ستاره سحر
آیت الله سید اسماعیل اصفیایی شندآبادی
ولادت
عالم ربانى، آیتاللّه حاج سیداسماعیل اصفیائى شندآبادى به سال 1328 هجرى قمرى در روستاى «شندآباد»، در خانواده ای متدین و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت دیده به جهان گشود.
پدرش میرعبداللّه از سادات محترم و معروف و با صفا و زبانزد عام و خاص بود.آیت الله شند آبادی قرآن و ادبیات فارسى از قبیل ابوابالجنان، گلستان سعدى، تاریخ معجم، تنبیهالغافلین، و نصابالصبیان كه از اهم كتب مقدماتى در ادبیات فارسى و تدارك ورود به رشته ادبیات عرب بود، را در مكتبخانههاى قدیمى شندآباد فراگرفت.
برای ادامه تحصیلات بیشتر عازم حوزه علمیه شبستر شد و در نزد مرحوم حضرت آیتاللّه حاج میرزا كاظم آقا شبسترى به تكمیل علوم و فنون تا سطوح عالیه پرداخت.
آنگاه وارد حوزه علمیه تبریز شد و از محضر درس مرحوم آیتاللّه حاج میرزا ابوالحسن انگجى و از دروس خارج فقه و اصول مرحوم آیتاللّه حاج سیدمرتضى خسروشاهى در حد وافر بهره برد.
سفر به قم
آیت الله اصفیائی پس از عمرى تلاش و كوشش و فعالیتهاى مذهبى و اجتماعى در دیار آذربایجان و در شهر تبریز، ترجیح داد اواخر عمرش را در كنار حرم كریمه اهلبیت حضرت معصومه سلام الله علیها بگذراند و با استفاده از انفاس قدسى عارفان آن تربت پاك تزكیه نفس خویش را به اكمال برساند.
با این حال از تدریس، تألیف تفسیر نیز غافل نماند و از بدو ورود به قم، با عشقى سرشار به فقه آل محمد تلاش خود را در این زمینهها دوچندان كرد و با بهرهگیرى از مباحثه و همنشینى بزرگان حوزه قم، خود به حدّى از مراتب كمال رسید كه مورد علاقه خاص بزرگان و عارفان واقع شد.
آیت الله اصفیائی كه روح و و روانش از معارف قرآن كریم سیراب شده بود در مقام تدریس تفسیر قرآن نكاتى را یادآورى مىكرد كه شاید بعضى از آنها در هیچ تفسیرى وجود نداشت.
سیر و سلوك آن مرحوم
یكى از خویشاوندان آیتاللّه اصفیائى تعریف مىكند كه ایشان دایى خانواده ما بودند و بدین جهت نامحرمى در خانه ما براى او وجود نداشت. از این گذشته از كودكى لطف دیگرى به ما داشت و خانه ما را مثل خانه خود مىدانست و هر وقت از قم به «شندآباد» مىآمد، اول به خانه ما مىآمد، بعد سراغ دیگران مىرفت.
وقتى من از مسافرت برگشتم، نصف شب به خانه رسیدم، دیدم ایشان مثل همیشه به نماز شب ایستاده و گریه و زارى مىكند و با خداى خود مناجات مىنماید. سعى كردم طورى داخل شوم كه ایشان متوجه من نشوند و مشغول عبادت باشند، ولى ایشان متوجه شدند و مرا مورد لطف و تفقد قرار دادند.
نشستیم و كمى از اینجا و آنجا صحبت كردیم. بعد ایشان فرمود: شما از مسافرت آمدهاید، بروید استراحت كنید. خودشان دوباره برخاستند و مشغول عبادت شدند. باز با آن گریههاى جگرسوزشان به مناجات پرداختند. من هم طبق معمول رفتم و مقدمات خواب را فراهم كردم. دیدم همسرم سرزنش كنان به سراغم آمد و گفت:
«ایشان هم ملاّ هست تو هم ملاّئى! بابا تو هم نماز شبى، مناجاتى، چیزى!!»
كه من خندیدم و گفتم:
«تو از هیچ چیز خبر ندارى! نمىدانى ایشان چقدر گناه كرده است! باید هم گریه كند! باید هم از خدا طلب عفو كند! امّا ما چى؟!»
بالاخره با این حرفها از دست خانم خلاصى یافتم. امّا صبح كه بیدار شدیم و سر صبحانه حاضر شدیم، مرحوم آقاى شندآبادى لبخندى زد و گفت. «دیشب چه گفتى راستش را بگو!»
گفتم: «ما كه چیزى نگفتیم» دوباره گفتند: «تو راست گفتى، باز هم بگو!» دیدم یكباره منقلب شد و باز در حالى كه آه مىكشید، فرمود: «تو راست گفتى من خیلى گناهكارم.
پرهیز از مقام و جاهطلبى
یك وقتى مردم یكى از شهرستانهاى آذربایجان غربى نامهاى نوشتند و از او خواستند كه براى ماه رمضان یا ماه محرم در آن شهر به منبر برود، ایشان قبول كردند و رفتند. در آن شهرستان عالم بزرگوارى بود، پیام فرسناده بود:
«یا با ما در مسائل هم راى باشید یا از این شهر بروید»
ایشان به محض دریافت این پیام بساط خودشان را جمع كرد و خواست برگردد، اما مردم نگذاشتند و اصرار كردند كه بماند. ولى ایشان براى حفظ شأن آن عالم نه چیزى گفته و نه كارى كرده بود. بدون سر و صدا از آن شهر خارج شده، به خانه خود برگشته بود.
اهمیت به روزهاى مستحبى
ایشان از سال 1342 روزه مستحبّى را از اول ماه رجب شروع نموده و باستثناى ایام عید فطر و قربان و روز عاشورا، افطار نكرد و پس از گذشت یكسال، سحرى را هم از برنامه خود حذف نمود و فقط براى استحباب سحور، مقدار یك استكان شیر مىخورد و تا سال 1356 بهمین منوال گذشت و پس از آن فقط ایام مندوب الیه ماهها را امساك مىكرد و در ایامیكه روزه نبود، فقط صبحانه و شام مىخورد.
توجه به حاجات مردم
آیت الله اصفیایی هر پیشنهاد و هر حاجتى را بررسى مىكرد؛ خواه این حاجت تقاضاى درس صرف میر و تصریف باشد یا رسائل و مكاسب، تقاضاى نان، دوا دكتر و یا ضمانت و قرض و رهن منزل مسكونى، اصلاح ذاتالبین یا فصل خصومت و با شرایط شاق مسافرت، نه وعده كذب مىداد و نه براى رد سائل متوسل به حیل و توریه مىشد.
به خاطر دارم ایشان در عین حالى كه در مدرسهاى سطوح عالى فقه و اصول را تدریس مىنمود، در مدرسه دیگرى به طلبهاى كه بنا به صلاحدید ایشان از سیوطى به صرف میر برگشته بود،
صرف میر تدریس مىكرد و گاهى شنیدم كه به عنوان لطیفه، بدون اینكه از كسى اسم ببرد، مىگفت: شخص معنونى با درشتى تمام طلبهاى را عتاب مىنمود كه من به تو قربةً الىاللّه صمدیه تدریس كردم كه سیوطى را از من بخوانى نه اینكه صمدیه را من زحمت بكشم و سیوطى را از دیگرى بخوانى.
آثار و تالیفات
از آیت الله اصفیایی نوشته های زیادی به زیور طبع آراسته است كه برخی از آنها عبارتند از:
1 - تحقیق و چاپ «محاسبةالنفس» سیدبن طاووس
2 - محاسبهالنفس و پشتكار حاج میرزا جواد آقا ملكى تبریزى
3 - كشفالریبه شهید ثانى كه این مجموعه مكرر در ایران و لبنان به چاپ رسیده است.
فرزندان
مرحوم حضرت آیتاللّه اصفیائى شندآبادى چهارفرزند دختر و چهارفرزند پسر دارد؛ فرزندان پسر عبارتنداز:
1 - سیدعبداللّه فاطمىنیا وعظ شهیر و توانا و از روحانیان متعهد تهران
2 - سیدمحمد اصفیائى كارمند كتابخانه آیتاللّه مرعشى(ره)
3 - سیدعلى اصفیائى طلبه و كاردار سفارت ایران در عربستان
4 - سیدمحسن اصفیائى پیشهور
وفات
وى سرانجام پس از سالها تلاش و كوشش در جهت ترویج و تبلیغ دین و تزكیه و تهذیب نفس خویش در تاریخ 26 آذر 1368، مطابق 18 جمادىالاول 1410 هجرى قمرى قریب به نیمه شب با حالات عجیب روحى و اشتغال به مناجات الهى دار فانى را وداع گفت و در جوار اجداد طاهرین خود آرام گرفت.
پیكر پاك و شریفش پس از تشییع با شكوهى با همت مردم و روحانیون در قم در مقبره علماء در باغ بهشت به خاك سپرده شد.
منابع:
1.طبقات مفسران شیعه، ج 5
2. گلشن ابرار
3. ستارگان حرم
تهیه و فرآوری : علی فریادرس ، گروه حوزه علمیه تبیان