تبیان، دستیار زندگی
قرآن کتابی است که اولین مرتبه که نازل شد، سخن خود را با «خواندن»، «علم» و «کتابت» آغاز کرد. وحی قرآن، با تذکر اینها آغاز گشت: «بخوان به نام پروردگارت؛ آن که آفرید؛ انسان را از خون بسته آفرید؛ بخوان و پروردگار تو کریم ترین کریمان است که آموزانید نوشتن با ق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

اسلام و علم؛ سازگار یا ناسازگار

قسمت 1

شهید مطهری

نظر اسلام درباره علم چیست و علمی که اسلام بدان توصیه می کند، کدام است؟

دو طبقه از طبقات مردم کوشش کرده اند که دین و علم را مخالف یکدیگر جلوه دهند؛ یکی طبقه متظاهر به دین، ولی جاهل که نان دینداری مردم را می خورند و از جهالت مردم استفاده می کنند. این دسته، برای این که مردم را در جهل نگه دارند و ضمناً به نام دین، پرده روی عیب خودشان بکشند و با سلاح دین، دانشمندان را بکوبند و از صحنه رقابت خارج کنند، مردم را از علم به عنوان آن که با دین منافی است، می ترسانند؛ یکی هم طبقه تحصیل کرده و دانش آموخته، ولی پشت پا به تعهدات انسانی و اخلاقی زده که این طبقه نیز همین که خواسته اند عذری برای لاقیدی های خود و کارهای خود بتراشند، به علم تکیه کرده، آن را مانع نزدیک شدن به دین دانسته اند.

طبقه سومی هم همیشه بوده است که از هر دو موهبت بهره مند بوده اند و هیچ گونه تنافی و تناقضی احساس نمی کرده اند. این طبقه، سعی کرده اند که تیرگی ها و غبارهایی را که از طرف آن دو طبقه، بین این دو ناموس مقدس برخاسته، فرو بنشانند.

بحث ما درباره اسلام و علم، از دو جنبه ممکن است صورت بگیرد؛ جنبه اجتماعی و جنبه دینی. از جنبه اجتماعی، آن طور باید بحث کنیم که آیا اسلام و علم، عملاً با هم سازگارند یا سازگار نیستند؟ آیا مردم می توانند هم مسلمان باشند، به معنی واقعی کلمه که به اصول و مبانی اسلامی مؤمن باشند و به دستورهای دین عمل کنند و هم عالم یا عملاً باید یکی از این دو را انتخاب کنند؟ اگر به این نحو بحث شود، صورت مسئله این نخواهد بود که نظر اسلام درباره علم چیست و نظر علم درباره اسلام چیست؛ فقط بحث روی اجتماع است که آیا می تواند در آنِ واحد، هر دو را داشته باشد یا باید از یکی از آن دو، چشم بپوشد.

جنبه دیگر این است که ببینیم نظر اسلام درباره علم چیست و نظر علم درباره اسلام چیست که این هم دو قسمت است؛ یکی این که اسلام درباره علم چگونه دستور داده و توصیه کرده، آیا دستور داده که حتی الامکان از علم پرهیز داشته باشید و آیا اسلام علم را موجودی خطرناک و به شکل یک رقیب برای موجودیت خود دانسته یا برعکس، در کمال صمیمیت و شجاعت و اطمینان به خود، به علم توصیه و تشویق نموده است؟ قسمت دوم این است که نظر علم درباره اسلام چیست؟ چهارده قرن از ظهور اسلام و نزول قرآن می گذرد و در همه این چهارده قرن، علم در حال تطور، تکامل و پیشرفت بوده است؛ مخصوصاً در سه چهار قرن اخیر، ترقی علم، به صورت جهش درآمد. حالا ببینیم علم پس از این همه توفیق، تطور و تکامل که نصیبش شده، درباره معارف و اعتقادات اسلامی و همچنین درباره دستورهای عملی، اخلاقی و اجتماعی اسلام، چه نظری می دهد؟ آیا اینها را به رسمیت می شناسد یا نمی شناسد؟ آیا بر اعتبار آنها افزوده یا از اعتبار آنها کاسته است؟

هر یک از این سه قسمت، در خور بحث و تحقیق است؛ اما بحث امروز ما فقط درباره یکی از اینهاست؛ یعنی پیرامون نظر اسلام درباره علم است.

توصیه به علم در اسلام

در این که در اسلام راجع به علم تأکید و توصیه شده و در کمتر موضوعی و شاید نسبت به هیچ موضوعی، این قدر توصیه و تأکید نشده، بحثی نیست.

گذشته از آیات قرآن کریم، مؤکدترین و صریح ترین توصیه های رسول خدا، درباره علم است. این جمله از مسلمات همه مسلمان هاست که رسول خدا فرمود: «تعلم و دانشجویی، بر هر مسلمانی فرض و واجب است» و اختصاص به طبقه ای و جنسی خاص ندارد. هر کس مسلمان است، باید دنبال علم برود.

همچنین پیامبر فرمود: «علم را پی جویی کنید؛ گرچه مستلزم این باشد که تا چین سفر کنید؛ یعنی علم، مکان معینی ندارد و در هر نقطه جهان که علم هست، بروید و اقتباس کنید و نیز فرمود: «سخن علمی و حکیمانه و متقن، گم شده مؤمن است؛ هر جا آن را بیابید، آن را مال خودش می داند و برمی دارد»؛ یعنی اهمیت نمی دهد که طرف کیست؛ مسلمان است یا کافر؛ همان طور که آدمی که مال خود را گم کرده، در دست هر کس ببیند، معطل نمی شود و برمی دارد، مؤمن نیز علم را مال خود می داند و در دست هر کس ببیند، آن را می گیرد.

کدام علم؟

منظور اسلام از علم، چه علمی است؟ ممکن است کسی بگوید مقصود از همه این تأکیدها و توصیه ها، علم خود دین است؛ یعنی همه به این منظور گفته شده که مردم به خود دین عالم شوند. اگر نظر اسلام از علم، علم دین باشد، در حقیقت، به خودش توصیه کرده و درباره علم به معنی اطلاع بر حقایق کائنات و شناختن امور عالم، چیزی نگفته و اشکال به حال اول باقی می ماند؛ زیرا هر مسلکی، هر اندازه هم ضدعلم باشد و با آگاهی و اطلاع و بالا رفتن سطح فکر و معلومات مردم مخالف باشد، با آشنایی با خودش مخالف نیست؛ بلکه خواهد گفت با من آشنا باشید و با غیر من آشنا نباشید. پس اگر منظور اسلام از علم، خصوص علم دینی باشد، باید گفت موافقت اسلام با علم، صفر است و نظر اسلام درباره علم، منفی است.

برای کسی که درست با اسلام و منطق اسلام آشنا باشد، جای این احتمال نیست که بگوید نظر اسلام درباره علم منحصرا علوم دینی است. این احتمال، فقط از ناحیه طرز عمل مسلمین در قرن های اخیر - که تدریجاً دایره معلومات را کوچک تر کردند و معلومات خود را محدود کردند - پیدا شده و الا آن جا که می فرماید حکمت گم شده مؤمن است، پس آن را به چنگ آورید، گرچه بخواهید از دست مشرکان بگیرید، معنی ندارد که خصوص علوم دینی مقصود باشد. مشرک را با علوم دین چکار؟ در جمله «اُطُلُبوا الْعِلْمَ وَلَوْ بِالصَیِن»، چین به عنوان دورترین نقطه و یا به اعتبار این که در آن ایام یکی از مراکز علم و صنعت جهان بود، یاد شده و قدر مسلم این است که چین نه در آن زمان و نه در زمان های دیگر، مرکز علوم دینی نبوده است.

گذشته از همه اینها، در متن سخنرانی رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله، تقیید و تحدید و تفسیر شده که مقصود چه علمی است؛ اما نه تحت عنوان این که فلان علم باشد یا فلان علم؛ بلکه تحت عنوان علم نافع، علمی که دانستن آن، فایده برساند و ندانستن آن، ضرر برساند. هر علمی که متضمن فایده باشد، آن علم از نظر اسلام، خوب و مورد توصیه و تشویق است.

پس باید دید که اسلام، چه چیز را فایده و چه چیز را ضرر می داند. هر علمی که به منظوری از منظورهای فردی یا اجتماعی اسلام کمک کند و ندانستن آن سبب زمین خوردن آن منظور گردد، آن علم را اسلام توصیه می کند و هر علمی که در منظورهای اسلامی تأثیر ندارد، اسلام درباره آن علم، نظر خاصی ندارد، و هر علم که تأثیر سوء دارد، اسلام باآن مخالف است.

پاورقی:

1. بیست گفتار، ص 179-186 (با اندکی تصرف).


پدیدآورنده: شهید مرتضی مطهری

منبع: www.hawzah.net

تنظیم: گروه حوزه علمیه تبیان