گفتوگو با استاد پرسابقه امتحان شفاهی (۱)
مرحوم آیتالله فاضل فرمودند: شما هر کتابی را امسال میخوانی، کتاب قبل را تدریس کن
اشاره: سوال کردن از استاد امتحانات شفاهی جذابیت خاص خود را دارد؛ چه آنکه همیشه آنها از طلبهها سوال کردهاند و حالا در مقام جواب دادن بودند و من سعی کردم بهجای همهی طلاب این سوالت را مطرح کنم. نام استاد بیگدلی با امتحانات شفاهی گره خورده است. طلبهها از اتاق سه، دلهره دارند؛ چون سوالات استاد، دقیق است و طلبههای کمکار ممکن است از عهدهی پاسخدادن برنیایند. ساعتی در خانه استاد حجت الاسلام مهدی بیگدلی حاضر شدیم و ایشان با لطف و محبت از ما پذیرایی کردند و البته سوالات ما را با حوصله پاسخ دادند.
- چطور شد حضرتعالی وارد حوزه علمیه شدید؟
پدر ما در اثر ارتباطی که با مرحوم شهید دکتر بهشتی داشتند، من را نزد ایشان در دبیرستان دین و دانش بردند؛ برای اینکه اسمنویسی کنم و به کلاس هفتم وارد شوم. ایشان با ابوی ما خیلی مأنوس بودند؛ چون ابوی ما لباس روحانیّت میدوختند و لباسهای ایشان را هم ابوی ما میدوختند. قطع نظر از این مسألهی رابطهی با مشتری بودن ایشان، با ابوی ما رفیق بودند. یک نگاهی به من کردند؛ بعد رو به پدر ما کردند و گفتند که من پیشنهادی دارم. ایشان گفتند: چه پیشنهادی؟ گفتند: بگذارید ایشان طلبه شوند. بعد ایشان به من رو کردند و گفتند: حاضر هستی؟ سپس به شهید بهشتی گفتند: اگر خود او حاضر باشد من حرفی ندارم. از یاد نمیبرم آن زمان ۱۰ سال داشتم. به ما گفتند: حاضر هستی؟
از محضر ایشان بیرون آمدیم؛ باز روی روابطی که ابوی ما با مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی داشتند، من را به منزل حاج آقای فاضل آوردند و به ایشان گفتند که نظر آقای دکتر بهشتی این است که مهدی طلبه شود و ما از شما میخواهیم که برای ایشان استادی ترتیب دهید. البته شأن شما اجلّ بر استاد مقدّمات و اینها است – چون آیتالله فاضل در آن زمان مکاسب تدریس میکردند – ولی استادی را تعیین کنید که مهدی استفاده کند. ایشان گفتند: چشم؛ من یک مقداری فکر کنم بعد به شما میگویم. بعد ایشان مرحوم آیتالله حاج شیخ عبدالحسین وکیلی قمّی را معرفی کردند. ایشان از ادباء بود و منظومهی فقهی دارد؛ بسیار ملّا بود؛ فاضل بود؛ متدیّن بود؛ در زندگی قانع بود و مورد توجّه علما هم بوده است. ایشان هم بر اساس اینکه فرزندانشان شاگرد ابوی در خیاطی بودند، قبول کرد که برای ما تدریس کند و بحمدالله ادبیّات را از ایشان استفاده کردم. ایشان بسیار در آموزش مسایل ادبی دقیق بود؛ خیلی نکات دقیقی داشت. در هر مسألهای مثالی میزد و از من سوال میکرد و من جواب میدادم. ما ادبیات را پیش ایشان تمام کردیم و بالاتر آمدیم؛ شرح لمعه، مغنی، مطوّل و… مطوّل را از مرحوم آیتالله شبزندهدار (ره) استفاده کردیم. مغنی را در کنار بقعهی مرحوم شیخ فضلالله نوری، از حضرت آیتالله مومن قمّی خودمان – که من بسیار به ایشان علاقه و ارادت دارم – استفاده کردیم. شرح لمعه را از مرحوم آیتالله ستوده (ره) و آیتالله صلواتی – که الآن در قید حیات هستند و خداوند به ایشان طول عمر بدهد – استفاده کردیم. رسائل را باز بیشتر از مرحوم آیتالله شبزندهدار استفاده کردیم. مکاسب را از مرحوم آیتالله فاضل استفاده کردیم. از بعضی آقایان دیگر هم زیاد استفاده کردیم.
کفایه را پیش مرحوم آیتالله سلطانی خواندیم که بیان بسیار روانی داشت و مطالب را بسیار پایین میآورد و مشکلات کفایه را با عبارات روانی تبیین میکرد؛ بنده از درس مرحوم آیتالله سلطانی در کفایه خیلی لذّت میبردم. بعد از آن، درس خارج را چند ماهی از محضر امام خمینی (ره) – مسائل مستحدثه – استفاده کردیم. البته آن زمان مسایل انجمنهای ایالتی و ولایتی پیش آمد و امام دستگیر و آزاد شدند و دوباره دستگیر و تبعید شدند و نتوانستم از درس ایشان بیشتر استفاده کنم.
- شما حدود سالهای ۱۳۳۵، ۱۳۳۶ش وارد حوزه شدید؛ درست است؟
بله؛ سال ۳۶ بود؛ چون من متولّد ۱۳۲۳ هستم. بعد از مدت کوتاهی که به درس امام میرفتیم، یکی-دو سال درس آیتالله العظمی گلپایگانی شرکت کردیم؛ بعد از آن، درس مرحوم آیتالله حاج آقا مرتضی حائری (فرزند موسس حوزه) میرفتیم؛ ۱۱ سال ما از درس ایشان استفاده کردیم؛ عالم با عمل؛ عالم دقیق؛ عالمی که واقعاً صحبتها و روش ایشان، در شاگردان اثرگذار بود؛ اهل علم و عمل بود و واقعاً از محضر ایشان استفاده کردیم. ایشان نکات دقیقی داشتند؛ با دقّت درس میفرمودند. علی ایّ حال بعد از درس مرحوم آیتالله العظمی حائری، دیگر احتیاجی نبود در درس شرکت کنیم؛ بنابراین به مباحثات و تدریس پرداختیم. بنده از همان ابتدا که مقدّمات میخواندم، یکی از روشهایی که مرحوم آیتالله فاضل به من فرمودند این بود که شما هر کتابی را امسال میخوانی، کتاب قبل را تدریس کن. این مسألهی تدریس را ایشان در ما زنده کرد؛ سیوطی میخواندم، میگفتند: صمدیّه تدریس کن؛ مغنی میخواندم، میگفتند: سیوطی تدریس کن؛ شرح لمعه میخواندم، میگفتند: مطوّل تدریس کن… روح تدریس را ایشان در ما زنده کرد؛ لذا میتوانم بگویم از ابتدای کتاب جامعالمقدّمات تا کفایه، تمام اینها را تدریس کردم؛ منتهی بعضی از آنها را یک دوره و بعضی دیگر را سه دوره و بعضیها را حتّی چهاردوره؛ کفایه را میتوانم بگویم چهار دوره تدریس کردم. علی ایّ حال ایشان به گردن ما حقّ دارند؛ از خداوند متّعال میخواهیم درجات عالی ایشان را متعالی کند؛ چون ایشان به گردن ما خیلی حق دارد. این مختصری از حالات درسی ما در این دوران بود.
- هممباحثهایهای شما در آن دوران چه کسانی بودند؟
در مسألهی سیوطی و مغنی و اینها، هممباحثهای ما واعظ محترم و ارزنده حجتالاسلام و المسلمین حاج خلیل شرعی بود؛ اخوی آیتالله شرعی. بالاتر هم آقای حجتالاسلام والمسلمین حاج ابوالقاسم اشعری هممباحثهای من بودند. با حجتالاسلام آقای مسعودی کاشانی که الآن در حسینیهی شهدا نماز میخوانند نیز مدتی بحث میکردیم. جناب حجتالاسلام والمسلمین مجد که اهل ارومیّه هستند؛ حجتالاسلام والمسلمین جواهری قمّی؛ ما با این چند نفر درسهای مرحوم آیتالله حائری را مباحثه میکردیم.
- در دورهای که حضرتعالی طلبه بودید ارتباط اساتید با طلبهها چطور بود؟ خصوصاً که فرمودید ارتباط بسیار خوبی با حضرت آیتالله فاضل داشتید؟
ارتباط اساتید با طلّاب بسیار خوب بود؛ منتهی از اساس فرق داشتند. ما نمیتوانیم همهی اساتید را به یک نحو کلّی بگوییم؛ ولی در خصوص آیتالله فاضل، ایشان خیلی با شاگردان خود با محبّت رفتار میکردند؛ مثلاً اگر یکی از شاگردان مریض میشدند منزل ایشان میرفتند؛ اگر جشنی داشتند شرکت میکردند؛ خدای ناکرده اگر عزایی داشتند در مجلس آنها شرکت میکردند؛ تفقّد میکردند. درب منزل آیتالله سلطانی هم پیش از ظهرها و شبهای جمعه باز بود و شاگردان ایشان رفت و آمد داشتند؛ منتهی وضع حالی آیتالله سلطانی آن طور که باید اقتضا نمیکرد که آن طرف و این طرف زیاد بروند. درمجموع اساتیدی که ما با اینها برخورد داشتیم غالباً نسبت به شاگردها با محبّت برخورد میکردند و مهربان بودند.
- آن زمان درسهای مصطلح اخلاق نیز در حوزه دایر بود یا اینکه ارتباطهای استاد و شاگردی مسایل اخلاقی طلبهها را ارتقا میبخشید؟
مدّتی مرحوم آیتالله مشکینی درس اخلاق داشت. مدّت زیادی هم آیتالله مظاهری در مسجد اعظم درس اخلاق داشت. مدّتی هم مرحوم آیتالله بهاءالدّینی درس اخلاق داشت. اما آنچه ما فهمیدیم این بود که روش استاد در این مسأله بیشتر دخالت داشت؛ اگر طلبهها استادی را قبول داشتند، آن استاد بیشتر از درس اخلاق تأثیرگذار بود. درس اخلاق در جای خود خوب است؛ لکن وقتی این استاد در حرکات و سکنات خود مواظب است، اهل عمل و تقوا است و اهل دنیا نیست، اینها بر روی شاگرد اثر میگذارد. البته درس اخلاق خوب است؛ یک کلّیاتی گفته میشود، روایاتی از بزرگان خوانده میشود؛ ولی این غیر از نشان دادن الگوی عملی است. الگوی عملی بودن، غیر از بیان حقایق است؛ لذا بهنظر میرسد تأثیر این، بیشتر از آن باشد.
بخش بعدی را اینجا ببینید
منبع: پایگاه مباحثات