• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

دوم: دليل روايى

الف) حديث متواتر ثقلين كه از طرق عامه و خاصه نقل شده است.
(3) اين حديث با اختلاف اندكى در الفاظ و تعابير، سه نكته را به صراحت بيان مى كند: اول آن كه پيامبر فرموده است: اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي; دوم آن كه: ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا; سوم آن كه: و انهما لن يفترقا حتى يردا علي الحوض.
اين حديث شاهدى تام و گواهى قطعى بر عدم تحريف قرآن است و با صراحت اعلام مى كند كه قرآن براى هميشه و تا روز قيامت محفوظ است; زيرا اگر قرآن تحريف شده باشد، نه به قرآن مى توان تمسك نمود و نه به عترت; چون عترت جداى از قرآن به عنوان يك حجت مستقل شناخته نمى شود.
اگر عترت باشد، ولى قرآن نباشد مفهوم آن افتراق عترت از قرآن است; در حالى كه حديث ثقلين مى گويد اين دو هرگز از يكديگر جدا نمى شوند.
با اين بيان از حديث ثقلين روشن مى شود كه اعتقاد به استقلال در حجيت هر يك از قرآن و عترت - گر چه از سوى بعضى از بزرگان مطرح گرديده است - (4) اعتقادى ناصواب و نپذيرفتنى است; زيرا دقت در حديث ثقلين نشان مى دهد هر يك از كتاب و سنت از جهتى به ديگرى وابسته و نيازمند است; به طورى كه اگر يكى از اين دو تحريف شود و از بين برود ديگرى نيز از ميان مى رود.
قرآن به عنوان ثقل اكبر در تبيين و تشريح حدود و ثغور و معانى خويش نياز به حديث دارد - گرچه اصل حجيت آن ذاتى است - و احاديث و روايات به عنوان ثقل اصغر در اصل اعتبار و سنديت خويش نيازمند به قرآنند (5) و در حقيقت قرآن و عترت به عنوان يك حجت به هم آميخته اند; به طورى كه مكمل يكديگرند و تمسك به يكى بدون ديگرى معقول نيست.
اگر هر يك از قرآن و حديث به عنوان دو حجت و دليل مستقل مطرح بودند، با نبود يكى امكان تمسك به ديگرى وجود داشت; در حالى كه پيامبر فرموده است: در صورتى كه به اين دو تمسك نماييد هرگز گمراه نمى شويد.
ونيز فرموده اند: اين دو از هم جدا نمى شوند، تا آن كه در حوض بر من وارد شوند.
ب) رواياتى از ائمه به ما رسيده است كه در حوادث و فتنه هاى روزگار، ما را به قرآن ارجاع داده (6) قرآن را به عنوان پناهگاهى مطمئن معرفى مى نمايند.
حال اگر كتابى، خود از آسيب فتنه هاى روزگار در امان نمانده باشد آيا مى تواند ديگران را از گزند فتنه ها مصون نگه دارد؟ ج) دليل ديگرى كه بر عدم تحريف قرآن وجود دارد، روايات عرض بر قرآن است.
احاديثى از ائمه وجود دارد كه فرموده اند: آن چه را از ما به شما رسيده بر قرآن عرضه كنيد; اگر موافق با كتاب الله بود اخذ نماييد، والا آنها را طرد كنيد: ما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فردوه. (7)
نيز فرموده اند: هر سخنى و حديثى كه موافق با كتاب خدا نباشد باطل است: و كل حديث لا يوافق كتاب الله فهو زخرف. (8)
يا ما لم يوافق من الحديث القرآن فهو زخرف. (9)
تعابير ديگرى نيز مشابه با تعابير فوق در روايات وارد شده است; به گونه اى كه مجموعه اين روايات در حد استفاضه است.
در اين جا به يك نمونه ديگر از اين روايات اشاره مى كنيم: قال رسول الله(ص): ان على كل حق حقيقة و على كل صواب نورا، فما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه. (10)
مطابق اين نقل رسول خدا فرموده است: حقيقت هر حقى و نورانيت هر صوابى، قرآن كريم است.
پس آن چه را موافق با كتاب خداست بگيريد و آن چه را مخالف بااوست رها كنيد.
نظير همين روايت، روايت ديگرى است از على بن ابى طالب در بحار الانوار. (11)
ازمجموع اين روايات بر مى آيد كه آن چه اصالت دارد و حق است قرآن كريم است.
همانند قرآن را ديگران نمى توانند جعل كنند; در حالى كه شبيه سخنان معصومان را مى توانند جعل نمايند.
بنابراين ميزان و ترازوى سنجش حق از باطل، قرآن است.
به همين جهت همه رواياتى كه در آنها به گونه اى از تحريف قرآن، سخن به ميان آمده است، اگر قابل تأويل و توجيه نباشد، به استناد اين دسته از روايات باطل و زخرف و مجعولند و هيچ گونه ارزش و اعتبارى ندارند.