عزاداری خاندان حسین(علیه السلام) در کربلا
و اما تو... در مقاتل مینویسند خاندان حسین (علیه السلام) وقتی آمدند کربلا - که عرض کردم از نظر تاریخی داریم که به کربلا آمدهاند - سه روز کربلا بودند. من در مقاتل دیدم که دارد «إِجتَمَعَت النِّساءُ مِن أَهلِ السَّوادِ»[1]. یعنی از روستاهای آن اطراف هر چه افراد مطلع بود، جمع شدند دور خاندان حسین (علیه السلام) و شروع کردند با اینها عزاداری کردن. قهراً معلوم است چه صحنهای پیش میآید. این خانواده فرسنگها راه را آمدند، رسیدند، بعد هم که آمدند عزاداری، نوحه سرایی. معلوم است دیگر سه روز پشت سرِ هم؛ با آن حالت که ما نمیتوانیم توصیف کنیم.
روز سوم؛ شاید مثل امروزی بود که حضرت امر کرد بارها را ببندید و حرکت کنیم. من گفتم من احتمال می دهم که زین العابدین (صلوات الله علیه) وقتی حالتِ این بیبی ها و این بچهها را دید، احساس خطر کرد برای اینها. نکند اینجا یک حادثهای مثل خرابه شام پیدا بشود. همانجا آن یکی کافیست دیگر، یکی آنجا گذاشتیم. احساس خطر کرد. چه بسا نظر حضرت روی سُکَینه دختر حسین(علیه السلام) است. حالا میگویم چرا. مینویسند آمدند و بارها را بستند و آماده کردند که حرکت کنند.
مینویسند «فَصاحَت سُکَینةُ بِالنّساء لِتودیعِ قَبرِ أبیها»[2]. میفهمی یعنی چه؟ در بین اینها دختر حسین (علیه السلام)؛ سکینه بود فریاد کشید؛ بیایید همه شما با قبر پدرم خداحافظی کنید «فَحَضَنَت القَبرَ الشَّریف». خودش را انداخت روی قبر، قبر پدر را در برگرفت «وَ بَکَت بُکاءاً شَدیدا». شروع کرد هایهای گریه کردن «وَ هِیَ تَقول». این جملات را می گفت «ألایا کَربلا نُوَدِّعُکَ جِسماً». آی زمین کربلا یک پیکری را اینجا داریم می گذاریم و می رویم «بلا كفنٍ ولا غسلٍ دَفینا». بدون غسل و کفن....یا حسین....
[1] . لهوف-ترجمه میر ابو طالبى/ عبور اهل بیت علیهم السلام بر مرقد حسین بن على علیهما السلام ..... ص : 197
[2].اسیران و جانبازان كربلا/محمد مظفرى سعید/ اقدامات حضرت سكینه در طول اسارت و پس از آن: ..... ص : 166
تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان