تبیان، دستیار زندگی
زیر سایه پدر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زیر سایه پدر

آیت الله گلپایگانی

آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی حدوداً سه ساله بود که از نعمت وجود مادر محروم شد.

پدرش با درگذشت همسر خود و برای کفالت و سرپرستی از طفل کوچک خویش، بانوی دیگری را به همسری خود برگزید و این بانوی مهربان با نوازش های خود خاطری شاد برای این کودک خردسال فراهم نمود، به گونه ای که هرگاه مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی به یاد آن مرحومه می افتادند از مهربانی ها و اکرام و احسان او سخن می گفتند و برایش جلب رحمت و ذکر خیر می کردند.

آری این فرزند نوپا و کوچک در سن پنج سالگی به مکتب رفت و به فراگیری قرآن و نوشتن فارسی مشغول گردید. حضرت معظم له می فرمود:

پدرم که ما را به مکتب فرستاده بود، کتاب حیات القلوب را به دستم داده بود که در مکتب بخوانم و بنابراین دوران کودکی آیت الله با فراگرفتن قرآن و کتابهایی مانند حیات القلوب سپری شد.

خاطره ای از دوران  کودکی

نقل است که:

روزگاری که ایشان به مکتب می رفتند و پدر را هم از دست داده بودند رسم چنان بود که هنگام ظهر و وقت نهار، کودکان غذایشان را روی هم می ریخته و با هم می خوردند و هر چه دیگران اصرار می کردند با آنها غذا بخورد نمی پذیرفت و می گفت: شاید پدران شما راضی نباشند که من از غذایتان استفاده کنم.

روزی بچه ها غذای او را برداشتند و بر روی غذای خود ریختند تا مجبور شود با آنها نهار بخورد ایشان در آن روز نهار نخورده و در خوراک آنها شرکت ننمود.

بدین گونه ایشان، پله اول کمال و ترقی انسان كه رعایت تقوا و حلال و حرام و پرهیز از لقمه شبهه ناک می باشد را رعایت می كرد.

پس از پشت سر گذاشتن دوران کودکی در نه سالگی پدرش را از دست داد و تندباد حوادث کودکی ایشان را احاطه کرد تا برای زعامت و ریاست معنوی میلیونها نفر آماده گردد.

آری و چنین بود که ایشان یکی پس از دیگری پشتوانه هایش را از دست داد تا در تلاطم روزگار، سرد و گرم روزگار چشیده و آب دیده گردد.

تحصیلات

پس از اینکه دوران کودکی را سپری ساخت و پشت سر نهاد، به خاطر علاقه وافر به یادگیری علوم اسلامی و حوزوی به محضر یکی از علمای گوگد، مرحوم آیت الله آخوند ملا محمدتقی گوگدی شتافت و همراه با فرزند ایشان به خواندن کتاب نصاب الصبیان پرداخت.

مرحوم آیت الله محمدتقی گوگدی از شاگردان خود خواسته بود تا اشعار نصاب را حفظ کرده و هر روز برایش بخوانند. اما گردباد تلخ روزگار دوباره وزیدن گرفت و این هم مباحثه ای و هم درسی آیت الله مرحوم سید محمدرضا گلپایگانی را از وی جدا ساخت و لذا با درگذشت فرزند استاد درس تعطیل گردید و به پایان نرسید.

آیت الله گلپایگانی پس از این واقعه دردناک و تلخ با عزمی جزم و اراده ای پولادین برای ادامه تحصیلات علوم دینی راهی شهر گلپایگان گردید و نزد علمای آن شهر به یادگیری و آموختن علوم اسلامی و دینی پرداخت.

پس از مدتی از فراگیری از محضر بزرگان گلپایگان سفری به خوانسار نمود و به مدت یک سال در آنجا رحل اقامت افکند و به تکمیل مبانی علمی خویش پرداخت. خود ایشان در این باره فرموده است:

این دوران، زمان سختی و ابتلائات مختلف بود از یک سو پدرم را از دست داده بودم و از سوی دیگر گرانی شدید مرا و بستگانم را تحت فشار قرار داده بود.

عصر جمعه مقداری نان محلی برداشته و پیاده روانه گلپایگان می شدم و در منزل خویش می ماندم و در طول هفته درس می خواندم و عصر چهارشنبه به سوی گوگد مراجعت می کردم.

سفر من به خوانسار قبل از رسیدن به سن بلوغ بوده و بلوغ من در آنجا واقع شد و یاد دارم که آن ایام سخن از رساله عملیه مرحوم آقا سیدمحمد کاظم یزدی بود که به تازگی منتشر شده بود.

مرحوم آیت الله گلپایگانی خود می فرمودند:

«عمده استفاده ما در گلپایگان از محضر آقا سید محمد حسن خوانساری بود و ما نزد ایشان مطول می خواندیم، بدین طریق که تا نصف آن را ایشان درس گفتند و فرمودند:

حالا باید خودتان مطالب کتاب را برای من درس بگویید، ما قسمت آخر را در نزد ایشان می خواندیم و هر جا مواجه با اشکال و ابهامی می شدیم ایشان آن را رفع می نمودند».


منابع:

كتاب فروغ فقاهت

كتاب گلشن ابرار جلد 2

تهیه و فرآوری : علی فریادرس ، گروه حوزه علمیه تبیان