• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 

اعجام قرآن

واژه «عجمه » در لغت عرب به معناى ابهام و گنگ است و به همين جهت، عرب از لغتغيرفصيح «اعجم » تعبير مى كند.
يكى از معانى باب افعال معناى «سلب » است و به همينجهت، اعجام به معناى رفع ابهام از چيز مبهم است.
دليل اين كه حروف نقطه دار را حروف«معجمه » مى نامند، همين جهت است كه حروف مشابه باهم مانند ب، ت، ث و يا د، ذ و يا صو ض با نقطه گذارى از حالت ابهام درمى آيند.
در مقابل حروف بى نقطه را «حروف مهمله » مى نامند.
گفتيم مشكل فقدان علايم اعرابى قرآن به دست ابوالاسود حل گرديد و او اولين كسى بود كه«نقط اعراب » را پايه گذارى نمود.
ولى هنوز يك مشكل مهم ديگر باقى بود و آن عدم تشخيصحروف معجمه از مهمله به خاطر عدم نشانه گذارى در رسم الخط آن روز بود.
در حقيقت وقوع«لحن » در قراءت قرآن از اين ناحيه به مراتب بيش از ناحيه فقدان اعراب و حركات بود.
قراءتيك متن بدون حركت در مقايسه با متنى كه هيچ يك از حروف معجمه و مهمله آن داراى علامتى نباشد و نشانه گذارى در آن صورت نگرفته باشد، بسيار راحت تر است.
گرچه بعضى اصل وجود نقطه گذارى در حروف مشابه باهم را در خط سريانى و نبطى و بهتبع اين دو خط، در خط عربى انكار نموده اند; اما همان طور كه ديديم نمى توان براىنقطه گذارى و اعجام، پيشينه اى قائل نبود.
بعضى براساس برخى شواهد گفته اند:«نقطه گذارى حروف متشابه در خط عربى قبل از اسلام وجود داشته، ولى به تدريج كنار گذاشته شده است. »
(11) اساسا چگونه مى توان باور كرد ملتى كه داراى تمدنى و خطى است، براى حروف مشابه و يكسان چاره اى نينديشيده باشد؟ دانشمندان علوم قرآنى نوشته اند كه در زمان خلافت عبدالملك، حجاج بن يوسف ثقفى، كهفرماندار عراق بود، از نويسندگان خواست كه براى حروف متشابه، نشانه هايى وضع كنند.
يحيى بن يعمر عدوانى (م 129 ق. ) قاضى خراسان و نصر بن عاصم ليثى(م 89 ق. ) كه هر دواز شاگردان ابوالاسود بودند، در ادامه كار استاد خود به اعجام و نقطه گذارى حروف متشابهقرآن دست زدند.
به دلايلى بايد يحيى بن يعمر را نخستين كسى دانست كه اين كار را آغاز نمود و نصر بن عاصم كار او را دنبال كرد (12) .
اعراب گذارى قرآن كريم كه به دست ابوالاسود با نقطه گذارى شروع شده بود، پس از چندىتوسط خليل بن احمد فراهيدى (م 175ق. ) هر يك از فتحه و كسره و ضمه و نيز تنوين ها بهنشانه هايى از حروف كوچك تبديل شدند.
خليل بن احمد فراهيدى اولين كسى بوده است كه در زمينه «نقط » كتابى را تدوين كرده است (13) .
براى آن كه ميان نقطه هاى «اعرابى » و نقطه هاى «اعجامى » اشتباهى رخ ندهد، نقطه هاى اعرابى با رنگ قرمز و نقطه هاى اعجامى به رنگ ديگرى نوشته مى شد.
ابوعبدالله زنجانى مى گويد: در اندلس مردم از چهار رنگ در مصاحف استفاده مى كردند: سياه براى نوشتن حروف، رنگقرمز براى اعراب به روش نقط، رنگ زرد براى تعيين همزه ها و رنگ سبز براى مشخص نمودن الف هاى وصل (14)