تبیان، دستیار زندگی
شهر در تکاپو و جنبش بود. مردم دسته دسته به منزل حاج‌آقا می‌رفتند تا تسلای دل بی‌قرارش باشند. از مالکیه تا گنبد راهی دور بود ولی غم هجرانی که بر دل حاج آقا ابراهیمی‌فر می‌نشست، بسی طولانی‌تر و بیشتر می‌نمود. پیکر عبدالرضا آمد، همچون نگینی که در انگشتر شهر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روحانی شهید: عبدالرضا ابراهیمی فر
شهید

  1. شهر در تکاپو و جنبش بود. مردم دسته دسته به منزل حاج‌آقا می‌رفتند تا تسلای دل بی‌قرارش باشند. از مالکیه تا گنبد راهی دور بود ولی غم هجرانی که بر دل حاج آقا ابراهیمی‌فر می‌نشست، بسی طولانی‌تر و بیشتر می‌نمود. پیکر عبدالرضا آمد، همچون نگینی که در انگشتر شهر می‌درخشید، به رنگ سرخ، به رنگ خون.....

شهید ابراهیمی‌فر در اسفند ماه سال 1342 آنروزها که ایران در فراغ یار درد آشنا در غم فرو رفته بود، پای به دنیا نهاد و لبیک گویان در انتظار گذر زمان نشست. دوران سرخوش کودکی‌اش در دامان پدری با ایمان و اهل علم ‌سپری می‌گشت و او بزرگ و بزرگتر می‌شد. پدری که در مبارزه و حمایت از پیر خمین یدی طولا داشت و مادر عبدالرضا بانویی آگاه و مسؤول بود که از کودکی او را با عشق و علاقه به اهل بیت(علیهم السلام) و معارف دین بار آورد.

باری، «عبد الرضا» دوران تحصیل در مقطع ابتدایی را در دبستان ملی جعفری شاهرود به پایان برد و آنگاه با علاقه خود و تشویق پدر راهی حوزه علمیه گشت. ابتدا حوزه امام صادق علیه السلام گنبد کاووس و سپس حوزه مقدس قم میزبان این نوجوان پرشور بود. او که همراه پدر در تمامی درگیری‌ها و مبارزات قبل و بعد از انقلاب شرکت داشت، در درگیری‌های انقلابیون با شاه‌دوستان و منافقین گنبد مدتی فعالیت داشت و پدر را همراهی کرد.

حجت الاسلام شیخ علی اکبر ابراهیمی‌فر پدر عبدالرضا با تاسیس مدرسه منتظریه در گنبد پایگاه محکمی برای حفظ دستاوردهای انقلاب در آنجا ایجاد و به ارشاد و هدایت مردم می‌پرداخت. با آغاز جنگ تحمیلی و تجاوز ناجوانمردانه کفتاران بعثی به خاک پاک ایران او نیز مردانه رقص زشت اقتاپوس را بر زلال آبی ایران زمین بر نتابید، از این روی سنگر علم را رها کرده و به میدان عمل روی آورد و سرانجام پس از رشادت‌های فراوان در منطقه عملیاتی «مالکیه» رخ بر نقاب خاک کشید و شعر شهادت را این‌گونه سرود:

ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم            گر جان طلبند دریغ از جان نکنیم

دنیا اگر از یزیـد لبریـز شود                   ما پشـت بـه سالار شهیدان نکنیم

19 اسفند سال 59 سالروز عروج مردی است که ریشه در خون و حماسه داشت. گلگشت‌های گنبد اینک سرشار از سرور از حضور پیکر پاک این دلاور هستند و ملکوتیان غبار خاک مزارش را توتیای چشم می‌کنند. «راهش پر رهرو و یادش گرامی باد

گلبرگی از وصیت نامه شهید

و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین» امروز که این جنگ از طرف فرعون‌های عصر یعنی کارتر و صدام بر انقلاب جوان و نو پای جمهوری اسلامی ایران تحمیل گشته است و ادامه نبرد حق با باطل در پهنه گیتی و در ازای زمان نمایان ساخته است، جنگی که به فرمان امام انسانها را از حالت سستی به ستیز وا‌می‌دارد، جنگی که طلیعه نجات مستضعفین را از افق بیکران هستی نوید می‌دهد و طلایه‌دار حکومت صالحان محروم گشته است، جنگی که من به آینده آن خوشبین و انتهای آن را نابودی و نقش بر آب شدن توطئه‌های قدرتهای شیطانی می‌بینم، جنگی که محرک آن را روح خدا و نیروی ایمان و بازوانش را مخلص‌ترین جوانان از تبار هابیل و تانک و توپ و مسلسل آنرا اشک و آه و نیایش‌های شب هنگام تشکیل می‌دهد. بنابراین چنین نبردی ‌آینده‌ای بس درخشان و پایان پرامان را بشارت می‌دهد. اینجانب عبدالرضا ابراهیمی‌فر یکی از از کوچکترین قطراتی از دریای مواج روحانیت هستم که بسوی اقیانوس مواج سپاهیان شهر شهادت در حرکتم و از همگی همکیشان خود خواستارم که راهی را که ابرمردان تاریخ تشیع از محمد تا علی و از علی تا حسین و از حسین تا خمینی از احد تا صفین، از صفین تا کربلا و از کربلا تا ایلام و خوزستان ]پیموده‌اند[ را بپیمایند. در شهادت من بر من نگریند، بر شهدای کربلا بگریند. درود بر رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران امام خمینی. پیروز باد جبهه مستضعفین علیه مستکبرین در تمام جهان و بر قرار باد پرچم توحید و لااله‌الا‌الله بر فراز گیتی.


برگرفته از پرونده شهید در ستاد کنگره شهدای روحانی