بررسی فقهی اندیشه تکفیر (١)
استاد فاضل لنکرانی
موضوع ما، بررسی اندیشه تکفیر از منظر فقهی است. در اینجا پرسشهای فراوانی وجود دارد و روشن است که در این مجال کوتاه به همه آنها نمیتوان پاسخ داد؛ پرسشهایی نظیر:
کفر در لغت
در ابتدا به معنای لغوی «کفر» اشاره میشود. بعضی لغتشناسان «کفر» را به معنای ناسپاسی میدانند، ولی کتب اصلیِ لغت، این واژه را به «ستر و پوشاندن» معنا کردهاند؛ برای مثال عرب به «شب» کافر میگوید، چراکه ساتر است. به کشاورز نیز کافر میگوید: برای اینکه بذر و دانه را در زیر زمین مخفی میکند و میپوشاند. به دریا هم که در آن درّ و صدف و حیوانات هستند و آب دریا آنان را میپوشاند، تعبیر به کافر میکند.
آیا در لغت، کفر در مقابل اسلام میآید یا در مقابل ایمان؟ میتوان گفت که در جهتِ خودِ علمِ لغت، نمیتوانیم نتیجه روشنی را دریافت نمائیم، هرچند بعضی لغتشناسان، کفر را به «نقیض الاسلام» معنا کردهاند، اما این از موارد استعمال دینی است؛ یعنی این را از دین گرفتند و ربطی به لغت و لسان عرب ندارد. پس کفر به معنای «پوشاندن» است. اگر انسان، حقیقتی، مانند: اصل وجود خدا، صفات خدا، نبوت و رسالت، توحید و... را پوشاند، کافر میشود.
مرجع ضابطه در تکفیر
در اینجا، پرسش اول را بررسی میکنیم. سید مرتضی در «الذخیرة» (چاپ جامعه مدرسین، ص534) مینویسد: ملاک کفر چیزی است که شارع برای او استحقاق عقاب ابدی و دائمی معین کرده باشد، چون عقل نمیتواند بفهمد چه چیزی موجب استحقاق عقاب دائمی است؛[1] البته گاهی عقل، در تشخیص عقاب موقت نیز دچار مشکل میشود؛ لذا تعیین حدّ کفر فقط با دلیل نقلی و شرعی، امکانپذیر است. شیخ طوسی نیز در کتاب «الاقتصاد فی ما یجب علی العباد» [2] به همین مطلب اشاره دارد.
در میان علمای اهلسنت، احمدبنحنبل نیز در مجموع فتاوا (ج5، ص554) عبارتی شبیه این دارد: همانگونه که واجب و حرام کردن چیزی به دست خداوند است، پاداش و عقاب هم به دست اوست. کافر و حتی فاسق شمردنِ انسان نیز، از شئون خداوند و رسول است. غزالی هم در «الاقتصاد فی الاعتقاد» [3] به همین مطلب اشاره دارد. ابنتیمیه نیز در مجموع الفتاوی (ج12، ص 523) [4] میگوید: کفر از احکام شرعی است؛ به عبارت دیگر، اگر کسی از طریق عقل با یکی از احکام مخالفت کرد، ما نمیتوانیم بگوییم کافر شده، مگر اینکه در شریعت به کفر او تصریح شده باشد؛ مثلاً اگر کسی با عقل، یکی از خصوصیات معاد را انکار کرد، نمیتوانیم بگوییم کافر است، مگر اینکه در شرع آمده باشد که منکرِ این اعتقاد یا فکر، کافر است.
این مطلب، صحیح است؛ یعنی در ضابطه تکفیر نمیتوان از دایره موسس دین خارج شد؛ مثلاً با اجتهادِ خودم بگویم: هر کسی زیارت قبور کند، یا هر کسی قصد مسجدالنبی و قبر پیامبر اکرم – صلی الله علیه و آله وسلم - کند، کافر است، زیرا همانگونه که سید مرتضی گفته است، عقل نمیتواند مستحق عقاب دائمی را تشخیص بدهد؛ نمیتواند بفهمد در کجا عقاب دائمی هست تا حکم به کفر کند. پس با عقل و رأی و اجتهاد نمیتوان به کفر افراد حکم کرد و باید به سراغ شرع رفت.
حال اگر کسی گفت: مسئله استحقاق عقاب با چه ملاکی در حقیقتِ کفر داخل است؛ یعنی دلیلی نداریم که بگوییم: کافر کسی است که یستحق العقاب الابدی فی الآخرة؟ در پاسخ میگوییم: قرینه مناسبت حکم و موضوع، مسئله را روشن میکند. کسی که این دین را آورده، میتواند بگوید این انسان از دایره دین خارج شده است، وگرنه شخص دیگری که خودش مبیّن و موسس دین نیست، نمیتواند بگوید. کسی که مالک این زمین است و خودش حدود زمین را میداند، میتواند بگوید چه کسی خارجِ این زمین و چه کسی داخلِ این زمین است. پس این امر، از جمله موضوعاتی است که قیاساتها معها؛ یعنی علما و مجتهدان نمیتوانند ضابطه تکفیر را، آن هم با تغییر زمان، مکان و خصوصیات بیان کنند. ابنتیمیه و حنبلیها و وهابیها در طول تاریخ، گرفتار این مسئله شدند. بنابراین، دلیل شرعی باید بگوید چه کسی کافر و چه کسی کافر نیست.
همچنین کسی نمیتواند بگوید: ما اصلاً ضابطهای نداریم و یا اصلاً به بیانِ آن نیازی نیست. اگر به بیان ضابطه نیاز نباشد که هرج و مرج به وجود میآید؛ پس حتماً شارع بیان کرده است، زیرا اگر دینی ضابطه خروج از آن دین را ارائه ندهد، نقص دارد. حاصل اینکه بیان ضابطه فقط به عهده دین است و حتماً دین این ضابطه را بیان کرده است.
مفهومشناسی کفر
ما در قرآن کریم و روایات، هم «تقابل بین کفر و اسلام» داریم و هم «تقابل بین کفر و ایمان». تقابل بین کفر و اسلام، تقابل سلب و ایجاب است. کسی که شهادتین را به لفظ بگوید، مسلمان است، هرچند در باطن اعتقاد نداشته باشد؛ لذا جان، مال و عرضش محترم است. در فقه فریقین هم این ملاک وجود دارد؛ اما تقابل بین کفر و ایمان، یا تقابل عدم و ملکه یا تضایف و یا تضاد است. شایان ذکر است، فقه اهلسنت به ضابطهسازی نیز پرداختند، اما گاهی خودشان از این ضابطه خارج شدند.
از امام صادق- علیه السلام - روایت شده است: کفر در قرآن کریم، پنج نوع است:
بخش بعدی را اینجا ببینید
پانوشتها:
[1] عبارت مرحوم سید مرتضی این چنین است: «و أما الكفر فعبارة عما یستحق به دوام العقاب و كثیره، ... و لا سبیل من جهة العقل الی العلم بكون الفعل كفرا، و انما نعلمه سمعا و توقیفاً»
[2] ص 259. «و یعلم بدلیل شرعی أنه یستحق العقاب الدائم الکثیر»
[3] ص 155.
[4] عبارت این چنین است: «الکفر هو من الاحکام الشرعیة، و لیس کل من خالف شیئاً علم بنظر العقل یکون کافراً»
مأخذ: پایگاه اطلاعرسانی نشست دورهای اساتید سطوح عالی و خارج حوزه علمیه قم
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان