• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه دوم> قرآن ( 2 ) > گزیده تفسیر نمونه جلد 1

گر آنها كه توبه كنند و به سـوى خـدا بـاز گردند و در مقام جبران و اصلاح اعمال خود برآيند, و حقايقى را كه پنهان كرده بـودنـد بـراى مـردم آشكارسازند من اين گونه افراد را مى بخشم و رحمت خود را كه از آنها قطع كـرده بـودم تـجـديـد مـى كنم , چرا كه من بازگشت كننده و مهربانم الا الذين تابوا واصلحوا وبينوافاولئك اتوب عليهم وانـا التواب الرحيم و از آنجا كه قرآن به عنوان يك كتاب هدايت هيچ گاه روزنه اميدو راه بازگشت را به روى مـردم نمى بندد و آنها را هر قدر آلوده به گناه باشند ازرحمت خدا مايوس نمى كند, در اين آيه راه نجات و جبران در برابر اين گناه بزرگ راچنين بيان مى كند: «مگر آنها كه توبه كنند و به سـوى خـدا بـاز گردند و در مقام جبران و اصلاح اعمال خود برآيند, و حقايقى را كه پنهان كرده بـودنـد بـراى مـردم آشكارسازند من اين گونه افراد را مى بخشم و رحمت خود را كه از آنها قطع كـرده بـودم تـجـديـد مـى كنم , چرا كه من بازگشت كننده و مهربانم » (الا الذين تابوا واصلحوا وبينوافاولئك اتوب عليهم وانـا التواب الرحيم ).جـالـب اين كه نمى گويد شما توبه كنيد تا توبه شما را پذيرا شوم , مى گويد:«شما بازگرديد من نـيـز باز مى گردم » و اين دلالت بر نهايت محبت و كمال مهربانى پروردگار نسبت به توبه كاران مى كند.

كتمان حق در احاديث اسلامى

در احـاديث اسلامى نيز شديدترين حملات متوجه دانشمندان كتمان كننده حقايق شده , از جمله پـيامبراسلام (ص ) مى فرمايد: «هرگاه از دانشمندى چيزى را كه مى داند سؤال كنند و او كتمان نمايد روز قيامت افسارى از آتش بر دهان او مى زنند»!.در حديث ديگرى مى خوانيم كه از اميرمؤمنان على (ع ) پرسيدند: «بدترين خلق خدا بعد از ابليس و فرعون كيست ؟».امام در پاسخ فرمود: «آنها دانشمندان فاسدند كه باطل را اظهار و حق راكتمان مى كنند و همانها هـسـتند كه خداوند بزرگ در باره آنها فرموده : لعن خدا و لعن همه لعنت كنندگان بر آنها خواهد بود»!.

كـسـانـى كـه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند,لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود ان الذين كفروا وماتوا وهم كفار اولئك عليهم لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين

آنها كه كافر مى ميرند!.

در آيات گذشته , نتيجه كتمان حق را ديديم , اين آيه و آيه بعد در تكميل آن اشاره به افراد كافرى مى كند كه به اجابت و كتمان و كفر و تكذيب حق تا هنگام مرگ ادامه مى دهند, نخست مى گويد: «كـسـانـى كـه كافر شدند و در حال كفر از دنيا رفتند,لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنها خواهد بود» (ان الذين كفروا وماتوا وهم كفار اولئك عليهم لعنة اللّه والملائكة والناس اجمعين ).ايـن گـروه نيز همانند كتمان كنندگان حق گرفتار لعن خدا و فرشتگان و مردم مى شوند با اين تفاوت كه چون تا آخر عمر بر كفر, اصرار ورزيده اند طبعا راه بازگشتى بر ايشان باقى نمى ماند.

آنها جاودانه در اين لعنت الهى و لعنت فرشتگان و مردم خواهند بود, بى آن كه عذاب خدا از آنها تخفيف يابد و يا مهلت وتاخيرى به آنها داده شود خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب ولاهم ينظرون سپس اضافه مى كند: «آنها جاودانه در اين لعنت الهى و لعنت فرشتگان و مردم خواهند بود, بى آن كه عذاب خدا از آنها تخفيف يابد و يا مهلت وتاخيرى به آنها داده شود» (خالدين فيها لا يخفف عنهم العذاب ولاهم ينظرون ).

معبود شما خداوند يگانه است هيچ معبودى جز او نيست , و هيچ كس غير او شايسته پرستش نمى باشد او خداوند بخشنده مهربان است والهكم اله واحد لااله الا هو الرحمن الرحيم و از آنـجـا كـه اصـل تـوحيد به همه اين بدبختيها پايان مى دهد دراين آيه مى گويد: «معبود شما خداوند يگانه است » (والهكم اله واحد).بـاز بـراى تـاكـيـد بـيشتر اضافه مى كند: «هيچ معبودى جز او نيست , و هيچ كس غير او شايسته پرستش نمى باشد» (لااله الا هو).و در آخـريـن جـمـلـه بـه عـنوان دليل مى فرمايد: «او خداوند بخشنده مهربان است » (الرحمن الرحيم ).آرى ! كـسـى كـه از يـكـسو رحمت عامش همگان را فراگرفته و از ديگر سو براى مؤمنان رحمت ويژه اى قرار داده , شايسته عبوديت است نه آنها كه سر تا پا نيازند ومحتاج .

در آفرينش آسمان و زمين و نيز در آمد و شد شب و روز و كشتيهايى كه در درياها به سود مردم به حركت درمى آيند و آبـى كـه خداوند از آسمان فرو فرستاده و به وسيله آن , زمينهاى مرده رازنده كرده و انواع جـنـبـندگان را در آن گسترده است (و حركت دادن و وزش منظم بادها و ابرهايى كه در ميان زمين و آسمان معلقند نشانه ها و علامات ذات پاك او هستند اما براى مردمى كه عقل و هوش دارند و مى انديشند ان فى خلق السموات والا رض واختلاف الليل والنهار والفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس وم انـزل اللّه من السم من ما فاحيا به الا رض بعد موتها وبث فيها من كل دابة وتصريف الرياح والسحاب المسخر بين السم والا رض لايات لقوم يعقلون

جلوه هاى ذات پاك او در پهنه هستى !.

از آنـجا كه در آيه قبل سخن از توحيد پروردگار به ميان آمد اين آيه شريفه درواقع دليلى است بر همين مساله اثبات وجود خدا و توحيد و يگانگى ذات پاك او.مقدمتا بايد به اين نكته توجه داشت كه همه جا «نظم و انسجام » دليل بروجود علم و دانش است , و همه جا «هماهنگى » دليل بر وحدت و يگانگى است . روى ايـن اصل , ما به هنگام برخورد به مظاهر نظم در جهان هستى از يكسو,و هماهنگى و وحدت عـمـل اين دستگاههاى منظم از سوى ديگر, متوجه مبد علم و قدرت يگانه و يكتايى مى شويم كه اين همه آوازه ها از اوست . در ايـن آيه به شش بخش از آثار نظم در جهان هستى كه هر كدام آيت ونشانه اى از آن مبد بزرگ است اشاره شده 1ـ «در آفرينش آسمان و زمين » (ان فى خلق السموات والا رض ).امـروز دانـشـمـنـدان به ما مى گويند: هزاران هزار كهكشان در عالم بالا وجوددارد كه منظومه شمسى ما جزئى از يكى از اين كهكشانها است , تنها در كهكشان ماصدها ميليون خورشيد و ستاره درخـشان وجود دارد كه روى محاسبات دانشمندان در ميان آنها ميليونها سياره مسكونى است با ميلياردها موجودزنده !, وه چه عظمت و چه قدرتى ؟!.2ـ «و نيز در آمد و شد شب و روز » (واختلاف الليل والنهار ).آرى ! اين دگرگونى شب و روز, و اين آمد و رفت روشنايى و تاريكى با آن نظم خاص و تدريجيش كه دائما از يكى كاسته و بر ديگرى افزوده مى شود, و به كمك آن فصول چهارگانه بوجود مى آيد, و درخـتـان و گـيـاهـان و مـوجـودات زنده مراحل تكاملى خود را در پرتو اين تغييرات تدريجى , گام به گام طى مى كنند, اينهانشانه ديگرى از ذات و صفات متعالى او هستند.3ـ «و كشتيهايى كه در درياها به سود مردم به حركت درمى آيند » (والفلك التى تجرى فى البحر بما ينفع الناس ).آرى ! انـسـان بـه وسـيـلـه كـشتيهاى بزرگ و كوچك , صحنه اقيانوسها و درياها رامى نوردد, وبه اين وسيله به نقاط مختلف زمين , براى انجام مقاصد خود سفرمى كند.4ـ «و آبـى كـه خداوند از آسمان فرو فرستاده و به وسيله آن , زمينهاى مرده رازنده كرده و انواع جـنـبـندگان را در آن گسترده است » (وم انـزل اللّه من السم من ما فاحيا به الا رض بعد موتها وبث فيها من كل دابة ).آرى ! دانه هاى حياتبخش باران و قطرات پرطراوت و با بركت كه با نظام خاصى ريزش مى كند و آن همه موجودات و جنبدگانى كه از اين مايع بى جان , جان مى گيرند همه پيام آور قدرت و عظمت او هستند. 5ـ «و حركت دادن و وزش منظم بادها » (وتصريف الرياح ).كـه نـه تـنـهـا بـر دريـاهـا مى وزند و كشتيها را حركت مى دهند, بلكه گاهى گرده هاى نر را بر قـسمتهاى ماده گياهان مى افشانند و به تلقيح و بارورى آنها كمك مى كنند, بذرهاى گوناگون را مـى گـسـتـرانـنـد, و ميوه ها به ما هديه مى كنند و زمانى باجابه جا كردن هواى مسموم و فاقد اكسيژن شهرها به بيابانها و جنگلها, وسائل تصفيه و تهويه را براى بشر فراهم مى سازند.آرى ! وزش بادها با اين همه فوايد و بركات , نشانه ديگرى از حكمت و لطف بى پايان او است . 6ـ «و ابرهايى كه در ميان زمين و آسمان معلقند » (والسحاب المسخر بين السم والا رض ).ايـن ابـرهـاى متراكم كه بالاى سر ما در گردشند و ميلياردها تن آب را بر خلاف قانون جاذبه در ميان زمين و آسمان , معلق نگاه داشته , خود نشانه اى از عظمت اويند.آرى ! هـمـه اينها «نشانه ها و علامات ذات پاك او هستند اما براى مردمى كه عقل و هوش دارند و مى انديشند» (لايات لقوم يعقلون ).نه براى بى خبران سبك مغز و چشم داران بى بصيرت و گوش داران كر!.

بعضى از مردم معبودهايى غير خدا براى خود انتخاب مى كنند آنچنان به آنها عشق مى ورزند كه گويى به خدا عشق مى ورزند امـا كسانى كه ايمان به خدا آورده اند عشق و علاقه بيشترى به او دارند اين ظالمان هنگامى كه عذاب الهى را مشاهده مى كنند و مى دانند كه تمام قدرتها به دست خدا است و او داراى مجازات شديداست ومن الناس من يتخذ من دون اللّه انـدادا يحبونهم كحب اللّه والذين آمنوآ اشد حبا للّه ولو يرى الذين ظلموآ اذ يرون العذاب ان القوة للّه جميعا وان اللّه شديدالعذاب

بيزارى پيشوايان كفر از پيروان خود!.

در ايـن آيـه روى سخن متوجه كسانى است كه از دلايل وجود خدا چشم پوشيده و در راه شرك و بـت پـرستى و تعدد خدايان گام نهاده اند, سخن از كسانى است كه در مقابل اين معبودان پوشالى سر تعظيم فرود آورده و به آنها عشق مى ورزند, عشقى كه تنها شايسته خداوند است كه منبع همه كمالات و بخشنده همه نعمتها است . نخست مى گويد: «بعضى از مردم معبودهايى غير خدا براى خود انتخاب مى كنند» (ومن الناس من يتخذ من دون اللّه انـدادا).نه فقط بتها را معبود خود انتخاب كرده اند بلكه «آنچنان به آنها عشق مى ورزند كه گويى به خدا عشق مى ورزند» (يحبونهم كحب اللّه ). «امـا كسانى كه ايمان به خدا آورده اند عشق و علاقه بيشترى به او دارند»(والذين آمنوآ اشد حبا للّه ).عشق مؤمنان از عقل و علم معرفت سرچشمه مى گيرد اما عشق كافران ازجهل و خرافه و خيال ! به همين دليل ثبات و دوامى ندارد.لـذا در ادامـه آيه مى فرمايد: «اين ظالمان هنگامى كه عذاب الهى را مشاهده مى كنند و مى دانند كه تمام قدرتها به دست خدا است و او داراى مجازات شديداست » (ولو يرى الذين ظلموآ اذ يرون العذاب ان القوة للّه جميعا وان اللّه شديدالعذاب ).

در ايـن هـنـگـام رهـبـران گـمراه آنهادست رد به سينه آنان مى كوبند و از پيروان خود تبرى مـى جـويـنـد و در هـمـيـن حـال عـذاب الهى را با چشم خود مى بينند و دستشان از همه جاكوتاه مى شود اذ تـبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا دراين هنگام پرده هاى جهل وغرور وغفلت ازمقابل چشمانشان كنار مى رود و به اشتباه خـود پى مى برند و اعتراف مى كنند كه انسانهاى منحرفى بوده اند, ولى از آنجا كه هيچ تكيه گاه و پـناهگاهى ندارند از شدت بيچارگى بى اختياردست به دامن معبودان و رهبران خود مى زنند اما «در ايـن هـنـگـام رهـبـران گـمراه آنهادست رد به سينه آنان مى كوبند و از پيروان خود تبرى مـى جـويـنـد» (اذ تـبرا الذين اتبعوا من الذين اتبعوا) منظور از معبودها در اينجا انسانهاى جبار و خودكامه وشياطينى هستند كه اين مشركان , خود را دربست در اختيارشان گذاردند.«و در هـمـيـن حـال عـذاب الهى را با چشم خود مى بينند و دستشان از همه جاكوتاه مى شود» (وراوا العذاب وتقطعت بهم الا سباب ).

اى كاش ما بار ديگر به دنيا بازمى گشتيم تا از آنها تبرى جوييم , هـمـان گونه كه آنها امروز از ما تبرى جستند اين چنين خداوند اعمالشان را به صورت مايه حسرت به آنها نشان مى دهد و آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد وقال الذين اتبعوا لو ان لنا كرة فنتبرا منهم كما تبرؤا منا كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم وماهم بخارجين من النار اما اين پيروان گمراه كه بى وفايى معبودان خود را چنين آشكارامى بينند براى تسلى دل خـويـشـتـن مـى گـويند: «اى كاش ما بار ديگر به دنيا بازمى گشتيم تا از آنها تبرى جوييم , هـمـان گونه كه آنها امروز از ما تبرى جستند»! (وقال الذين اتبعوا لو ان لنا كرة فنتبرا منهم كما تبرؤا منا).اما چه سود كه كار از كار گذشته و بازگشتى به سوى دنيا نيست . و در پايان آيه مى فرمايد: آرى ! «اين چنين خداوند اعمالشان را به صورت مايه حسرت به آنها نشان مى دهد» (كذلك يريهم اللّه اعمالهم حسرات عليهم ).اما حسرتى بيهوده , چرا كه نه موقع عمل است و نه جاى جبران !.«و آنها هرگز از آتش دوزخ خارج نخواهند شد» (وماهم بخارجين من النار).

اى مـردم از آنچه در زمين است حلال وپاكيزه بخوريد و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد, كه او دشمن آشكار شما است ي ايـها الناس كلوا مما فى الا رض حلالا طيبا ولاتتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين شـان نـزول : از ابـن عـبـاس نـقـل شـده كه : بعضى از طوايف عرب همانند «ثقيف » و «خـزاعـه » و غـيـر آنها قسمتى از انواع زراعت و حيوانات را بدون دليل بر خود حرام كرده بودند (حتى تحريم آن را به خدا نسبت مى دادند) آيه نازل شد و آنها را از اين عمل ناروا بازداشت . تفسير

گامهاى شيطان !.

درآيـات گـذشـتـه نـكوهش شديدى از شرك وبت پرستى شده بود, يكى از انواع شرك اين است كه انسان غير خدا را قانونگذار بداند, آيه شريفه اين عمل را يك كارشيطانى معرفى كرده , مى فرمايد: «اى مـردم از آنچه در زمين است حلال وپاكيزه بخوريد» (ي ايـها الناس كلوا مما فى الا رض حلالا طيبا).«و از گامهاى شيطان پيروى نكنيد, كه او دشمن آشكار شما است » (ولاتتبعوا خطوات الشيطان انه لكم عدو مبين ).

او شما را فقط به انواع بديها و زشتيها دستور مى دهد و نيز شما را وادار مى كند كه به خدا افترا ببنديد, و چيزهايى را كه نمى دانيدبه او نسبت دهيد انما يامركم بالسؤ والفحش وان تقولوا على اللّه مالا تعلمون ايـن آيـه دلـيل روشنى بر دشمنى سرسختانه شيطان كه جزبدبختى و شقاوت انسان هدفى ندارد بيان كرده , مى گويد: «او شما را فقط به انواع بديها و زشتيها دستور مى دهد» (انما يامركم بالسؤ والفحش).«فـحـشا» به معنى هركارى است كه از حد اعتدال خارج گردد وصورت «فاحش »به خود بگيرد, بنابراين شامل تمامى منكرات و قبايح واضح و آشكار مى گردد.«و نيز شما را وادار مى كند كه به خدا افترا ببنديد, و چيزهايى را كه نمى دانيدبه او نسبت دهيد» (وان تقولوا على اللّه مالا تعلمون ).

انحرافات تدريجى

جمله «خطوات الشيطان » (گامهاى شيطان ) گويا اشاره به يك مساله دقيق تربيتى دارد, و آن اين كه انحرافها و تبهكاريها غالبا بطور تدريج در انسان نفوذمى كند, وسوسه هاى شيطان معمولا, انـسـان را قـدم به قدم و تدريجا در پشت سرخود به سوى پرتگاه مى كشاند, اين موضوع منحصر به شيطان اصلى نيست , بلكه تمام دستگاههاى شيطانى و آلوده براى پياده كردن نقشه هاى شوم خود از هـمـيـن روش «خـطوات » (گام به گام ) استفاده مى كنند, لذا قرآن مى گويد: از همان گام اول بايد به هوش بود و با شيطان همراه نشد!.

هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خدانازل كرده پيروى كنيد مى گويند ما از آنچه پدران و نياكان خود را بر آن يافتيم پيروى مى كنيم آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى فهميدند وهدايت نيافتند واذا قيل لهم اتبعوا م انـزل اللّه قالوا بل نتبـع م الـفينا عليه آبائنا اولو كان آبؤهم لايعقلون شيئا ولا يهتدون

تقليد كوركورانه از نياكان !.

در ايـن جا اشاره به منطق سست مشركان در مساله تحريم بى دليل غذاهاى حلال , و يا بت پرستى , كرده مى گويد: «هنگامى كه به آنها گفته شود از آنچه خدانازل كرده پيروى كنيد مى گويند ما از آنچه پدران و نياكان خود را بر آن يافتيم پيروى مى كنيم » (واذا قيل لهم اتبعوا م انـزل اللّه قالوا بل نتبـع م الـفينا عليه آبائنا). قـرآن بلافاصله اين منطق خرافى و تقليد كوركورانه از نياكان را با اين عبارت كوتاه و رسا محكوم مى كند: «آيا نه اين است كه پدران آنها چيزى نمى فهميدند وهدايت نيافتند»؟! (اولو كان آبؤهم لايعقلون شيئا ولا يهتدون ).يـعـنى اگر نياكان آنها دانشمندان صاحبنظر و افراد هدايت يافته اى بودند جاى اين بود كه از آنها تبعيت شود, اما پيشينيان آنها نه خود مردى آگاه بودند, نه رهبر وهدايت كننده اى آگاه داشتند, و مى دانيم تقليدى كه خلق را بر باد مى دهد همين تقليد نادان از نادان است كه «اى دو صد لعنت بر اين تقليد باد»!.

مثال تو در دعوت اين قوم بى ايمان به سوى ايمان و شكستن سد تقليدهاى كوركورانه همچون كسى است كه گـوسفندان و حيوانات را (براى نجات از خطر) صدا مى زند ولى آنها جز سر و صدا چيزى را درك نمى كنند آنها كر و لال و نابيناهستند و لذا چيزى درك نمى كنند ومثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لايسمع الا دع وندآ صم بكم عمى فهم لايعقلون در ايـن آيـه به بيان اين مطلب مى پردازد كه چرا اين گروه در برابراين دلايل روشن انعطافى نشان نمى دهند؟ و همچنان بر گمراهى و كفر اصرارمى ورزند؟ مى گويد: «مثال تو در دعوت اين قوم بى ايمان به سوى ايمان و شكستن سد تقليدهاى كوركورانه همچون كسى است كه گـوسفندان و حيوانات را (براى نجات از خطر) صدا مى زند ولى آنها جز سر و صدا چيزى را درك نمى كنند» (ومثل الذين كفروا كمثل الذى ينعق بما لايسمع الا دع وندآ).و در پايان آيه براى تاكيد و توضيح بيشتر اضافه مى كند: «آنها كر و لال و نابيناهستند و لذا چيزى درك نمى كنند»! (صم بكم عمى فهم لايعقلون ).و به همين دليل آنها تنها به سنتهاى غلط و خرافى پدران خود چسبيده اند واز هر دعوت سازنده اى رويگردانند!.

اى افراد با ايمان ازنعمتهاى پاكيزه كه به شما روزى داده ايم بخوريد و شكر خدا را بجا آوريد اگر او را مى پرستيد ي ايـها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم واشكروا للّه ان كنتم اياه تعبدون

طيبات و خبائث !.

از آنـجـا كـه قرآن در مورد انحرافات ريشه دار از روش تاكيد و تكرار در لباسهاى مختلف استفاده مـى كـند, در اين آيه و آيه بعد بار ديگر به مساله تحريم بى دليل پاره اى از غذاهاى حلال و سالم در عـصر جاهليت به وسيله مشركان باز مى گردد,منتهى روى سخن را در اينجا به مؤمنان مى كند, مى فرمايد: «اى افراد با ايمان ازنعمتهاى پاكيزه كه به شما روزى داده ايم بخوريد» (ي ايـها الذين آمنوا كلوا من طيبات ما رزقناكم ).«و شكر خدا را بجا آوريد اگر او را مى پرستيد» (واشكروا للّه ان كنتم اياه تعبدون ).اين نعمتهاى پاك و حلال كه ممنوعيتى ندارد و موافق طبع و فطرت سالم انسانى است براى شما آفريده شده است چرا از آن استفاده نكنيد؟!.

خداوند تنها گوشت مردار, خون , گوشت خوك , و گوشت هر حيوانى را كه بـه هـنـگـام ذبح نام غير خدا بر آن گفته شود تحريم كرده است ولى كسى كه مـجبور شود (براى نجات جان خويش از مرگ ) از آنهابخورد گناهى بر او نيست , به شرط اين كه ستمگر و متجاوز نباشد خداوند غفور و رحيم است انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير وم اهل به لغيراللّه فمن اضطرغير باغ ولا عاد فلا اثم عليه ان اللّه غفور رحيم در ايـن آيـه بـراى روشن ساختن غذاهاى حرام و ممنوع و قطع كردن هرگونه بهانه چـنين مى گويد: «خداوند تنها گوشت مردار, خون , گوشت خوك , و گوشت هر حيوانى را كه بـه هـنـگـام ذبح نام غير خدا بر آن گفته شود تحريم كرده است » (انما حرم عليكم الميتة والدم ولحم الخنزير وم اهل به لغيراللّه ).و از آنـجـا كه گاه ضرورتهايى پيش مى آيد كه انسان براى حفظ جان خويش مجبور به استفاده از بـعـضـى غـذاهـاى حرام مى شود قرآن در ذيل آيه آن را استثنا كرده و مى گويد: «ولى كسى كه مـجبور شود (براى نجات جان خويش از مرگ ) از آنهابخورد گناهى بر او نيست , به شرط اين كه ستمگر و متجاوز نباشد»! (فمن اضطرغير باغ ولا عاد فلا اثم عليه ).بـه ايـن تـرتـيب براى اين كه اضطرار بهانه و دستاويزى براى زياده روى درخوردن غذاهاى حرام نشود با دو كلمه «غير باغ » (يعنى طلب لذت كردن ) و «لاعاد» (يعنى متجاوز از حد ضرورت ) گـوشـزد مـى كـند كه اين اجازه تنها براى كسانى است كه خواهان لذت از خوردن اين محرمات نباشند و از مقدار لازم كه براى نجات از مرگ ضرورى است تجاوز نكنند.و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند غفور و رحيم است » (ان اللّه غفور رحيم ).همان خداوندى كه اين گوشتها را تحريم كرده با رحمت خاصش در مواردضرورت اجازه استفاده از آن را داده است «17». آيه 174ـ شان نزول : به اتفاق همه مفسران اين آيه و دو آيه بعد در مورداهل كتاب نازل شده است , و به گفته بسيارى مخصوصا به علماى يهود نظر دارد كه پيش از ظهور پيامبراسلام (ص ) صفات و نـشـانـه هـاى او را مطابق آنچه در كتب خوديافته بودند براى مردم بازگو مى كردند, ولى پس از ظهور پيامبر(ص ) و مشاهده گرايش مردم به او ترسيدند كه اگر همان روش سابق را ادامه دهند مـنـافـع آنـهـا بـه خطربيفتد و هدايا و ميهمانيهايى كه براى آنها ترتيب مى دادند از دست برود!, لـذااوصـاف پيامبر(ص ) را كه در تورات نازل شده بود كتمان كردند, اين سه آيه نازل شدو سخت آنها را نكوهش كرد.تفسير

باز هم نكوهش از كتمان حق ـ.

ايـن آيـه تـاكـيـدى اسـت بـر آنچه در آيه 159 همين سوره در زمينه كتمان حق گذشت نخست مـى گـويـد: «كـسـانـى كـه كـتمان مى كنند كتابى را كه خدا نازل كرده و آن را به بهاى كمى مى فروشند آنها در حقيقت جز آتش چيزى نمى خورند»! (ان الذين يكتمون م انـزل اللّه من الكتاب ويشترون به ثمنا قليلا اولئك ما ياكلون فى بطونهم الا النار).آرى ! هدايا و اموالى را كه از اين راه تحصيل مى كنند آتشهاى سوزانى است كه در درون وجود آنان وارد مى شود.سـپـس بـه يـك مـجـازات مـهـم معنوى آنها كه از مجازات مادى بسيار دردناكتراست پرداخته , مـى گـويـد: «خـداونـد روز قـيـامت با آنها سخن نمى گويد, و آنان راپاكيزه نمى كند, و عذاب دردناكى در انتظارشان است »! (ولا يكلمهم اللّه يوم القيمة ولا يزكيهم ولهم عذاب اليم ).يـكـى از بـزرگـترين مواهب الهى در جهان ديگر اين است كه خدا با مردم باايمان از طريق لطف سـخـن مـى گويد يعنى با قدرت بى پايانش امواج صوتى را درفضا مى آفريند به گونه اى كه قابل درك و شنيدن باشد و يا از طريق الهام و با زبان دل با بندگان خاصش سخن مى گويد.

اينها كسانى هستند كه گمراهى را باهدايت و عذاب را با آمرزش مبادله كرده اند چقدر در برابر آتش خشم و غضب خدا جسور و خونسردند اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى والعذاب بالمـغفرة فما اصبرهم على النار اين آيه وضع اين گروه را مشخص تر مى سازد و نتيجه كارشان رادر اين معامله زيانبار چـنين بازگو مى كند: «اينها كسانى هستند كه گمراهى را باهدايت و عذاب را با آمرزش مبادله كرده اند» (اولئك الذين اشتروا الضلالة بالهدى والعذاب بالمـغفرة ).و به اين ترتيب از دو سو گرفتار زيان خسران شده اند.لـذا در پـايـان آيـه اضافه مى كند, راستى عجيب است كه «چقدر در برابر آتش خشم و غضب خدا جسور و خونسردند»؟! (فما اصبرهم على النار).

اين تهديدها و و عده هاى عذاب كه براى كتمان كنندگان حق بـيـان شده است به خاطر اين است كه خداوند كتاب آسمانى قرآن را به حق و توام با دلايل روشن نـازل كـرده تـا جاى هيچ گونه شبهه و ابهامى براى كسى باقى نماند چـنـيـن كـسـانـى كه اختلاف در كتاب آسمانى مى كنند بسيار از حقيقت دورند ذلك بان اللّه نزل الكتاب بالحق وان الذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاق بعيد در اين آيه مى گويد: «اين تهديدها و و عده هاى عذاب كه براى كتمان كنندگان حق بـيـان شده است به خاطر اين است كه خداوند كتاب آسمانى قرآن را به حق و توام با دلايل روشن نـازل كـرده تـا جاى هيچ گونه شبهه و ابهامى براى كسى باقى نماند» (ذلك بان اللّه نزل الكتاب بالحق ).با اين حال گروهى بخاطر حفظ منافع كثيف خويش دست به توجيه وتحريف مى زنند و در كتاب آسمانى اختلافها بوجود مى آورند.«چـنـيـن كـسـانـى كه اختلاف در كتاب آسمانى مى كنند بسيار از حقيقت دورند»(وان الذين اختلفوا فى الكتاب لفى شقاق بعيد).

نيكى تنها اين نيست كه به هنگام نماز صورت خود را به سوى شرق و غرب كنيد و تمام وقت خود را صرف اين مساله نماييد بلكه نيكى (نيكوكار) كسانى هستند كه به خدا و روز آخر و فرشتگان و كـتـابـهـاى آسـمانى و پيامبران ايمان آورده اند مال خود را با تمام علاقه اى كه به آن دارند به خويشاوندان و يتيمان ومستمندان و واماندگان در راه , و سائلان و بـردگـان مـى دهـنـد آنهانماز را بر پا مى دارند آنها زكات را مى پردازند كسانى هستند كه به عهد خويش به هنگامى كه پيمان مى بندند وفا مى كنند كسانى هستند كه در هـنگام محروميت و فقر, و به هنگام بيمارى و درد, و همچنين در موقع جنگ با دشمن , صبر و اسـتـقـامـت بـه خرج مى دهند, و در برابر اين حوادث زانو نمى زنند آنها كسانى هستند كه راست مى گويند و آنان پرهيزكارانند ليس البر ان تولوا وجوهكم قبل المشرق والمغرب ولكن البر من آمن باللّه واليوم الا خر والملائكة والكتاب والنبيين وآتـى المال على حبه ذوى القربى واليتامى والمساكين وابن السبيل والسئلين وفى الرقاب واقام الصلوة وآتى الزكوة والموفون بعهدهم اذاعاهدوا والصابرين فى الباس والضرآ وحين الباس اولئك الذين صدقوا واولئك هم المتـقون شان نزول : چون تغيير قبله سر و صداى زيادى در ميان مردم بخصوص يهود و نصارى به راه انـداخـت , يهود كه بزرگترين سند افتخار خود (پيروى مسلمين از قبله آنان ) را از دست داده بـودنـد زبان به اعتراض گشودند, كه قرآن در آيه142 با جمله (سيقول السفه) به آن اشاره كرده اسـت آيـه فـوق نـازل گـرديد و تاييدكرد كه اين همه گفتگو در مساله قبله صحيح نيست بلكه مـهم تر از قبله مسائل ديگرى است كه معيار ارزش انسانهاست و بايد به آنها توجه شود و آن مسائل را دراين آيه شرح داده است . تفسير