• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

گناهى بر شمانيست كه از روى كنايه (از زنانى كه در عـده وفات هستند) خواستگارى كنيد, و يا دردل تصميم داشته باشيد, خدا مى دانست شما به يـاد آنـهـا خواهيد افتاد, ولى با آنهادر تنهايى با صراحت وعده ازدواج نگذاريد, مگر اين كه به طرز شـايـسـته اى (باكنايه ) اظهار كنيد (ولى در هر حال ) عقد نكاح را نبنديد تا عده آنها به سر آيد بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد مى داند, ازمخالفت او بپرهيزيد و بدانيد كه خداوند آمرزنده و داراى حلم است ولا جناح عليكم فيـما عرضتم به من خطبة النس او اكننتم فى انفسكم علم اللّه انـكم ستذكرونهن ولكن لا تواعدوهن سرا الا ان تقولوا قولامعروفا ولا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله واعلموا ان اللّه يعلم ما فى انفسكم فاحذروه واعلموا ان اللّه غفور رحيم در اين آيه به يكى از احكام مهم زنانى كه در عده هستند (به تناسب بحثى كه در باره عده وفات گذشت ) اشاره كرده , مى فرمايد: «گناهى بر شمانيست كه از روى كنايه (از زنانى كه در عـده وفات هستند) خواستگارى كنيد, و يا دردل تصميم داشته باشيد, خدا مى دانست شما به يـاد آنـهـا خواهيد افتاد, ولى با آنهادر تنهايى با صراحت وعده ازدواج نگذاريد, مگر اين كه به طرز شـايـسـته اى (باكنايه ) اظهار كنيد» (ولا جناح عليكم فيـما عرضتم به من خطبة النس او اكننتم فى انفسكم علم اللّه انـكم ستذكرونهن ولكن لا تواعدوهن سرا الا ان تقولوا قولامعروفا).در حـقـيـقت اين يك امر طبيعى است كه با فوت شوهر, زن به سرنوشت آينده خود فكر مى كند و مردانى نيز ممكن است ـبخاطر شرايط سهلتر كه زنان بيوه دارندـدر فكر ازدواج با آنان باشند.سـپس در ادامه آيه مى فرمايد: «(ولى در هر حال ) عقد نكاح را نبنديد تا عده آنها به سر آيد» (ولا تعزموا عقدة النكاح حتى يبلغ الكتاب اجله ).و بطور مسلم اگر كسى در عده , عقد ازدواج ببندد باطل است , بلكه اگرآگاهانه اين كار را انجام دهد سبب مى شود كه آن زن براى هميشه نسبت به او حرام گردد.و بـه دنبال آن مى فرمايد: «بدانيد خداوند آنچه را در دل داريد مى داند, ازمخالفت او بپرهيزيد و بدانيد كه خداوند آمرزنده و داراى حلم است » و در مجازات بندگان عجله نمى كند (واعلموا ان اللّه يعلم ما فى انفسكم فاحذروه واعلموا ان اللّه غفور رحيم ).

گناهى بر شما نيست اگر زنان را قبل از اين كه باآنها تماس پيدا كنيد (و آميزش جـنـسـى انـجـام دهيد) و تعيين مهر نماييد, طلاق دهيد در چنين حالى بايد آنها را (با هديه مناسبى ) بهره مند سازيد بـر آن كـسى كه توانايى دارد به اندازه تواناييش , وبر آن كس كه تنگدست است به انـدازه خـودش هـديه شايسته اى لازم است , و اين حقى است بر نيكوكاران لا جناح عليكم ان طلقتم النس مالم تمسوهن او تفرضوا لهن فريضة ومتعوهن على الموسـع قدره وعلى المقتر قدره متاعا بالمعروف حقاعلى المحسنين بـاز در ادامـه احـكام طلاق در اين آيه و آيه بعد احكام ديگرى بيان شده است نخست مـى فـرمايد: «گناهى بر شما نيست اگر زنان را قبل از اين كه باآنها تماس پيدا كنيد (و آميزش جـنـسـى انـجـام دهيد) و تعيين مهر نماييد, طلاق دهيد» (لا جناح عليكم ان طلقتم النس مالم تمسوهن او تفرضوا لهن فريضة ).الـبـته اين در صورتى است كه مرد يا زن و مرد بعد از عقد ازدواج و پيش ازعمل زناشويى , متوجه شـونـد كـه به جهاتى نمى توانند با هم زندگى كنند, چه بهتر كه در اين موقع با طلاق از هم جدا شوند, زيرا در مراحل بعد كار مشكلتر مى شود.سـپـس به بيان حكم ديگرى در اين رابطه مى پردازد و مى فرمايد: «در چنين حالى بايد آنها را (با هديه مناسبى ) بهره مند سازيد» (ومتعوهن ).ولـى در پرداخت اين هديه , قدرت و توانايى شوهر نيز بايد در نظر گرفته شود, و لذا در دنباله آيه مـى گـويـد: «بـر آن كـسى كه توانايى دارد به اندازه تواناييش , وبر آن كس كه تنگدست است به انـدازه خـودش هـديه شايسته اى لازم است , و اين حقى است بر نيكوكاران » (على الموسـع قدره وعلى المقتر قدره متاعا بالمعروف حقاعلى المحسنين ).تـوانگران بايد به اندازه خود و تنگدستان نيز در خور تواناييشان اين هديه رابپردازند از آنجا كه اين هـديـه اثر قابل ملاحظه اى در جلوگيرى از حس انتقامجويى ورهايى زن از عقده هايى كه ممكن اسـت , بـر اثر گسستن پيوند زناشويى حاصل شوددر آيه فوق آن را وابسته به روحيه نيكوكارى و احسان كرده و مى گويد: «اين عمل برنيكوكاران لازم است » يعنى بايد آميخته با روح نيكوكارى و مسالمت باشد.

اگر آنهارا طلاق دهيد پيش از آن كه با آنان تماس پـيدا كنيد (وآميزش انجام شود) در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ايد, لازم است نصف آنچه را تـعـيين كرده ايد به آنها بدهيد مگر اين كه آنها حق خود را ببخشند (و يا اگر صغير و سفيه هستند, ولى آنها يعنى ) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست آن را ببخشد عفو و گذشت شما (و پرداختن تمام مهر) به پرهيزكارى نزديكتر است و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد كه خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست وان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم الا ان يعفون او يعفو الذى بيده عقدة النكاح وان تعفوا اقرب للتقوى ولا تنسواالفضل بينكم ان اللّه بما تعملون بصير در ايـن آيـه سـخـن از زنانى به ميان آمده كه براى آنها تعيين مهرشده است ولى قبل ازآميزش وعروسى , جدا مى شوند, مى فرمايد: «اگر آنهارا طلاق دهيد پيش از آن كه با آنان تماس پـيدا كنيد (وآميزش انجام شود) در حالى كه مهرى براى آنها تعيين كرده ايد, لازم است نصف آنچه را تـعـيين كرده ايد به آنها بدهيد»(وان طلقتموهن من قبل ان تمسوهن وقد فرضتم لهن فريضة فنصف ما فرضتم ).ايـن حـكم قانونى مساله است , كه به زن حق مى دهد نصف تمام مهريه رابدون كم و كاست بگيرد هر چند آميزشى حاصل نشده باشد.ولـى بـعد به سراغ جنبه هاى اخلاقى و عاطفى مى رود و مى فرمايد: «مگر اين كه آنها حق خود را ببخشند (و يا اگر صغير و سفيه هستند, ولى آنها يعنى ) آن كس كه گره ازدواج به دست اوست آن را ببخشد» (الا ان يعفون او يعفو الذى بيده عقدة النكاح ).در جمله بعد مى گويد: «عفو و گذشت شما (و پرداختن تمام مهر) به پرهيزكارى نزديكتر است و گذشت و نيكوكارى را در ميان خود فراموش نكنيد كه خداوند به آنچه انجام مى دهيد بيناست » (وان تعفوا اقرب للتقوى ولا تنسواالفضل بينكم ان اللّه بما تعملون بصير).لـحن مجموعه آيه , بر اصل اساسى «معروف » و «احسان » در اين مسائل تاكيد مى كند, كه حتى طـلاق و جـدايـى آمـيـخـتـه بـا نزاع و كشمكش و تحريك روح انتقامجويى نباشد بلكه بر اساس بزرگوارى و احسان و عفو و گذشت , قرار گيرد.

در انجام همه نمازهامخصوصا نماز وسطى , مداومت كنيد و در حفظ آن كوشا باشيد و با خضوع و خشوع و توجه كامل , براى خدا بپا خيزيد حافظواعلى الصلوة والصلوة الوسطى وقوموا للّه قانتين شـان نزول : جمعى از منافقان گرمى هوا را بهانه براى ايجاد تفرقه در صفوف مسلمين قـرار داده بـودنـد و در نـمـاز جـماعت شركت نمى كردند, و به دنبال آنها بعضى از مؤمنين نيز از شـركـت در جماعت خوددارى كرده بودند,پيغمبراكرم (ص ) از اين جهت ناراحت بود حتى آنها را تـهـديـد بـه مجازات شديد كرد,لذا در حديثى نقل شده كه پيامبر در گرماى فوق العاده نيمروز تـابستان نماز (ظهر) رابا جماعت مى گذارد و اين نماز براى اصحاب و ياران سخت ترين نماز بود, بـطـورى كـه پـشـت سـر پيامبر(ص ) يك صف يا دو صف بيشتر نبود, در اينجا فرمود: من تصميم گرفته ام خانه كسانى كه در نماز ما شركت نمى كنند بسوزانم , آيه نازل شد واهميت نماز ظهر را (با جماعت ) تاكيد كرد.تفسير

اهميت نماز, مخصوصا نماز وسطى ـ.

از آنـجـا كـه نـماز مؤثرترين رابطه انسان با خداست , در آيات قرآن تاكيدفراوانى روى آن شده , از جـمله در آيه موردبحث مى فرمايد: «در انجام همه نمازهامخصوصا نماز وسطى , مداومت كنيد و در حفظ آن كوشا باشيد» (حافظواعلى الصلوة والصلوة الوسطى ).«و با خضوع و خشوع و توجه كامل , براى خدا بپا خيزيد» (وقوموا للّه قانتين ).مبادا گرما و سرما گرفتاريهاى دنيا و پرداختن به مال و همسر و فرزند, شما رااز اين امر مهم باز دارد منظور از «صلوة وسطى » (نماز ميانه ) همان نماز ظهر است تاكيد روى اين نماز بخاطر اين بـوده كه بر اثر گرمى هواى نيمروز تابستان , ياگرفتاريهاى شديد كسب و كار نسبت به آن كمتر اهميت مى دادند.

و اگر (بخاطر جنگ يا خطر ديگرى ) بـتـرسـيد بايد (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد اما به هنگامى كه امنيت خود را باز يافتيد, خدا را ياد كنيد, آن چنانكه به شما, چيزهايى را تعليم داد كه نمى دانستيد فان خفتم فرجالا او ركبانا فاذا امنتم فاذكروا اللّه كما علمكم مالم تكونوا تعلمون در ايـن آيـه تـاكيد مى كند كه در سخت ترين شرايط حتى درصحنه جنگ نبايد نماز فراموش شود منتها در چنين وضعى , بسيارى از شرايط نمازهمچون رو به قبله بودن و انجام ركوع و سـجـود بـطـور مـتعارف , ساقط مى شود لذامى فرمايد: «و اگر (بخاطر جنگ يا خطر ديگرى ) بـتـرسـيد بايد (نماز را) در حال پياده يا سواره انجام دهيد» و ركوع و سجود را با ايما و اشاره بجا آوريد (فان خفتم فرجالا او ركبانا).بنابراين , محافظت بر نمازها, تنها در حال امنيت نيست , بلكه در همه حال بايد نماز را بجا آورد.«اما به هنگامى كه امنيت خود را باز يافتيد, خدا را ياد كنيد, آن چنانكه به شما, چيزهايى را تعليم داد كه نمى دانستيد» و نماز را در اين حال به صورت معمولى و با تمام آداب و شرايط انجام دهيد (فاذا امنتم فاذكروا اللّه كما علمكم مالم تكونوا تعلمون ).روشـن اسـت شـكـرانـه ايـن تـعليم الهى كه طرز نماز خواندن در حالت امن وخوف را به انسانها آموخته , همان عمل كردن بر طبق آن است .

و كسانى كه از شما مى ميرند ـيعنى در آستانه مرگ قرار مى گيرندـ و هـمـسـرانـى از خـود باقى مى گذارند بايد براى همسران خودوصيت كنند كه تا يك سال آنها را بـهره مند سازند, و از خانه بيرون نكنند و اگر بيرون روند(حقى در هزينه و سكنى ندارند ولى ) گناهى بر شما نيست , نسبت به آنچه در باره خود از كار شايسته (مانند انتخاب شوهر مجدد بعد از تمام شدن عده ) انجام مى دهند خداوند توانا و حكيم است والذين يتوفون منكم ويذرون ازواجا وصية لا زواجهم متاعا الى الحول غير اخراج فان خرجن فلا جناح عليكم فى ما فعلن فى انفسهن من معروف واللّه عزيز حكيم قـرآن بار ديگر به مساله ازدواج و طلاق و امورى در اين رابطه باز گشته و نخست در بـاره شـوهـرانـى سـخـن مـى گـويـد كـه در آستانه مرگ قرار گرفته و همسرانى از خود بجاى مـى گذارند, مى فرمايد: «و كسانى كه از شما مى ميرند ـيعنى در آستانه مرگ قرار مى گيرندـ و هـمـسـرانـى از خـود باقى مى گذارند بايد براى همسران خودوصيت كنند كه تا يك سال آنها را بـهره مند سازند, و از خانه بيرون نكنند» در خانه شوهر باقى بمانند و هزينه زندگى آنها پرداخت شود (والذين يتوفون منكم ويذرون ازواجا وصية لا زواجهم متاعا الى الحول غير اخراج ).البته اين در صورتى است كه آنها از خانه شوهر بيرون نروند «و اگر بيرون روند(حقى در هزينه و سكنى ندارند ولى ) گناهى بر شما نيست , نسبت به آنچه در باره خود از كار شايسته (مانند انتخاب شوهر مجدد بعد از تمام شدن عده ) انجام مى دهند» (فان خرجن فلا جناح عليكم فى ما فعلن فى انفسهن من معروف ).در پـايـان آيـه , گـويـا بـراى ايـن كه چنين زنانى از آينده خود نگران نباشند آنها رادلدارى داده مى فرمايد: خداوند قادر است كه راه ديگرى بعد از فقدان شوهرپيشين در برابر آنها بگشايد, و اگر مـصـيبتى به آنها رسيده حتما حكمتى در آن بوده است , زيرا «خداوند توانا و حكيم است » (واللّه عزيز حكيم ).اگر از روى حكمتش درى را ببندد, به لطفش در ديگرى را خواهد گشود وجاى نگرانى نيست . بـسـيارى از مفسران معتقدند كه اين آيه به وسيله آيه 234 همين سوره كه قبلاگذشت و در آن , عده وفات چهار ماه و ده روز تعيين شده بود نسخ شده است ومقدم بودن آن آيه بر اين آيه از نظر ترتيب و تنظيم قرآنى دليل بر اين نيست كه قبلانازل شده است .

براى زنان مطلقه , هديه شـايسته اى است اين حقى است بر پرهيزكاران وللمطلقات متاع بالمعروف حقا على المتقين در ايـن آيه به يكى ديگر از احكام طلاق پرداخته مى فرمايد:«براى زنان مطلقه , هديه شـايسته اى است اين حقى است بر پرهيزكاران » كه از طرف شوهر پرداخته مى شود (وللمطلقات متاع بالمعروف حقا على المتقين ).حكم در اين آيه به قرينه آيه 236 كه گذشت , در مورد زنانى است كه مهرى براى آنها به هنگام عقد قرار داده نشده وقبل از آميزش جنسى , طلاق داده مى شوند.

اين چنين خداوند آيات خود را براى شما شرح مى دهد شايد انديشه كنيد كذلك يبين اللّه لكم آياته لعلكم تعقلون در ايـن آيـه كه آخرين آيه مربوط به طلاق است , مى فرمايد: «اين چنين خداوند آيات خود را براى شما شرح مى دهد شايد انديشه كنيد» (كذلك يبين اللّه لكم آياته لعلكم تعقلون ).بديهى است كه منظور از انديشه كردن و تعقل , آن است كه مبد حركت به سوى عمل باشد, وگرنه انديشه تنها در باره احكام نتيجه اى نخواهد داشت .

آيا نديدى كسانى راكه از خانه خود از ترس مرگ فرار كردند در حالى كه هزاران نفر بودند خداوند به آنها فرمود:بميريد سپس خداوند آنها را زنده كرد خداوند نسبت به بندگان خود احـسـان مـى كند, ولى بيشتر مردم , شكر او را بجانمى آورند الم ترالى الذين خرجوا من ديارهم وهم الوف حذر الموت فقال لهم اللّه موتوا ثم احيهم ان اللّه لذوفضل على الناس , ولكن اكثر الناس لا يشكرون شان نزول : در يكى از شهرهاى شام بيمارى طاعون راه يافت ومردم يكى پس از ديگرى از دنيا مى رفتند در اين ميان عده بسيارى به اين اميد كه شايد از چنگال مرگ رهايى يابند آن محيط و ديار را ترك گفتند از آنجا كه پس از فراراز محيط خود و رهايى از مرگ در خود احساس قدرت و اسـتـقـلالـى نموده و با ناديده گرفتن اراده الهى و چشم دوختن به عوامل طبيعى دچار غرور شدند پروردگار آنها رانيز در همان بيابان به همان بيمارى نابود ساخت . تـفسير: اين آيه اشاره سربسته , و در عين حال آموزنده اى است , به سرگذشت عجيب يكى از اقوام پيشين , كه بيمارى مسرى وحشتناكى در محيط آنهاظاهر گشت , و هزاران نفر, از آن منطقه فرار كـردنـد, مـى فـرمايد: «آيا نديدى كسانى راكه از خانه خود از ترس مرگ فرار كردند در حالى كه هزاران نفر بودند» (الم ترالى الذين خرجوا من ديارهم وهم الوف حذر الموت ).سـپس به عاقبت كار آنها اشاره كرده مى فرمايد: «خداوند به آنها فرمود:بميريد» و به آن بيمارى كـه آن را بـهـانه قرار داده بودند مردند (فقال لهم اللّه موتوا)«سپس خداوند آنها را زنده كرد» تا ماجراى زندگى آنان درس عبرتى براى ديگران باشد (ثم احيهم ).ايـن امـر تكوينى , همانند امرى است كه در آيه 82 سوره يس آمده , آنجا كه مى فرمايد: «امر او تنها اين است كه هنگامى كه چيزى را اراده كند مى گويد: ايجادشو و فورا موجود مى شود»!.جـمـلـه «ثـم احـيهم » اشاره به زنده شدن آن جمعيت است كه به دعاى حزقيل پيامبر, صورت گـرفـت و از آنـجـا كـه بـازگـشت آنان به حيات , يكى از نعمتهاى روشن الهى بود, (هم از نظر خـودشـان , و هـم از نـظـر عبرت مردم ) در پايان آيه مى فرمايد:«خداوند نسبت به بندگان خود احـسـان مـى كند, ولى بيشتر مردم , شكر او را بجانمى آورند» (ان اللّه لذوفضل على الناس , ولكن اكثر الناس لا يشكرون ).نه تنها اين گروه , بلكه همه انسانها مشمول الطاف و عنايات و نعمتهاى اويند.دانشمند معروف شيعه مرحوم صدوق ـره ـ به اين آيه براى امكان مساله «رجعت » استدلال كرده و مـى گـويـد: يكى از عقايد ما اعتقاد به رجعت است (كه گروهى از انسانهاى پيشين بار ديگر در همين دنيا به زندگى باز مى گردند).و نيز مى تواند اين آيه سندى براى مساله معاد و احياى مردگان در قيامت باشد.

در راه خدا پيكار كنيد, و بدانيد خداوند شنوا و داناست وقاتلوا فى سبيل اللّه واعلموا ان اللّه سميع عليم از اينجا آيات جهاد شروع مى شود, نخست مى فرمايد: «در راه خدا پيكار كنيد, و بدانيد خداوند شنوا و داناست » سخنان شما را مى شنود و ازانگيزه هاى درونى شما و نياتتان در امر جهاد آگاه است (وقاتلوا فى سبيل اللّه واعلموا ان اللّه سميع عليم ).

كيست كه به خدا وام نيكويى دهد (و ازاموالى كه او بخشيده است در طـريـق جهاد و در طريق حمايت مستمندان , انفاق كند) تا خداوند آن را براى او, چندين برابر كند خداوند (روزى بندگان را) محدود و گسترده مى كند و همه شما به سوى او باز مى گرديد من ذالذى يقرض اللّه قرضا حسنافيضاعفه له اضعافا كثيرة واللّه يقبض ويبصط واليه ترجعون شان نزول : چنين نقل شده كه روزى پيامبراكرم (ص ) فرمود: هركس صدقه اى بدهد دو برابر آن در بهشت خواهد داشت , ابوالدحداح انصارى عرض كرد اى رسول خدا من دو باغ دارم اگر يكى از آنها را به عنوان صدقه بدهم دوبرابر آن در بهشت خواهم داشت , فرمود: آرى ! سپس او باغى را كـه بـهـتـر بود به عنوان صدقه به پيامبر(ص ) داد, آيه نازل شد, و صدقه او را دو هزار هزار برابر براى او كرد و اين است معنى «اضعافا كثيرة ».تفسير: در اين آيه مى فرمايد: «كيست كه به خدا وام نيكويى دهد (و ازاموالى كه او بخشيده است در طـريـق جهاد و در طريق حمايت مستمندان , انفاق كند) تا خداوند آن را براى او, چندين برابر كند» (من ذالذى يقرض اللّه قرضا حسنافيضاعفه له اضعافا كثيرة ).بنابراين وام دادن به خداوند به معنى انفاقهايى است كه در راه جهاد مى شود.و در پـايان آيه مى فرمايد: «خداوند (روزى بندگان را) محدود و گسترده مى كند و همه شما به سوى او باز مى گرديد» (واللّه يقبض ويبصط واليه ترجعون ).اشـاره به اين كه تصور نكنيد انفاق و بخشش , اموال شما را كم مى كند زيراگسترش و محدوديت روزى شما به دست خداست .

چرا تعبير به قرض ؟.

در چندين آيه از قرآن مجيد در مورد انفاق در راه خدا تعبير به قرض و وام دادن به پروردگار آمده اسـت , و ايـن نـهـايت لطف خداوند نسبت به بندگان را از يكسوو كمال اهميت مساله انفاق را از سـوى ديـگر مى رساند, در نهج البلاغه على (ع )مى فرمايد: «خداوند از شما درخواست قرض كرده در حـالـى كـه گنجهاى آسمان وزمين از آن اوست و بى نياز و ستوده (آرى , اينها نه از جهت نياز اوست ) بلكه مى خواهد شما را بيازمايد كه كداميك نيكوكارتريد».

آيا نديدى جمعى از اشراف بنى اسرائيل را بعد از موسى (ع ) كه به پيامبر خود گـفتند زمامدارى براى ما انتخاب كن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پيكار كنيم گفت : اگر دستورپيكار به شما داده شود شايد (سرپيچى كنيد و ) در راه خدا پيكار نكنيد چـگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم در حالى كه از خانه و فـرزندانمان رانده شديم هنگامى كـه دسـتـور پـيـكار به آنها داده شد جز عده كمى همگى سرپيچى كردند و خداوند ستمكاران را مـى دانـد الم تر الى الـمـلا من بنى اسرائيل من بعد موسى اذ قالوا لنبي لهم ابعث لنا ملكا نقاتل فى سبيل اللّه قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الا تقاتلوا قالوا وما لنا الا نقاتل فى سبيل اللّه وقد اخرجنا من ديارناوابنائنا فلما كتب عليهم القتال تولوا الا قليلا منهم واللّه عليم بالظالمين

يك ماجراى عبرت انگيز!.

قـوم يـهـود كـه در زيـر سـلطه فرعونيان ضعيف و ناتوان شده بودند بر اثررهبريهاى خردمندانه مـوسـى (ع ) از آن وضـع اسف انگيز نجات يافته و به قدرت وعظمت رسيدند خداوند به بركت اين پيامبر نعمتهاى فراوانى به آنها بخشيده كه ازجمله صندوق عهد«22»بود.ولـى هـمـيـن پـيـروزيها و نعمتها كم كم باعث غرور آنها شد و تن به قانون شكنى دادند سرانجام بـه دسـت فلسطينيان شكست خورده و قدرت و نفوذ خويش را همراه صندوق عهد از دست دادند اين وضع سالها ادامه داشت تا آن كه خداوند پيامبرى به نام «اشموئيل » را براى نجات و ارشاد آنها برانگيخت آنها گرد او اجتماع كردند واز او خواستند رهبر و اميرى براى آنها انتخاب كند تا همگى تحت فرمان او با دشمن نبرد كنند تا عزت از دست رفته را باز يابند.«اشموئيل » به درگاه خداوند روى آورده و خواسته قوم را به پيشگاه وى عرضه داشت به او وحى شـد كـه «طـالوت » را به پادشاهى ايشان برگزيدم در اين آيه , روى سخن را به پيامبراكرم (ص ) كـرده مـى فـرمايد: «آيا نديدى جمعى از اشراف بنى اسرائيل را بعد از موسى (ع ) كه به پيامبر خود گـفتند زمامدارى براى ما انتخاب كن تا (تحت فرماندهى او) در راه خدا پيكار كنيم » (الم تر الى الـمـلا من بنى اسرائيل من بعد موسى اذ قالوا لنبي لهم ابعث لنا ملكا نقاتل فى سبيل اللّه ).قابل توجه اين كه آنها نام اين مبارزه را «فى سبيل اللّه » (در راه خدا) گذاردند ازاين تعبير روشن مـى شـود كه آنچه به آزادى و نجات انسانها از اسارت و رفع ظلم كمك كند فى سبيل اللّه محسوب مـى شـود بـه هـر حـال پـيامبرشان كه از وضع آنان نگران بود, و آنها را ثابت قدم در عهد و پيمان نـمى ديد به آنها «گفت : اگر دستورپيكار به شما داده شود شايد (سرپيچى كنيد و ) در راه خدا پيكار نكنيد» (قال هل عسيتم ان كتب عليكم القتال الا تقاتلوا).آنـهـا در پـاسـخ گـفـتـنـد: «چـگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم در حالى كه از خانه و فـرزندانمان رانده شديم »! و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال وفرزندانمان اسير شده اند (قالوا وما لنا الا نقاتل فى سبيل اللّه وقد اخرجنا من ديارناوابنائنا).اما هيچ يك از اينها نتوانست جلو پيمان شكنى آنها را بگيرد, و لذا در ادامه آيه مى خوانيم : «هنگامى كـه دسـتـور پـيـكار به آنها داده شد جز عده كمى همگى سرپيچى كردند و خداوند ستمكاران را مـى دانـد» و مـى شناسد و به آنها كيفر مى دهد(فلما كتب عليهم القتال تولوا الا قليلا منهم واللّه عليم بالظالمين ).بعضى عده وفاداران را 313 نفر نوشته اند, همانند سربازان وفادار اسلام درجنگ بدر.

و به آنها گفت : خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگيخته است چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با اين كه ما از او شايسته تريم , و او ثروت زيادى ندارد گفت : خداوند او رابر شما برگزيده و علم و (قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده خداوند ملك خود را به هر كس بخواهد مى بخشد وخداوند (احسانش ) وسيع و گسترده و دانا (به لياقت و شايستگى افراد) است وقال لهم نبيهم ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكا قالوا انى يكون له الملك علينا ونحن احق بالملك منه ولم يؤت سعة من المال قال ان اللّه اصطفيه وزاده بسطة فى العلم والجسم واللّه يؤتى ملكه من يشا واللّه واسـع عليم در هر صورت پيامبرشان , طبق وظيفه اى كه داشت به درخواست آنها پاسخ گفت , و طـالـوت را بـه فرمان خدا براى زمامدارى آنان برگزيد«و به آنها گفت : خداوند طالوت را براى زمامدارى شما برانگيخته است » (وقال لهم نبيهم ان اللّه قد بعث لكم طالوت ملكا).از تـعـبـيـر ملكا چنين بر مى آيد كه طالوت , تنها فرمانده لشگر نبود بلكه زمامداركشور هم بود از ايـنجا مخالفت شروع شد, گروهى گفتند: «چگونه او بر ما حكومت داشته باشد با اين كه ما از او شايسته تريم , و او ثروت زيادى ندارد» (قالوا انى يكون له الملك علينا ونحن احق بالملك منه ولم يؤت سعة من المال ).در واقع آنها به انتخاب خداوند اعتراض كردند ـطالوت جوانى از يك قبيله گمنام بنى اسرائيل و از نـظـر مـالـى يـك كـشـاورز سـاده بودـ ولى قرآن پاسخ دندانشكنى را كه آن پيامبر به گمراهان بـنـى اسـرائيل داد چنين بازگو مى كند «گفت : خداوند او رابر شما برگزيده و علم و (قدرت ) جسم او را وسعت بخشيده » (ان اللّه اصطفيه وزاده بسطة فى العلم والجسم ).نـخـست : اين كه اين گزينش خداوند حكيم است و دوم اين كه شما سخت دراشتباهيد و شرايط اساسى رهبرى را فراموش كرده ايد, نسب عالى و ثروت , هيچ امتيازى براى رهبرى نيست . سپس مى افزايد: «خداوند ملك خود را به هر كس بخواهد مى بخشد وخداوند (احسانش ) وسيع و گسترده و دانا (به لياقت و شايستگى افراد) است »(واللّه يؤتى ملكه من يشا واللّه واسـع عليم ).ايـن جمله ممكن است اشاره به شرط سومى براى رهبرى باشد و آن فراهم شدن امكانات و وسايل مختلف از سوى خداست .

پيامبر آنها به آنها گفت : نشانه حكومت او اين است كه صندوق عهد به سوى شما خواهد آمد كه در آن آرامـشـى از سـوى پـروردگـارتان براى شما است , همان صندوقى كه يادگارهاى خاندان مـوسـى و هـارون در آن اسـت , در حـالـى كـه فـرشـتـگان آن را حمل مى كنند, در اين موضوع , نـشـانـه روشنى براى شما است , اگر ايمان داشته باشيد وقال لهم نبيهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم وبقية مما ترك آل موسى وآل هرون تحمله الملائكة ان فى ذلك لا ية لكم ان كنتم مؤمنين ايـن آيه نشان مى دهد كه گويا بنى اسرائيل هنوز به ماموريت طالوت از سوى خداوند حتى با تصريح پيامبرشان اشموئيل , اطمينان پيدا نكرده بودند و از او خواهان نشانه و دليل شدند, «پيامبر آنها به آنها گفت : نشانه حكومت او اين است كه صندوق عهد به سوى شما خواهد آمد كه در آن آرامـشـى از سـوى پـروردگـارتان براى شما است , همان صندوقى كه يادگارهاى خاندان مـوسـى و هـارون در آن اسـت , در حـالـى كـه فـرشـتـگان آن را حمل مى كنند, در اين موضوع , نـشـانـه روشنى براى شما است , اگر ايمان داشته باشيد» (وقال لهم نبيهم ان آية ملكه ان ياتيكم التابوت فيه سكينة من ربكم وبقية مما ترك آل موسى وآل هرون تحمله الملائكة ان فى ذلك لا ية لكم ان كنتم مؤمنين ).

هنگامى كه طالوت (به فرماندهى لشگر بنى اسرائيل منصوب شد سپاهيان را باخود بيرون برد, به آنها گفت : خداوند شما را با يك نهر آب امتحان مى كند, آنها كه از آن بنوشند از من نيستند و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود, بيشتر از آن نـچـشـنـداز مـنـنـد آنها همگى ـجز عده كمى از آنها, از آن آب نوشيدند هـنـگامى كه او (طالوت ) و افرادى كه به وى ايمان آورده بودند (و از بوته آزمـايـش سـالم به در آمدند) از آن نهر گذشتند, گفتند: امروز ما (با اين جمعيت اندك ) توانايى مـقـابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به رستاخيز و وعده هاى الـهـى ايـمـان داشـتـنـد) گفتند: چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا بر گروههاى عـظيمى پيروز شدند و خداوند با صابران (واستقامت كنندگان ) همراه است فـلما فصل طالوت بالجنود قال ان اللّه مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس منى ومن لم يطعمه فانه منى الا من اغترف غرفة بيده فشربوا منه الا قليلا منهم فلما جاوزه هووالذين آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت وجنوده قال الذين يظنون انـهم ملاقوا اللّه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه واللّه مع الصابرين سـرانـجام به رهبرى و فرماندهى طالوت تن در دادند و او لشگرهاى فراوانى را بسيج كـرد و بـه راه افتاد, و در اينجا بود كه بنى اسرائيل در برابر آزمون عجيبى قرار گرفتند بهتر است ايـن سـخـن را از زبـان قـرآن بـشـنـويـم , مـى فرمايد:«هنگامى كه طالوت (به فرماندهى لشگر بنى اسرائيل منصوب شد سپاهيان را باخود بيرون برد, به آنها گفت : خداوند شما را با يك نهر آب امتحان مى كند, آنها كه از آن بنوشند از من نيستند و آنها كه جز يك پيمانه با دست خود, بيشتر از آن نـچـشـنـداز مـنـنـد» (فـلما فصل طالوت بالجنود قال ان اللّه مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس منى ومن لم يطعمه فانه منى الا من اغترف غرفة بيده ).در اينجا لشگريان طالوت در برابر آزمون بزرگى قرار گرفتند, و آن مساله مقاومت شديد در برابر تـشنگى , و چنين آزمونى براى اين لشگر ـمخصوصا باسابقه بدى كه بنى اسرائيل در بعضى جنگها داشتندـ ضرورت داشت . ولى اكثريت آنها از بوته اين امتحان سالم بيرون نيامدند, چنانكه قرآن مى گويد: «آنها همگى ـجز عده كمى از آنها, از آن آب نوشيدند» (فشربوا منه الا قليلا منهم ).سـپـس مـى افـزايـد: «هـنـگامى كه او (طالوت ) و افرادى كه به وى ايمان آورده بودند (و از بوته آزمـايـش سـالم به در آمدند) از آن نهر گذشتند, گفتند: امروز ما (با اين جمعيت اندك ) توانايى مـقـابله با جالوت و سپاهيان او را نداريم » (فلما جاوزه هووالذين آمنوا معه قالوا لا طاقة لنا اليوم بجالوت وجنوده ).و در ادامه مى فرمايد: «آنها كه مى دانستند خدا را ملاقات خواهند كرد (و به رستاخيز و وعده هاى الـهـى ايـمـان داشـتـنـد) گفتند: چه بسيار گروههاى كوچكى كه به فرمان خدا بر گروههاى عـظيمى پيروز شدند و خداوند با صابران (واستقامت كنندگان ) همراه است » (قال الذين يظنون انـهم ملاقوا اللّه كم من فئة قليلة غلبت فئة كثيرة باذن اللّه واللّه مع الصابرين ).