تبیان، دستیار زندگی
در بخش قبلی نوشتار، نمونه‌هایی از جهالتِ برخی نویسندگان ارائه شد، که به خود اجازه قدم زدن در عرصه تفسیر قرآن کریم داده و بجای سعی در فهم کلام الله و معجزات پیامبران که اعتقاد به آن‌ها از ضروریات همه ادیان حقه الهی است، تلاش کرده‌اند تا از جیب خود چیز
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : حسن رضائی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افسانه زدایی یا افسانه پنداری در تفسیر قرآن! (2)

قرآن کریم

احمدیاسر وافی یزدی

در بخش قبلی نوشتار، نمونه‌هایی از جهالتِ برخی نویسندگان ارائه شد، که به خود اجازه قدم زدن در عرصه تفسیر قرآن کریم داده و بجای سعی در فهم کلام الله و معجزات پیامبران که اعتقاد به آن‌ها از ضروریات همه ادیان حقه الهی است، تلاش کرده‌اند تا از جیب خود چیزهایی برای کمک به دین و قرآن! هدیه کنند تا به خیال خود، آن را از عدم پذیرش نسل جدید برهانند. اینک نمونه‌های دیگری را مرور می کنیم

در بخش قبلی نوشتار، نمونه‌هایی از جهالتِ برخی نویسندگان ارائه شد، که به خود اجازه قدم زدن در عرصه تفسیر قرآن کریم داده و بجای سعی در فهم کلام الله و معجزات پیامبران که اعتقاد به آن‌ها از ضروریات همه ادیان حقه الهی است، تلاش کرده‌اند تا از جیب خود چیزهایی برای کمک به دین و قرآن! هدیه کنند تا به خیال خود، آن را از عدم پذیرش نسل جدید برهانند. اینک نمونه‌های دیگری را مرور می کنیم:

قرآن کریم، در آیه‌ی 46 سوره‌ی آل عمران به حضرت مریم - سلام الله علیها - درباره‌ی حضرت عیسی – علی نبینا و آله و علیه‌ السلام - بشارت می‌دهد و می‌فرماید: و یُكَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ یعنی: بشارت باد به تو به فرزندی که در گهواره با مردم سخن می‌گوید. در آیه‌های 30 تا 33 سوره‌ی مریم، محتوای این سخنان به تفصیل بیان شده که حضرت عیسی – علی نبینا و آله و علیه‌ السلام - در گهواره، در دفاع از مادرش فرمود: قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَنِی مُبَارَكاً أَیْنَ مَا كُنْتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَ الزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً وَ بَرّاً بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً وَ السَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً

نویسنده‌ی دیگری در ترجمه‌ی آیه‌ی 46 سوره‌ی آل عمران گفته است: یعنی پیش از آن كه دیگر كودكان به زبان آیند، او زبان می‌گشاید و با مردم سخن می‌گوید و در توضیح آن گفته: كودكِ عادی می‌تواند پس از یك سالگی كلمات و لغات پراكنده را به زبان آوَرَد

الله اکبر! یعنی می‌خواهد بگوید: سخن گفتن حضرت، امری غیرعادی نیست. یک کودک عادی هم می‌تواند بعد از یک سالگی، کلمات و لغات پراکنده را به زبان بیاورد.

سبحان الله! آیا «قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتَانِیَ الْكِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً وَ جَعَلَنِی مُبَارَكاً أَیْنَ مَا كُنْتُ وَ أَوْصَانِی بِالصَّلاَةِ وَ الزَّكَاةِ مَا دُمْتُ حَیّاً وَ بَرّاً بِوَالِدَتِی وَ لَمْ یَجْعَلْنِی جَبَّاراً شَقِیّاً وَ السَّلاَمُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیّاً» کلمات و لغات پراکنده است؟!!!

ولی وقتی دیده که قرآن صریحاً فرموده: «فی المهد» و مهد یعنی گهواره و کودک یک ساله که در گهواره نیست. برای همین دست به توجیه واژه‌ی گهواره زده و گفته: ممکن است بگوییم گهواره كنایه‌ی تأكیدی است، مانند: ز گهواره تا گور دانش بجوی

البته برای این که یک اگر هم گفته باشد، در ادامه آورده است: اگر مقصود آیه، تكلم كامل و مفهم معانیِ رسا بوده دلالت بر رشدِ غیر عادی مسیح دارد

دقت کنید، باز هم نپذیرفته که حضرت عیسی – علی نبینا و آله و علیه‌ السلام - در نوزادی سخن گفته است؛ بلکه لابد رشد سریعی داشته و ظرف چند روز به حدّ یک کودک یک ساله رسیده است؛ به اندازه‌ای که بتواند کلمات و لغات پراکنده بگوید!

شاید بگویید: مگر او آیه‌ی 29 سوره‌ی مریم را ندیده که از زبان معترضان به بچه دار شدنِ مریمِ بدون شوهر و بعد از این که حضرت مریم – سلام الله علیها - در جواب آنها به طفل در گهواره اشاره فرمود که یعنی از خودش بپرسید، فرموده: كَیْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّاً ؟! باید عرض کنم که ایشان در توجیه این آیه هم نوشته:

ظاهرِ «مَنْ كانَ ...» دلالت بر گذشته دارد. یعنی: ما چگونه سخن گوئیم با كسی كه طفل گهواره ‏ای بوده است؟!

می خواهد بگوید: آن ها نگفتند: چگونه با کودکی که در گهواره هست، سخن بگوییم تا سه آیه‌ بعدی دلالت بر سخن گفتن حضرت در گهواره باشد؛ بلکه گفته‌اند: چگونه با کسی که روزگاری در گهواره بوده، سخن بگوییم؟! یعنی می‌خواهد بگوید: ممکن است، حضرت عیسی – علی نبینا و آله و علیه‌ السلام - این سخنان را مثلاً در سنّ 15 سالگی گفته و هر 15 ساله‌ای بالاخره روزی در گهواره بوده است!!!

اگر هم برداشت مرا نادرست می‌پندارید، خود او در ادامه گفته است:

یكی از مفسرین «ابو القاسم بلخی» گفته است كه این تكلم او در سال‌های رشد و  بلوغ او بوده است

در ادامه برای این که برای توجیه خود، شاهد تاریخی هم آورده باشد، گفته:

از نوشته‌های انجیل لوقا، باب دوم، چنین برمی‌آید كه در سنین رشد، كه از فیض و حكمت خدا پُر شد، والدینش [!] او را از وطنش ناصره در سن دوازده سالگی به اورشلیم آوردند و او در آن‌جا توقف كرد

ممکن است بگویید: خب، آمدنِ حضرت در سن 12 سالگی به اورشلیم، چه ربطی به این دارد که این سخنان را در آن سنّ گفته باشد؟ خود نویسنده بعد از این جمله، توضیح می‌دهد که:

پس شاید كاهنان، سخنان و رفتار مسیح را شنیده بودند و نخست مادرش را مورد عتاب و خطاب قرار دادند كه این چه فرزندی است كه آورده‌ای با آن‌كه پدر و مادر و خانواده‌ات از نیكان و پاكان بودند: یا أُخْتَ هارُونَ ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَ ما كانَتْ أُمُّكِ بَغِیًّا و او اشاره كرد كه با خودش سخن گوئید. این اشاره سخن بر آنان گران آمد و به گونه‌ای تحقیرآمیز گفتند: ما با بچه‌ای گفتگو كنیم كه در همین چند روز در گهواره بوده و تازه از گهواره برخاسته است؟ (هنوز دهانش بوی شیر می‌دهد) قالُوا كَیْفَ نُكَلِّمُ مَنْ كانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا؟ آن‌گاه حضرت مسیح نبوت و رسالت خود را به آنان اعلام كرد: قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْكِتابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا ...

اولاً: خدا را شکر که نمردیم و معنای «پس» را فهمیدیم!

ثانیاَ: معنای «والدینش» این است که حضرت عیسی – علی نبینا و آله و علیه‌ السلام - پدر هم داشته است! چیزی که حتی مسیحیان قبول ندارند چه رسد به مسلمانان!

ثالثاً: اول می گوید: ما با بچه‌ای صحبت کنیم که در همین چند روز در گهواره بوده و تازه از گهواره برخاسته است؟ و وقتی می‌بیند، این تعبیر درباره‌ی یک نوجوان 12 ساله صحیح نیست، داخل پرانتز توضیح می‌دهد که: منظور از در گهواره بودن، این است که: هنوز دهانش بوی شیر می‌دهد!!!

رابعاً: آیه می فرماید: کیفَ نُکلّم ؟ نه هل نکلّم؟ و فرق این دو نزد آشنایانِ با زبان عربی، واضح است؛ توضیح آنکه: نویسنده جوری وانمود کرده که کاهنان، از این که با نوجوانی هم سخن شوند، ناراحت شده‌اند در حالی که سوال از کیفیتِ سخن گفتن با طفلِ در گهواره است. نویسنده گفته: این چه فرزندی است که آوردی؟ در حالی که این طور نبوده که کاهنان از رفتار حضرت عیسی ناراحت باشند و به حضرت مریم عتاب کنند که تو به این خوبی و از خانواده به این خوبی، چرا فرزندی به این بدی آورده‌ای؟ بلکه تعجب آن‌ها از اصل تولد حضرت عیسی از یک دختر بدون شوهر بوده است. در جای دیگری نیز آورده است که:

مرحوم سید احمدخان دانشمند اسلامی و هندی و بانی دانشگاه علیگر، تفسیری برای بعضی از آیات قرآن نوشته كوشیده است تا آیاتی را كه ظهور در معجزات و خرق عادات دارد توجیه و تأویل كند . . . مرحوم سید احمد خان بی پدر بودن عیسی را رد و انكار كرده مدعی شده است كه هیچ سند دینی ندارد و حكمتی در آن نیست . . . محققین مسیحی این را مسلّم می‌دانند كه در سال‌های اول ولادت مسیح و نازایی، او را فرزند یوسف می‏دانستند و سپس بی پدری او شهرت یافت. گویند مریم از ترس مردم راز بی پدری او را پنهان می‌داشت تا پس از قیام مسیح از میان مردگان. و این هم مسلّم است كه مریم نامزد یوسف بود و همین نامزدی، ازدواج شرعی شمرده می‏شد و اگر فرزندی می‌آوردند فرزند شرعی آنان می‌شد، گر چه خلاف رسم متعارف بود . . . ابن مریم هم كه بارها در قرآن آمده به جهت شهرت به این لقب در میان یهود و نصاری بوده است.

و به جای این که نظر احمدخان را نقد و ردّ کند، گفته است:

این بود خلاصه نظر و تحقیق محققِ تقلید شكن هندی برای اثبات پدر داری عیسی، كه مخالف نظر و عقیده عموم مسیحیان و مسلمانان است ،آن هم نظر ما.

عجبا! هر کس واضحات قرآن و ادیان الهی را توجیه کرد، اسمش می شود: محقّق و تقلید شکن!

و در پایان گفته است: تا اهل نظر و اندیشه و برتر از تقالید چه نظر دهند؟

و لابُد اهل نظر و رها از تقلید، نظر احمدخان را می‌پذیرند نه نظر عمومِ مسیحیان و مسلمانان را!

در جای دیگری، آمدن غذای آسمانی برای حضرت مریم – سلام الله علیها - در محراب را انکار کرده و گفته: مریم همچون پیامبران دارای رسالت نبوده تا معجزه داشته باشد

انسان با خواندن این جمله فکر می‌کند که: پس مشکلِ ایشان پیغمبر نبودنِ حضرت مریم بوده و لابد معجزات پیامبران را قبول دارد؛ اما علاوه بر این‌که معجزه‌ی سخن گفتنِ حضرت عیسی در گهواره را توجیه می‌کند، در توضیح آیه‌ی 49 سوره آل عمران که از زبان حضرت عیسی – علی نبینا و آله و علیه‌ السلام - می‌فرماید: أَنِّی أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَأَنْفُخُ فِیهِ فَیَكُونُ طَیْراً بِإِذْنِ اللَّه، می گوید:

این فعل [ اَخلُقُ ] به صورت مضارع استمراری و با قید لكم و بِإِذْنِ اللَّهِ آمده، تنها ظهور در امكان دارد نه وقوع

یعنی آیه می خواهد بگوید: تبدیل گِل به پرنده، امکان عقلی دارد نه وقوع خارجی! و سپس در تأیید حرف خود که: آیه دلالت بر امکان دارد نه وقوع، گفته است: در اناجیل از خلق صورت طیر و نفخ در آن خبری نیست

عجبا! شما دارید تفسیر قرآن می‌نویسی یا تفسیر انجیل؟!  ممکن است بگویید: خب، شاید اینگونه نویسندگان، معجزاتِ پیامبران را نمی‌توانسته‌اند هضم کنند ولی اصل خوارق عادات را قبول دارند.

ولی بعضی، طوری می‌نویسند که گویا حتی اگر خود خدا هم بخواهد اعجازی صورت دهد، باز دست به توجیه و تأویل خواهند زد!

نویسنده‌ای، در توجیه هلاکت لشکر ابرهه گفته است:

بعضی از مورخین و به پیروی آن‌ها بعضی مفسرین و همچنین بعضی مستشرقین، گفته‌‏اند كه سپاه ابرهه دچار بیماری آبله شد و عده‌ای برای تأیید این نظر، شباهت حروف آبله را با ابابیل یادآوری نموده‌‏اند 

سبحان الله! چقدر هم واژه ی ابابیل با آبله شباهت دارد!

در بخش بعدی نوشتار، کلامی از استاد مصباح یزدی – حفظه الله – در ارتباط با اینگونه تأویلات خواهد آمد.