الرافد و فلسفه علم اصول (٢)
نوشته: سعید ضیایی فر
٤ | ٣ | ٢ | ١ |
قسمت قبل را اینجا ببینید
سیری در الرافد
این کتاب، طی یازده مبحث و سه بحث مقدماتی تنظیم گردیده است. ده مبحث از مباحث یازده گانـــــه از مباحث فلسفهی علمی و سه بحث جداگانه از زمرهی مباحثی است که معمولاً در مقدمات علم اصول بررسی میشود. بنابراین میتوان گفت غالب مباحث این کتاب از زمرهی مباحث فلسفهی اصولی است .
مبحث اول: اهمیت علم اصول نزد امامیه (ص 9-14)
در آغازِ این بخش آمده است که اهتمام اصولیها به علم و ارزشی که برای آن قائلند، با نگاه اخباریها به آن متفاوت است. آنگاه چکیدهی دیدگاه یکی ازاخباریها (از کتاب «هدایة الابرار») پس از نقل عبارت وی چنین آمده است:
ایشــــان هـــر ســه ادعا را نقد میکند.
در نقد ادعای اول میگویند که بسیاری از مباحث علم اصول، نظیر تعارض ادله، حجیت امارات (خبر واحد، اجماع)، ظن انسدادی، اصول لفظی (عام وخاص، مطلق و مقید) در هیچ علم دیگری به آن پرداخـــته نشــــده است. آری پارهای از مباحث لغوی و کلامی در علم اصول وجود دارد، ولی این باعث نمیشود که مسائل اصولـــــــی پیشین از اصولی بودن خارج شود.
در نقد ادعای دوم آمده است که اولین مۆلف علم اصول، به ادعای اهل سنت، شافعی (م205 ق) است؛ در حالی که در همین دوران کسانی نظیر یونس بن عبدالرحمن (م208 ق) و ابن ابی عمیر (م 217 ق) در مــــقولاتی نظــــــــــیر تعــــارض، عام و خاص، ناسخ و منسوخ تألیفاتی را به رشتهی تحریر در آوردهاند. بنابراین نمیتوان گفت اهل سنت اولین تدوینکنندگان علم اصولاند و ابن جنید از آنان گرفت.
در نقد ادعای ادعای سوم، دو مطلب را ذکر میکند:
مبحث دوم: ادوار تفکر اصولی (ص 15-30)
در آغازِ این مبحث، به تعریف دوره پرداخت شده و چنین آمده است:
«به نظر ما معیار دوره صرفاً با گذشت زمانی ارتباط ندارد؛ چرا که چه بسا زمانهایی بر علم میگذرد ولی تطور و نوآوری در مسیر حرکت علم و تکامل آن صورت نمیگیرد. تنها معیاری که یک دوره را از سایــــر دورهها جدا میسازد، ظهور نظریات بدیعی است که مسیر فکری علم را به جلو میبرد» (ص 15).
بر اساس این تعریف، در این کتاب بر خلاف بسیاری از کتابهای تاریخ اصول فقه، ادوار علم اصول و ادوار اصول فقه نزد شیعهی امامیه به سه دوره تقسیم شده است:
دوره اول: این دوره عبارت است از از موضعگیری علمای شیعه در برابر دیگر مـــــکاتب فکری اصولی و نیز در برابر علمای شیعیای که از سایر مکاتب فکری اصولی تأثیر پذیرفته بودند (ص 15).
در این دوره، در قلمرو حکم شرعی، دو مکتب متفاوت وجود داشت: مکتب اهلِ رأی که در آغـاز، تدوینِ سنت را منع کرده، پیروان آنان به حجیت قیاس و استحسان روی آوردند و به نقد متن احادیث پرداختند، و مکتب اهل حـــــــدیث که بدون در نظر گرفتن ضوابط ومعیارهای عمومی، در اعتماد به اخبار راه افراط را پیشه کردند. هر دو مکتب، برخـــــــی از علمای شیعه را تحت تأثیر قرار داده بودند. موضعگیری شیخ مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی، تفکر اصولی تازه و تــطور قابل توجهی در میان مکاتب فکری پدید آورد.
نگارش رسالهی «بطلان القیاس»، رسالهی «مقابس الانوار فی الرد علی اهل الاخبار» از سوی شیخ مفید، شاهد این تطور اصولی و مکتب میانه است (ص15و16)
دوره دوم: این دوره، عبارت است از جدال فکری میان دو مکتب اصولی و اخباری. اخباریها بر اساس ذهنیتهایی نظــــیر اینکه قواعد اصولی بر تفکر کلامی و فلسفی استوار گشته و باعث دوری از مسیر اصلی استباط – روایات اهل بیت – علیهم السلام - می شود، به مقابله با تفکر اصولی برخاستند. در اثر زورآزمایی فکریِ این دو مکتب اصولی، تطور بزرگی در علم اصول رخ داد و به دست وحید بهبهــانی و مانند وی، علم اصول پیشرفت شگفتی کرد (ص17).
دوره سوم: در این دوران، که دوران معاصر است، زورآزمایی فکری شدیدی میان فرهنگ اسلامی و سایر فرهنـگها از ابعــاد گوناگون رخ داده است. بدین روی، تحول علم اصول متناسب با وضعیت تمدنی امروز لازم است.
ایشان در ادامه بر اســــتفاده از علوم جدید و قدیم در مسیر این تطور تأکید کرده، نمونههایی از مباحث اصولی مرتبط با علومی چون فلسفه، حــقوق، روانشناسی، جامعه شناسی، منطق و لغت را مطرح میکند. سپس بحث ارتباط علم اصول را با مباحث روایی به صورت مفصل میآورد. در این بحث امده است که ما خبر موثوق الصدور را حجت میدانیم. بر این اساس از تاریخ و کیفیت تدوین حدیث بحث میکنیم تا هم اعتبار احادیث نزد دو گروه شیعه و سنی روشن شود و هم در باب تعارض قابل استفاده باشد؛ چرا که اگر فقیه به اسباب اختلاف روایات احاطه داشته باشد، بهخوبی میتواند در میان روایات متعارض، به صورت جمع عرفی، سازگاری ایجاد کند (ص24 و 25). در این کتاب، اسبــــابِ اختلافِ حدیث به دو قسم داخلی (از سوی معصوم) و خارجی (از سوی راویان و گردآورندگان) تقسیم گردیده و خلاصهی توضیــــــــح اسباب داخلی چنین بیان شده است:
اسباب خارجیِ اختلاف حدیث این امور دانسته شده است: وضع، نقل به معنا، اضافه شدن برخی تفسیرها از سوی راوی بدون دلالتی بر آن، تقطیع روایات در تألیفات، تصحیف، اصـــــلاح ظنی وخودسرانهی برخی نُسّاخ ومصححان متون، خلط میان کلام امام وکلام دیگران از سوی راویان.
ادامه مقاله را اینجا ببینید
٤ | ٣ | ٢ | ١ |
منبع: پژوهش و حوزه، پاییز و زمستان 1385، شماره 27و28
تنظیم: محسن تهرانی - بخش حوزه علمیه تبیان