد: ايـن پيامبر سه برنامه مهم را در باره آنها اجرا مى كند نخست اين كه «آيات پروردگار را بر آنها بخواند و (ديگر اين كه ) آنان را پاك كند و كتاب وحكمت بياموزد هر چند پيش از آن در گـمراهى آشكار بودند» (يتلوا عليهم آياته ويزكيهم ويعلمهم الكتاب والحكمة وان كانوا من قبل لفى ضلال مبين ).تعليم , يعنى وارد ساختن حقايق دين در درون جان آنها و به دنبال آن تزكيه نفوس وتربيت ملكات اخـلاقـى و انسانى و از آنجا كه هدف اصلى و نهايى تربيت است درآيه , قبل از تعليم ذكر شده , در حالى كه از نظر ترتيب طبيعى , تعليم بر تربيت مقدم است . مردم دنيا بويژه مردم جزيرة العرب در زمان بعثت پيامبراسلام (ص ) درضلالت و گمراهى روشنى بـودنـد, سـيه روزى و بدبختى , جهل و نادانى , و آلودگيهاى گوناگون معنوى در آن عصر, تمام نقاط جهان را فراگرفته بود, و اين وضع نابسامان بر كسى پوشيده نبود.