• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
 
 
 
 
 
 
دروس متداول> پايه اول> منطق (1)> کتاب منطق يک مرکز

شرايط آن سخن به ميان مى آيد.(5)

براى روشن شدن تقسيم بندى فوق پاسخ دو سؤال ضرورى است: اولاً، تصور و تصديق چيست؟ ثانياً، چرا مباحث منطق به اين دو بخش تقسيم مى شود؟

تصور و تصديق

انسان در درون خود واقعياتى چون درد، شادى و غم را احساس مى كند. پس از مدتى كه آن رخ دادِ درونى از بين رفت صورتى از آن در ذهن او باقى مى ماند. تحقق اين امور در درون انسان و نيز صورت هاى آن، صفت و حالتى را براى او ايجاد مى كند كه به آن علم، ادراك و يا آگاهى گفته مى شود. بنابراين، انسان گاه به صورت اشيا علم دارد و گاه به حضور وجود آنها در درون خود. در صورت نخست، علم را حصولى و در صورت ديگر حضورى مى نامند. علم حصولى به نوبه خود به دو نوع تقسيم مى شود: تصور و تصديق.

تصديق عبارت است از: ادراك مطابقت و يا عدم مطابقت يك نسبت (جمله خبرى) با واقع؛ مانند زمين كروى است. جيوه جامد نيست. البته چنين ادراكى مقتضى حكم و اذعان نيز است.

تصور عبارت است از: صورت(6) پديد آمده اشيا در ذهن، به نحوى كه اقتضاى حكم و اعتقادى را نداشته باشد؛ مانند على، خورشيد و ماه، آسمان زيبا، آيا حسن عالم است؟

پس از تقسيم علم حصولى به تصور و تصديق، مؤلفان منطق در دوره هاى متأخر اين تقسيم را مبنا قرار داده، ابواب منطق را به دو بخش تصورات و تصديقات تقسيم كردند. وجه چنين تقسيمى اين است كه، جريان انديشه در ذهن، گاه از طريق سامان بخشى چند تصور براى رسيدن به تصورى جديد و گاه از طريق تنظيم و ترتيب دادن چند تصديق براى رسيدن به تصديقى جديد صورت مى گيرد. از اين رو، منطق صورى به عنوان ابزار و روشى براى خطاسنجى جريان تفكر، بايد در دو بخش تصورات و تصديقات، نقشى اساسى داشته باشد.