• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پايه اول> منطق (1)> کتاب منطق يک مرکز

باشد . در غير اين صورت ، تقسيم لغو و بيهوده خواهد بود ؛ مثلاً اگر در منطق اسم را به معرب و مبنى تقسيم كنند ، كارى لغو صورت گرفته است ؛ چراكه اين تقسيم براى تأمين هدف منطقى بى فايده است .

2 . تباين داشتن اقسام . در هر تقسيمى بايد اقسام از حيث مصداق با يكديگر مباين باشند و هيچ يك در ديگرى تداخل نداشته باشند ؛ مثلاً اگر حيوان به انسان و اسب و شاعر تقسيم شود نادرست است ؛ چون شاعر خود يكى از اقسام انسان به شمار مى رود و از حيث مصداق با آن تباينى ندارد .

3 . ملاك داشتن تقسيم . هر تقسيمى بايد داراى ملاكى ثابت براى تقسيم و جداسازى اقسام داشته باشد ؛ مثلاً اگر كتاب تقسيم شود به فقه ، فلسفه ، كهنه ، نو ، خطى ، چاپى و ... اين تقسيم نادرست است ؛ چراكه در اين تقسيم ، ملاك واحدى در نظر گرفته نشده است .

4 . جامع و مانع بودن تقسيم . تقسيم بايد جامع همه اقسام و مانع غير اقسام باشد . بنابراين ، اگر كلمه به اسم ، حرف ، تام و ناقص تقسيم شود ، نادرست خواهد بود ؛ چراكه از سويى فعل ذكر نشده و از سوى ديگر تام و ناقص كه از اقسام كلامند ذكر شده اند . از اين رو ، تقسيم مذكور نه جامع است و نه مانع .

در اصطلاح منطقى به آنچه تقسيم مى شود مَقْسَم و هر قسم را در مقايسه با قسم ديگر قسيم مى گويند ؛ مثلاً در تقسيم كلمه به اسم و فعل و حرف ، كلمه را مقسم ، اسم و فعل و حرف را اقسام و هر يك از آنها را در مقايسه با ديگرى قسيم مى گويند .

انواع تقسيم

تقسيم به دو معنا به كار مى رود :

1 . تجزيه يا تقسيم كل به ا جزا (تقسيم طبيعى) ؛ مانند تقسيم آب به دو عنصر اكسيژن و هيدروژن .

2 . تقسيم كلّى به جزئيّات (تقسيم منطقى) ؛ مانند تقسيم كلمه به اسم و فعل و حرف . براى تمييز كل از كلّى و جزء از جزئى ملاك هاى متعددى بيان شده است كه ما در اين جا به ذكر يكى از آنها بسنده مى كنيم : كل و جزء قابل اطلاق بر يكديگر نيستند ؛ ولى كلّى و جزئى بر يكديگر اطلاق مى شوند ؛ مثلاً نمى توان گفت : آب اكسيژن و يا اكسيژن آب است ؛ ولى