• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

زرقانى در بيانى استوار چنين مى گويد: بعضى نسبت به قراءات سبع مبالغه نموده و گفته اند: هركس گمان كند تواتر در قراءاتسبعه لازم نيست،گفتارش كفر است; زيرا منتهى بر عدم تواتر قرآن مى شود.
اين عقيده بهمفتى اندلس، استاد ابوسعيد فرج بن لب نسبت داده شده است.
اما دليلى كه به آن استنادنموده قابل قبول نيست; زيرا قول به عدم تواتر قراءات، مستلزم قول به عدم تواتر قرآننيست.
ممكن است قرآن در غير اين قراءات متواتر باشد، يا در قراءاتى كه مورد اتفاق همهقراست، يا تواتر قراءات در مورد قراءات گروهى باشد كه توافق آنان بر كذب ممكن نباشد، چهقارى باشند، چه نباشند.
در همين حال در مواردى كه قراءات سبعه باهم اختلاف دارند و برروايت يك قراءت در هر طبقه، گروهى كه از توافق آنها بر كذب، ايمن باشيم وجود نداشته باشد، قراءات غيرمتواترند (11) .
جلال الدين سيوطى پس از نقل كلام ابن جزرى و ستايش از وى در نتيجه گيرى و برداشتاز سخنان او، قراءات قاريان را به شش گروه متواتر، مشهور، آحاد، شاذ، موضوع و مدرج تقسيم مى نمايد.
عجيب آن كه مدعى مى شود اكثر قراءات متواترند! (12) ما در مورد نفى تواتر قراءات به همين مقدار اكتفا نموده جهت تحقيق بيشتر در اين زمينه، به پژوهندگان توصيه مى كنيم به گفتار متقن و استوار آية الله خوئى در البيان رجوع كنند (13) .

گزيده مطالب

1. همه مسلمانان بر تواتر نص قرآن اتفاق نظر دارند.
2. قرآن و قراءات قرآن دو حقيقت كاملا جدا از يكديگرند.
3. دو عامل مهم كه موجب توهم تواتر قراءات گشته، عبارتند از: خلط ميان تواتر نص قرآن و تواتر قراءات، و خلط ميان احرف سبعه و قراءات سبعه.
4. بررسى حال راويان قراءات، استدلال و احتجاج هر يك از قاريان در مورد صحت قراءتخود، انكار قراءت بعضى از قاريان توسط ديگران، وجود معانى متضاد و متفاوت كه ناشى ازاختلاف قراءات در قرآن است و تعيين معيارها و ضوابط مشخصى از سوى امامان فن قراءت،چون ابن جزرى براى تقسيم قراءت ها به صحيح و غيرصحيح، همگى دلايلى روشن بر عدم تواتر قراءات هستند.

1. البيان، ص 123 و 124.
2. اصول كافى، كتاب فضل القرآن، باب النوادر.
3. ر.ك: مجمع البيان، ج 1، ص 79.
4. البرهان، ج 1، ص 465.
5. مباحث فى علوم القرآن، ص 249.
6. نساء(4) آيه 82.
7. ر.ك: البيان، ص 152.
8. النشر فى القراءات العشر، ج 1، ص 9; الاتقان، ج 1، ص 236.
9. همان.
10. همان، ص 9 و 10.
11. مناهل العرفان، ج 1، ص 435 و 436.
12. ر.ك: الاتقان، ج 1، ص 241-243.
13. ر.ك: البيان، ص 151-168.