• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

راغب اصفهانى مى گويد: ريشه وحى به معناى اشاره تند و سريع است و به همين خاطر هر كارى كه به سرعت انجامگيرد آن را وحى مى گويند.
و اين ممكن است در كلامى رمزى و كنايه اى باشد و يا آوازى باشد مجرد از الفاظ و كلمات، و يا به صورت اشاره به بعضى از اعضا و يا به نوشتن. (2)
لغوى معروف قرن چهارم، ابن فارس گويد: (واو و حاء و حرف عله ياء) ريشه اى است كه بر إلقاى علم و آگاهى به صورت آشكار يا مخفيانهبه ديگرى دلالت مى كند و هرچه به ديگرى القا شود تا بفهمد، هرگونه كه باشد، «وحى » است و همه استعمالات وحى به اين اصل و ريشه باز مى گردد.
ابن فارس به صراحت مى گويد: كل ما القيته الى غيرك حتى علمه فهو وحي كيف كان; هر نوع إلقاى آگاهى، به هر كيفيتى كه باشد، «وحى » است.
همين معنا را نيز ابن منظور ذكر كرده است.
كليت اين بيان، انواع القائات نظير اشاره، آواز،رؤيا، الهام، وسوسه و إلقاى آگاهى توسط كتابت را شامل مى گردد.
بعضى ويژگى مخفيانهبودن و سرعت را در معناى وحى ذكر نموده اند.
عرب به مرگ سريع مى گويد: «موت وحي ».
اين ويژگى كه در اصل وضع، وجود نداشته چه بسا در استعمال عرب رخ داده و با كاربرد قيد«سرعت » در بعضى از موارد، ويژگى ديگر، يعنى «مخفيانه بودن » نيز به آن اضافه گشته است;چرا كه معمولا، القا و اشاره سريع از غير مشار اليه مخفى مى ماند (3) .
در هر صورت با آن كهنمى توان استعمال واژه وحى را در القائاتى كه همراه با سرعت و نوعى پوشيدگى اند، انكارنمود، در عين حال، لزوم پايبندى به اين ويژگى را در هر استعمالى نيز نمى توان پذيرفت.
در استعمالات قرآنى نيز مواردى وجود دارد كه هيچ يك از اين دو ويژگى در آن وجود ندارد (4) .
ب) معناى اصطلاحى وحى اصطلاحى، ارتباطى معنوى است كه براى پيامبران الهى، جهت دريافت پيام آسمانى ازراه اتصال به غيب برقرار مى شود.
پيامبر، گيرنده اى است كه پيام را به واسطه همين ارتباط واتصال (وحى) از مركز فرستنده آن دريافت مى كند و جز او هيچ كس شايستگى و توان چنين دريافتى را ندارد.
در اين زمينه در فصل سوم به تفصيل سخن خواهيم گفت.

گزيده مطالب

وحى در اصل وضع لغوى آن به هر نوع إلقاى آگاهى نظير اشاره، آواز، الهام، رؤيا، وسوسه،كتابت و... ,اطلاق مى گردد.
مخفيانه بودن و سرعت نيز در بعضى از استعمالات وحى لحاظ گشته است.

1. نجم(53) آيه 3 و 4.
2. مفردات، ماده «وحى ».
3. التمهيد، ج 1، ص 3.
4. براى نمونه ر.ك: سوره مريم(19) آيه 11.