• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

جنگ يمامه و پيامدهاى آن

پس از يك سال و خورده اى كه از رحلت گذشته بود، جنگ يمامه در گرفت و در اين جنگ هفتاد نفر از قراء كشته شدند.
مقام خلافت از ترس اين كه ممكن است جنگ ديگرى براى مسلمانان پيشامد كند و بقيه قراء كشته شوند و در اثر [از بين رفتن] حمله قرآن، خود قرآن از بين برود به فكر افتاد كه سور و آيات قرآنى را در يك مصحف جمع آورى كند (12) .
حادثه «يمامه » يكى از مهم ترين حوادث و فتنه هايى بود كه در خلافت ابوبكر اتفاق افتاد.
مسيلمه كذاب كه در سال نهم هجرت با گروهى از يمامه خدمت پيامبر رسيده بود، در بازگشت از اين سفر، مرتد شد و در نامه اى ادعاى شركت در پيامبرى نمود.
پيامبر او را مسيلمه كذاب لقب داد.
در ماه ربيع الاول سال دوازدهم هجرت، كه آغاز دومين سال خلافت ابوبكر بود، وى سپاهى را به فرماندهى خالد بن وليد به جنگ با مسيلمه فرستاد.
سپاهيان خالد كه 4500 تن بودند در جنگى سخت نابرابر با چهل هزار جنگجوى طرفدار مسيلمه به نبرد پرداختند.
سرانجام مسيلمه كشته شد و پيروزى به دست آمد.
اما اين پيروزى گران تمام شد، كشته هاى مسلمانان را تا 1700 نفر گزارش كرده اند كه در ميان آنها 700 يا 450 و يا به كمترين رقم هفتاد تن از صحابه و حاملان قرآن بوده اند (13) .
پس از اين حادثه، عمر كه نگران از وقوع حوادثى مشابه بود، به خليفه اول پيشنهاد جمع آورى قرآن را نمود.
ابوبكر با پذيرش اين پيشنهاد، زيد بن ثابت را مامور اجراى جمع آورى قرآن كرد.
يكى از مشهورترين رواياتى كه شرح اين ماجرا را بازگو نموده است، روايتى از خود زيد بن ثابت است كه بخارى آن را در صحيح خود نقل كرده و در تمام كتب مربوط به علوم قرآنى نويسندگان به آن استناد نموده اند (14) .
اينك شرح داستان را از زبان زيد بن ثابت مى شنويم: پس از جنگ يمامه، ابوبكر مرا احضار نمود.
وقتى بر ابوبكر وارد شدم، عمر نزد او بود.
ابوبكر خطاب به من گفت: عمر نزد من آمده و گفته است: جنگ يمامه در مورد قاريان و حافظان قرآن، كشتارى سخت وارد نموده و بيم آن مى رود كه در اثر جنگ هاى ديگر، قراء ديگرى كشته شوند و بخش مهمى از قرآن از بين برود.
مصلحت آن است كه دستور دهى قرآن جمع آورى گردد.
به عمر گفتم: چگونه مى خواهى كارى را كه رسول خدا(ص) انجام نداده است انجام دهى؟ او پاسخ داد: به خدا سوگند اين كار نيكى است.
از آن موقع پيوسته او به من (ابوبكر) مراجعه نمود تا آن كه خداوند در اين امر، شرح صدرى به من عنايت نمود و در اين جهت با عمر هم نظر گرديدم.