• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پایه سوم> قرآن ( 3 )> گزیده تفسیر نمونه جلد 2

همسرعزيزمصر, قصد او را كرد و يوسف نيز, اگر برهان پروردگار را نمى ديد, چنين قصدى مى نمود ما اين چنين (برهان خويش را به يوسف نشان داديم ) تا بدى و فحشا را از او دور سازيم را كه او از بندگان برگزيده و با اخلاص ما بود ولقد همت به وهم بها لولا ان را برهان ربه كذلك لنصرف عنه السؤ والفحشا انه من عبادنا المخلصيندر اينجا كار يوسف و همسر عزيز به باريكترين مرحله وحساسترين وضع مى رسد, كه قرآن با تـعـبير پرمعنايى از آن سخن مى گويد: «همسرعزيزمصر, قصد او را كرد و يوسف نيز, اگر برهان پروردگار را نمى ديد, چنين قصدى مى نمود» ! (ولقد همت به وهم بها لولا ان را برهان ربه ). هـمـسـر عـزيز تصميم بر كامجويى از يوسف داشت و نهايت كوشش خود را دراين راه به كار برد, يـوسـف هـم به مقتضاى طبع بشرى و اين كه جوانى نوخواسته بود,و هنوز همسرى نداشت , و در برابر هيجان انگيزترين صحنه هاى جنسى قرارگرفته بود هرگاه برهان پروردگار يعنى روح ايمان و تـقـوا و تـربيت نفس و بالاخره مقام «عصمت » در اين وسط حائل نمى شد ! چنين تصميمى را مى گرفت . ايـن تفسير در حديثى از امام على بن موسى الرضا(ع ) در عبارت بسيار فشرده و كوتاهى بيان شده اسـت آنـجا كه «مامون » خليفه عباسى از امام مى پرسد: آيا شمانمى گوييد پيامبران معصومند ؟ فـرمـود: آرى , گفت : پس اين آيه قرآن تفسيرش چيست ؟ ولقد همت به وهم بها لولا ان را برهان ربه . امـام فـرمـود: «هـمـسـر عـزيـز تـصـميم به كامجويى از يوسف گرفت , و يوسف نيزاگر برهان پروردگارش را نمى ديد, همچون همسر عزيزمصر تصميم مى گرفت , ولى او معصوم بود و معصوم هرگز قصد گناه نمى كند و به سراغ گناه هم نمى رود». مامون (از اين پاسخ لذت برد) و گفت : آفرين بر تو اى ابوالحسن !. اكـنـون بـه تفسير بقيه آيه توجه كنيد: قرآن مجيد مى گويد: «ما اين چنين (برهان خويش را به يوسف نشان داديم ) تا بدى و فحشا را از او دور سازيم »(كذلك لنصرف عنه السؤ والفحشا). «چرا كه او از بندگان برگزيده و با اخلاص ما بود» (انه من عبادنا المخلصين ). اشاره به اين كه اگر ما امداد غيبى و كمك معنوى را به يارى او فرستاديم , تا ازبدى و گناه رهايى يـابـد, بى دليل نبود, او بنده اى بود كه با آگاهى و ايمان وپرهيزكارى و عمل پاك , خود را ساخته بود. ذكـر ايـن دلـيـل نشان مى دهد كه اين گونه امدادهاى غيبى كه در لحظات طوفانى و بحرانى به سـراغ پـيـامبرانى همچون يوسف مى شتافته , اختصاصى به آنهانداشته , هر كس در زمره بندگان خالص خدا و «عباداللّه المخلصين » وارد شود, اوهم لايق چنين مواهبى خواهد بود.

متانت و عفت بيان ـ.

از شگفتيهاى قرآن كه يكى از نشانه هاى اعجاز آن محسوب مى شود, اين است كه هيچ گونه تعبير زنـنـده و ركـيـك و ناموزون و مبتذل و دور از عفت بيان , در آن وجود ندارد, و ابدا متناسب طرز تـعـبـيرات يك فرد عادى درس نخوانده و پرورش يافته در محيط جهل و نادانى نيست , با اين كه سخنان هر كس متناسب و همرنگ افكار و محيط اوست . در مـيـان تـمـام سـرگـذشتهايى كه قرآن نقل كرده يك داستان واقعى عشقى ,وجود دارد و آن داستان يوسف و همسر عزيزمصر است . داسـتـانـى كـه از عـشق سوزان و آتشين يك زن زيباى هوس آلود, با جوانى ماهرو و پاكدل سخن مى گويد. ولـى قرآن در ترسيم صحنه هاى حساس اين داستان به طرز شگفت انگيزى «دقت در بيان » را با «متانت و عفت » به هم آميخته و بدون اين كه از ذكر وقايع چشم بپوشد و اظهار عجز كند, تمام اصول اخلاق و عفت را نيز به كار بسته است .