تبیان، دستیار زندگی
بحث خرافات پرستی و روی آوردن به خرافات بحث مهمی است؛ بحثی که نه فقط مردم عادی که گاهی افراد تحصیل‏کرده هم به این مسألۀ موهوم و خیالی که اسلام به شدت با آن برخورد کرده، مبتلا هستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خرافه‏پرستی از نگاه دکتر رفیعی(2)

خرافه‏پرستی از نگاه دکتر رفیعی

بحث خرافات پرستی و روی آوردن به خرافات بحث مهمی است؛ بحثی که نه فقط مردم عادی که گاهی افراد تحصیل‏کرده هم به این مسألۀ موهوم و خیالی که اسلام به شدت با آن برخورد کرده، مبتلا هستند.

قسمت اول را اینجا بخوانید

اسلام به ما راهکار داده است. من دو نشانی خدمت شما ارائه می دهم. یکی در سوره نجم، آیه مبارکه 36، این آیه و آیات بعدش خیلی زیباست. این مطلبی را که می خواهم بگویم یک منشور و یک اساس نامه و یک قانون فراگیر است. این آیه را تابلو کنیم و در خانه هایمان جلوی چشممان بزنیم که هر روز آن را ببینیم. خدا می فرماید: «أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ». خداوند در قرآن سؤال هم مطرح کرده است، وقتی می خواهد مطلبی را مطرح کند، بیشتر سؤال طرح می کند «أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ»؛ ای مردم! می خواهید به شما خبری بدهم که در سه تا کتاب آمده است و هر سه پیغمبر هم پای آن مهر تأیید زده اند؟ - خدایا این پیام چیست که سه پیغمبر پای آن را امضا کرده اند و در سه کتاب آمده است؟ - «أَمْ لَمْ یُنَبَّأْ بِمٰا فی صُحُفِ مُوسیٰ»؛ آیا می خواهید چیزی به شما بگویم و خبری بدهم که اول در صحف حضرت موسی (ع) پیغمبر اولوالعزم الهی آمده است، دوم: «وَ اِبْرَاهِیم الَّذِی وَفَّی»؛ در کتاب حضرت ابراهیم (ع)هم آمده است، سوم: در خود قرآن هم آمده است.

اما سه مطلبی که همیشه در زندگی هایتان تابلو باشد: 1- «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسٰانِ إِلاٰ مٰا سَعیٰ»؛ انسان در گرو تلاش خودش است. 2- «وَ لاٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری»؛ کسی نمی تواند بار گناه دیگری را تحمل کند هر کس ضامن اعمال خودش است و خودش جوابگو است. عزیز من! برو دروغ بگو گردن من، چرا گردن تو؟! این حرف خلاف است، همان طور که قرآن می گوید. این کار را انجام بده، این پول ربا را بگیر گناهش پای من. این آیه جواب کسانی است که می گویند: گناهش پای من، آقا قیامت من جواب می دهم. کجا مرا پیدا می کنی که بخواهی جواب بدهی. قیامت فرزند از پدرش فرار می کند آیا می ایستد تا از تو دفاع کند؟! بدبخت ترین مردم کسانی هستند که فریب این حرف ها را می خورند. و کسانی که این حرف ها را می زنند که برو جلو گناهش با من، دروغ بگو گناهش با من، گناه کن گناهش با من، روزه ات را بخور تو با این وضع نمی توانی روزه بگیری، من قیامت هم جواب روزۀ خودم را می دهم هم جواب تو را! چرا آقا دین مردم را این طور به سخره می گیرید؟! «وَ لاٰ تَزِرُ وٰازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری».[6]

1- «وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى»[7]هر که هر کاری کند نتیجه اش را می بیند.

آیه دیگر سوره اسراء آیه 13، این آیه چند اصل را بیان کرده است: یکی این است «وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ».[8]پیغمبر ما که می آمد می گفتند: اینها بد قدم هستند. الان هم متأسفانه این مسایل هست. تصادفاً در یک عروسی ممکن است یک اتفاقی بیافتد، مرگ و میر و یا حادثه ای رخ دهد، بعضی ها این را بهانه ای برای به هم زدن آن ازدواج قرار می دهند. همچنین وقتی یک کار تحصیلی و تحقیقی، تصادفی یا مسأله ای پیش می آید.

پیغمبر (ص) در وفات فرزندش

پیغمبر اکرم (ص) وقتی فرزندش ابراهیم از دنیا رفت، خورشید گرفت. پیغمبر فرمود: هیچ ارتباطی میان این دو نیست. ببینید چهارده قرن پیش، کسی از خورشید گرفتگی، ماه گرفتگی، سر در نمی آورد. همین که مرگ پسر پیامبر (ص)، ابراهیم واقع شد و خورشید گرفت آن حضرت فوری بالای منبر رفت و فرمود: «إِنَّ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ آیَتَانِ مِنْ آیَاتِ اللهِ یَجْرِیَانِ بِأَمْرِهِ مُطِیعَانِ لَهُ لَا یَنْکَسِفَانِ لِمَوْتِ أَحَدٍ وَ لَا لِحَیَاتِه»؛ خورشید و ماه با مرگ کسی نمی گیرند، او خودش گرفته و فرزند من هم به مرگ خودش از دنیا رفته است.[9]حالا تصادفاً این آقا عمرش تمام بوده و عروسی فرزند شما هم همان زمان بوده است. اکنون زمان اتفاق با هم تناسب پیدا کرده، نه اینکه چون این آقا داماد شما شده، و یا این خانم عروس شما شده است چنین اتفاق افتاده است. مرگ این آقا چه ربطی دارد او عمر خودش را کرده بود و این آقا هم مجلس خودش را داشت. مردم ما خیلی گرفتار این خرافات باطل و غلط هستند. می گفتند انبیاء شوم اند. گاهی پیغمبری نزدیک منطقه ای می آمد اتفاقاً آن سال خشکسالی هم می شد. گاهی پیش می آید آدم به کسی که بدبین است او را سوار می کند و ماشینش پنچر می شود، در حالی که هیچ ارتباطی ندارد که این آقا سوار شده. گفتند: انبیاء «تَطَیَّرْنٰا بِکُمْ»[10]شوم اند. قرآن می فرماید: «وَكُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَآئِرَهُ فِي عُنُقِهِ»[11]هر کس سرنوشتش گردن خودش است.

در یک جمله: اگر چیزی را دین نگفته، عقل نگفته، منطق و تجربه نگفته، قابل پذیرش نیست.

خطرناک ترین نوع خرافات، خرافات دینی ،اعتقادی

عزیزان من، برادران و خواهران! خطرناک ترین نوع خرافات و خرافه پرستی ، خدای نکرده ، این است که در حوزۀ روضۀ سیدالشهداء (ع) و در حوزۀ مجالس دینی و مسایل اعتقادی و باورها بیاید، از خودش سلیقه ایجاد کند، خرافه ایجاد کند. مسایلی که تاکنون گفتم در مسایل اجتماعی بود.

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله عظمی مرعشی اعلی الله مقامه الشریف ،در کتاب «احقاق الحق»خود، وقتی بحث صوفیه را مطرح می کند می فرماید: «عندی اَنَّ الصُّوفِیةَ مُصِیبةُ الصُّوفِیةَ مِن اَعْظَم الْمَصائِبِ»، نزد من مصیبت صوفیه بزرگ ترین مصیبت بر جهان اسلام بوده است. چرا؟ چون از خودشان سلیقه ایجاد کردند. البته من نمی گویم همۀ فرقه های متصوفه یکی هستند متفاوتند، اما سماء، رقص، خانقاه تراشی در مقابل مسجد و غیره فضیلت تراشی های بی خود در همه است.

تذکرة الاولیاء عطار

شما تذکرة الاولیاء عطار را ببینید. آدم وقتی این کتاب را می خواند می بیند چنان صوفیه را بالا برده، حرف های دروغ، بی ربط و بی معنا. آقای صفی الدین عربی گفت: من چهل روز با یک وضو نماز خواندم. تو چهل روز با یک وضو نماز خواندی؟ پیغمبر نمی توانست چنین کاری کند. در تذکرة الاولیاء است که حسن بصری آن قدر سر به سجده گذاشت و گریه کرد که از ناودان آب جاری شد! کسی پای ناودان نشسته بود بدنش خیس شد، آمد بالا دید حسن بصری است! گفت: اینها نجس است؟ گفت: نه، نجس اشک گناه کار است. برو خودت را بشوی. آدم آب تمام بدنش را جمع کند از ناودان جاری نمی شود. آخر این چه حرفی است؟ آیا این می تواند یک مبنا قرار بگیرد؟ و یا می گوید آن دیگری چه کرد؟ آن دیگری چه گفت؟ تذکرة الاولیاء از این حرف ها پر است.

متأسفانه کتاب های زیادی در بازار می آید و از این قبیل حرف ها و عرفان کاذب در آن هاست. احوال با یزید بسطامی هم در تذکرة الاولیاء است. کسی پیش او آمد و گفت: حیا چیست؟ او آن چنان حیا را برایش توضیح داد که آب شد. یعنی شد آب! شخصی آنجا بود گفت: چه کردی؟ گفت: طاقت حرف مرا نداشت تبدیل به آب شد.

متأسفانه گاهی یک مطالب و کراماتی می تراشند که خلاف سنت است. مسجد در اسلام مظهر تعبد است، خانقاه یعنی چه؟ خانقاه تراشی و نماز در خانقاه، طرح ذکر و سماء و اذکار خاص، اینها خلاف سنّت پیغمبر و خلاف قرآن است.

آقا علی بن موسی الرضا (ع) فرمود: هر کس نام اینها در نزدش برده شود و انکار نکند از ما نیست.[12]

در سنت پیامبر و روش پیامبر خرافه پرستی راه ندارد.

درمان خرافات و خرافه پرستی

راهکار هم همان هست که گفتم: تعقل، تفکر، اندیشه. خود انسان قضایا را به کمک قرآن، توکل به خدا و توسل به پیغمبرش تحلیل کند. در آخر سوره توبه می فرماید: «فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ»[13]؛ بگو خدا مرا کافی است و هر کاری داری وارد شو.

وجود مقدس امام صادق (ع) فرمود: من تعجب می کنم از کسی که از مکر و خدعه می ترسد اما نمی گوید: «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبٰادِ».[14]می خواهی دختر شوهر بدهی، پسر زن بدهی، مغازه باز کنی، کاری انجام بدهی، از چشم زخم و از خطر می ترسی بگو: «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَی اللهِ إِنَّ اللهَ بَصیرٌ بِالْعِبٰادِ». کار را به خدا واگذار کن، خداوند به پیغمبرش می فرماید: امرت را واگذار کن «فَقُلْ حَسْبِیَ اللهُ».

بعضی از امامان ما نگین انگشترشان این آیه بود: «حَسْبِیَ اللهُ». در بعضی از نقل ها دارد نشان خاتمشان این بوده است. در بعضی از نقل ها دارد این آیه را زیاد بخوانید در رفع گرفتاری کمک می کند: «حَسْبِيَ اللّهُ لا إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ».[15]

بحث خرافات پرستی و روی آوردن به خرافات بحثی است مهم و مبتلابه همه مردم مسأله ای که نه فقط جامعۀ عوام و مردم عادی بلکه گاهی افراد درس‏خوانده و تحصیل‏کرده هم به این مسألۀ موهوم و خیالی که اسلام به شدت با آن برخورد کرده، مبتلا هستند.


تهیه  و تدوین: گروه حوزه علمیه تبیان