براساس آن تقسيم مذكور روشن شود :
مادّه : در هر قضيه ارتباطى بين موضوع و محمول وجود دارد . به نحوه ارتباط موضوع و محمول در متن واقع كه عبارت است از :
1 . وجوب (ضرورت ثبوت محمول براى موضوع مانند: خداوند موجود است)؛
2 . امتناع )ضرورت عدم ثبوت محمول براى موضوع مانند: شريك خداوند موجود است(؛
3 . امكان )ضرورت نداشتن ثبوت و يا عدم ثبوت محمول براى موضوع مانند: انسان شاعر است)، مادّه قضيّه مى گويند .
جهت : لفظ حاكى از مادّه ، جهت قضيه ناميده مى شود . هيچ قضيّه اى بدون ماده نخواهد بود ؛ چراكه رابطه موضوع و محمول در متن واقع ، ضرورتاً يكى از سه حالت وجوب ، امتناع و امكان خواهد بود ؛ در حالى كه قضيّه مى تواند فاقد جهت و لفظ حاكى از مادّه باشد .
قضيّه اى كه در آن جهت ذكر شده باشد موجّهه يا رباعيّه است ؛ مانند انسان ضرورتاً حيوان است و قضيّه اى كه فاقد جهت باشد مطلقه نام دارد ؛ مانند انسان حيوان است .
4 . تقسيم قضيّه حملى موجبه به ذهنيّه ، خارجيّه و حقيقيّه .
منطقيّون قضيّه حملى موجبه را - كه الزاماً موضوع آن بايد موجود باشد - به اعتبار ظرف تحقّق موضوع ، به سه قسم ذهنيّه ، خارجيّه و حقيقيّه تقسيم كرده اند :
ذهنيّه ، مانند سيمرغ حيوانى افسانه اى است ، خارجيّه ، مانند آتش گرم است ، حقيقيّه ، مانند مجموع زواياى داخلى مثلث برابر دو زاويه قائمه است .
همان طور كه ملاحظه مى كنيد موضوع در مثال نخست تنها در ظرف ذهن محقّق است و در مثال دوم فقط در ظرف خارج و در مثال سوم اعمّ از ذهن و خارج.
هدف منطقى از از تقسيم مذكور اين است كه تبيين كند اگر قضيّه موجبه اى بخواهد مقدّمه استدلال قرار گيرد مى تواند موضوع آن ذهنى و فرضى نيز باشد. همان گونه كه در درس هاى آينده روشن خواهد شد، اگر نحوه وجود موضوع در مقدمات استدلال با يكديگر تفاوت داشته باشد موجب اشتباه و خطاى در تفكر خواهد شد.