• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

اين آيه از جمله آياتى است كه از آن استفاده بداء شدهاست. بداء نوعى نسخ است كه در امور تكوينى رخ مى دهد; در حالى كه نسخ، مختص امورتشريعى است. بحث در اين زمينه در مباحث علوم قرآنى، بحثى جانبى و حاشيه اى استگرچه در جاى خود يكى از امهات مسائل كلامى است. پذيرش بداء در مكتب كلامى شيعه وتاكيد بر آن در روايات فراوان، موجب واكنش هاى تند اهل سنت گرديده است كه علت اصلىآن عدم درك معناى مورد نظر از بداء بوده است. ما از ورود به اين بحث صرف نظر مى كنيم وعلاقه مندان را به كتب مربوط از جمله البيان از آية الله العظمى خوئى و انسان و سرنوشت از استاد شهيد مطهرى ارجاع مى دهيم.

فصل پنجم: شبهات منكران نسخ (مطالعه آزاد)

در اين فصل به برخى از عواملى كه سبب گرديده است برخى وجود نسخ را انكار كنند و يا بر وجود نسخ در شريعت خرده گيرند، اشاره مى كنيم.

شبهه اول:

نسخ در تشريع كه همان پيدايش نظر جديد و آگاهى از مصلحتى است كه در آغازمخفى بوده، بر خداوند محال است; زيرا علم خداوند ازلى است و تبدل و تجدد راى درباره اوپذيرفتنى نيست.پاسخ: گويا اين گروه گمان كرده اند كه نسخ در تشريع، به معناى حقيقى آن است; در حالى كه پيش تر توضيح داديم كه نسخ در اين جا صرفاً به معناى ظاهرى است.  

شبهه دوم:

وجود آيات منسوخ در قرآن كريم، چه بسا سبب اشتباه مكلفان گردد; چراكهممكن است در برخورد با آن آيات به گمان آن كه آيه اى محكم است، به آن عمل نموده يا بهمفاد آن ملتزم گردند اين امر اغرا به جهل، و از خداوند قبيح است.پاسخ: از آن جا كه مصلحت هايى وجود داشته است كه تشريع سابق با تشريع لاحق، نسخگردد و مكلفان خود مى دانند كه در قرآن ناسخ و منسوخ، عام و خاص، مطلق و مقيد و محكمو متشابه وجود دارد، شتاب در اخذ يك آيه و عمل به آن پيش از آن كه نوع و حقيقت آنشناخته شود، بر كسى روا نيست. به همين دليل است كه على(ع) در برخورد با آن قاضى از او مى پرسد: «آيا تو كه فتوا مى دهى، ناسخ قرآن را از منسوخ آن مى شناسى؟»

شبهه سوم:

التزام به وجود آيات ناسخ و منسوخ در قرآن كريم، مستلزم وجود تنافى ميان آيات قرآن كريم است و اين امر با قول خداوند منافات دارد كه مى فرمايد: افلا يتدبرون القرآن ولو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا; (1) آيا در [معانى] قرآن نمى انديشند؟ اگر از جانب غير خدا بود، قطعا در آن اختلاف بسيارى مى يافتند  پاسخ: اختلافى كه در اين آيه نفى مى گردد، اختلاف حقيقى و واقعى است; اما اختلافآن گونه كه در ناسخ و منسوخ وجود دارد، منافاتى با مفاد آيه ندارد.<br> منطقيان براى تناقضهشت وحدت را شرط دانسته اند كه از جمله آنها وحدت زمان، ملاك و شرط است; در صورتىكه هريك از اينها تغيير كند، ديگر تنافى و تناقضى وجود نخواهد داشت در ناسخ و منسوخ،تفاوت زمانى و از همه مهم تر تفاوت در ملاك حكم وجود دارد كه با تعمق در آن روشن خواهدگرديد كه تنافى ميان آنها، ظاهرى است.

شبهه چهارم:

چه فايده اى بر وجود و ثبت آياتى كه نسخ گرديده اند، مترتب است؟ آياتى كهديگر به حكم آنها عمل نمى شود، آيا هدف فقط، قراءت آنهاست كه قاريان و مسلمانان در طول زمان آن را قراءت نمايند، بدون آن كه به مفاد آن عمل نمايند؟پاسخ: اگر ثمره نزول آيات قرآن كريم تنها در حكم تشريعى آنها بود، اين اشكال صحيح بهنظر مى رسيد.<br> اما بايد دانست كه تشريع يكى از اهدافى است كه در نزول قرآن مد نظر بودهاست. بسيارى از آيات قرآن، اساسا حكم تشريعى را در بر ندارند. قرآن شناسان بر اين باورندكه آيات الاحكام از پانصد آيه تجاوز نمى كنند. آن چه هدف اساسى از نزول آيات بوده هدايتگرى آن است.اگر در مواردى حكم تشريعى آيات برداشته شده است، بعد اعجاز و تحدى آن، هم چنان بهقوت و ثبات اولى خود برقرار است. در فصل نهم به هنگام بيان آيات ناسخ و منسوخ، خواهيم ديد كه وجود آيات منسوخ،بيشترين تاثير را در بهتر فهميدن مفاد آيات ناسخ دارند. در برخى موارد حكم آيه ناسخ دقيقاناظر بر حكم آيه منسوخ است; بنابراين وجود آيه منسوخ ضرورت دارد، تا فضاى حاكم بر آيهناسخ به صورت اوليه خود براى ما معلوم گردد. مراجعه به دو آيه جزاى فاحشه و آيه نجوا اينامر را به خوبى اثبات مى نمايد.مسأله مهم ديگر آن است كه وجود چنين آياتى در قرآن، نشان مراحل تحول احكام و بيانگراستعدادها و ظرفيت هاى متفاوت امت اسلامى در تاريخ تشريع است.از ديگر دلايلى كه مى توان براى ثبت آيات منسوخ در قرآن كريم ذكر نمود، حفظ آيات بهعنوان يك ميراث فرهنگى است.در زمانى كه ملت ها در مورد حفظ ذخاير فرهنگى خود،اهتمامى شگفت نشان مى دهند، آيا در مورد آيات قرآن كريم كه وحى آسمانى بوده است وظاهر و باطن آن نورانيت دارد، چنين كارى شايسته تر نيست؟ شبهات ديگرى درباره امكان يا وقوع نسخ از سوى يهوديان، مسيحيان و ديگران وجود داردكه به دليل روشن بودن بطلان آنها از ذكر آنها خوددارى مى كنيم.