تبیان، دستیار زندگی
علما و طلاب گرانقدر در طول تاریخ همیشه عزای امام حسین را زنده نگداشته اند .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پیر غلامان امام حسین علیه سلام

استاد کافی

علما و طلاب گرانقدر در طول تاریخ همیشه عزای امام حسین را زنده نگداشته اند .

مرحوم حاج شیخ حسینعلی مظفری شاهرودی

واعظ شهیر و ثناخوان ابی عبدالله الحسین علیه السلام جناب مستطاب حضرت حجت الاسلام والمسلمین مرحوم حاج شیخ حسینعلی مظفری شاهرودی، در اطرف شهرستان شاهرود در سال 1306 در خانواده ای روحانی بدنیا آمد.

پدر بزرگوارشان، حضرت آیت الله العظمی شیخ عباسعلی شاهرودی از مراجع بنام و مبرّز نجف و بعد، قم بوده، هم چنین از شاگردان برجسته ی حضرت آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی بودند.

مرحوم حاج شیخ حسینعلی شاهرودی، مقدمات تحصیل شان را در حوزه ی علمیه قم انجام دادند و بعدها برای دروس سطح و عالی حوزه به همراه دو برادرشان، حضرات آیات مرحوم حاج شیخ ابوالفضل و حاج شیخ محمدعلی شاهرودی، رهسپار حوزه ی علمیه ی نجف شدند.

 ایشان پس از بازگشت از نجف، به درس خارج فقه و اصول توسط پدر بزرگوارشان، مرحوم حضرت آیت الله العظمی شاهرودی و حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی، راه یافتند.

ایشان در کنار درس، مشغول تبلیغ و خدمات فرهنگی نیز بودند و از آنجا که مبلغان و خطبا در حفظ و بقای اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام نقشی اساسی دارند، آن مرحوم، به این جنبه، توجه خاصی داشتند و از طرفی، ایشان در همان اوائل دروس طلبگی و حوزوی به این استعداد خداداد، که همان فن خطابه بود، پی برده بودند؛

لهذا از طرف آیات عظام و خطّاب برجسته ی وقت، همچون مرحوم حجج اسلام مرحوم فلسفی و مرحوم تربتی، مورد تشویق قرار گرفته، از تجربیات ایشان در فن خطابه، بهره ی کافی و لازم را گرفتند و به این امر خطیر، اهتمام ورزیدند.

از جمله سخنان آن مرحوم این بود که: «این روضه ها و مجالس سوگواری برای مصائب اهل بیت علیهم السلام، خاصّه ابی عبدالله علیه السلام بوده است که منبر و تبلیغ را، به این سبک رایج، تا امروز نگه داشته است و به برکت این روضه و مرثیه خوانی بوده که معارف اسلامی و احکام و عقاید، بیان می شود».

لذا، آن مرحوم علاقه ی عجیبی به روضه خوانی و سوگواری و گریه بر مصائب آل الله علیهم السلام داشتند؛ تا آنجا که کار هر روزه ی ایشان، این شده بود که در خلوت خود، با توجه و حضور قلب، زیارت عاشورا را می خواندند و سپس مصائب ابی عبدالله را به صورت نثر و مقتل خوانی، یا شعر و منظوم می خواندند و بر مصائب آن جناب، اشک ریختند.

آن مرحوم، از باب وظیفه ی هجرت، مسافرت های تبلیغی زیادی در داخل و خارج کشور داشتند و از این طریق، سعی می نمودند محبّت و علاقه مردم را نسبت به اهل بیت علیهم السلام زیاد کنند.

بالاخره ایشان پس از یک عمر تبلیغ معارف فقه جعفری ـ علیه السلام ـ و ثناخوانی ابی عبدالله الحسین ـ علیه السلام ـ در سال 1375، در روز 15 شوال بر اثر بیماری کلیوی، جان به جان آفرین تسلیم کردند و به سوی مولای خود، ابی عبدالله، شتافتند و در کنار بارگاه ملکوتی کریمه ی اهل بیت علیهم السلام در قبرستان شیخان، در بقعه ی مبارکه ی پدرشان به خاک سپرده شدند.

نکته ی قابل توجه اینکه ـ از باب توجه مولا ابی عبدالله الحسین علیه السلام به نوکرانشان ـ آن مرحوم، وقت احتضار، آب طلب کردند و پس از خوردن مقداری آب و سلام به لب تشنه ی ابی عبدالله، علیه السلام، جان به جان آفرین، تسلیم کردند.

شادروان حاج محمد علامه

نام محمد علی است و نام پدرم احمد. در اواخر سال 1304 شمسی، در خاندانی مذهبی به دنیا آمدم. پدرم خدمت گزار فرهنگ بود و به دین خود بسیار علاقه داشت.

مؤید این امر، آن است که نام پسرانش را از نام خود که نام رسول الله (ص) بود، برگزید، خداوند چهار پسر بدو داد و نام چهار فرزندش، محمود، ابوالقاسم و محمد و مصطفی شد.

من پسر ارشد او بودم، دبستانی که می رفتم، معلم های بسیار متدّینی داشت؛ به طوری که معلم کلاس اول ما که در آن وقت وزارت معارف آن زمان، جشن سال پنجاهم تدریس او را در کلاس برگزار کرد، هر وقت می خواست بچه ها را تنبیه کند، به سر خود می زد و می گفت:

«در قیامت جواب دادن سخت است.»

شاید ده ساله بودم که خفقان ها و محدودیت های رژیم برای مجالس عزای حسینی آغاز شد و برای همین، مجالس و هیئات به طور مخفیانه برگزار می شد. در آن زمان، من عصرها بچه ها را در کوچه جمع می کردم و شعار می دادیم:

مردم! سیاه به بر کنید

شال عزا به سر کنید

حسین به کربلا رسید.

مأموران نیز ما را دنبال می کردند.

در سال 1320، تحریم حکومت شکسته شد و کم کم مجالس عزاداری امام حسین(ع) علنی شد. در آن زمان خانم ها به من، که با سن کم مداحی می کردم، می گفتند: آقا کوچولو.

مرحوم کافی

ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند              سوختگان غمت با غم دل خرمند

اوایل جوانی در صحن مطهر حضرت امیرمؤمنان(ع) در شب ولادت حضرت رسول (ص) که شب زیارت مخصوص مولاست این قصیده ی صغیر اصفهانی را خواندم:

در حقیقت جان ندارد، هر کس جانان ندارد

هر کسی جانان ندارد، در حقیقت جان ندارد

این قصیده است. از جمله آن این بیت هاست:

راستی، بعد از قضایای غدیر، از بعد احمد

هر که نشناسد علی را جانشین، وجدان ندارد

هر چه می خواهی، بخوان مدحش ز قول حق به قرآن

مدح خوانی به زحق، مدحی به از قرآن ندارد

آن شب مردم، بسیار به من محبت کردند. پس از منبر، جوانی طلبه که تازه خط سبزی در محاسنش پیدا شده بود، آمد و به من محبت کرد و گفت: من احمد کافی هستم. دو شب به مدرسه سید بیایید و برای ما طلبه ها منبر بروید. رفتم و از آن جا تا آخرین لحظه عمر ایشان رفیق بودیم. در تهران و شهرستان ها گاهی با هم، هم منبر می شدیم.

یکی از منبرها، دو دهه ی ماه صفر ( روز اول ماه تا روز اربعین) در سرای حاج عبدالوهاب، سر کوچه ی غریبان در بازار تهران بود.


منبع : پایگاه حوزه نت

تهیه و تنظیم : محمد حسین امین ، گروه حوزه علمیه تبیان