• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

بگو: اى اهل كتاب ! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما وشما مشترك است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چـيزى را شريك او قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى ديگر را غير از خداوند يگانه به خدايى نپذيرداگر آنها (بعد ازاين دعوت منطقى به سوى نقطه مشترك توحيد باز) سر تابند و روى گردان شوند بگوييد گواه باشيد كه مامسلمانيم قـل يـا اهـل الـكـتاب تعالوا الى كلمة سوا بيننا وبينكم الا نعبد الا اللّه ولا نشرك به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون

دعوت به سوى وحدت !.

در آيـات گذشته دعوت به سوى اسلام با تمام خصوصيات بود ولى در اين آيه دعوت به نقطه هاى مـشترك ميان اسلام و آيينهاى اهل كتاب است روى سخن رابه پيامبر كرده مى فرمايد: «بگو: اى اهل كتاب ! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما وشما مشترك است كه جز خداوند يگانه را نپرستيم و چـيزى را شريك او قرار ندهيم و بعضى از ما بعضى ديگر را غير از خداوند يگانه به خدايى نپذيرد» (قـل يـا اهـل الـكـتاب تعالوا الى كلمة سوا بيننا وبينكم الا نعبد الا اللّه ولا نشرك به شيئا ولا يتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون اللّه ).بـا ايـن طـرز اسـتـدلال بـه مـا مى آموزد اگر كسانى حاضر نبودند در تمام اهداف مقدس با شما هـمـكـارى كـنند بكوشيد لااقل در اهداف مهم مشترك همكارى آنها راجلب كنيد و آن را پايه اى براى پيشبرد اهداف مقدستان قرار دهيد.سـپـس درپـايان آيه مى فرمايد: «اگر آنها (بعد ازاين دعوت منطقى به سوى نقطه مشترك توحيد باز) سر تابند و روى گردان شوند بگوييد گواه باشيد كه مامسلمانيم »و تسليم حق هستيم و شما نيستيد (فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون ).بـنابراين دورى شما از حق در روح ما كمترين اثرى نمى گذارد و ما همچون به راه خود يعنى راه اسـلام ادامـه خـواهـيـم داد تـنـها خدا را مى پرستيم و تنها قوانين او رابه رسميت مى شناسيم و بشرپرستى به هر شكل و صورت درميان ما نخواهد بود.

اى اهـل كتاب چرا در باره ابراهيم به گفتگو و نزاع مى پردازيد (وهركدام او را از خود مى دانيد) در حـالـى كه تورات و انجيل بعد از او نازل شده (ودوران او قبل از موسى و مسيح بود) آيا انديشه نـمـى كـنيد؟يا اهل الكتاب لم تحاجون فى ابرهيم وما انزلت التورية والا نجيل الا من بعده افلا تعقلون شـان نـزول : در اخـبـار اسـلامـى آمـده اسـت كه دانشمندان يهود ونصاراى نجران نزد پـيـامبر(ص ) به گفتگو و نزاع در باره حضرت ابراهيم برخاستند,يهود مى گفتند: او تنها يهودى بود و نصارى مى گفتند: او فقط نصرانى بود (به اين ترتيب هر كدام مدعى بودند كه او از ما است ) اين آيه و سه آيه بعد از آن نازل شد وآنها را در اين ادعاهاى بى اساس تكذيب كرد.تـفـسـيـر: در ادامه بحثهاى مربوط به اهل كتاب در اين آيه روى سخن را به آنهاكرده مى فرمايد: «اى اهـل كتاب چرا در باره ابراهيم به گفتگو و نزاع مى پردازيد (وهركدام او را از خود مى دانيد) در حـالـى كه تورات و انجيل بعد از او نازل شده (ودوران او قبل از موسى و مسيح بود) آيا انديشه نـمـى كـنيد؟» (يا اهل الكتاب لم تحاجون فى ابرهيم وما انزلت التورية والا نجيل الا من بعده افلا تعقلون ).

شما كسانى هـستيد كه در باره آنچه نسبت به آن آگاهى داشتيد بحث وگفتگو كرديد ولى چرا در باره آنچه بـه آن آگـاهـى نـداريد, بحث و گفتگو مى كنيدخدا مى داند و شما نمى دانيدهاانتم هؤلا حاججتم فيـما لكم به علم فلم تحاجون فيـما ليس لكم به علم واللّه يعلم وانتم لاتعلمون در ايـن آيـه از طـريـق ديگرى آنها را مورد سرزنش قرار داده مى فرمايد: «شما كسانى هـستيد كه در باره آنچه نسبت به آن آگاهى داشتيد بحث وگفتگو كرديد ولى چرا در باره آنچه بـه آن آگـاهـى نـداريد, بحث و گفتگو مى كنيد»؟ (هاانتم هؤلا حاججتم فيـما لكم به علم فلم تحاجون فيـما ليس لكم به علم ).يـعـنى شما در مسائل مربوط به مذهب خودتان كه از آن آگاهى داشتيد بحث و گفتگو كرديد و ديـديـد كه حتى در اين مباحث گرفتار چه اشتباهات بزرگى شده ايدو چه اندازه از حقيقت دور افتاده ايد (و در واقع علم شما جهل مركب بود) با اين حال چگونه در چيزى كه از آن اطلاع نداريد بحث و گفتگو مى كنيد!.سپس براى تاكيد مطالب گذشته و آماده ساختن براى بحث آينده مى گويد:«خدا مى داند و شما نمى دانيد» (واللّه يعلم وانتم لاتعلمون ).آرى , او مى داند كه در چه تاريخى آيين خود را بر ابراهيم نازل كرده !.

ابراهيم نه يهودى بود و نه نـصرانى , بلكه موحد خالص و مسلمان (پاك نهادى ) بوداوهرگز از مشركان نبودما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلماوما كان من المشركين سـپس با صراحت تمام به اين مدعيان پاسخ مى گويد كه : «ابراهيم نه يهودى بود و نه نـصرانى , بلكه موحد خالص و مسلمان (پاك نهادى ) بود» (ما كان ابراهيم يهوديا ولا نصرانيا ولكن كان حنيفا مسلما).خـداونـد پـس از تـوصيف ابراهيم (ع ) به عنوان حنيف و مسلم , مى فرمايد: «اوهرگز از مشركان نبود» (وما كان من المشركين ).تا هرگونه ارتباطى ميان ابراهيم و بت پرستان عرب را نفى كند.

سـزاوارتـريـن مـردم بـه ابـراهـيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر (پـيـامبراسلام ) و كسانى كه به اوايمان آورده اند مى باشندخداوند ولى و سرپرست مؤمنان است ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه وهذا النبى والذين آمنواواللّه ولى المؤمنين بنابر آنچه گفته شد معلوم شد كه ابراهيم پيرو هيچ يك از اين آيينها نبوده , تنها چيزى كه در اينجا باقى مى ماند اين است كه چگونه مى توان خودرا پيرو اين پيامبر بزرگ كه همه پيروان اديـان الـهـى بـراى او عـظـمـت قـائل هستنددانست ! در آيه مورد بحث به اين معنى پرداخته و مـى گـويـد: «سـزاوارتـريـن مـردم بـه ابـراهـيم آنها هستند كه از او پيروى كردند و اين پيامبر (پـيـامبراسلام ) و كسانى كه به اوايمان آورده اند مى باشند» (ان اولى الناس بابراهيم للذين اتبعوه وهذا النبى والذين آمنوا).اهـل كـتـاب بـا عقايد شرك آميز خود كه اساسى ترين اصل دعوت ابراهيم (ع )يعنى توحيد را زير پا گذارده اند, و يا بت پرستان عرب كه درست در نقطه مقابل آيين ابراهيم (ع ) قرار گرفته اند چگونه مى توانند خود را پيرو ابراهيم و در خط او بدانند!.و در پايان آيه به آنها كه پيرو واقعى مكتب پيامبران بزرگ خدا بودند بشارت مى دهد كه «خداوند ولى و سرپرست مؤمنان است » (واللّه ولى المؤمنين ).

جمعى از اهل كتاب دوست داشتند شما را گمراه كنندآنها تنها خودشان را گمراه مى كنند و نمى فهمندودت طائفة من اهل الكتاب لو يضلونكم وما يضلون الا انفسهم وما يشعرون شـان نـزول : جمعى از يهود كوشش داشتند افراد سرشناس و مبارزى از مسلمانان پاكدل چون «معاذ» و «عمار» و بعضى ديگر را به سوى آيين خوددعوت كنند و با وسوسه هاى شيطانى از اسلام بازگردانند آيه نازل شد و به همه مسلمانان در اين زمينه اخطار كرد!.تفسير: اين آيه ضمن افشاى نقشه دشمنان اسلام براى دور ساختن تازه مسلمانان از اسلام , به آنها يـادآور مى شود كه دست از كوشش بيهوده خود بردارند,مى فرمايد: «جمعى از اهل كتاب دوست داشتند شما را گمراه كنند» (ودت طائفة من اهل الكتاب لو يضلونكم ).غـافـل از اين كه تربيت مسلمانان در مكتب پيامبر(ص ) به اندازه اى حساب شده و آگاهانه بود كه احـتـمال بازگشت وجود نداشت , آنها اسلام را با تمام هستى خود دريافته بودند بنابراين دشمنان نـمـى تـوانـستند آنها را گمراه سازند, بلكه به گفته قرآن در ادامه اين آيه «آنها تنها خودشان را گمراه مى كنند و نمى فهمند» (وما يضلون الا انفسهم وما يشعرون ).زيـرا آنـهـا بـا القا شبهات و نسبت دادن خلافها به اسلام و پيامبر(ص ) روح بدبينى را در روح خود پرورش مى دادند.

اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كافر مى شويد در حالى كه (به صحت و صدق آن ) گواهى مى دهيديا اهل الكتاب لم تكفرون بيات اللّه وانتم تشهدون در ادامه گفتگو در باره فعاليتهاى تخريبى اهل كتاب در اين آيه وآيه بعد روى سخن را بـه آنـهـا كـرده , و بـه خاطر كتمان حق و عدم تسليم در برابر آن ,آنها را شديدا مورد سرزنش قرار مى دهد, مى فرمايد: «اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كافر مى شويد در حالى كه (به صحت و صدق آن ) گواهى مى دهيد» (يا اهل الكتاب لم تكفرون بيات اللّه وانتم تشهدون ).شـما نشانه هاى پيامبراسلام (ص ) را در تورات و انجيل خوانده ايد و نسبت به آن آگاهى داريد, چرا راه انكار را در پيش مى گيريد؟.

اى اهل كتاب ! چرا حق را با باطل مـى آمـيزيد و مشتبه مى كنيد (تا مردم را به گمراهى بكشانيدو خودتان نيز گمراه شويد) و چرا حـق را پنهان مى داريد در حالى كه مى دانيديااهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتكتمون الحق وانتم تعلمون در اين آيه بار ديگر آنها را مخاطب ساخته مى گويد: «اى اهل كتاب ! چرا حق را با باطل مـى آمـيزيد و مشتبه مى كنيد (تا مردم را به گمراهى بكشانيدو خودتان نيز گمراه شويد) و چرا حـق را پنهان مى داريد در حالى كه مى دانيد»! (يااهل الكتاب لم تلبسون الحق بالباطل وتكتمون الحق وانتم تعلمون ).

گـروهـى از اهل كتاب گفتند: (برويد و ظاهرا) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد (و كفر خودرا آشكار سازيد) شايد آنها (مؤمنان ) نيز متزلزل شده بـازگـردنـدوقالت طائفة من اهل الكتاب آمنوا بالذى انزل على الذين آمنوا وجه النهار واكفروا آخره لعلهم يرجعون شان نزول : نقل شده كه : دوازده نفر از يهود با يكديگر تبانى كردندكه صبحگاهان خدمت پـيـامـبـراكـرم (ص ) بـرسـند و ظاهرا ايمان بياورند و مسلمان شوند, ولى در آخر روز از اين آيين بـرگـردنـد و هنگامى كه از آنها سؤال شود چراچنين كرده اند بگويند: ما صفات محمد(ص ) را از نـزديـك مـشاهده كرديم و ديديم صفات و روش او با آنچه در كتب ما است تطبيق نمى كند و لذا برگشتيم , و به اين وسيله بعضى از مؤمنان متزلزل مى گردند.تـفـسـيـر: يـهـود براى متزلزل ساختن ايمان مسلمانان از هر وسيله اى استفاده مى كردند, تهاجم نـظـامـى , سـيـاسـى و اقـتـصادى اين آيه اشاره به بخشى از تهاجم فرهنگى آنها دارد مى فرمايد: «گـروهـى از اهل كتاب گفتند: (برويد و ظاهرا) به آنچه بر مؤمنان نازل شده در آغاز روز ايمان بياوريد و در پايان روز كافر شويد (و كفر خودرا آشكار سازيد) شايد آنها (مؤمنان ) نيز متزلزل شده بـازگـردنـد» (وقالت طائفة من اهل الكتاب آمنوا بالذى انزل على الذين آمنوا وجه النهار واكفروا آخره لعلهم يرجعون ).ايـن توطئه در افراد ضعيف النفس اثر قابل ملاحظه اى خواهد داشت به خصوص اين كه عده مزبور از دانـشـمـندان يهود بودند, و همه مى دانستند كه آنهانسبت به كتب آسمانى و نشانه هاى آخرين پيامبر, آشنايى كامل دارند و اين امرلااقل پايه هاى ايمان تازه مسلمانان را متزلزل مى سازد.

شما جز به كسى كه ازآيينتان پيروى مى كند (واقعا) ايمان نياوريدبه آنهابگو: هدايت تنها هدايت الهى استهرگز باورنكنيد به كسى هـمـانند شما (كتاب آسمانى ) داده شود, (بلكه نبوت مخصوص شماست ) و همچنين تصور نكنيد آنـها مى توانند در پيشگاه پروردگارتان با شمابحث و گفتگو كنندبگو: فضل و موهبت به دست خداست و به هركس بخواهد و شايسته ببيند مى دهد و خداوند واسع (داراى مواهب گسترده ) و آگاه (از موارد شايسته ) مى باشدولا تؤمنوا الا لمن تبع دينكم قل ان الهدى هدى اللّه ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم او يحاجوكم عند ربكم قل ان الفضل بيداللّه يؤتيه من يشا واللّه واسع عليم ولى براى اين كه پيروان خود را از دست ندهند تاكيد كردند كه ايمان شما بايد تنها جنبه صـورى داشته و كاملا محرمانه باشد «شما جز به كسى كه ازآيينتان پيروى مى كند (واقعا) ايمان نياوريد» (ولا تؤمنوا الا لمن تبع دينكم ).سپس در يك جمله معترضه كه از كلام خداوند است , مى فرمايد: «به آنهابگو: هدايت تنها هدايت الهى است » و اين توطئه هاى شما در برابر آن بى اثر است (قل ان الهدى هدى اللّه ).بار ديگر به ادامه سخنان يهود باز مى گردد, و مى فرمايد: آنها گفتند «هرگز باورنكنيد به كسى هـمـانند شما (كتاب آسمانى ) داده شود, (بلكه نبوت مخصوص شماست ) و همچنين تصور نكنيد آنـها مى توانند در پيشگاه پروردگارتان با شمابحث و گفتگو كنند» (ان يؤتى احد مثل ما اوتيتم او يحاجوكم عند ربكم ).بـه اين ترتيب روشن مى شود كه آنها گرفتار خود برتربينى عجيبى بودند; خودرا بهترين نژادهاى جهان مى پنداشتند و هميشه در اين فكر بودند كه براى خودمزيتى بر ديگران قائل شوند.در پـايـان آيـه خـداونـد جـواب مـحـكـمى به آنها مى دهد و با بى اعتنايى به آنهاروى سخن را به پيامبر(ص ) كرده مى فرمايد: «بگو: فضل و موهبت به دست خداست و به هركس بخواهد و شايسته ببيند مى دهد و خداوند واسع (داراى مواهب گسترده ) و آگاه (از موارد شايسته ) مى باشد» (قل ان الفضل بيداللّه يؤتيه من يشا واللّه واسع عليم ).يـعنى بگو مواهب الهى اعم از مقام والاى نبوت و همچنين موهبت عقل ومنطق و افتخارات ديگر همه از ناحيه اوست , و به شايستگان مى بخشد.

خدا هركس را بخواهد (وشايسته بداند) ويژه رحمت خود مى كند و خداوند داراى فضل عظيم استيختص برحمته من يشا واللّه ذوالفضل العظيم در ايـن آيه براى تاكيد بيشتر مى افزايد: «خدا هركس را بخواهد (وشايسته بداند) ويژه رحمت خود مى كند و خداوند داراى فضل عظيم است » وهيچ كس نمى تواند مواهب او را محدود سازد (يختص برحمته من يشا واللّه ذوالفضل العظيم ).بنابراين , اگر فضل و موهبت الهى شامل بعضى مى شود نه بعضى ديگر, به خاطر محدود بودن آن نيست بلكه به خاطر تفاوت شايستگيهاست .

توطئه هاى كهن !.

آيـات فوق كه از آيات اعجازآميز قرآن بوده و پرده از روى اسرار يهود ودشمنان اسلام برمى داشت امـروز هـم بـه مـسـلمانان در برابر اين جريان هشدارمى دهد, زيرا در عصر ما نيز وسايل تبليغاتى دشـمـن كـه از مجهزترين وسايل تبليغاتى جهان است در اين جهت به كار گرفته شده كه عقايد اسلامى را در افكار مسلمين مخصوصا نسل جوان ويران سازند آنها در اين راه از هر وسيله و هركس در لـبـاسـهـاى «دانـشـمـنـد, خـاورشـنـاس , مـورخ و روزنامه نگار و حتى بازيگران سينما و » اسـتـفاده مى كنند و اين حقيقت را مكتوم نمى دارند كه هدفشان اين نيست كه مسلمانان به آيين مسيح يا يهود درآيند; بلكه هدف آنها ويرانى افكار و بى علاقه ساختن جوانان نسبت به مفاخر آيين و سنتشان است !.

در ميان اهل كـتاب كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى به تو باز مى گردانند (و بـه عـكس ) كسانى هستند كه اگر يك دينار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نمى گردانند مـگـر تـا زمـانى كه بالاى سر آنهاايستاده (و بر آنها مسلط) باشىاين بـه خـاطـر آن اسـت كـه آنها مى گويند ما در برابر «اميين » (غيراهل كتاب ) مسؤول نيستيم آنها به خدادروغ مى بندند در حالى كه مى دانندومن اهل الكتاب من ان تامنه بقنطار يؤده اليك ومنهم من ان تامنه بدينار لا يؤده اليك الا مادمت عليه قائماذلك بانهم قالوا ليس علينا فى الا ميين سبيلويقولون على اللّه الكذب وهم يعلمون شان نزول : اين آيه در باره دو نفر از يهود نازل گرديده كه يكى امين ودرستكار و ديگرى خائن و پست بود نفر اول «عبداللّه بن سلام » بود كه مردثروتمندى 1200 اوقيه«27»طلا نزد او به امانت گذارد, عبداللّه همه آن را به موقع به صاحبش رد كرد و به واسطه امانت دارى خداوند او را در آيـه مورد بحث مى ستايدنفر دوم «فنحاص » است كه مردى از قريش يك دينار به او امانت سپرد «فنحاص »در آن خيانت كرد خداوند او را بواسطه خيانت در امانت نكوهش مى كند تفسير: .

خائنان و امينان ـ.

جـمـعى از يهود عقيده داشتند كه مسؤول حفظ امانتهاى ديگران نيستند,منطق آنها اين بود كه مـى گـفـتند ما اهل كتابيم ! و پيامبرالهى و كتاب آسمانى او درميان ما بوده است , ولى در مقابل اينها گروهى از آنان خود را موظف به پرداخت حقوق ديگران مى دانستند.در ايـن آيه قرآن به هر دو گروه اشاره كرده حق هركدام را ادا مى كند,مى فرمايد: «در ميان اهل كـتاب كسانى هستند كه اگر ثروت زيادى به رسم امانت به آنها بسپارى به تو باز مى گردانند (و بـه عـكس ) كسانى هستند كه اگر يك دينار به عنوان امانت به آنها بسپارى به تو باز نمى گردانند مـگـر تـا زمـانى كه بالاى سر آنهاايستاده (و بر آنها مسلط) باشى » (ومن اهل الكتاب من ان تامنه بقنطار يؤده اليك ومنهم من ان تامنه بدينار لا يؤده اليك الا مادمت عليه قائما).به اين ترتيب قرآن مجيد به خاطر غلط كارى گروهى از آنها, همه آنها رامحكوم نمى كند و اين يك درس مهم اخلاقى به همه مسلمين است . ضـمـنـا نـشـان مـى دهـد آن گروهى كه خود را در تصرف و غصب اموال ديگران مجاز و ماذون مـى دانستند هيچ منطقى جز منطق زور و سلطه را پذيرا نيستند ونمونه آن را بطور گسترده در دنـيـاى امـروز در صـهـيونيستها مشاهده مى كنيم و اين درحقيقت از مسائل جالبى است كه در قرآن مجيد در آيه فوق پيشگويى شده , و به همين دليل مسلمانان براى استيفاى حقوق خود از آنان هيچ راهى جز كسب قدرت ندارند.سپس در ادامه آيه منطق اين گروه را در مورد غصب اموال ديگران بيان مى كند, مى فرمايد: «اين بـه خـاطـر آن اسـت كـه آنها مى گويند ما در برابر «اميين » (غيراهل كتاب ) مسؤول نيستيم » (ذلك بانهم قالوا ليس علينا فى الا ميين سبيل ).آرى ! آنها با اين خود برتربينى و امتياز دروغين به خود حق مى دادند كه اموال ديگران را به هر اسم و عنوان تملك كنند, و اين منطق از اصل خيانت آنها در امانت ,به مراتب بدتر و خطرناكتر بود.قـرآن مجيد در پاسخ آنها در پايان همين آيه با صراحت مى گويد: «آنها به خدادروغ مى بندند در حالى كه مى دانند» (ويقولون على اللّه الكذب وهم يعلمون ).آنـها به خوبى مى دانستند كه در كتب آسمانيشان به هيچ وجه اجازه خيانت درامانتهاى ديگران به آنان داده نشده , در حالى كه آنها براى توجيه اعمال ننگين خويش چنين دروغهايى را مى ساختند و به خدا نسبت مى دادند.

آرى , كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزكارى پيشه نمايد (خدا او را دوسـت دارد زيـرا) خـداونـدپرهيزكاران را دوست مى داردبلى من اوفى بعهده واتقى فان اللّه يحب المتقين اين آيه ضمن نفى كلام اهل كتاب كه مى گفتند: خوردن اموال غيراهل كتاب براى ما حـرام نـيـسـت ! و بـه همين دليل براى خود آزادى عمل قائل بودندهمان آزادى كه امروز هم در اعـمـال بـسـيارى از آنها مى بينيم كه هرگونه تعدى و تجاوزبه حقوق ديگران را براى خود مجاز مـى دانـند, مى فرمايد: «آرى , كسى كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزكارى پيشه نمايد (خدا او را دوسـت دارد زيـرا) خـداونـدپرهيزكاران را دوست مى دارد» (بلى من اوفى بعهده واتقى فان اللّه يحب المتقين ).يعنى معيار برترى انسان و مقياس شخصيت و ارزش آدمى , وفاى به عهد وعدم خيانت در امانت و تقوا و پرهيزكارى به طور عام است .

كـسـانـى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود را (به نام مقدس او) بابهاى كمى معامله مى كنند بهره اى در آخرت نخواهند داشت خداوند در قيامت با آنها سخن نخواهد گفت خود را در آن روز از آنها بر مى گيرد و نگاهى به آنها نمى كندخداوند آنان را (از گناه ) پاك نمى كندو براى آنها عذاب دردناكى است ان الذين يشترون بعهداللّه وايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الا خرة ولا يكلمهم اللّهنظر لطف ولا ينظر اليهم يوم القيمة ولا يزكيهم ولهم عذاب اليم شـان نزول : جمعى از دانشمندان يهود به هنگامى كه موقعيت اجتماعى خود را در ميان يهود در خطر ديدند كوشش كردند كه نشانه هايى كه درتورات در باره آخرين پيامبر وجود داشت و شخصا در نسخى از تورات با دست خود نگاشته بودند تحريف نمايند و حتى سوگند ياد كنند كه آن جمله هاى تحريف شده از ناحيه خداست ! آيه نازل شد و شديدا به آنها اخطار كرد. تـفـسـيـر: در ايـن آيـه بـه بخش ديگرى از خلافكاريهاى يهود و اهل كتاب اشاره شده مى فرمايد: «كـسـانـى كه پيمان الهى و سوگندهاى خود را (به نام مقدس او) بابهاى كمى معامله مى كنند بهره اى در آخرت نخواهند داشت » (ان الذين يشترون بعهداللّه وايمانهم ثمنا قليلا اولئك لا خلاق لهم فى الا خرة ).البته آيه به صورت كلى ذكر شده هر چند شان نزول آن گروهى از علماى اهل كتاب است و قرآن در ايـن آيـه , پـنـج مجازات براى آنها ذكر مى كند; نخست اين كه آنهااز مواهب بى پايان عالم ديگر بهره اى نخواهند داشت ـچنانكه در بالا ذكر شد.ديگر اين كه «خداوند در قيامت با آنها سخن نخواهد گفت » (ولا يكلمهم اللّه ) و نيز «نظر لطف خود را در آن روز از آنها بر مى گيرد و نگاهى به آنها نمى كند»(ولا ينظر اليهم يوم القيمة ).روشن است كه منظور از سخن گفتن خداوند سخن گفتن با زبان نيست زيراخداوند از جسم و جـسمانيات پاك و منزه است بلكه منظور سخن گفتن از طريق الهام قلبى و يا ايجاد امواج صوتى در فـضا است همانند سخنانى كه موسى (ع ) ازشجره طور شنيد و همچنين نظر كردن خداوند به آنـان اشـاره بـه تـوجه و عنايت خاص اوست نه نگاه با چشم جسمانى ـنچنان كه بعضى ناآگاهان پـنـداشـتـه انـد وبـالاخـره مجازات چهارم و پنجم آنان اين است «خداوند آنان را (از گناه ) پاك نمى كندو براى آنها عذاب دردناكى است » (ولا يزكيهم ولهم عذاب اليم ).و از اينجا روشن مى شود كه گناه پنهان ساختن آيات الهى و شكستن عهد وپيمان او و استفاده از سوگندهاى دروغين تا چه حد سنگين است كه تهديد به اين همه مجازاتهاى روحانى و جسمانى و محروميت كامل از الطاف و عنايات الهى شده است .

بـعضى از آنها زبان خود را به هنگام تلاوت كتاب خدا چنان مى پيچند و منحرف مـى كـنند كه گمان كنيد آنچه را مى خوانند ازكتاب خداست در حالى كه از كتاب الهى نيست مى گفتند اين از سوى خدانازل شده در حالى كه از سوى خدا نبودبـه خـدا دروغ مـى بـندند در حالى كه عالم و آگاهندوان منهم لفريقا يلوون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب وما هو من الكتابويقولون هو من عنداللّه وما هو من عنداللّهويقولون على اللّه الكذب وهم يعلمون شان نزول : اين آيه نيز در باره گروهى از علما يهود نازل شده كه بادست خود چيزهايى بر خـلاف آنـچه در تورات آمده بود در باره صفات پيامبراسلام (ص ) مى نوشتند و آن را به خدا نسبت مى دادند (و با زبان خود حقايق تورات را تحريف مى كردند).تـفـسـيـر: بـاز در اين آيه سخن از بخش ديگرى از خلافكاريهاى بعضى ازعلماى اهل كتاب است مـى فـرمـايـد: «بـعضى از آنها زبان خود را به هنگام تلاوت كتاب خدا چنان مى پيچند و منحرف مـى كـنند كه گمان كنيد آنچه را مى خوانند ازكتاب خداست در حالى كه از كتاب الهى نيست » (وان منهم لفريقا يلوون السنتهم بالكتاب لتحسبوه من الكتاب وما هو من الكتاب ).آنها به اين كار نيز قناعت نمى كردند بلكه صريحا «مى گفتند اين از سوى خدانازل شده در حالى كه از سوى خدا نبود» (ويقولون هو من عنداللّه وما هو من عنداللّه ).سپس قرآن بر اين امر تاكيد مى كند كه اين كار به خاطر اين نبود كه گرفتاراشتباهى شده باشند بـلـكـه «بـه خـدا دروغ مـى بـندند در حالى كه عالم و آگاهند»(ويقولون على اللّه الكذب وهم يعلمون ).ضـمـنـا از ايـن آيـه و آيات قبل خطر مهم علما و دانشمندان منحرف براى يك امت و ملت روشن مى شود.

براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند كتاب آسمانى و حكم و نبوت به او دهد سـپـس او بـه مـردم بـگـويـد غـيـر از خـدا مرا پرستش كنيدبلكه (سزاوار مقام او اين است كه بگويد) افرادى باشيدالهى آنگونه كه تعليم كـتاب الهى به شما داده شده و درس خوانده ايدما كان لبشر ان يؤتيه اللّه الكتاب والحكم والنبوة ثم يقول للناس كونوا عبادا لى من دون اللّه ولكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب وبما كنتم تدرسون شـان نزول : در باره شان نزول اين آيه و آيه بعد نقل شده كه : كسى نزد پيامبر اسلام (ص ) آمد و اظهار داشت ما به تو همانند ديگران «سلام » مى كنيم درحالى كه به نظر ما چنين احترافى كافى نيست ; تقاضا داريم به ما اجازه دهى امتيازى برايت قائل شويم و تو را سجده كنيم !.پيامبر فرمود: «سجده براى غيرخدا جايز نيست , پيامبر خود را تنها به عنوان يك بشر احترام كنيد ولى حق او را بشناسيد و از او پيروى نماييد»!.تـفـسـير: اين آيه همچنان افكار باطل گروهى از اهل كتاب را نفى و اصلاح مى كند, مخصوصا به مـسـيحيان گوشزد مى نمايد كه هرگز مسيح (ع ) ادعاى الوهيت نكرد و نيز به درخواست كسانى كـه مـى خـواستند اين گونه ادعاها را در باره پيامبراسلام (ص ) تكرار كنند صريحا پاسخ مى گويد مـى فـرمـايد: «براى هيچ بشرى سزاوار نيست كه خداوند كتاب آسمانى و حكم و نبوت به او دهد سـپـس او بـه مـردم بـگـويـد غـيـر از خـدا مرا پرستش كنيد» (ما كان لبشر ان يؤتيه اللّه الكتاب والحكم والنبوة ثم يقول للناس كونوا عبادا لى من دون اللّه ).نه پيامبراسلام و نه هيچ پيغمبر ديگرى حق ندارد چنين سخنى را بگويد واين گونه نسبتها كه به انبيا داده شده همه ساخته و پرداخته افراد ناآگاه و دور ازتعليمات آنهاست . سـپـس مـى افزايد: «بلكه (سزاوار مقام او اين است كه بگويد) افرادى باشيدالهى آنگونه كه تعليم كـتاب الهى به شما داده شده و درس خوانده ايد» و هرگز غيرخدا را پرستش نكنيد (ولكن كونوا ربانيين بما كنتم تعلمون الكتاب وبما كنتم تدرسون ).آرى ! فـرسـتـادگـان الهى هيچ گاه از مرحله بندگى و عبوديت تجاوز نكردند وهميشه بيش از هركس در برابر خداوند خاضع بودند.از جـمـله مزبور استفاده مى شود كه هدف انبيا تنها پرورش افراد نبوده , بلكه هدف تربيت عالمان ربـانـى و مصلحان اجتماعى و افراد دانشمند بوده تا بتوانندمحيطى را با علم و ايمان خود روشن سازند.