تبیان، دستیار زندگی
در این اوان (1325ش) سید علی به سفر کربلا رفت. او همراه خانواده (پدر، مادر، سید محمد و رباب) نخستین سفر طول و دراز دوران کودکی را تجربه کرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سفر به کربلا

آیت الله خامنه ای

در این اوان (1325ش) سید علی به سفر کربلا رفت. او همراه خانواده (پدر، مادر، سید محمد و رباب) نخستین سفر طول و دراز دوران کودکی را تجربه کرد.

زندگینامه آیت الله خامنه ای(3)

خانواده سید جواد لو رفته بود. قاچاقچی های متخصص خیلی زود وارد عمل شدند و با گرم کردن دست پاسبان عرب به قضیه خاتمه دادند. "رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم...پدرم نتوانست برود مکه. بعد از 6 ماه برگشتیم مشهد."

"شرح اسم" عنوان کتابی است از زندگینامه رهبر معظم انقلاب از سال 1318 تا 1357 که توسط هدایت الله بهبودی به رشته تحریر در آمده و توسط موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی به چاپ رسید.

آنچه در ادامه از نظرتان می گذرد بخش دیگری از این کتاب است.

***سفر به کربلا

در این اوان (1325ش) سید علی به سفر کربلا رفت. او همراه خانواده (پدر، مادر، سید محمد و رباب) نخستین سفر طول و دراز دوران کودکی را تجربه کرد.

این سفر 6 ماه به درازا کشید. از مشهد تا تهران 3 شبانه روز زمان برد. "پدرم می خواست برود مکه. بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد اما نتوانست گذرنامه اش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد."

سید جواد که نمی خواست دست خالی برگردد، ترجیح داد راه خوزستان در پیش گیرد و معمول سفرهای قاچاق آن دوره، از راه بصره به عتبات برود. به اهواز رفتند، و از آنجا به خرمشهر. سوار بلم های آدم بر شدند و خود را به آن طرف آب رساندند. چند شبی طول کشید تا به بصره برسند.

شب ها راه می رفتند و روزها می خوابیدند. بلدچی و بلمچی همراه که قاچاقچیان واردی بودند، منزل به منزل آنان را به بصره رساندند. " شب های سختی گذراندیم... در بصره گمان می کردیم که دیگر تقریبا از خطر جسته ایم. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند."

قاچاقچی های کار بلد بنا بود خانواده سید جواد را تا نجف همراهی کنند. سوار خودرویی شدند که به ایستگاه قطار برسند. راننده خودرو متوجه شد که ایرانیان همراه غیر قانونی به اینجا آمده اند.

خودرو را نگه داشت رفت و با یک شرطه برگشت. خانواده سید جواد لو رفته بود. قاچاقچی های متخصص خیلی زود وارد عمل شدند و با گرم کردن دست پاسبان عرب به قضیه خاتمه دادند. "رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم...پدرم نتوانست برود مکه. بعد از 6 ماه برگشتیم مشهد."

***دبستان

علی آقا در 5 سالگی و این بار نیز به همراه سید محمد پا به دبستان گذاشت؛ روزی که خوب بود، بازی داشت. بچه ها بودند و او هم می توانست با همسالان خود در حیاط مدرسه بازی کند و در کلاسی که بزرگ می نمود پای حرف های معلم بنشیدند. نام این دبستان دار التعلیم دیانتی بود و تقریبا یک سال از گشایش آن می گذشت.

با برداشته شدن سد رضا شاه از ایران، خواست ها، مراسم، پوشش، گردهمایی ها و هر آنچه که رنگ و بویی از مذهب و مظاهر دین داشت و در دوره پهلوی اول به محاق دین ستیزی او رفته بود، جاری شد. این جریان چه بسا در مشهد، پررنگ تر بوده باشد.

با فروکش کردن هول و ولای حضور نظامیان شووری در شهر، زنان چادری که پس از کشف حجاب، خانه نشین شده بودند، رنگ حرم و خیایان و بازار را دیدند. مراسم و آیین های مذهبی که پیش از آن ممنوع بود، جان گرفت.

عزاداری های محرم رونق یافت. گفته می شود بیش از 170 هیئت مذهبی تاسیس شد که میرزا احمد کفایی آنها را سرپرستی می کرد.

هر چند این هیئت ها بیش از ظرفیت آن زمان به مسائل سیاسی می پرداختند. و عمدتا برای مبارزه با حزب توده فعال بودند، اما به هر حال وجودشان ناشی از بروز و ظهور تمایلات مذهبی سرکوب شده در دوره رضا شاه بود.

 انجمن های مذهبی مهم نیز تاسیس شد که در تعمیق و گسترش مذهب و جریان های سیاسی مشهد، در دهه های بعد موثر افتادند.

در این بین انجمن پیروان قرآن که به همت علی اصغر عابدزاده ایجاد شد و گسترش یافت، انجمن تبلیغات اسلامی به سر پرستی عطاالله شهاب پور و بالاخره کانون نشر حقایق اسلامی به کوشش محمد تقی شریعتی، با نفوذتر و نامدارتر بودند.

دبستان نو تاسیس دارالتعلیم دیانتی در چنین فضایی با تلاش کسانی که از حصار کشیده شده به دور فعالیت های مذهبی در دوره رضا شاه یادهای تلخی داشتند، ساخته شد.

گفته می شود دارالتعلیم دیانتی با همت معنوی حاج شیخ غلام حسین تبریزی و پیگیری های حاج احمد مختار زاده از مریدان خاندان قمی و دیگر کاسبان و خیران بازار سرشور پایه گذاری شد.

حاج شیخ غلام حسین، همین که اذان و اقامه را پس از تولد علی آقا در گوش او زمزمه کرده بود، با الگو گرفن از مدارس جامعه تعلیمات اسلامی در صدد گسترش چنین مراکزی در مشهد بود.

در آن زمان، دارالتعلیم دیانتی، تنها مدرسه مذهبی مشهد به شمار می آمد و مدیرش که هم تدریس می کرد و هم نظافت مدرسه را به عهده داشت، مردی نیک نفس، محترم، با جذبه و تا حدی سخت گیر بود.

او اهل کرمان بود و بیشتر کارکنان مدرسه هم کرمانی بودند. عوامل دست اندرکار دبستان شیرازه مدرسه را بر اساس تعالمی اسلامی بستند. برای داشن آموزان نماز جماعت برپا می شد، سر صف آیاتی از قرآن و جملاتی از دعاهای وارده می خواندند.

آموزش های دینی توام با دیگر درس ها به شاگردان آموزش داده می شد. بخش هایی از "حلیه المتقین" و "حساب سیاق" و "نصاب الصبیان" هم در میان دیگر دروس جایی برای خود داشتند.

مکان این مدرسه در اصل حسینیه قائنی ها بود. در شبستان اصلی آن میز و نیمکت چیده بودند و تبدیل به یک کلاس بزرگ شده بود. دارالتعلیم دیانتی با 3 کلاس، دوره 6 ساله ابتدایی را آموزش می داد.

اغلب علما و کسانی که مایل بودند فرزندانشان با آمورش های مذهبی پرورش یابند، پسرانشان را در این مدرسه نام نویسی کردند.

علی آقا را در کلاس اول و آقا احمد را در کلاس چهارم این مدرسه نام نویسی کردند.


منابع:

1.    کتاب "شرح اسم" نوشته هدایت الله بهبودی

2.    خبرگزاری مشرق

تهیه و تنظیم: عبداله فربود، گروه حوزه علمیه تبیان