جلوههایی از صلابت و قاطعیت امام(1)
١. مسائل شرعی و انجام عبادات
«به تازگی مکلف شده و شب خوابیده بودم. امام با اخوی وارد شدند. خیلی سرحال و خوشحال بودند. پرسیدند: نماز خوانده ای؟
- من فکر کردم چون الآن آقا سرحال هستند، دیگر نماز خواندن من هم برایشان مسئلهای نیست. گفتم: نه.
ایشان به قدری تغییر حالت دادند و عصبانی شدند که ناراحتی، سراسر وجودشان را فراگرفت و من خیلی ناراحت شدم که چرا با حرف و عملم مجلس به آن شادی را تلخ کردم!»
«گاهی که امام پسر هشت سالهام را میدیدند، به او میگفتند: نمازت را خوانده ای؟ من میگفتم: آقا او هنوز به سن تکلیف نرسیده است. میگفتند: بچهها قبل از رسیدن به سن تکلیف باید رو به نماز بایستند تا عادت کنند. اما بعد از سن تکلیف، مگر کسی جرات میکرد بیدار باشد و نمازش را نخواند؟ امام نمیتوانستند تحمل کنند که مکلف نمازش قضا شود.»
«در سال 1362 ش. نوجوانی نوشته بود: پدرش فردی بی دین است و به او گفته: من راضی نیستم که در منزل من، نماز بخوانی! آیا پدر، چنین حقی دارد و تکلیف او چیست؟
امام فرمودند: غلط کرده است. برود نماز بخواند. اشکال ندارد. »
2. پاکدامنی
«از مسائلی که امام بیشتر به آن توجه داشتند، محدود بودن ارتباط بین زن و مرد بود. یادم هست ده سال بیشتر نداشتم و با برادرها و پسرخالهام قایم باشک بازی میکردیم. حجاب هم داشتیم؛ اما یک روز امام مرا صدا کردند و گفتند: شما هیچ تفاوتی با خواهرتان ندارید؛ مگر او با پسرها بازی میکند که شما با پسرها بازی میکنید؟»
«امام صحبت بی مورد زنها با نامحرم را ضرورت نمیدیدند؛ مثلا در خانه خودشان وقتی که یکی از نوههای پسرشان مکلف میشد، دیگر با آنها در یک اتاق نمینشستیم. البته جالب اینجاست که وقتی ما نزدشان بودیم نمیگفتند که ما از اتاق بیرون برویم؛ بلکه به او میگفتند بیرون برود. یا اگر من پهلوی ایشان بودم و نوه مکلف شده شان که مثل پسر خودم بود، میخواست وارد اتاق بشود میگفتند: کسی اینجا هست.»
«امام در ارتباط با نامحرم خیلی سخت گیرند. الآن پسرهای من و حاج احمد آقا 15، 16 ساله اند و اگر یک روز ما برای ناهار به منزل آقا دعوت شویم، پسرها حق آمدن ندارند و یا اگر هم بیایند، مثلا ما خانه خانم مینشینیم و سفره میاندازیم و آنها منزل احمد آقا؛ آن هم برای اینکه پسرها و دخترهای اهل فامیل و خانه با هم غذا نخورند. نه فقط سر سفره، بلکه حتی به همدیگر سلام هم نکنند؛ چون واجب نیست، به هر حال آقا این نوع مهمانی رفتن خانمها و آقایان نامحرم و با هم دور سفره نشستن را حرام میدانند.»
«من 15 ساله بودم که مرحوم آقای اشراقی داماد ما شده بودند. یک روز ما منزل ایشان دعوت داشتیم. همین جور که من و امام با هم وارد شدیم، دیدم آقای اشراقی دارند به استقبال میآیند؛ ما در یک باغچهای داشتیم حرکت میکردیم. من به امام گفتم: سلام بکنم آقا؟ گفتند: واجب نیست. من هم رویم نشد که سلام نکنم و از داخل باغچه رد شدم که با آقای اشراقی روبه رو نشوم!»
3. ترک گناهان
«امام مقید بودند که ما از بچگی حجاب شرعی مان را حفظ کنیم. در منزل، حق انجام هیچ گونه معاصی، از جمله غیبت، دروغ، بی احترامی به بزرگتر، و توهین به مسلمانان را نداشتیم. خصوصا روی معصیت توهین به مسلمان، حساسیت زیادی داشتند.»
«یک بار آقا همه اهل خانه را صدا کردند و گفتند: من بنا داشتم یک دفعه که همه با هم جمع هستید چیزی برای شما بگویم. بعد گفتند: شما میدانید غیبت چقدر حرام است؟
گفتیم: بله. بعد گفتند: شما میدانید آدم کشتن عمدی چقدر گناه دارد؟ گفتیم: بله. فرمود: غیبت، بیشتر. بعد گفتند: شما میدانید فعل نامشروع و عمل خلاف عفت [زنا] چقدر حرام است؟ گفتیم: بله. فرمودند: غیبت بیشتر.»
«در مقابل کوچکترین فعل حرام، چنان امام غضبناک میشوند که در مقابل نظام پهلوی؛ به همان تندی که اغلب شما شنیده اید.
ما در اتاق نشسته بودیم و یکی از بستگان - که یک خانمی بود - آهسته به من گفت: وقتی من وارد شدم فلانی تواضع نکرد.
یک مرتبه دیدم آقا با شدت ناراحتی رو کردند به ایشان و گفتند: شما نمیدانید خدا اینجاست؟ فضای اینجا الآن حرام است و نشستن اینجا الآن حرامه!
اصلا آن قدر امام منقلب شدند که من برای حالشون نگران شدم. خود آن خانم گفتند: من حرفی نزدم، من فقط گفتم: جلوی من تواضع نکردند. امام گفتند: شما بله! شما نمیدانید و یادتان میرود؛ اما خدا یادش است. غیبته! این غیبته!
در مقابل فعل حرام، خیلی ایشان برآشفته و ناراحت میشوند و در انجام دادن عمل واجب هم خیلی جدی و محکم اند.»
«حضرت امام، افراد را از نظر عمل به مباح خیلی آزاد میگذارند؛ اما از نظر عمل به حرام خیلی سخت و محکم اند؛ حالا شما در خانه هر جوری میخواهید باشید.»
«امام شدیدا از کسی که خلاف شرع انجام میداد ناراحت میشدند و خیلی حالتشان برانگیخته میشد؛ یعنی اگر یک وقت سر سفره دست ما از حد مجاز از آستین بیرون میآمد تذکر میدادند.»
«امام همیشه به ما میگفتند: درست است که میگویند: وجه و کفین پیدا باشد، اما جوانها بهتر است که کمی بیشتر خود را بپوشانند و خیلی تاکید میکردند که در خارج از منزل هیچ گونه عطری مصرف نشود. یادم هست که در یکی از عیدها، امام به نواده دختری دیگرشان عطر هدیه دادند و به من یک چیز دیگر و فرمودند: چون تو ازدواج نکردهای، بنابراین احتیاجی به عطر نداری.»
منبع: ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان
تهیه و تنظیم: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان