• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

فصل چهارم: تأويل

آخرين بحث در بخش محكم و متشابه بحث «تأويل » است.
«تأويل » كه مصدر باب تفعيل است از ريشه اول به معناى رجوع و بازگشت است.
اين واژه در اصطلاح يكى از محورى ترين اصطلاحات تفسيرى و قرآنى است كه از ديرباز مورد توجه قرآن شناسان و مفسران بوده و در مورد آن سخنان متعددى مطرح شده است.
لفظ تأويل هفده بار در قرآن مجيد به كار رفته كه يك مورد آن به هنگام تقسيم قرآن به محكم و متشابه، يعنى آيه هفت سوره آل عمران است.
دراين آيه خداوند بيان مى كند كه منحرفان براى فتنه جويى و در جست وجوى تأويل متشابهات، به دنبال آيات متشابهات مى روند. (1)
دو بحث مهم در اين جا وجوددارد: يكى آن كه تأويل چيست؟ ديگر آن كه: آيا علم به تأويل مختص خداونداست؟

الف) تأويل چيست؟

علامه طباطبائى مى گويد: مشهور در بين قدما اين بوده است كه تأويل را همان تفسير، و مراد از كلام مى دانسته اند; در حالى كه متاخران گفته اند: منظور از تأويل معناى مخالف با ظاهر لفظ است و اين عقيده چنان شايع گشته كه تأويل بعد از آن كه از جهت لغوى به معناى مطلق ارجاع يا مرجع بوده، حقيقت ثانوى در معناى مخالف با ظاهر لفظ گرديده است. (2)
علامه پس از نقل اقوال گوناگون و رد همه آنها چنين نتيجه مى گيرد: حق در تفسير تأويل اين است كه بگوييم: تأويل واقعيتى است كه مستند بيانات قرآن، اعم از حكم، حكمت يا موعظه قرار مى گيرد.
تأويل براى همه آيات قرآن چه محكمات و چه متشابهات وجود دارد و از قبيل مفاهيم و معانى نيست كه الفاظ دلالت بر آن داشته باشند; بلكه تأويل از امور عينى است و فراتر از آن است كه قالب هاى الفاظ آن را فراگيرد.
آن امور و حقايق عينى را فقط براى تقريب به اذهان ما به قيد الفاظ و كلمات و عبارات مقيد نموده است.
اين الفاظ همانند مثل هايى هستند كه با آوردن آنها انسان به معناى مورد نظر نزديك مى شود.
قرآن در تمام موارد استعمال لفظ تأويل، همان واقعيت عينى خارجى را در نظر گرفته است.
(3) و نيز در (4) داستان حضرت يوسف و جز آن، شاهد بر اين مدعاست. (5)
به عنوان مثال در آغاز سوره يوسف، جريان خواب وى بدين صورت نقل مى گردد: اذ قال يوسف لابيه ياابت انى رايت احدعشر كوكبا والشمس والقمر رايتهم لى ساجدين. (6)
پس از گذشت سال ها و اتفاقات فراوانى كه مى افتد، تأويل اين رؤيا در پايان سوره اين گونه گزارش مى شود: ورفع ابويه على العرش وخروا له سجدا وقال يا ابت هذا تأويل رؤياى من قبل قد جعلها ربى حقا. (7)
در اين جا آن چه يوسف در خواب ديده است به سجده پدر، مادر و برادرانش بازمى گردد.
اين تأويل و رجوع از قبيل رجوع مثال به ممثل و واقعيت خارجى است.
در مقابل نظريه علامه طباطبائى، استاد معرفت عقيده دارد كه تأويل اصطلاحى در دو معنا به كار رفته است: 1. توجيه متشابه.
خواه اين متشابه، كلام متشابهى باشد; يا عملى كه به شبهه و ريب انجامد.
اين قسم از تأويل مختص به آيات متشابه است.
2. معناى ثانوى كلام، كه از آن به بطن تعبير مى گردد; در مقابل معناى اولى كه از آن به «ظهر» تعبير مى شود.
تأويل به اين معنا اختصاصى به آيات متشابه نداشته بر همه قرآن سايه مى گستراند.
به عقيده استاد معرفت، اگر تأويل را عين خارجى بگيريم، مصداق را با تأويل خلط نموده ايم.
استعمالات تأويل در قرآن در سه بخش قرار دارند كه به يكى از دو معناى پيش گفته دلالت دارند: 1. تأويل رؤيا در هشت مورد كه منظور معناى ثانوى كلام، يعنى باطن است.
2. مآل و مرجع امر در پنج مورد.
3. توجيه متشابه در چهار مورد. (8)