• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

سوره آل عمران

اين سوره در «مدينه » نازل شده و داراى 200 آيه است .

محتواى سوره

1ـ بخش مهمى از اين سوره از توحيد و صفات خداوند و معاد و معارف اسلامى بحث مى كند .2ـ بـخـش ديگرى پيرامون جهاد و دستورات مهم آن و حيات جاويدان شهيدان راه خدا همچنين درسهاى عبرتى كه در دو غزوه بدر و احد بود سخن مى گويد.3ـ در قسمتى از اين سوره , به يك سلسله احكام اسلامى در زمينه لزوم وحدت صفوف مسلمين و خـانه كعبه و فريضه حج و امر بمعروف و نهى از منكر وتولى و تبرى و مساله امانت , و انفاق در راه خـدا, تـرك دروغ و مـقـاومت و پايمردى درمقابل دشمن و صبر و شكيبايى در مقابل مشكلات و آزمايشهاى مختلف الهى وذكر خداوند در هر حال , اشارات پر معنايى شده است . 4ـ براى تكميل اين بحثها, بخشى از تاريخ انبيا از جمله آدم و نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و ساير انبيا(ع ) و داستان مريم و مقامات اين زن بزرگ نيز ذكرشده است . در مورد فضيلت اين سوره در حديثى از پيامبراكرم (ص ) مى خوانيم : من قرسورة آل عمران اعطى بـكل آية منها امانا على جسر جهنم : «هر كس سوره آل عمران را بخواند به تعداد آيات آن , امانى بر پل دوزخ به او مى دهند».شـان نـزول : بـعـضـى از مفسران مى گويند: هشتاد و چند آيه از اين سوره در باره فرستادگان و مسيحيان نجران نازل شده است . فرستادگان شصت نفر بودند كه چهارده نفر آنان از اشراف و برجستگان نجران محسوب مى شدند, سه نفر از اين چهارده نفر سمت رياست داشتند ومسيحيان آن سامان در كارها و مشكلات خود به آن سه نفر مراجعه مى كردند.ايـن گـروه شـصت نفرى در لباس مردان قبيله بنى كعب به مدينه آمدند و به مسجد پيامبر(ص ) وارد شـدنـد, مـوقعى كه آنها وارد مسجد شدند, هنگام نمازشان بود, طبق مراسم خود, ناقوس را نـواخـتـنـد و مشغول نماز شدند پس از نماز «عاقب »و «سيد» كه اولى امير و رئيس قوم خود مـحـسـوب مى شد و ديگرى سرپرست تشريفات و تنظيم برنامه سفر و مورد اعتماد مسيحيان بود خـدمـت پـيـامبر رسيدند وبا او آغاز سخن كردند پيامبر(ص ) به آنها پيشنهاد كرد: به آيين اسلام درآييد و درپيشگاه خداوند تسليم گرديد.عاقب و سيد گفتند: ما پيش از تو اسلام آورده و تسليم خداوند شده ايم !.پـيامبر(ص ) فرمود: شما چگونه بر آيين حق هستيد, با اينكه اعمالتان حاكى از اين است كه تسليم خداوند نيستيد, چه اينكه براى خدا فرزند قائليد و عيسى راپسر خدا مى دانيد, و صليب را عبادت و پرستش مى كنيد و گوشت خوك مى خوريد, با اين كه تمام اين امور مخالف آيين حق است !.عاقب و سيد گفتند: اگر عيسى پسر خدا نيست , پس پدرش كه بوده است ؟پيامبر(ص ) فرمود: آيا شـما قبول داريد كه هر پسرى شباهتى به پدر خود دارد؟گفتند آرى فرمود: آيا اينطور نيست كه خـداى ما به هر چيزى , احاطه دارد و قيوم است و روزى موجودات با اوست , گفتند: آرى , همين طـور است , فرمود: آيا عيسى اين اوصاف را داشت , گفتند: نه فرمود: آيا چنين نيست كه عيسى را مـادرش مـانندساير كودكان در رحم حمل كرد, و بعد همچون مادرهاى ديگر, او را به دنيا آورد؟ وعيسى پس از ولادت , چون اطفال ديگر غذا مى خورد ! گفتند: آرى چنين بودفرمود: پس چگونه عيسى پسر خداست با اين كه هيچ گونه شباهتى به پدرش ندارد؟!.سـخن كه به اينجا رسيد, همگى خاموش شدند, در اين هنگام , هشتاد و چندآيه از اوايل اين سوره براى توضيح معارف و برنامه هاى اسلام نازل گرديد.

باز در آغاز اين سوره به حروف مقطعه برخورد مى كنيم (الم ) در باره حروف مقطعه قرآن , در اول سوره بقره , توضيحات لازم گفته شد كه نيازى به تكرارآن نيست .

خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان وپايدار است كه همه چيز بـه وجـود او بستگى دارد اللّه لا اله الا هو الحى القيوم در اين آيه مى فرمايد: «خداوند تنها معبود يگانه يكتاى جاويدان وپايدار است كه همه چيز بـه وجـود او بستگى دارد» (اللّه لا اله الا هو الحى القيوم ) ـشرح و تفسير اين آيه در سوره بقره آيه 255 گذشت .

قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه هاى كتب آسمانى پيشين كاملاتطبيق مى كند همان خدايى كه تورات و انـجيل را نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية والا نجيل در اين آيه خطاب به پيامبر اسلام (ص ) مى فرمايد: خداوندى كه پاينده و قيوم است «قرآن را بر تو فرستاد كه با نشانه هاى كتب آسمانى پيشين كاملاتطبيق مى كند همان خدايى كه تورات و انـجيل را» (نزل عليك الكتاب بالحق مصدقا لما بين يديه وانزل التورية والا نجيل .

پيش از قرآن براى راهنمايى وهدايت بشر نازل كرد همچنين قرآن را كه حق را از باطل جدا مى سازدنازل كرد كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند خداوند توانا و صاحب انتقام است من قبل هدى للناس وانزل الفرقان ان الذين كفروابيات اللّه لهم عذاب شديد واللّه عزيزذوانتقام پيش از قرآن براى راهنمايى وهدايت بشر نازل كرد من قبل هدى للناس سـپس مى افزايد: «همچنين قرآن را كه حق را از باطل جدا مى سازدنازل كرد» (وانزل الفرقان ).سپس مى افزايد: بعد از اتمام حجت و نزول آيات از سوى خداوند و گواهى فطرت و عقل بر صدق دعـوت پـيـامـبـران , راهـى جز مجازات نيست , و لذا در آيه مورد بحث به دنبال بحثى كه در باره حـقـانيت پيامبر(ص ) و قرآن مجيد گذشت مى فرمايد: «كسانى كه به آيات خدا كافر شدند كيفر شديدى دارند» (ان الذين كفروابيات اللّه لهم عذاب شديد).و بـراى روشـن سـاخـتـن ايـن كه , توانايى خداوند بر تحقق بخشيدن تهديداتش اى ترديد نيست , مى افزايد: «خداوند توانا و صاحب انتقام است » (واللّه عزيزذوانتقام ).

(هيچ چيزدر زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى ماند ان اللّه لا يخفى عليه شى فى الا رض ولا فى السما ايـن آيـه در حقيقت , تكميل آيات قبل است , مى فرمايد: «هيچ چيزدر زمين و آسمان بر خدا مخفى نمى ماند» (ان اللّه لا يخفى عليه شى فى الا رض ولا فى السما).چگونه ممكن است چيزى بر او مخفى بماند در حالى كه او در همه جاحاضر و ناظر است و به حكم ايـن كـه وجـودش از هـر نـظـر بـى پايان و نامحدود است جايى از او خالى نيست و به ما از خود ما نزديكتر است , بنابراين در عين اين كه محل و مكانى ندارد به همه چيز احاطه دارد و اين احاطه به معنى علم و آگاهى اوبر همه چيز است .

او كسى است كه شما را در رحم (مادران ) آن گونه كه مى خواهد تصويرمى كند آرى ! هيچ معبودى جز آن خداوند توانا و حكيم نيست هوالذى يصوركم فى الا رحام كيف يشا لا اله الا هوالعزيز الحكيم سپس به گوشه اى از علم و قدرت خود كه در حقيقت يكى ازشاهكارهاى عالم آفرينش و از مظاهر بارز علم و قدرت خداست اشاره كرده است مى فرمايد: «او كسى است كه شما را در رحم (مادران ) آن گونه كه مى خواهد تصويرمى كند» (هوالذى يصوركم فى الا رحام كيف يشا) «آرى ! هيچ معبودى جز آن خداوند توانا و حكيم نيست » (لا اله الا هوالعزيز الحكيم ).صـورتـبندى انسان در شكم مادر و نقش بر آب زدن در آن محيط تاريك ظلمانى آن هم نقشهاى بـديـع و عـجيب و پى درپى , راستى شگفت آور است ,مخصوصا با آن همه تنوعى كه از نظر شكل و صـورت و جـنـسـيـت و انـواع استعدادهاى متفاوت و صفات مختلف وجود دارد و اگر مى بينيم معبودى جز اونيست به خاطر همين است , كه شايسته عبوديت جز ذات پاك او نمى باشد.

او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات مـحـكـم (صريح و روشن )است كه اساس و شالوده اين كتاب است (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مـى كند) وبخشى از آن متشابه است اما كسانى كه درقلوبشان انحراف است پيروى از متشابهات مى كنند تا فتنه انگيزى كنند و تفسير(نادرستى بر طبق اميال خود) براى آن مى طلبند (تـا مـردم را گـمراه سازند) در حالى كه تفسير آن را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند مى گويند ما به هـمـه آنها ايمان آورده ايم (چرا كه ) همه از سوى پروردگارما است جز صاحبان فكر و خردمندان , متذكر نمى شوند هوالذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات فاما الـذيـن فـى قـلـوبـهـم زيـغ فـيـتـبـعون ما تشابه منه ابتغا الفتنة وابتغا تاويله وما يعلم تاويله الا اللّه والراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا وما يذكر الا اولواالا لباب شـان نـزول : در حـديـثـى از امام باقر(ع ) نقل شده كه : چند نفر از يهود به اتفاق «حى بن اخـطب » و برادرش خدمت پيامبراسلام (ص ) آمدند و حروف مقطعه «الم » را دستاويز خود قرار داده گـفتند: طبق حساب ابجد الف مساوى يك و لام مساوى 30 و ميم مساوى 40 مى باشد و به اين ترتيب خبر داده اى كه , دوران بقاى امت تو بيش از هفتاد و يك سال نيست !.پـيـامـبر(ص ) براى جلوگيرى از سؤاستفاده آنها فرمود: شما چرا تنها «الم » رامحاسبه كرده ايد مـگـر در قرآن «المص والر» و ساير حروف مقطعه نيست , اگر اين حروف اشاره به مدت بقا امت مـن باشد چرا همه را محاسبه نمى كنيد؟! (درصورتى كه منظور از اين حروف چيز ديگرى است ) سپس آيه مورد بحث نازل شد.تفسير

محكم و متشابه در قرآن ـ.

در آيـات پيشين سخن از نزول قرآن به عنوان يكى از دلايل آشكار نبوت پيامبراسلام (ص ) به ميان آمده بود, و در اين آيه يكى از ويژگيهاى قرآن و چگونگى بيان مطلب در اين كتاب بزرگ آسمانى آمده است , نخست مى فرمايد: «او كسى است كه اين كتاب را بر تو نازل كرد كه بخشى از آن آيات مـحـكـم (صريح و روشن )است كه اساس و شالوده اين كتاب است (و آيات پيچيده ديگر را تفسير مـى كند) وبخشى از آن متشابه است » آياتى كه به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا جهات ديگر,در آغـاز پـيـچـيده بنظر مى رسد (هوالذى انزل عليك الكتاب منه آيات محكمات هن ام الكتاب واخر متشابهات ).ايـن آيـات متشابه محكى است براى آزمايش افراد كه عالمان راستين وفتنه گران لجوج را از هم جـدا مـى سـازد, لـذا بـه دنـبال آن مى فرمايد: «اما كسانى كه درقلوبشان انحراف است پيروى از متشابهات مى كنند تا فتنه انگيزى كنند و تفسير(نادرستى بر طبق اميال خود) براى آن مى طلبند (تـا مـردم را گـمراه سازند) در حالى كه تفسير آن را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند» (فاما الـذيـن فـى قـلـوبـهـم زيـغ فـيـتـبـعون ما تشابه منه ابتغا الفتنة وابتغا تاويله وما يعلم تاويله الا اللّه والراسخون فى العلم ).سپس مى افزايد: آنها هستند كه بر اثر درك صحيح معنى محكمات ومتشابهات «مى گويند ما به هـمـه آنها ايمان آورده ايم (چرا كه ) همه از سوى پروردگارما است » (يقولون آمنا به كل من عند ربنا).آرى ! «جز صاحبان فكر و خردمندان , متذكر نمى شوند» (وما يذكر الا اولواالا لباب ). از آيـه فـوق چـنـين استفاده مى شود كه : آيات قرآن بر دو دسته هستند مفهوم قسمتى از آيات آن چـنـان روشـن اسـت كـه جـاى هـيـچ گـونـه انكار و توجيه وسؤاستفاده در آن نيست , و آنها را «مـحـكمات » گويند و قسمتى به خاطر بالا بودن سطح مطلب يا گفتگو در باره عوالمى كه از دسـتـرس ما بيرون است مانند عالم غيب ,و جهان رستاخيز و صفات خدا, چنان هستند كه معنى نهايى و اسرار و كنه حقيقت آنها نياز به سرمايه خاص علمى دارد كه آنها را «متشابهات » گويند.افـراد مـنحرف معمولا مى كوشند اين آيات را دستاويز قرار داده و تفسيرى برخلاف حق براى آنها درسـت كنند, تا در ميان مردم , فتنه انگيزى نمايند, و آنها را ازراه حق گمراه سازند, اما خداوند و راسخان در علم , اسرار اين آيات را مى دانند وبراى مردم تشريح مى كنند.الـبـتـه آنـها كه از نظر علم و دانش در رديف اولند (همچون پيامبر و ائمه هدى )از همه اسرار آن آگـاهند در حالى كه ديگران هر يك به اندازه دانش خود از آن چيزى مى فهمند, و همين حقيقت است كه مردم حتى دانشمندان را به دنبال معلمان الهى براى درك اسرار قرآن مى فرستد.

پروردگارا ! دلهاى ما را بعد از آن كه ما راهدايت نمودى , منحرف مگردان , و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش زيـرا تـو بـسـيـاربـخـشـنـده اى ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب

رهايى از لغزشها!.

از آنـجـا كه آيات متشابه و اسرار نهانى آن ممكن است لغزشگاهى براى افرادگردد, و از كوره اين امـتـحـان , سـيـه روى درآيـنـد راسـخون در علم و انديشمندان باايمان , علاوه بر به كار گرفتن سرمايه هاى علمى خود در فهم معنى اين آيات به پروردگار خويش پناه مى برند و اين آيه و آيه بعد كـه از زبـان راسـخـون در علم مى باشدروشنگر اين حقيقت است آنها مى گويند: «پروردگارا ! دلهاى ما را بعد از آن كه ما راهدايت نمودى , منحرف مگردان , و از سوى خود رحمتى بر ما ببخش زيـرا تـو بـسـيـاربـخـشـنـده اى » (ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا وهب لنا من لدنك رحمة انك انت الوهاب ).

پروردگارا! تو مردم را در آن روزى كه ترديدى در آن نيست جمع خواهى كرد زيرا خداوند از وعده خود تخلف نمى كند ربنا انك جامع الناس ليوم لا ريب فيه ان اللّه لا يخلف الميعاد و از آنجا كه عقيده به معاد و توجه به روز رستاخيز از هر چيز براى كنترل اميال و هوسها مؤثرتر است , راسخون در علم , به ياد آن روز مى افتند, ومى گويند: «پروردگارا! تو مردم را در آن روزى كه ترديدى در آن نيست جمع خواهى كرد زيرا خداوند از وعده خود تخلف نمى كند» (ربنا انك جامع الناس ليوم لا ريب فيه ان اللّه لا يخلف الميعاد).و بـه ايـن تـرتيب از هوى و هوسها و احساسات افراطى كه موجب لغزش مى گردد خود را بر كنار مى دارند و مى توانند آيات خدا را آنچنانكه هست بفهمند!.

كسانى كه كافر شدند اموال و ثروتها و فرزندانشان آنها را از خـداونـد بـى نـيـاز نـمـى كـند(و در برابر عذاب الهى به آنان كمك نمى نمايد) و آنها آتشگيره دوزخـنـد ان الـذيـن كفروا لن تغنى عنهم اموالهم ولا اولا دهم من اللّه شيئا واولئك هم وقود النار در آيات گذشته وضع مؤمنان و غيرمؤمنان در برابر آيات محكم و متشابه بيان شده بود, در ادامـه اين بحث از وضع دردناك كافران در روز قيامت پرده بر مى دارد و عواقب شوم اعمالشان را براى آنها مجسم مى سازد, مى فرمايد:«كسانى كه كافر شدند اموال و ثروتها و فرزندانشان آنها را از خـداونـد بـى نـيـاز نـمـى كـند(و در برابر عذاب الهى به آنان كمك نمى نمايد) و آنها آتشگيره دوزخـنـد» (ان الـذيـن كفروا لن تغنى عنهم اموالهم ولا اولا دهم من اللّه شيئا واولئك هم وقود النار).

وضع اينها هـمچون وضع آل فرعون و كسانى است كه قبل ازآنها بودند, آيات ما را تكذيب كردند (و به فزونى امـوال و نفرات و فرزندان مغرورشدند)خداوند آنهارا به كيفرگناهانشان گرفت وخداوند كيفرش شـديـداسـت كـداب آل فـرعـون والـذين من قبلهم كذبوا بياتنافاخذهم اللّه بذنوبهم واللّه شديد العقاب سپس به يك نمونه روشن از اقوامى كه داراى ثروت و نفرات فراوان بودند ولى به هنگام نـزول عـذاب , ايـن امـور نـتـوانست مانع نابودى آنان گردداشاره كرده مى فرمايد: «وضع اينها هـمچون وضع آل فرعون و كسانى است كه قبل ازآنها بودند, آيات ما را تكذيب كردند (و به فزونى امـوال و نفرات و فرزندان مغرورشدند)خداوند آنهارا به كيفرگناهانشان گرفت وخداوند كيفرش شـديـداسـت » (كـداب آل فـرعـون والـذين من قبلهم كذبوا بياتنافاخذهم اللّه بذنوبهم واللّه شديد العقاب ).

به كافران بـگو: به زودى مغلوب خواهيد شد (در اين دنيا خواروبى مقدار ودر قيامت ) به سوى جهنم محشور ورانده خواهيد شد وچه بد جايگاهى است دوزخ قل للذين كفروا ستغلبون وتحشرون الى جهنم وبئس المهاد شان نزول : پس از جنگ «بدر» و پيروزى مسلمانان جمعى از يهودگفتند: آن پيامبر كه مـا وصف او را در كتاب دينى خود (تورات ) خوانده ايم كه درجنگ مغلوب نمى شود همين پيغمبر اسـت , بـعضى ديگر گفتند: عجله و شتاب نكنيد تا نبرد ديگرى واقع شود, هنگامى كه جنگ احد پـيـش آمد و ظاهرا به شكست مسلمانان پايان يافت گفتند: نه به خدا سوگند آن پيامبرى كه در كتاب مابشارت به آن داده شده اين نيست در اين هنگام آيه نازل شد و پاسخ دندانشكنى به آنها داد كه نتيجه را در پايان كار حساب كنيد و بدانيد همگى مغلوب خواهيد شد.   تـفـسـيـر: با توجه به شان نزول فوق معلوم مى شود كفارى كه به اموال و ثروتهاو فرزندان مغرور بـودند انتظار شكست اسلام را داشتند; قرآن روى سخن را به پيامبركرده , مى فرمايد: «به كافران بـگو: به زودى مغلوب خواهيد شد (در اين دنيا خواروبى مقدار ودر قيامت ) به سوى جهنم محشور ورانده خواهيد شد وچه بد جايگاهى است دوزخ » (قل للذين كفروا ستغلبون وتحشرون الى جهنم وبئس المهاد).در قرآن مجيد اخبار غيبى فراوانى است كه از ادله عظمت و اعجاز قرآن مى باشد و يك نمونه آن آيه فوق است كه خداوند صريحا به پيامبر خود بشارت پيروزى بر همه دشمنان را مى دهد.طـولى نكشيد كه مضمون آيه , تحقق يافت , يهوديان مدينه (بنى قريظه وبنى نضير) درهم شكسته شـدنـد و در غـزوه خيبر مهمترين مركز قدرت آنان از هم متلاشى شد و مشركان نيز در فتح مكه براى هميشه مغلوب گشتند.

در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود يك گروه در راه خدا نبرد مى كرد و گروه ديگر كافر بود آنها (مشركان ) اين گروه (مؤمنان ) را با چشم خود دو برابرآنچه بودند مشاهده مى كردند خداوند هر كس را بخواهد با يارى خود تقويت مى كند در اين عبرتى است براى صاحبان چشم و بينش قد كان لكم آية فى فئتين التقتا فئة تقاتل فى سبيل اللّه واخرى كافرة يرونهم مثليهم راى العين واللّه يؤيد بنصره من يـشـا ان فى ذلك لعبرة لا ولى الا بصار شان نزول : اين آيه گوشه اى از ماجراى بدر را بازگو مى كند در جنگ بدر تعداد مسلمانان (313) نـفـر بـود (77) نفر آنها را مهاجران و (236) نفر آنها ازانصار بودند پرچم مهاجران به دست عـلـى (ع ) و سعدبن عباده پرچمدار انصار بودآنان تنها با داشتن هفتاد شتر و دو اسب و شش زره و هـشـت شمشير در اين نبردشركت كرده بودند با اين كه سپاه دشمن بيش از هزار نفر با اسلحه و تجهيزات كافى بودند مسلمانان بر آنها غالب شدند و با پيروزى كامل به مدينه مراجعت كردند.تـفـسـير: اين آيه در حقيقت بيان نمونه اى است از آنچه در آيات قبل گذشت وبه كافران هشدار مـى دهـد كـه به اموال و ثروت و كثرت نفرات مغرور نشوند كه سودى به حالشان ندارد يك شاهد زنـده اين موضوع جنگ بدر است , مى فرمايد:«در آن دو جمعيت (كه در ميدان جنگ بدر) با هم روبرو شدند نشانه و درس عبرتى براى شما بود» (قد كان لكم آية فى فئتين التقتا).«يك گروه در راه خدا نبرد مى كرد و گروه ديگر كافر بود» و در راه شيطان و بت (فئة تقاتل فى سبيل اللّه واخرى كافرة ).سپس مى افزايد: «آنها (مشركان ) اين گروه (مؤمنان ) را با چشم خود دو برابرآنچه بودند مشاهده مى كردند» (يرونهم مثليهم راى العين ).خـدا مـى خواست قبل از شروع جنگ تعداد مسلمانان در نظر آنان كم جلوه كند تا با غرور و غفلت وارد جـنـگ شوند ـچنانچه در آيه 44 سوره انفال بدان اشاره شده است ـ و پس از شروع جنگ , دو بـرابـر جـلـوه كـند تا وحشت و اضطراب , آنها رافرا گيرد و منتهى به شكست آنان گردد ولى به عـكـس خـداونـد عـدد دشمنان را درنظر مسلمانان , كم جلوه داد تا بر قدرت و قوت روحيه آنها بيفزايد.سـپس مى افزايد: «خداوند هر كس را بخواهد با يارى خود تقويت مى كند»(واللّه يؤيد بنصره من يـشـا) در پـايـان آيه مى فرمايد: «در اين عبرتى است براى صاحبان چشم و بينش » (ان فى ذلك لعبرة لا ولى الا بصار). آرى ! آنها كه چشم بصيرت دارند, و حقيقت را آنچنان كه هست مى بينند ازاين پيروزى همه جانبه افراد با ايمان درس عبرت مى گيرند و مى دانند سرمايه اصلى پيروزى ايمان است و ايمان .