تبیان، دستیار زندگی
بعد از شیخ طوسی - رحمه الله - یک فتره ای در فقه ما ایجاد شده است که شاید حدود صد سال به طول انجامیده است، که یک فتره رکودی در مباحث علمی فقهی است تا عصر بعدی که عصر شکوفائی مجدد علم فقه و تکامل بیشتر فقه شیعه از عصر و دور سابقش است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

فقه‌شناسی (۲۰)

پای درس استاد سید محمود هاشمی شاهرودی

آیت الله سیدمحمود هاشمی شاهرودی

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

بخش قبلی را اینجا ببینید

تاریخ فقه و ادوار تکاملی آن (ادامه)

بحث سوم: تکوین علم فقه و ادوار آن (ادامه)

۳ - عصر شکوفایی مجدد و توسعه فقه

بحث در ادوار فقه شیعه بود، که ما عرض کردیم این ادوار را می‌توان به شش دور تقسیم کرد و دور اول و دوم گذشت. دور اول، دور فقه روائی بود و دور دوم دور شروع فقه استدلالی و تفکیک علم فقه از روایات، که عرض شد از زمان شیخ طوسی - رحمه الله - شروع می‌شود و نقشی را که شیخ‌الطائفه - شیخ طوسی - رحمه الله - در ایجاد و تأسیس این دور و تفکیک علم فقه از روایات و روش‌مند کردن فقه اجتهادی و استدلالی نزد امامیه ایفا کرد و همچنین اصول فقه و تدوین در این‌ها و همچنین در رجال امتیازاتی که این دور داشت، بیان کردیم و بعد از شیخ طوسی - رحمه الله - یک فتره‌ای در فقه ما ایجاد شده است که شاید حدود صد سال به طول انجامیده است، که یک فتره‌ی رکودی در مباحث علمی فقهی است و گفته شده است معمولاً فقها در این فتره، تابع شیخ طوسی - رحمه الله - بوده‌اند و حتی تعبیر از آنها به مقلده و مقلد شیخ طوسی - رحمه الله - هم شده است تا عصر بعدی که عصر شکوفائی مجدد علم فقه و تکامل بیشتر فقه شیعه از عصر و دور سابقش است که ما از آن، به دور استقلال و تکامل فقه شیعه یا احیای مجدد فقه شیعه به شکل اوسع و اکمل از دور قبل، نام می‌بریم.

علت رکود این فتره چه بوده؟ خیلی مورد بحث و توجه قرار نگرفته است. ولی می‌شود از مجموع عواملی که به ذهن می‌رسد، دو عامل خیلی مهم و موثر را در ایجاد این رکود در این مدت صد سال ذکر کرد. البته این مسائل تاریخی، گرچه تاریخی است و تاریخ علم فقه است، ولی بسیار مهم است. هم در بیان خود تاریخ علم فقه که امروز در دنیا از آن به تاریخ و فلسفه علم تعبیر می‌شود و به آن خیلی اهمیت می‌دهند و درست هم هست و دارای آثار و برکاتی نیز می‌باشد، زیرا اگر تاریخچه مسأله فقهی و علمی مشخص شود، تحقیق در آن بیشتر و بهتر می‌شود و هم این مباحث مهم است در تبیین نقش علما و فقها و قبل از آنها ائمه اطهار - علیهم السلام - در حفظ دین و رسالت عظیم هدایت مردم و تبلیغ و صیانت دین از تحریف و ضایع شدن به دست حاکمان جائر و عالمان سوء که رسالت علما و فقها را مشخص می‌کند و این بسیار مهم است در فهم این که حالا این همه تحصیل و تدقیق در مسائل فقهی و علوم دینی برای چه اهداف بزرگی است و غفلتی از آن اهداف نشود. و لذا این بحث‌ها گرچه تاریخی است ولی مباحث حساس و خطیری است و همین‌ها قابل توسعه است و امروز هم اگر این‌ها درست تبیین شود و شواهدش از تاریخ و سیره ائمه - علیهم السلام - در عصر اول و سیره علما در عصر دوم و مراحل این عصور و نقشی که فقهاء و بزرگان طائفه ایفاء کرده‌اند و زحماتی که کشیده‌اند و هزینه‌هایی که پرداخت کرده‌اند که برخی شهید و برخی آواره و برخی کتابخانه‌هایشان را آتش زدند؛ این نقش‌ها اگر مشخص شود، نگارش تاریخ شیعه هم فرق می‌کند و این نگرش‌ها که دنبال عامل محرک تاریخ است و نقشی که بزرگان دین انجام داده‌اند، با تاریخ‌نگاری که حوادث و رخدادها را ثبت می‌کند، فرق می‌کند. این‌ها تحلیل تاریخ است که بسیار مهم است و این‌ها عوامل تاریخ‌ساز را مشخص می‌کند و نقش و رسالت انبیا و ائمه اطهار - علیهم السلام - و علما و روحانیون را در حرکت تاریخ تبیین می‌کند و تا این رسالت مشخص نشود، چطور می‌توانیم راه أنبیا و ائمه اطهار - علیهم السلام - را دنبال کنیم. بنابراین این بحث‌ها هم از این نظر خیلی مهم است و هم مورد توجهِ امروزِ اهل فکر و نخبگان جامعه، چه حوزه‌ها و چه در دانشگاه‌ها، است و برای خود، رشته علمی خاصّی دارد و این بحث‌ها، بحث‌های جدیدی است علی رغم این که صبغه تاریخی دارد و اگر خوب تبیین شود و شواهدش بیرون کشیده شود و ارائه شود، مطالب نو و جدیدی است که مورد پسند همه دنیا قرار خواهد گرفت و حرف‌های نو و جدیدی است که هم در حوزه و هم در دانشگاه به آنها نیازمند هستیم.

عرض شد که می‌توان دو عامل را برای رکود بعد از شیخ طوسی - رحمه الله - ذکر کرد:

یکی عظمت و نبوغ و تفوق زیاد شیخ طوسی - رحمه الله - و اشراف و اطلاع و دسترسی کاملی که به اصول منابع و اصول علمای مختلف و کتب مذاهب دیگر و رشته‌های مختلف داشت که یک عمق و دقت و عظمت در نوشته‌جات ایشان و به خصوص در نوشته‌های فقهی، مخصوصاً در کتاب مبسوط ایشان ایجاد کرد که فاصله ایشان با دیگران زیاد شد و اعتقاد شاگردانشان به ایشان شدید گشت و این‌ها به طور قهری باعث می‌شود که تامدتی کسی جرأت نکند بر خلاف نظر ایشان فتوایی و نظری بدهد و تقریباً به استدلال‌های او قانع می‌شدند و این یک عاملی بود که اگر این فاصله علمی کم بود، نقادی ممکن می‌گشت، ولی چون فاصله زیاد بود، این باعث می‌شود شاگردان و علمای موجود نسبت به فرمایشات ایشان حالت خضوع علمی و اعتقادی داشته باشند و سبب رکود و عدم تکامل و حرکت علمی می‌شود و شاید همین حالت تا اندازه‌ای در ادوار بعد هم نسبت به مرحوم وحید بهبهانی - رحمه الله - ایجاد شده باشد که گفته‌اند تا مدتی شاگردان ایشان حرف‌های ایشان را دنبال و اثبات می‌کردند و ایشان هم به جهت امتیاز و تفوق علمی که داشت در شاگردانش این حالت را تا حدی ایجاد کرده بود و این یک عامل علمی و قهری و طبیعی است که وقتی فاصله یک عالم با دیگران و شاگردانش در مقطعی زیاد باشد، تا مدتها، دیگران سر سفره علمی او می‌نشینند.

عامل دوم که در این رکود نقش داشته است همان جریانی است که برای ایشان واقع شده و جنایتی است که در بغداد در محله کرخ رخ داد که کرسی درس ایشان را به هم زدند و کتابخانه ایشان و شیعه را آتش زدند و ایشان مجبور شد از کرخ به نجف کوچ کند و در آنجا از صفر شروع کرده و اقدام به تأسیس حوزه‌ای نماید که حدود دوازده - سیزده سال مابقی عمر شریفش بود و مجدداً حوزه فقهی و دینی شیعه را در نجف تأسیس کردند. قهراً این تأسیس و بنیان‌گذاری جدید یک حوزه از نقطه صفر، فرق می‌کند با حوزه‌ای که از قبل بوده و علمای مختلف و اقران دیگر در آن رشد کرده و ادامه داده‌اند. مخصوصاً اینکه حوزه‌ای که ایشان در بغداد داشت حوزه مشترک با مذاهب دیگر بود و بحث فقه و کلام و دیگر علوم اسلامی در آن مختلط بود و حوزه فقهی خاص شیعه و مستقل از مذاهب دیگر نبود و ایشان این را در نجف پایه‌ریزی کردند که از برکات آن ظلم و جنایت، تأسیس این حوزه خاص فقهی شیعی بود و فقها و علمای زیادی در این حوزه به دست ایشان تربیت شدند و پسر خودش هم راه ایشان را ادامه داد و حوزه‌ای که تازه تأسیس شده و علمایی که به دست یک نفر تربیت شده، تا بیایند رشد کنند و ببالند و سطح علمی آنها رشد کند، زمان می‌برد و این عامل هم در رکود این صد سال نقش داشت و کم کم این‌ها رشد کردند و علمای حله که در نجف شاگرد ایشان بودند به حله برگشتند و کم کم آن رکود از بین رفت و با تولیدات علمی و فقهی جدید، این حوزه بعد از مدتی - که زمان می‌خواست حدود صد سال طول کشید - رشد کرد.

شاید اولین کسی که توجه به نقادّی بحث‌های مرحوم شیخ - رحمه الله - کرده است، مرحوم ابن ادریس حلّی - رحمه الله - است (ق - ۵۹۸ ه-) که ایشان در کتاب سرائر شروع به نقادی از برخی مباحث و نظریات علمی مرحوم شیخ - رحمه الله - می‌کند و حالت جمود و رکود را می‌شکند. ایشان از علمای حله است و لذا آن حالت و رشد به تدریج به حوزه برمی‌گردد و باز حالت شکوفائی به علم فقه برمی‌گردد و عرض کردیم که این زمان، حدود یک قرن و اندی بعد از مرحوم شیخ - رحمه الله - به طول انجامید.

دور سوم را دور استعلا و تکامل علم فقه می‌دانیم و شخص شاخص و یا مؤسس این دور را مرحوم محقق حلی - رحمه الله - نجم الدین جعفر بن حسن حلی قرار دادیم که وفاتش در اواخر قرن هفتم است (۶۷۶) و از اوائل قرن هفتم و نیمه‌های آن، این دور شروع می‌شود و شاید تا اواخر قرن دهم هم ادامه پیدا کند که زمان شهید ثانی - رحمه الله - است، که در سال ۹۶۶ شهید شده است، که این مقطع را می‌توان یک دور فقهی حساب کرد زیرا که عناصر یک دور از تکامل و تحول فقهی بودن در آن روشن است؛ مانند زنده شدن و شکوفا شدن مجدد بحث‌های استدلالی و نقادی‌ها و نوآوری‌های علمی و فقهی و خروج از حالت رکود و تقلید مرحوم شیخ - رحمه الله - و توسعه دادن به مسائل فقهی و اصولی و تدوین کتاب‌های مهم در فقه و اصول و علوم پیشنیازی دیگر مثل علم درایه و پیدا شدن اصطلاحات فقهی جدید و یا قواعد جدیدی که خاص فقه شیعه است که اینها خیلی نکات مهمی است، که بعد ما این نکات را جمع‌بندی خواهیم کرد، و همه در این دوره شروع شده است که این دوره از قرن هفتم تا دهم را یک مقطع علمی پرتحول با حرکت و با نوآوری نسبت به دوره‌های قبلی قرار می‌دهد.

انسان وقتی کتاب‌های تدوین شده در این دوره را نگاه می‌کند می‌بیند با کتاب‌های زمان مرحوم شیخ - رحمه الله - و بعد از او، مثل کتاب‌های ابن برّاج و دیگران که تابع مرحوم شیخ - رحمه الله - بوده‌اند و کمتر اختلافی با مرحوم شیخ - رحمه الله - داشتند، فرق می‌کند و در این دور، هم اختلافات زیاد می‌شود و هم حرف‌های جدید مطرح می‌شود و هم در مقایسه با دوره قبل، روش و شیوه مباحث استدلالی رشد، عمق، توسعه و کمال بیشتری پیدا می‌کند و لذا می‌توان این مقطع را یک دور دانست - دور استقلال و تکامل و شکوفائی مجدد - و مرحوم علامه حلی - رحمه الله - هم از شخصیت‌های بارز این دوره است و نبوغ و کثرت تألیفات ایشان به حدّی بود که باعث شد لقب علامه را به ایشان بدهند که به‌حق هم بجا است و ایشان شاگرد محقق حلی - رحمه الله - و تربیت شده ایشان بود و پسرش فخر المحققین - رحمه الله - نیز از ارکان این دوره است و این القاب هم نشان می‌دهد که این‌ها امتیازات علمی جدیدی را در کرسی‌های درس و یا تألیفات و مدونات و کتاب‌های فقهی و اصولی خود آورده‌اند که چنین القابی را به خود اختصاص داده‌اند و مرحوم شهید اول - رحمه الله - که معاصر فخرالمحققین بود و یکی - دو سال هم شاگردی ایشان را می‌کرده و هم از ایشان اجازه گرفته و هم چون در نبوغ و استعداد و اطلاعات فوق‌العاده بوده، فخر المحققین هم از ایشان اجازه گرفته و هر دو به هم اجازه داده‌اند و فخر در اجازه‌اش از او تجلیل بسیار می‌کند و می‌گوید با این که پیش من درس خوانده، من هم از او استفاده‌ها کرده‌ام، از اقطاب این دوره هستند و علمای دیگر بعد از شهید اول - رحمه الله - فاضل مقداد، جمال الدین مقداد بن عبدلله سیوری، ابن فهد حلی - رحمه الله -و شهید ثانی - رحمه الله - و محقق کرکی - رحمه الله - بوده و همگی را می‌توان ضمن اعلام و فقهای این دوره دانست که نقش فوق‌العاده‌ی محقق کرکی - رحمه الله - این انسان بزرگ در دوران صفویه در ایران بر کسی پوشیده نیست و تشیع ملت ایران و آن رشد و بالندگی حوزه‌های علمی اصفهان و تبریز و خراسان و غیره، از برکات زحمات این فقیه نامدار شیعی است که بعد از ایشان دوره چهارم شروع می‌شود که دور دو حرکت افراطی و تفریطی در فقه است که قبلاً اشاره شد و بعداً به تفصیل وارد آن می‌شویم.

شروع روشن این دوره تکامل علم فقه و خروج از حالت رکود از زمان محقق حلی - رحمه الله - صاحب شرائع است و خود کتاب شرائع ایشان یکی از شواهد امتیاز این دور و عصر است که جایگزین همه متون سابق گشت و بعد از صاحب شرائع - رحمه الله - اکثر کتب و شروح فقهی بر این کتاب قرار گرفت و شاید شرائع متن شصت یا هفتاد شرح مهم فقهی، واقع شده باشد و تا امروز هم هنوز هم شرائع یک متن فاخر علمی است که نسبت به دیگر کتب فقهی امتیاز دارد و هر کس از فقهایی که می‌خواست در فقه متنی بنویسد کتب محقق و یا کتب علامه را به عنوان متن انتخاب می‌کرد.

این دور سوم هم مشخصاتی دارد که مشخصات علمی و فقهی خوبی است که باید به آن توجه شود:

۱- اولین مشخصه این دور این است که عرض شد مرحوم شیخ طوسی - رحمه الله - در اواخر عمرش فقه شیعه را تعلیم می‌داد و خواص را تربیت می‌کرد و کاری به مذاهب دیگر نداشت که این صبغه استقلالی فقه شیعه در این دوره روشن‌تر شد و فقه شیعه، استقلال خودش را حتی در ذکر اقوال و استدلالات، از مذاهب دیگر پیدا کرد. سابقاً حتی در کتاب‌های خود شیخ طوسی - رحمه الله - و سید مرتضی - رحمه الله - اقوال اهل سنت مطرح بود و اصلاً مراد از فقها در کتاب سید مرتضی - رحمه الله - علمای مذاهب دیگر است، ولی در این دوره فقها وقتی می‌گویند فقها، یعنی فقهای شیعه و اقوال و روش مختص فقه شیعه نه اقوال مذاهب دیگر و توجهی به اقوال آنها نمی‌شود و محاکات مذاهب دیگر در این دوره در کار نیست و هم مضمون فقه شیعه و هم روش استدلال و هم اصول فقهی و قواعدی که به آن استدلال می‌شود کماً و کیفاً و محتوا و مضموناً مستقل می‌گردد و این استقلال فقه شیعه از اصطلاحات و تعبیرات و آراء و اقوال مذاهب دیگر، در این دوره شکوفا می‌شود و شکل می‌گیرد؛ یعنی فقه شیعه، فقه مستقل و متکی به خودش می‌شود و هیچگونه تکیه‌گری به اقوال و روش استدلال مذاهب دیگر ندارد.

البته فقهای این دور، و لو بعضی‌هاشان، بحث فقه مقارن را هم حفظ کردند، ولی آن را رشته جدائی در نظر گرفتند، چرا که سابقاً فقه شیعه با آراء و انظار دیگران مخلوط بود و یک نوع مزج و خلط بین فقه عامه و خاصه بود که این نقیصه را اصلاح و جدا کردند و برای فقه مقارن هم کتب جدائی نوشتند و آن هم یک رشته فقهی مهم شد و بلکه آن را توسعه هم دادند. پس امتیاز اول، همین حالت اعتماد فقه به خود است که فقه شیعه در ماده، صورت و محتوا و شکل هر دو توأماً پیدا کرده بود و حتی در اصطلاحات و تعبیرات، روشن گشت و یک استقلالیت مطلق و کاملی برای فقه شیعه و یک اکتفا و غنای ذاتی برایش ایجاد شد و این یک امتیاز بسیار مهم است که در این دوره مشهود است.

۲ - امتیاز دوم، استقلال اصول فقه است؛ یعنی همان کار در اصول هم شد و نه فقط کتب فقهی این‌گونه شد، بلکه کتاب‌های اصول فقه هم مستقل از کتب مذاهب دیگر تدوین شد و قواعد اصولی جدیدی اضافه گشت و ابواب دیگری اضافه شد که متخذ از روایات و احادیث اهل بیت - علیهم السلام - بود و صبغه شرعی بیشتری پیدا کرد و تنها بحثهای ادبی و کلامی یا عقلی نبود که در اصول عامه بود و بحث‌ها و قواعد اصولی دیگری که از روایات استفاده می‌شد، اضافه شد، مثل اصول عملیه جدید و این هم پا به پای استقلال فقهی پیش رفت و مرحوم محقق - رحمه الله - در اصول، کتاب معارج را نوشت و مرحوم علامه - رحمه الله - نهایة الاصول را نگاشت و بعد از آنها کتاب‌های دیگر نوشته شد و وقتی این کتاب‌ها هم با کتاب‌های قبلی مقایسه می‌شود، مشاهده می‌گردد که استقلال و توجه بیشتری به اصول شیعه شده است.

۳ - نکته سوم، تدوین علم درایه و حدیث به عنوان یک علم بود؛ کتب احادیث را مرحوم شیخ - رحمه الله - داشت - مثل تهذیب و استبصار - و لیکن علم درایه‌ی شیعه، در این عصر تأسیس شد و بحث‌های رجالی و حدیثی، صبغه علمی و فنی دیگری به خود گرفت و تقسیم‌بندی‌های جدیدی در حدیث ایجاد شده بود که علم درایه شیعه را ایجاد کردند و تقسیم چهارگانه حدیث به صحیح، حسن، موثق و ضعیف از ابتکارات این دوره است و در آن بحث‌هایی می‌شود که معیار حجیت چیست؟ ثقه بودن یا امامی بودن و یا عادل بودن و ثقه بودن است هر چند غیر امامی هم باشد و این‌ها باعث شد که علم درایه هم تدوین شود.

۴ - نکته چهارم این که در کتب رجال هم مجامع رجالی جدیدی تنظیم شد که این نکته چهارم است و در طبقات رجال، طبقه‌بندی شد. حالات رجال و مشترکات رجال و قواعد عامه رجالی که در رجال شیخ طوسی - رحمه الله - نبود و بیشتر ناظر به اشخاص بود که از امام - علیه السلام - روایت کرده‌اند یا نکرده‌اند، ولی این‌جا بحث‌هایی که مورد نیاز مجتهد در اعتماد به یک خبر است توجه شد و مشترکات، یعنی کسانی که اسامیشان مشترک است بحث شد که مراد از این چیست و ظهور در کدام دارد و با چه قرینه‌ای و نکته‌ای مخصوصاً اگر مشترک بین ثقه و غیرثقه‌ای بود و لذا بحث‌های رجالی هم از آن حالت مجرد و ساده بیرون آمد و وارد بحث‌های علمی‌تر و دقیق‌تر در فقه شد و قواعد رجالیِ رفع خیلی از خطاها و التباس‌ها در این عصر به وسیله علمایی مثل علامه ابن داود و دیگران که بعد آمدند و حرکت علمی این بزرگان را در بحث رجال دنبال کردند تدوین شد و این هم از امتیازات این عصر است.

۵ - امتیاز پنجم، ترتیب و تقسیم‌بندی مباحث علم فقه بود، که تقسیم مستقلی را صاحب شرائع برای علم فقه کرد که قبلاً در بحث تقسیم‌بندی علم فقه دیدیم و تقسیمات قبل از ایشان جامع و کامل نبود و نکاتی که قبل از ایشان مبنای تقسیم قرار داده بودند، نکات قابل قبول نبود و یا مربوط به علم فقه نبود و نکات کلامی و غیرمربوط مثل منافع در دنیا و آخرت بود که دیدیم اولین تقسیم‌بندی که کل مباحث فقه را یک تقسیم‌بندی جامعی می‌کند و سعی می‌کند همه جهات را دربرگیرد و از محتوای علم فقه خارج نشود و مسائل کلام و آخرت و دنیا را نیاورد و ضمناً تقسیم هم حاصر و مستوعب باشد و همه مسائل را دربرگیرد، به دست توانمند محقق حلی - رحمه الله - صورت گرفته است و این تقسیم تا امروز تقسیم اصلی و رائج کتب فقهی ما است - عبادات، ایقاعات، عقود و احکام - گرچه بعداً علما آمدند و برای این تقسیم، مبنای حصر عقلی درست کردند و به نفی و اثبات برگرداندند و شاید مد نظر محقق - رحمه الله - هم بوده است و شهید - رحمه الله - این کار را کرد و اشکالاتی هم داشت که گفته شد و لیکن بهترین تقسیم، همین تقسیم بود و امتیازاتی داشت که تا کنون، این تقسیم، باقی مانده و مبنای تقسیم مباحث در کتب فقهی، همین است و این مشخصه هم یکی از امتیازات مهم این دوره است.

بخش بعدی را اینجا ببینید

مرور بخشهای مقاله:

١٣
١٢
١١
١٠
٩
٨
٧
٦
٥
٤
٣
٢
١
٢٥
٢٤
٢٣
٢٢
٢١
٢٠
١٩
١٨
١٧
١٦
١٥
١٤

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آیت الله العظمی هاشمی شاهرودی (با قدری تصرف)

تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان