• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پايه اول> منطق (1)> کتاب منطق يک مرکز

كليات خمسه(12)

در درس نخست بيان شد كه موضوع منطق عبارت است از: روش تعريف و روش استدلال. در درس پنجم نيز گفته شد كه براى تعريف و شناختن يك مفهوم، بايد از مفاهيم كلى موجود در ذهن بهره جست.

هر مفهوم كلى در مقام تعريفِ يك تصور مجهول به منظور تبديل آن به يك تصور معلوم، هنگامى كه نسبت به افراد و مصاديق آن ملاحظه مى شود يا وصفى است بيرون از حقيقت فرد و يا بيرون از حقيقت آن فرد نيست به گونه اى كه تمام حقيقت افراد خود و يا جزء حقيقت آنهاست. در صورت نخست، كلى عرضى و در صورت دوم، كلى ذاتى است.

كلّى ذاتى و كلّى عرضى

كلى ذاتى، مفهومى است كه از حقيقت افراد و مصاديق خود باشد. كلى عرضى مفهومى است كه خارج از حقيقت افراد و مصاديق خود باشد.

همان طور كه ملاحظه مى كنيد، در تعريف فوق، اصطلاح حقيقت به كار رفته، است كه آشنايى با آن در فهم ذاتى و عرضى حايز اهميت است.

وقتى سؤال شود:آيا در اين باغ ميوه هست؟ سؤال از وجود و هستى شده است؛ اما اگر بپرسند: ميوه اين باغ چيست؟ سؤال از چيستى شده است؛ مثلاً اگر در جواب گفته شود: سيب يا پرتغال...، چيستى، حقيقت و يا ماهيت ميوه باغ را بيان كرده اند. پس حقيقت و ماهيت عبارت است از: مفهومى كه در جواب چيست؟ يا ما هو؟ مى آيد.

با توجه به توضيحى كه گذشت، روشن مى شود در كلى ذاتى، همواره ماهيّت افراد بدان قائم و وابسته است؛ مانند كلى انسان، حيوان و ناطق، نسبت به على كه مصداق و فرد آن است؛ اما در كلى عرضى، ماهيت افراد بدان قائم و وابسته نيست؛ مانند كلى راه رونده و شاعر نسبت به على كه مصداق و فرد آن است.