تبیان، دستیار زندگی
راستى اگر معاد نباشد، دستگاه آفرینش ، لغو و بیهوده خواهد بود، بخورد و خالى كند كه هر كدام غایت براى دیگرى شود: بخورد كه خالى كند و خالى كند كه بخورد، این دور است و غیر عقلایى .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اگر نمي دانستيد، بخوانيد

معاد

گفتيم، اولين گام تفکر است. اينکه انسان از کجا آمده، براي چه آمده و به کجا خواهد رفت؟

قسمت سوم جمله فوق، موضوع بحث ماست. انسان به کجا مي‌رود. آيا واقعا با تمام شدن عمر آدمي، انسان به فنا و نيستي مي رود؟

چه دليلي بر وجود معاد هست و اساسا قرآن کريم، در رابطه با معاد چه حرفي دارد؟ آيا اگر معاد وجود داشته باشد، زندگي انسان در اين دنيا چگونه خواهد بود؟

در اين نوشتار کمي درباره معاد و نعمتهاي بي پايان الهي سخن مي‌گوييم. اين مساله نيز خود يکي از مهمترين اقسام تفکر (اولين گام سلوک) را تشکيل مي‌دهد.

(انه على رجعه ى لقادر)(1) نسبت به معاد هم پس از تفكر در اين دستگاه عظيم حاصل مى گردد، آيا كسى كه اين دستگاه عظيم را آفريد، غرضى نداشت ؟

راستى اگر معاد نباشد، دستگاه آفرينش ، لغو و بيهوده خواهد بود، بخورد و خالى كند كه هر كدام غايت براى ديگرى شود: بخورد كه خالى كند و خالى كند كه بخورد، اين دور است و غير عقلايى .

اين همه نكات حكمت و علم كه در اين مخلوقات بكار رفته براى چيست ؟ مثلا آفرينش انسان براى همين دو روزه زندگى دنياست كه بخورد، بخوابد، توليد مثل كند و دفع نمايد، شهوترانى و خشم بورزد و بميرد و تمام شود؟ اين كارى بيهوده است :

((آيا گمان كرديد شما را بيهوده آفريديم و شما به سوى ما بازگشت نمى كنيد؟!)).(2)

راستى اگر معاد نباشد، دستگاه آفرينش ، لغو و بيهوده خواهد بود، بخورد و خالى كند كه هر كدام غايت براى ديگرى شود: بخورد كه خالى كند و خالى كند كه بخورد، اين دور است و غير عقلايى .

اگر وحى هم نبود، آدمى طبق عقلش حكم مى كرد كه بايد سراى و عوالم ديگرى باشد تا انسان براى آنجا آفريده شده باشد وگرنه خود اين عالم ، منزل و مقصد اصلى براى بشر نخواهد بود، آن هم با اين همه ناملايمات و ناراحتيهايى كه در آن است ؛ انواع بيماريها و گرفتاريها، ابتلا به حسد حاسدين و شر اشرار، پس بايد عالم ديگرى باشد كه آنجا سعادت و خوشى مطلق باشد اينجا وطن حيوان است و وطن انسان ، آخرت مى باشد.

مى پرسند چگونه مى شود انسان پس از خاك شدن و تحولات گوناگون ، دوباره زنده شود؟ پاسخش را در آيه تلاوت شده ، ذكر مى فرمايد: (إ نه على رجعه ى لقادر)؛ ((به درستى كه خداوند بر بازگرداندنش تواناست و دوباره آن را پديد مى آورد)).

آنچه در عالم خاك وجود دارد، نمونه اى است از اصل قدرت و علم خداوندى : ((نيست چيزى مگر اينكه نزد ما خزينه هاى آن است و ما فرو نفرستاديم آن را مگر به مقدار معلوم و معين )).(3) ((خزينه )) در عالم غيب است . قطراتى از آن در اين عالم ماده نشر پيدا مى كند؛

مثلا يكى از خزاين غيبى الهى ((بوى خوش )) است كه ذره اى از آن در اين عالم ماده پخش شده است ، انواع رياحين و گلها و عطريات از آن جمله است . اصل خزينه ، بوى محمد و آل محمد صلى الله عليه و آله و سلم مى باشد كه اصل بهشت است ، بوهاى خوش دنيوى در محدوده معين و مشخصى است كه از آن حد تجاوز نمى كند، از حيث مدت هم محدود و تا زمان معينى معطر است ، اما بوى بهشت بنابر روايتى كه از حضرت صادق عليه السلام رسيده است ، مى فرمايد: ((تا دو هزار سال راه ، بوى بهشت به مشام مى رسد))، چه خزينه اى است ؟!

خداى تعالى نعمتهاى باقى را براى اهل تقوا آماده فرموده است، به شرطى كه به زمين نچسبيده و پيروى هوا را رها كرده باشند

ضمنا بقيه روايت هم نافع است ، مى فرمايد: ((مع الوصف ، كسى كه قاطع رحم و عاق والدين شد، بوى بهشت را هم نمى شنود (يعنى تا چه رسد به اينكه به بهشت درآيد و از نعمتهاى آن برخوردار گردد).))

خداى تعالى نعمتهاى باقى را براى اهل تقوا آماده فرموده است (4)(5)، به شرطى كه به زمين نچسبيده و پيروى هوا را رها كرده باشند(6) فرداى قيامت ، پنهانيها آشكار مى شود(7)،آنچه سرش بود به صورت در مى آيد، غلبه معنا بر صورت است . صورت در عالم ماده مستور است اما در قيامت شكل باطنى آشكار مى شود.

راستى بشر معجون عجيبى است ، از هر موجودى نمونه اى در او هست كه مى تواند آن را تكميل نمايد: از درندگى مانند گرگ و پلنگ و از شكم خوارگى ، مثل گوسفند و غيره از شهوترانى همچون خوك و از حقه بازى ، مانند روباه ، از طرف ديگر خيرخواهى و كمك رسانى كه در ملائكه است در انسان نيز وجود دارد و انسان در مدتى كه در اين دنياست مى تواند هر كدام از اين جهات را تكميل كند.


منبع:

1. طارق / 8.

2- (اءفحسبتم اءنما خلقنكم عبثا و اءنكم إ لينا لا ترجعون )، (مؤ منون / 115).

3- (و إ ن من شى ء إ لا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم )، (حجر/ 21).

4- (..اءعدت للمتقين )، (آل عمران / 133).

5- (واءزلفت الجنة للمتقين )، (شعراء/ 90).

6- (..اءخلد إ لى الا رض و اتبع هوي ه ...)، (اعراف / 176).

7- (يوم تبلى السرائر)، (طارق / 9).

اخلاق اسلامي - آيه الله دستغيب

تهيه: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان