نيز از آن حضرت منقول است: «كسى كه حفظ كند زبان خود را، ستر كند خدا عورت او را».(610) و از رسول خداصلى الله عليه وآله منقول است: «زياد سخن نگوييد به غير ذكر خدا؛ زيرا كلام به غير ذكر خدا قساوت قلب مى آورد. همانا دورترين مردم از خدا قلب با قساوت است».(611)
فصل چهارم: صمت از جنود عقل و هذر و هذيان از جنود جهل است
انسان داراى دو فطرت است: يكى اصلى و آن فطرت عشق به كمال مطلق است. و ديگر تبعى، و آن فطرت تنفّر از نقص است و آنچه او را اعانت كند در اين دو مقصد، از لوازم فطرت و از تبعات آن است.
پس چون سكوت از باطل و لغو و خوددارى از هذيان و هَذَر اعانت كند او را بر تفكّر و اشتغال به باطن و تصفيه از كدورات، و او را به مبدأ كمال - كه مورد عشق فطرت است - نزديك كند، و خار طريق را از ميان بردارد، از اين جهت «صمت» از لوازم فطرت مخموره و از جنود عقل و رحمان است.
هذيان و هَذَر و لغو و باطل كه انسان را از كمال مطلق دور كند و به طبيعت و احكام آن نزديك كند، مورد تنفّر فطرت است، و واسطه احتجاب آن از مبدأ كمال است. و چون نفس از فطرت اصليه خود محتجِب شود، و به طبيعت و آمال آن پيوسته گردد، حبّ كاذب پيدا كند به لغو و باطل، چون اشتهاء كاذبى كه مريض به طعام مضرّ پيدا كند. و چون از احتجاب بيرون آيد مى فهمد كه آنچه مورد علاقه طبيعيّه در اين حال بوده، مورد تنفّر فطرت است، و آنچه از ذكر و فكر و صمت و خلوت مورد تنفّر بوده، محبوب فطرت است.
مقصد بيست و دوم:
استسلام و ضدّ آن: استكبار
فصل اوّل: [ معنى استسلام و استكبار
«استسلام» اظهار طاعت نمودن و انقياد و اطاعت كردن از حق و حقيقت و «استكبار» تَمرُّد و نافرمانى و سركشى و كبريا كردن است.(612)