• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

مفاد روايات از ديدگاه عامه

جلال الدين سيوطى: در معناى اين حديث نزديك به چهل قول وجود دارد:
1. از مشكلاتى است كه معانى آن دانسته نشده است.
2. منظور از هفت، عدد حقيقى نيست، بلكه مراد آسان گيرى و گشايش است و عدد هفت بر كثرت دلالت مى كند.
عياض و پيروان او به اين قول گرايش پيدا كرده اند.
3. مراد هفت قراءت است.
اشكالى كه بر اين قول وارد مى شود اين است كه جز در موارد اندك در قرآن كلماتى پيدا نمى شود كه به هفت صورت قراءت شده باشند.
4. منظور كلماتى هستند كه هفت قراءت بلكه بيشتر از هفت قراءت دارند.
5. منظور انواع اختلاف قراءات در قرآن مجيد است كه از هفت صورت خارج نيستند.... (11)
عموم نويسندگان علوم قرآنى در توجيه روايات «سبعة احرف » به بحث از لهجه ها و لغاتعرب پرداخته اند.
بيشتر دانشمندان اهل سنت بهترين تفسير براى اين روايات را نزول قرآنبر هفت لهجه و لغت دانسته اند.
آنان هم چنين به تعابيرى دربعضى از اين روايات استنادنموده اند كه اين كار گشايشى براى امت پيامبر بوده وخداوند اجازه داده است كه هر قبيله اى به همان لهجه متداول خود قرآن را قراءت نمايد.
ابن قتيبه گويد: از موارد آسان گيرى خداوند اين است كه به پيامبرش دستور داد براى هر قومى قرآن را بهلغت خود آنها قراءت نمايد; مثلا كسى كه از قبيله هذيل (هذلى) است، به جاى حتى حين، (12)
عتى حين تلفظ مى كند.
كسى كه از قبيله «اسد» (اسدى) است تعلمون و تعلم و تسود وجوه رابه كسر تاء فعل مضارع تلفظ مى كند.
تميميان به جاى تخفيف همزه كه در قريش مرسوماست، همزه را اظهار مى كنند.
اگر به هر يك از قبايل و گروه ها دستور داده مى شد كه از لهجهو لغت خود كناره گيرى نمايند و برخلاف عادت هميشگى خويش - با آن كه در ميان آنانكودكان، جوانان و پيران وجود دارند - عمل نمايند، دچار سختى و محنت مى شدند.
خداوندبا رحمت و لطف خويش اراده فرمود، همان گونه كه در اصل دين بر آنان آسان گرفته است، در لغات قرآن نيز بر آنان توسعه دهد.
در روايتى از ابن عباس، پيامبر(ص) مردم را به يك لغت تعليم قراءت مى فرمود.
اين كار برآنان سخت آمد. جبرئيل نازل شد و گفت: اى محمد! هر قومى را با لغت خودشان قراءت قرآن بياموز.

1. در همين رابطه در ميان دانشمندان شيعى بزرگانى چون آية الله خوئى 1 در البيان (ص 170- 193) و نيز آية الله معرفت در التمهيد (ج 2، ص 93 - 116) به تفصيل از اين روايات سخن گفته و به نقد آن پرداخته اند.
2. ر.ك: البيان فى تفسير القرآن، ص 171-176; التمهيد، ج 2، ص 93-97; علوم القرآن عند المفسرين، ج 2، ص 127-207.
3. ر.ك: حقائق هامه حول القرآن الكريم، ص 177 و 178.
4. علوم القرآن عندالمفسرين، ج 2، ص 209، به نقل از تبيان، ج 1، ص 7.
5. همان، ص 210، به نقل از مجمع البيان، ج 1، ص 79 و 80.
6. همان، ج 2، ص 211-213، به نقل از تفسير صافى، ج 1، ص 59 - 61.
7. البيان، ص 177.
8. التمهيد، ج 2، ص 94.
9. علوم القرآن عندالمفسرين، ج 2، ص 219 و 220، به نقل از آلاءالرحمن، ج 1، ص 30 - 32.
10. الميزان، ج 3، ص 74 و 75.
11. سيوطى پس از نقل 35 قول، كه بسيارى از آنها، عجيب و غريبند، به نقل از ابن حبانمى گويد: بعضى از اين اقوال شبيه يكديگرند و محتمل است همگى صحيح باشند! در نقلى از«مرسى » صحت اين اقوال مورد ترديد و اشكال قرار مى گيرد. (ر.ك: الاتقان، ج 1، نوع 16، مسأله سوم)
12. مؤمنون(23) آيه 54.