چیستی علم اصول فقه
اصول فقه از مهم ترین و مورد نیاز ترین علوم اسلامی ست که اهمیت آن بر حوزویان و حتی دانشگاهیان پوشیده نیست. علم اصول فقه هرچند به عنوان یک علم ابزاری در خدمت استنباط احکام الهی ست اما خود نیز به طور مستقل از اهمیت فراوانی بر خوردار است.
تعریف علم اصول فقه
قبل از هر چیز لازم است با تعریف این علم آشنا شویم. تعاریف متعددی از علمای شیعه و اهل سنت وجود دارد که به ذکر بعضی از آن ها اشاره میکنیم؛
سید حسن بجنوردی می گوید:
«هو العلم بالقواعد الممهده لاستنباط الأحكام الشرعیه الفرعیه»؛[1]
یعنی اصول فقه عبارت است از علم به قواعدی كه برای به دست آوردن احكام شرعی فرعی، آماده شده است.
مرحوم آخوند خراسانی تعریف پیشین را اینگونه تکمیل می کند:
«او التی ینتهی الیها فی مقام العمل، یا هر آنچه كه نهایتا درمقام عمل به آن استناد میشود.» [2]
حضرت امام خمینی (قدس سره) تعریف دیگری از علم اصول بیان می دارند:
«هو القواعد الالیه التی یمكن ان تقع كبری لاستنباط الاحكام الكلیه الفرعیه الالهیه او الوظیفه العملیه»؛[3]
علم اصول فقه قواعد آلی و ابزاری میباشد كه ممكن است در مسیر استنباط احكام كلی فرعی قرار گیرد و یا بیان كننده وظیفه عملی مكلف باشد.
و از اهل سنت می توان به تعریف اصولیین شافعی اشاره کرد:
«هو معرفه دلائل الفقه اجمالا و كیفیه الاستفاده منها و حال المستفید»؛[4]
علم اصول فقه معرفت دلایل فقه به طور اجمالی و شناخت نحوه استفاده از آنها و معرفت حال مستفید میباشد.
علامه دهلوی در رساله «عقد الجید» میگوید: رافعی و نووی و جز آنها که بسیارند معتقدند که مجتهد مطلق دو گروهند: مجتهد مطلق مستقل، مجتهد مطلق منتسب، و از ظاهر آراء و نظریات آنها بر میآید که مجتهد مستقل دارای سه ویژگی برجسته است:
1. تصرف در اصول و قواعدی که مبنای اجتهادات قرار گرفته است.
2. تتبع و بررسی آیات و آثاری که قبلا در جهت شناسایی احکام قرار گرفتهاند، و اقدام به انتخاب بعضی از دلایل متعارض نسبت به بعضی دیگر، و بیان راجح از محتملات و دریافت منابع و مآخذ احکام آن دلایل.
3. اقدام به استخراج احکام، در مسایل مستحدثه و قضایای جدید که تاکنون بدان پاسخ داده نشده است.
خلاصه اینکه مجتهد مطلق مستقل، کسی است که دارای اصول فقه و قواعد فقهی و تطبیقات فرعی مختص به خود باشد.[5]
موضوع علم اصول
بعد از تعریف علم اصول باید به موضوع علم اصول بپردازیم و ببینیم این علم در مورد چه صحبت می کند.
در این باره نیز دیدگاه های متعددی وجود دارد که ما به اختصار به برخی از آن ها اشاره می کنیم؛
الف. موضوع علم اصول ادله اربعه (كتاب، سنت، اجماع و عقل) با وصف دلیل بودن میباشد، این دیدگاه مشهور اصولیین است كه ادله اربعه را بما هی ادله موضوع این علم میدانند.[6]
ب. گروهی همانند آیت الله بروجردی موضوع اصول فقه را حجت در فقه دانستهاند، یعنی در این علم از عوارض حجت در فقه بحث میشود.[7]
د. مرحوم محقق مظفر چنین مینویسد: اصول فقه از موضوع خاصی صحبت نمیكند، بلكه از موارد بسیاری كه در جهت استنباط حكم شرعی قرار بگیرد، بحث میكند. بنابراین هر آنچه كه شایستگی دلیل بودن برای استنباط حكم شرعی را داشته باشد، موضوع اصول فقه است.[8]
پی نوشت ها :
[1] سید حسن بجنوردی، منتهی الاصول، ج 1، ص 14.
[2] محمد كاظم آخوند خراسانی، كفایه الاصول، ج 1، ص 23.
[3] روح الله خمینی، مناهج الوصول، ج 1، ص 51.
[4] وهبه زمیلی، اصول الفقه الاسلامی، ج 1، ص 24.
[5] رساله «عقد الجید فی احکام الاجتهاد و التقلید» تألیف حکیم الاسلام احمد پسر عبدالرحیم ملقب به «شاه ولی الله دهلوی» ص 5
[6] میرزا ابوالقاسم بن الحسن، قوانین الاصول، چ سنگی، ج 1، ص 9 ـ 10.
[7] حسین بن علی طباطبایی بروجردی، نهایه الاصول، ج 1، ص 12
[8] محمدرضا مظفر، اصول الفقه. ص 6 ـ 7.
منابع:
منتهی الاصول
كفایه الاصول،
مناهج الوصول
اصول الفقه الاسلامی
تهیه و فرآوری: احمد اولیایی، گروه حوزه علمیه تبیان