• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

حج تمتع مخصوص كسانى است كه فاصله آنها از مكه 48 ميل يا بيشترباشد (حدود 86 كيلومتر) و حج قران و افراد, مربوط به كسانى است كه در كمتر ازاين فاصله زندگى مى كنند.در حـج تـمتع , نخست عمره را بجا مى آورند, سپس از احرام بيرون مى آيند,بعدا مراسم حج را در ايام مخصوصش انجام مى دهند, ولى در حج قران و افراد,اول مراسم حج بجا مى آورده مى شود, و بعد از پايان آن مراسم عمره , با اين تفاوت كه در حج قران , قربانى به همراه مى آورند و در حج افراد اين قربانى نيست .

حج در ماههاى معينى است آنها كه حج را بر خود فرض كرده اند(و احرام بسته اند بايد بدانند) در حج آمـيـزش جـنسى , و گناه و جدال نيست آنچه را از كارهاى خير انجام مى دهيد خدا مى داند زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد وتوشه ها پرهيزكارى است و از من بپرهيزيد اى صاحبان عقل الحج اشهرمعلومات فمن فرض فيهن الحج فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فى الحج وماتفعلوا من خير يعلمه اللّه وتزودا فان خيرالزاد التقوى واتقون يا اولى الا لباب قرآن در اين آيه احكام حج را تعقيب مى كند و دستورات جديدى مى دهد.1ـ نخست مى فرمايد: «حج در ماههاى معينى است » (الحج اشهرمعلومات ) منظور از اين ماهها, ماههاى شوال , ذى القعده و ذى الحجه است . 2ـ سپس به دستور ديگرى , در مورد كسانى كه با احرام بستن شروع به مناسك حج مى كنند, اشاره كـرده مـى فـرمـايـد: «آنها كه حج را بر خود فرض كرده اند(و احرام بسته اند بايد بدانند) در حج آمـيـزش جـنسى , و گناه و جدال نيست » (فمن فرض فيهن الحج فلا رفث ولا فسوق ولا جدال فى الحج ).به اين ترتيب محيط حج بايد از تمتعات جنسى و همچنين گناهان وگفتگوهاى بى فايده و جر و بـحـثها و كشمكشهاى بيهوده پاك باشد, زيرا محيطى است كه روح انسان بايد از آن نيرو بگيرد و يـكـباره از جهان ماده جدا شود, و به عالم ماورا ماده راه يابد, و در عين حال رشته الفت و اتحاد و اتـفـاق و بـرادرى در مـيان مسلمانان محكم گردد و هر كارى كه با اين امور منافات دارد ممنوع است . 3ـ در مـرحـلـه بعد به مسائل معنوى حج , و آنچه مربوط به اخلاص است اشاره كرده , مى فرمايد: «آنچه را از كارهاى خير انجام مى دهيد خدا مى داند» (وماتفعلوا من خير يعلمه اللّه ).و اين بسيار لذتبخش است كه اعمال خير در محضر او انجام مى شود.و در ادامـه هـمين مطلب مى فرمايد: «زاد و توشه تهيه كنيد كه بهترين زاد وتوشه ها پرهيزكارى است و از من بپرهيزيد اى صاحبان عقل » (وتزودا فان خيرالزاد التقوى واتقون يا اولى الا لباب ).ايـن جمله ممكن است اشاره لطيفى به اين حقيقت بوده باشد كه در سفر حج موارد فراوانى براى تـهـى ه زادهـاى معنوى وجود دارد كه بايد از آن غفلت نكنيد, درآنجا تاريخ مجسم اسلام است و صـحنه هاى زنده فداكارى ابراهيم (ع ) و جلوه هاى خاصى از مظاهر قرب پروردگار ديده مى شود آنـهـا كـه روحـى بـيدار و انديشه اى زنده دارندمى توانند براى يك عمر ازاين سفر بى نظير روحانى توشه معنوى فراهم سازند.

گـناهى بر شمانيست كه از فضل پروردگارتان (ومنافع اقتصادى در ايام حج ) برخوردار شويد هنگامى كه از عرفات كوچ كـرديـد خـدا را در نـزد مشعرالحرام ياد كنيد او را يـاد كـنـيـد هـمـان گـونه كه شما را هدايت كرد هر چند پيش از آن از گمراهان بوديد ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربكم فاذا افـضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعر الحرام واذكروه كما هدايكم وان كنتم من قبله لمن الضالين در ايـن آيـه بـه رفـع پـاره اى از اشـتـباهات در زمينه مساله حج پرداخته مى فرمايد: «گـناهى بر شمانيست كه از فضل پروردگارتان (ومنافع اقتصادى در ايام حج ) برخوردار شويد» (ليس عليكم جناح ان تبتغوا فضلا من ربكم ).در زمـان جـاهـلـيت هنگام مراسم حج هرگونه معامله و تجارت و باركشى ومسافربرى را گناه مـى دانـسـتـند و حج كسانى را كه چنين مى كردند باطل مى شمردندآيه فوق اين حكم جاهلى را بـى ارزش و بـاطل اعلام كرد و فرمود هيچ مانعى ندارد كه در موسم حج از معامله و تجارت حلال كه بخشى از فضل خداوند بر بندگان است بهره گيريد و يا كار كنيد و از دست رنج خود استفاده كـنـيـد, علاوه بر اين , مسافرت مسلمانان از نقاط مختلف به سوى خانه خدا مى تواند پايه و اساسى براى يك جهش اقتصادى عمومى در جوامع اسلامى گردد.سپس در ادامه همين آيه عطف توجه به مناسك حج كرده مى فرمايد:«هنگامى كه از عرفات كوچ كـرديـد خـدا را در نـزد مشعرالحرام ياد كنيد» (فاذا افـضتم من عرفات فاذكروا اللّه عند المشعر الحرام ). «او را يـاد كـنـيـد هـمـان گـونه كه شما را هدايت كرد هر چند پيش از آن از گمراهان بوديد» (واذكروه كما هدايكم وان كنتم من قبله لمن الضالين ).

سپس از آنجا كه مردم كوچ مى كنند (از مشعرالحرام به سوى سرزمين منى ) كوچ كنيد از خدا طلب آمرزش كنيد كه خداوند آمـرزنـده و مـهربان است ثم افيضوا من حيث افاض الناس واستغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم بـاز در ادامـه هـمـيـن مـعـنى مى فرمايد: «سپس از آنجا كه مردم كوچ مى كنند (از مشعرالحرام به سوى سرزمين منى ) كوچ كنيد» (ثم افيضوا من حيث افاض الناس ).در روايات آمده است كه قبيله قريش در جاهليت امتيازات نادرستى براى خود قائل بودند از جمله ايـن كـه مـى گـفتند: ما نبايد در مراسم حج به عرفات برويم زيرا عرفات از حرم مكه بيرون است قـرآن در آيـه فـوق خط بطلان بر اين اوهام كشيدو به مسلمانان دستور داد همه با هم در عرفات وقوف كنند و از آنجا همگى به سوى مشعرالحرام و از آنجا به سوى منى كوچ كنند.و در پـايـان دسـتور به استغفار و توبه مى دهد مى فرمايد: «از خدا طلب آمرزش كنيد كه خداوند آمـرزنـده و مـهربان است » (واستغفروا اللّه ان اللّه غفور رحيم ) وطلب آمرزش كنيد از آن افكار و خيالات جاهلى كه مخالف روح مساوات و برابرى حج است . در ايـن بـخـش از آيات به سه موقف حج اشاره شده , عرفات كه محلى در 20كيلومترى مكه است سـپـس وقـوف در مـشعرالحرام ـيا مزدلفه ـ و سوم سرزمين منى كه محل قربانى و رمى جمرات و پايان دادن به احرام و انجام مراسم عيد است . نكته ها1ـ.

نخستين موقف حج

زائران خانه خدا بعد از انجام مراسم عمره راهى مراسم حج مى شوند ونخستين مرحله همان وقوف در عرفات است ـدر نامگذارى سرزمين عرفات به اين نام ممكن است اشاره به اين حقيقت باشد كه اين سرزمين محيط بسيار آماده اى براى معرفت پروردگار و شناسايى ذات پاك اوست و به راستى آن جـذبـه معنوى وروحانى كه انسان به هنگام ورود در عرفات پيدا مى كند با هيچ بيان و سخنى قابل توصيف نيست تنها بايد رفت و مشاهده كردـ همه يكنواخت , همه بيابان نشين ,همه از هياهوى دنياى مادى و زرق و برقش فرار كرده در زير آن آسمان نيلى و در آن هواى پاك از آلودگى گناه , در آنـجـا كـه از لابـلاى نـسـيـمش صداى زمزمه جبرئيل وآهنگ مردانه ابراهيم خليل و طنين حـيـاتـبـخـش صـداى پـيـامبراسلام (ص ) شنيده مى شود در اين سرزمين خاطره انگيز كه گويا دريـچـه اى به جهان ماوراى طبيعت درآن گشوده شده انسان نه تنها از نشئه عرفان پروردگار سـرمـسـت مى شود و لحظه اى بازمزمه تسبيح عمومى خلقت هماهنگ مى گردد بلكه در درون وجود خود, خودش را هم كه عمرى است گم كرده و به دنبالش مى گردد پيدا مى كند و به حال خويشتن نيز عارف مى گردد آرى ! اين سرزمين را «عرفات » مى نامند چه اسم جالب ومناسبى !.2ـ.

مشعرالحرام : دومين موقف حج

«مـشـعـر» از ماده «شعور» است در آن شب تاريخى (شب دهم ذى الحجه ) كه زائران خانه خدا پـس از طى دوران تربيت خود در عرفات به آنجا كوچ مى كنند وشبى را تا به صبح روى ماسه هاى نـرم در زيـر آسمان پرستاره در سرزمينى كه نمونه كوچكى از محشر كبرى و پرده اى از رستاخيز بزرگ قيامت است آرى ! در چنان محيط بى آلايش و با صفا و تكان دهنده در درون جامه معصومانه احـرام و روى آن مـاسـه هـاى نـرم انـسـان جوشش چشمه هاى تازه اى از انديشه و فكر و شعور در درون خـود احـسـاس مى كند و صداى ريزش آن را در اعماق قلب خود به روشنى مى شنودآنجا را «مشعر» مى نامند!.

هنگامى كه مناسك (حـج ) خود را انجام داديد ذكر خدا گوييد همان گونه كه پدران و نياكانتان را ياد مى كرديد بلكه از آن بيشتر و برتر گروهى از مردم مى گويند خداوندا! در دنـيـا به ما نيكى عطا فرما ولى در آخرت بهره اى ندارند فاذا قضيتم مناسككم فاذكروااللّه كذكركم آباكم او اشد ذكرا فمن الناس من يقول ربنا آتنا فى الدنيا وما له فى الا خرة من خلاق شان نزول : در حديثى از امام باقر(ع ) مى خوانيم كه : در ايام جاهليت هنگامى كه از مراسم حج فارغ مى شدند در آنجا اجتماع مى كردند وافتخارات نياكان خود را بر مى شمردند (و افتخارات مـوهومى براى خود برمى شمردند) آيه نازل شد و به آنها دستور داد كه به جاى اين كار (نادرست ) ذكر خداگويند و از نعمتهاى بى دريغ خداوند و مواهب او ياد كنند.تفسير: اين آيه همچنان ادامه بحثهاى مربوط به حج است نخست مى گويد:«هنگامى كه مناسك (حـج ) خود را انجام داديد ذكر خدا گوييد همان گونه كه پدران و نياكانتان را ياد مى كرديد بلكه از آن بيشتر و برتر» (فاذا قضيتم مناسككم فاذكروااللّه كذكركم آباكم او اشد ذكرا).منظور از اين تعبير اين نيست كه هم نياكانتان را ذكر كنيد و هم خدا را, بلكه اشاره اى است به اين واقعيت كه اگر آنها بخاطر پاره اى از مواهب لايق يادآورى هستند پس چرا به سراغ خدا نمى رويد كـه تـمـام عـالـم هـسـتـى و تمام نعمتهاى جهان ازناحيه اوست صاحب صفات جلال و جمال و ولى نعمت همگان است . «ذكر خدا» در اين جا تمام اذكار الهى بعد از مراسم را شامل مى شود.در اينجا مردم را به دو گروه تقسيم مى كند مى فرمايد: «گروهى از مردم مى گويند خداوندا! در دنـيـا به ما نيكى عطا فرما ولى در آخرت بهره اى ندارند» (فمن الناس من يقول ربنا آتنا فى الدنيا وما له فى الا خرة من خلاق ).

و گروهى مى گويند پروردگارا! به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيكى مرحمت فرما و مـا را از عـذاب آتش نگاهدار ومنهم من يقول ربنا آتنافى الدنيا حسنة وفى الا خرة حسنة وقنا عذاب النار «و گروهى مى گويند پروردگارا! به ما نيكى عطا كن و در آخرت نيكى مرحمت فرما و مـا را از عـذاب آتش نگاهدار» (ومنهم من يقول ربنا آتنافى الدنيا حسنة وفى الا خرة حسنة وقنا عذاب النار).در حقيقت اين قسمت از آيات اشاره به خواسته هاى مردم و اهداف آنها دراين عبادت بزرگ است , زيرا گروهى هم مواهب مادى دنيا را مى خواهند و هم مواهب معنوى را بلكه زندگى دنيا را نيز به عنوان مقدمه تكامل معنوى مى طلبند!.در ايـن كه منظور از «حسنة » در آيه چيست ؟ در حديثى از پيامبراكرم (ص )مى خوانيم : «كسى كـه خـدا بـه او قـلـبى شاكر و زبان مشغول به ذكر حق , و همسرى باايمان كه او را در امور دنيا و آخرت يارى كند ببخشد, نيكى دنيا و آخرت را به اوداده واز عذاب آتش باز داشته شده ».الـبـته «حسنه » به معنى هرگونه خير و خوبى است و مفهوم وسيع و گسترده اى دارد كه تمام مـواهب مادى و معنوى را شامل مى شود, بنابراين آنچه در روايت فوق آمده بيان مصداق روشن آن است .

آنها نصيب و بهره اى از كسب خود دارندو خداوند سريع الحساب است اولئك لهم نصيب مما كسبوا واللّه سريع الحساب در ايـن آيه اشاره به گروه دوم كرده (همان گروهى كه حسنه دنياو آخرت را از خدا مـى طلبند) مى فرمايد: «آنها نصيب و بهره اى از كسب خود دارندو خداوند سريع الحساب است » (اولئك لهم نصيب مما كسبوا واللّه سريع الحساب ).در حـقـيـقـت ايـن آيـه نـقـطـه مقابل جمله اى است كه در آيات قبل در باره گروه اول آمد كه مى فرمايد: «آنها نصيبى در آخرت ندارند».

خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد كسانى كه تعجيل كنند و (ذكر خدا را)در دو روز انجام دهـنـد گناهى بر آنان نيست , و كسانى كه تاخير كنند (و سه روز انجام دهند نيز) گناهى بر آنها نـيـسـت , براى كسانى كه تقوا پيشه كنند تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد واذكروا اللّه فى ايام معدودات فمن تعجل فى يومين فلا اثم عليه ومن تاخر فلا اثم عليه لمن اتقى واتقوا اللّه واعلموا انـكم اليه تحشرون ايـن آيـه آخـريـن آيه است كه در اينجا در باره مراسم حج , سخن مى گويد وسنتهاى جاهلى را در رابطه باتفاخرهاى موهوم نسبت به نياكان وگذشتگان در هم مى شكند و به آنها توصيه مى كند كه (بعد از مراسم عيد) به ياد خدا باشندمى فرمايد: «خدا را در روزهاى معينى ياد كنيد» (واذكروا اللّه فى ايام معدودات ).در ايـن كـه مـنظور از اين اذكار چيست ؟ در احاديث اسلامى به اين صورت تعيين شده كه بعد از پـانـزده نـمـاز كـه آغـازش نماز ظهر روز عيد قربان , و پايانش نمازروز سيزدهم است , جمله هاى الـهام بخش زير تكرار گردد: اللّه اكبر اللّه اكبر لا اله الا اللّه واللّه اكبر وللّه الحمد اللّه اكبر على ما هدانا اللّه اكبر على ما رزقنا من بهيمة الا نعام . سـپـس در دنبال اين دستور مى افزايد: «كسانى كه تعجيل كنند و (ذكر خدا را)در دو روز انجام دهـنـد گناهى بر آنان نيست , و كسانى كه تاخير كنند (و سه روز انجام دهند نيز) گناهى بر آنها نـيـسـت , براى كسانى كه تقوا پيشه كنند» (فمن تعجل فى يومين فلا اثم عليه ومن تاخر فلا اثم عليه لمن اتقى ).اين تعبير در حقيقت , اشاره به نوعى تخيير در ادا ذكر خدا, ميان دو روز وسه روز مى باشد.و در پـايـان آيـه , يـك دسـتور كلى به تقوا داده مى فرمايد: «تقواى الهى پيشه كنيد و بدانيد شما به سوى او محشور خواهيد شد» (واتقوا اللّه واعلموا انـكم اليه تحشرون ).اين جمله مى تواند اشاره به اين باشد كه مراسم روحانى حج , گناهان گذشته شما را پاك كرده , و هـمـچـون فرزندى كه از مادر متولد شده است پاك از اين مراسم باز مى گرديد, اما مراقب باشيد بعدا خود را آلوده نكنيد.

وبعضى از مردم چنين هستند كه گفتار او در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مى شود (ولى در باطن چنين نيست ) و خداوند بر آنچه در قلب او است گواه مى باشد, و اوسرسخت ترين دشمنان است ومن الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنياويشهداللّه على ما فى قلبه وهو الدالخصام شـان نـزول : در مـورد نزول اين آيه و دو آيه بعد گفته اند: اين آيات در باره «اخنس بن شريق » نازل شده كه مردى زيبا و خوش زبان بود و تظاهر به دوستى پيامبر(ص ) مى كرد و خود را مـسـلـمان جلوه مى داد, و سوگند مى خورد كه آن حضرت را دوست دارد و به خدا ايمان آورده , پـيـامـبر هم كه مامور به ظاهر بود با اوگرم مى گرفت , ولى او در باطن مرد منافقى بود, در يك ماجرا زراعت بعضى ازمسلمانان را آتش زد و چهارپايان آنان را كشت . اين سه آيه نازل شد و به اين ترتيب پرده از روى كار او برداشته شد.تـفـسـيـر: در ايـن آيه , اشاره سربسته اى به بعضى از منافقان كرده , مى فرمايد: «وبعضى از مردم چنين هستند كه گفتار او در زندگى دنيا مايه اعجاب تو مى شود (ولى در باطن چنين نيست ) و خداوند بر آنچه در قلب او است گواه مى باشد, و اوسرسخت ترين دشمنان است » (ومن الناس من يعجبك قوله فى الحيوة الدنياويشهداللّه على ما فى قلبه وهو الدالخصام ).

نشانه دشمنى باطنى او اين است كه وقتى روى بر مى گرداند و از نـزد تـو خارج مى شود, كوشش مى كند كه در زمين , فساد به راه بيندازد, و زراعت و چهارپايان را نـابـود كـند با اين كه مى داند خدا فساد را دوست ندارد واذا تولى سعى فى الا رض ليفسد فيها ويهلك الحرث والنسل واللّه لا يحب الفساد سپس مى افزايد: «نشانه دشمنى باطنى او اين است كه وقتى روى بر مى گرداند و از نـزد تـو خارج مى شود, كوشش مى كند كه در زمين , فساد به راه بيندازد, و زراعت و چهارپايان را نـابـود كـند با اين كه مى داند خدا فساد را دوست ندارد» (واذا تولى سعى فى الا رض ليفسد فيها ويهلك الحرث والنسل واللّه لا يحب الفساد).آرى ! اگر اينها در اظهار دوستى و محبت به پيامبراسلام و پيروان او صادق بودند هرگز دست به فـسـاد و تـخـريـب نـمـى زدنـد, ظـاهـر آنان دوستى خالصانه است ,اما در باطن , بى رحم ترين , و سرسخت ترين دشمنانند.

و به او گفته شود از خـدا بـتـرس (آتـش لـجـاجـت در درونـش شعله ور مى گردد) ولجاج و تعصب , او را به گناه مى كشاند آتش دوزخ براى آنها كافى است و چه بد جايگاهى است واذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالا ثم فحسبه جهنم ولبئس المهاد در اين آيه مى افزايد: هنگامى كه او را از اين عمل زشت نهى كنند «و به او گفته شود از خـدا بـتـرس (آتـش لـجـاجـت در درونـش شعله ور مى گردد) ولجاج و تعصب , او را به گناه مى كشاند» (واذا قيل له اتق اللّه اخذته العزة بالا ثم ).او نـه بـه اندرز ناصحان , گوش فرا مى دهد, و نه به هشدارهاى الهى بلكه پيوسته با غرور و نخوت مـخصوص به خود, بر خلاف كاريهايش مى افزايد چنين كسى را جز آتش دوزخ رام نمى كند, و لذا در پايان آيه مى فرمايد: «آتش دوزخ براى آنها كافى است و چه بد جايگاهى است » (فحسبه جهنم ولبئس المهاد).

از ميان مردم كسانى هستندكه جان خود را در برابر خشنودى خدا مـى فـروشـنـد, و خـداوند نسبت به بندگانش مهربان است ومن الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضات اللّه واللّه رؤف بالعباد شان نزول : مفسر معروف اهل تسنن «ثعلبى » مى گويد: هنگامى كه پيغمبراسلام (ص ) تـصميم گرفت مهاجرت كند, و مشركان اطراف خانه او را براى حمله به او, محاصره كرده بودند دسـتـور داد عـلى (ع ) در بستر او بخوابد و پارچه سبزرنگى كه مخصوص به خود پيغمبر بود روى خود بكشد.در ايـن هـنـگام خداوند به «جبرئيل » و «ميكائيل » وحى فرستاد كه من بين شمابرادرى ايجاد كـردم و عـمـر يـكى از شما را طولانى تر قرار دادم كداميك از شما حاضراست ايثار به نفس كند؟ هيچ كدام حاضر نشدند به آنها وحى شد اكنون على (ع ) دربستر پيغمبر خوابيده و آماده شده جان خـويش را فداى او سازد به زمين برويد وحافظ و نگهبان او باشيد هنگامى كه جبرئيل بالاى سر و ميكائيل پايين پاى على (ع )نشسته بودند جبرئيل مى گفت : «به به آفرين به تو اى على خداوند به واسطه تو برفرشتگان مباهات مى كند»!.در اين هنگام آيه نازل گرديد و به همين دليل آن شب تاريخى به نام «ليلة المبيت » ناميده شده است . تـفـسـيـر: گـرچـه ايـن آيه در مورد هجرت پيغمبر و فداكارى على (ع ) نازل شده ,ولى مفهوم و مـحتواى كلى و عمومى دارد و در واقع نقطه مقابل چيزى است كه درآيات قبل در مورد منافقان وارد شـده بـود, مـى فرمايد: «از ميان مردم كسانى هستندكه جان خود را در برابر خشنودى خدا مـى فـروشـنـد, و خـداوند نسبت به بندگانش مهربان است » (ومن الناس من يشرى نفسه ابتغا مرضات اللّه واللّه رؤف بالعباد).جـمله (واللّه رؤف بالعباد) ممكن است اشاره به اين باشد كه خداوند در عين اين كه بخشنده جان بـه انـسـان اسـت هـمان را خريدارى مى كند و بالاترين بها را كه همان خشنودى اوست به انسان مى پردازد!.قابل توجه اين كه فروشنده «انسان » و خريدار «خدا» و متاع «جان » و بهاى معامله خشنودى ذات پاك اوست , در حالى كه در موارد ديگر بهاى اين گونه معاملات را بهشت جاويدان و نجات از دوزخ ذكر كرده است . بـه هـر حـال آيـه فـوق بـا تـوجه به شان نزول يكى از بزرگترين فضائل على (ع )است كه در اكثر منابع اسلامى ذكر شده است .

اى كسانى كه ايمان آورده ايد, همگى در صلح و آشتى در آييد از گامهاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شمااست يا ايها الذين آمنوا ادخلوافى السلم كافة ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين

صلح جهانى تنها در سايه ايمان !.

بـعـد از اشـاره به دو گروه (گروه مؤمنان بسيار خالص و منافقان مفسد) درآيات گذشته , همه مؤمنان را در اين آيه مخاطب ساخته مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد, همگى در صلح و آشتى در آييد» (يا ايها الذين آمنوا ادخلوافى السلم كافة ).از مفهوم اين آيه چنين استفاده مى شود كه صلح و آرامش تنها در پرتو ايمان امكان پذير است اصولا در مقابل عوامل پراكندگى (زبان و نژاد و ) يك حلقه محكم اتصال در ميان قلوب بشر لازم است , اين حلقه اتصال تنها ايمان به خدااست كه مافوق اين اختلافات است . سـپـس مـى افزايد: «از گامهاى شيطان پيروى نكنيد كه او دشمن آشكار شمااست » (ولا تتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ).در ايـنجا نيز اين حقيقت تكرار شده كه انحراف از صلح و عدالت و تسليم شدن در برابر انگيزه هاى دشـمـنى و عداوت و جنگ و خونريزى از مراحل ساده وكوچك شروع مى شود, و به مراحل حاد و خطرناك منتهى مى گردد.جـمله انه لكم عدو مبين متضمن استدلال زنده و روشنى است , مى گويددشمنى شيطان با شما چـيـزى مـخـفـى و پوشيده نيست , او از آغاز آفرينش آدم براى دشمنى با او كمر بست , با اين حال چگونه تسليم وسوسه هاى او مى شويد!.

رنامه هاى روشن كه به سراغ شما آمده لغزش كنيد و تسليم وسوسه هاى شيطان شويد و گامى بر خلاف صلح و سلام برداريد بدانيد (از پنجه عدالت خداوند فرار نتوانيد كرد) چرا كه خداوند توانا و شكست ناپذير و حكيم است فان زللتم من بعد ما جتكم البينات فاعلموا ان اللّه عزيز حكيم در ايـن آيـه بـه هـمـه مـؤمنان هشدار مى دهد كه «اگر بعد از (اين همه ) نشانه ها و برنامه هاى روشن كه به سراغ شما آمده لغزش كنيد و تسليم وسوسه هاى شيطان شويد و گامى بر خلاف صلح و سلام برداريد بدانيد (از پنجه عدالت خداوند فرار نتوانيد كرد) چرا كه خداوند توانا و شكست ناپذير و حكيم است » (فان زللتم من بعد ما جتكم البينات فاعلموا ان اللّه عزيز حكيم ).برنامه روشن , راه روشن و مقصد هم معلوم است با اين حال جايى براى لغزش و قبول وسوسه هاى شـيـطانى نيست ! اگر منحرف شويد قطعا مقصر خودشماييد و بدانيد خداوند قادر حكيم شما را مجازات عادلانه خواهد كرد.

آيا آنها انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان در سايه هاى ابرها به سوى آنها بيايند و همه كارها به سوى خدا باز مى گردد هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام والملائكة والى اللّه ترجع الا مور اين آيه گرچه از آيات پيچيده قرآن بنظر مى رسد لكن دقت روى تعبيرات آن ابهام را بـرطـرف مى سازد, در اينجا روى سخن به پيامبر(ص ) است ,مى فرمايد: «آيا آنها انتظار دارند كه خداوند و فرشتگان در سايه هاى ابرها به سوى آنها بيايند» و دلايل ديگرى در اختيارشان بگذارند با ايـن كه چنين چيزى محال است و به فرض كه محال نباشد چه ضرورتى دارد (هل ينظرون الا ان ياتيهم اللّه فى ظلل من الغمام والملائكة ) » در حالى كه كار پايان گرفته است » (وقضى الا مر).در ايـن كـه مـنظور از پايان گرفتن كار چيست ؟ آنچه به نظر مى رسد اين است كه اشاره به نزول عذاب الهى به كافران لجوج باشد زيرا ظاهر آيه مربوط به اين جهان است . و در پايان آيه مى فرمايد: «و همه كارها به سوى خدا باز مى گردد» (والى اللّه ترجع الا مور).امـور مـربـوط بـه ارسـال پـيامبران ونزول كتابهاى آسمانى وتبيين حقايق بازگشت به او مى كند همان گونه كه امر حساب و مجازات و كيفر و پاداش به او باز مى گرددرؤيت خداوند.بى شك مشاهده حسى تنها در مورد اجسامى صورت مى گيرد كه داراى رنگ و مكان و محل است بـنـابراين , در مورد ذات خداوند كه مافوق زمان و مكان است معنى ندارد ذات پاك او نه در دنيا با اين چشم ديده مى شود و نه در آخرت دلايل عقلى اين مساله به قدرى روشن است كه ما را بى نياز از شرح و بسط مى كند.الـبـته مشاهده خداوند با چشم دل هم در اين جهان ممكن است و هم درجهان ديگر و مسلما در قيامت كه ذات پاك او ظهور و بروز قوى ترى دارد اين مشاهده قوى تر خواهد بود