• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

در نقل ديگرى از ابن عباس آمده است كه آخرين آيه اى كه نازل گشت آيه واتقوا يوما ترجعون فيه الى الله بود.
جبرئيل به پيامبر اعلام نمود كه آن را آيه 280 سوره بقره قرار دهد (14) .
البته لازم است بدانيم كه اين نوع تنظيم آيات در اسناد تاريخى بسيار كم گزارش شده استو تنظيم عمده آيات به همان ترتيب طبيعى نزول بوده است.
با يك نمونه ديگر از اين آيات آشنا مى شويم: عثمان بن ابى العاص مى گويد: در محضر پيامبر(ص) نشسته بودم كه جبرئيل بر او نازل شد.
پيامبر فرمود كه جبرئيل مرا امر نمود كه آيه ان الله يامر بالعدل والاحسان وايتاء ذى القربى...را در اين موضع از سوره نحل قرار دهم و آيه، ميان آيات استشهاد و آيات عهد سوره نحل قرار داده شد. (15)
ج) كتابت، بدون رعايت ترتيب نزول، به اجتهاد صحابه در برخى از سوره هاى قرآن كريم، ترتيب و تنظيم آيات، مطابق با ترتيب طبيعى نزول نيست و مدركى نيز در دست نيست كه تنظيم آن را به پيامبر(ص) نسبت دهد.
مجلسى(ره) در بحارالانوار يكى از اين سوره ها را سوره «ممتحنه » ذكر مى كند.
نه آيه اول اين سوره در سال هشتم هجرى در شان حاطب بن ابى بلتعه نازل شده است (16) .
به دنبال اين آيات، دو آيه وجود دارد كه نزول آن به سال ششم هجرى پس از صلح حديبيه درشان فرار زنى به نام سبيعه اسلميه يا كلثوم بنت عقبه، اتفاق افتاده است (17) .
نزول آيه دوازدهم در سال نهم هجرت بوده كه مربوط به بيعت زنان است (18) .
آخرين آيه اين سوره، كاملا با آيات اوليه از نظر محتوا هماهنگ است (19) .

توقيفى بودن يا نبودن نظم آيات

به دنبال مطالبى كه در زمينه چگونگى كتابت آيات قرآن كريم ذكر گرديد، دوپرسش اساسى وجود دارد كه پاسخ يكسانى به آن داده نشده است: 1. آيا ترتيب آيات در هر سوره به دستور پيامبر بوده است; يعنى توقيفى است يااجتهادى؟ (20)

1. دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص 262-264.
2. تاريخ القرآن، ص 42.
3. دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص 266.
4. تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 80.
5. دكتر راميار، تاريخ قرآن، ص 267. 6. مدخل التفسير، ص 240.
7. همان، ص 241.
8. اعجاز القرآن، ص 32.
9. ر.ك: بحار الانوار، ج 89، ص 40.
10. تاريخ قرآن، ص 277.
11. التمهيد، ج 1، ص 212.
12. همان جا; الميزان، ج 12، ص 127 و 128.
13. البرهان، ج 1، ص 334; الاتقان، ج 1، ص 190، نوع 18.
14. مجمع البيان، ج 2، ص 394.
15. الميزان، ج 12، ص 127; الاتقان، ج 1، ص 190.
16. حاطب بن ابى بلتعه، اسلام آورد و به مدينه هجرت نمود; در حالى كه همسرش در مكهباقى مانده بود. قريش از اين نگران بودند كه پيامبر(ص) به جنگ با آنان برخيزد. بنابراين ازهمسر حاطب خواستند تا در ضمن نامه اى كه به حاطب مى نويسد اخبارى را در اين زمينه ازاو جويا شود. نامه اى نوشتند و حاطب نيز در جواب آنان در نامه اش اطلاع داد كه پيامبرقصد جنگ دارد. نامه را به دست زنى به نام صفيه داد. وى نامه را در موى سر خويش پنهاننمود و حركت كرد. در اين هنگام جبرئيل نازل شد و پيامبر را آگاه نمود. حضرت، على(ع) وزبير بن عوام را به جست وجوى آن زن فرستاد. وقتى او را يافتند اميرالمؤمنين فرمود: نامهكجاست؟ زن انكار نمود. او را بازرسى نمودند ولى چيزى نيافتند. زبير گفت: ما با او چيزىنديديم. على(ع) فرمود: به خدا قسم، پيامبر به ما دروغ نگفته است... ,آن گاه رو به زن نمود وفرمود: به خدا قسم، يا نامه را مى دهى يا سرت را نزد رسول خدا خواهم برد! زن نامه را داد وعلى(ع) آن را خدمت پيامبر آورد. پيامبر به حاطب فرمود: اين چيست؟ او سوگند خورد كهنفاق نكرده وتنها به خاطر حسن برخورد قريش با همسرش مى خواسته پاداشى به آنها بدهد. در اين حال خداوند اين آيات را بر پيامبر نازل فرمود. (الميزان، ج 29، ص 235)
17. سبيعه اسلميه زن مسلمان مهاجرى بود كه شوهر كافر خويش را رها و به مدينه فرارنمود و نزد پيامبر آمد. شوهرش به دنبال او به حضور پيامبر رسيد و آمدن او مصادف با صلححديبيه بود و پيامبر با قريش عهد بسته بود كه هركس از قريش به مسلمانان پناهنده شود، آن را برگرداند. در چنين شرايطى بود كه اين دو آيه نازل گشت.
18. در هنگام فتح مكه وقتى پيامبر، كه بر روى صفا بود، از بيعت مردان فارغ گشت، زنان نيز آمدند تا با او بيعت نمايند. پس اين آيه نازل گشت. (مجمع البيان، ج 9، ص 413)
19. ر.ك: بحارالانوار، ج 89، ص 67-70; و التمهيد، ج 1، ص 214.
20. پاسخ به اين سؤال، در فصل چهارم همين بخش خواهد آمد.