تبیان، دستیار زندگی
یک بار به خاطر لو رفتن یکی از نامه‌هایم، زندانی شدم .گویا نامه را در صندق پستی آقای قطب‌زاده در خارج از کشور پیدا کرده ‌بودند. معلوم شد سفارت روی صندق او اشراف داشت.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماجرای پیش فروش نشریه مکتب تشیع

پیش فروش نشریه مکتب تشیع
یک بار به خاطر لو رفتن یکی از نامه‌هایم، زندانی شدم .گویا نامه را در صندق پستی آقای قطب‌زاده در خارج از کشور پیدا کرده ‌بودند. معلوم شد سفارت روی صندق او اشراف داشت.

بخش سوم خاطرات قبل از انقلاب رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیت الله هاشمی رفسنجانی ارئه می شود:

اختلافات گروههای مبارز و رکود مبارزاتی

*وجود گروههای متعدد و اختلافات سلایق در مقطعی باعث رکود مبارزه شده بود که بیشتر اختلافات در خارج از کشور بروز کرده بود. در سال 53 - 54 به بهانه سفر، از کشور خارج شدم و در لبنان، اروپا و آمریکا با دانشجویان مبارز مثل قطب‌زاده، حبیبی، بنی‌صدر و یزدی و دیگران صحبت کردم و پس از حصول نتایج با همکاری شهید محمد منتظری که در لبنان بود، تذکره‌ای تهیه شد و با هواپیما به عراق رفتم. به کمک آقای دعایی از فرودگاه بغداد به کربلا و سپس نجف اشرف رفتم و پس از زیارت، به دیدار امام رفتم.

*نکته جالب اینکه در سفر اخیر به عراق (1387)برای تجدید خاطره آن دیدار، به همان منزلی که آن سال در آن منزل با امام دیدار کرده بودم، رفتم. منزل در حال تجدید بنا است. به هر حال در آن دیدار گزارش کارهای داخل کشور و اختلافات مبارزان در خارج از کشور را خدمت ایشان ارائه کردم و برای ادامه مبارزه و چند و چون آن رهنمود گرفتم. هم تجدیدی عهدی شد و هم مسائلی را که لازم بود، رودررو به ایشان گفتم. بعد از آن ما به زندان افتادیم و ارتباط ما با امام قطع شد .

زندانی شدن بخاطر صندوق پستی قطب زاده!

* در این فاصله گاهی که فرصتی پیش می‌آمد، مسایل را از طریق نامه خدمت ایشان می‌گفتیم. اتفاقاً یک بار به خاطر لو رفتن یکی از نامه‌هایم، زندانی شدم .گویا نامه را در صندق پستی آقای قطب‌زاده در خارج از کشور پیدا کرده ‌بودند. معلوم شد سفارت روی صندق او اشراف داشت. البته امضای من در نامه نبود و معلوم نبود چه کسی نامه را نوشته، ولی ساواک از خط و مضامین نامه حدس زده ‌بود که نامه کار من می‌باشد. من هیچ‌گاه نپذیرفتم که نامه را من نوشتم. از آن به بعد مطالب را به طرق دیگری به ایشان می‌رساندیم. ایشان هم رهنمودهای خود را غیرمستقیم به ما می‌گفتند. بعد از آن امام به فرانسه رفتند و مسائل دیگری پیش آمد .

آزادی از زندان در آبان 57

* بعد از آزادی من از زندان، اولین کاری که حضرت امام به من ارجاع دادند، عضویت در هیئت رفع مشکل سوخت مردم کشور بود. کارکنان شرکت نفت در جنوب، مخصوصاً در پالایشگاه آبادان اعتصاب کرده بودند و مصرف داخلی مشکل پیدا کرده‌بود. ما به آنجا رفتیم و این مشکل را حل کردیم. آقای مهندس بازرگان رئیس بودند و دکتر سحابی هم بودند .

تشکیل شورای انقلاب

چرا به نوفل لوشاتو نرفتم؟

* امام قبل از مراجعتشان پنج نفر را برای تشکیل شورای انقلاب تعیین کردند. بعد از تبعید امام به فرانسه به پاریس نرفتم. احمد آقا می‌گفتند که امام می‌پرسند « شما چرا نمی‌آیید؟» گفتم: «با توجه به اینکه پس از آزادی من از زندان، آن‌قدر کار برایم ایجاد شده که در صورت آمدن، خیلی از کارها عقب می‌ماند . به ایشان سلام برسانید و بگویید ان‌شاءالله زیارتشان در تهران!.»

*بعد از بازگشت ایشان هم در شورای انقلاب بودیم و به خاطر تصمیمات اساسی کشور که در آنجا می‌گرفتیم، به صورت مرتب با ایشان روابط داشتیم، زیرا باید کارها را با ایشان مطرح می‌کردیم.

خاطره ای از روز بازگشت امام

*با توجه به اینکه در دهه فجر قرار داریم، خوب است خاطره‌ای در این‌باره بگویم. روزی که امام به کشور برگشت، من، آیت‌الله بهشتی، دکتر باهنر و آیت‌الله موسوی اردبیلی به فرودگاه رفتیم، اما انبوه جمعیت نمی‌گذاشت به ایشان نزدیک شویم. امام به سوی بهشت زهرا رفتند و ما هم به دلیل حجم زیاد کارها، به منزل آیت‌الله موسوی اردبیلی در حوالی میدان توحید رفتیم و مسائل را با تلفن پیگیری می‌کردیم .بعد از سخنرانی امام در بهشت زهرا، خبر آوردند که امام را با هلی‌کوپتر بردند و از ایشان خبری نیست. خیلی نگران شدیم. چون همه‌گونه احتمال وجود داشت. پس از پرس‌وجوهای فراوان معلوم شد که در منزل یکی از بستگان خویش در «دروس» هستند و همان شب به مدرسه رفاه در خیابان ایران رفتند.آقای ناطق نوری که در هلی‌کوپتر همراه ایشان بودند بعد ماجرا را تعریف کردند. در مدرسه رفاه خدمت ایشان رفتم و با دیدن من با لحنی که آمیخته به گلایه و محبت بود، فرمودند: «معلوم است، کجایی؟ گفتم: «مشغول کارها بودم و انشاءالله در فرصت‌های بعدی خدمت می‌رسم».

سر و سامان دادن رادیو تلویزیون

*فکر می‌کنم همان روز یا فردای آن روز بود که وقتی خدمت ایشان بودیم، ظاهراً از اخبار و موسیقی‌ها و سرودهایی که از رادیو و تلویزیون پخش می‌شد، ابراز ناراحتی کردند و به من و شهید مطهری گفتند: به آنجا بروید و سروسامان بدهید .

خانواده ام همپای صدیق مبارزاتم بودند.

هیچوقت مضیقه مالی نداشتند دوری مرا هم صبورانه تحمل کردند

* از وقتی که من وارد مبارزه شدم تا زمانی که شناخته شدم و پایم به سربازی وزندان رسید، بچه‌هایمان در اضطراب زندگی می‌کردند، زیرا یا در زندان و یا مورد سوء‌ظن ساواک بودم. با یک نوشته و سخنرانی ما را احضار می‌کردند. معمولاً زمانی که منتظر مهمان نبودیم و درب خانه را می‌زدند، فکر می‌کردند که پلیس است. پنج فرزند داشتیم که همسرم باید آنها را در هر شرایطی حفظ می‌کردند. دوران سختی بود .

البته هیچ وقت مضیقه مالی پیدا نمی‌کردند، چون خودشان داشتند. زندگی ما عمدتاً روی همان درآمد حاصل از ارث ما و مادر بچه‌ها بود و اگر کمبودی پیدا می‌کردند، می‌توانستند خودشان را تأمین کنند. ولی تا پیروزی انقلاب همیشه در اضطراب بودند .

آن سالها به این شکل گذشت، ولی صبورانه تحمل کردند و مزاحم من نمی‌شدند. پایه زندگی ما روی دارایی‌هایی بود که از پدرمان داشتیم. ولی به اندازه کافی نبود. من هم کار می‌کردم و وضع ما خوب بود. زمانی هم که کار نمی‌کردم، از امکاناتی که داشتیم، استفاده می‌کردیم .

ماجرای پیش فروش نشریه مکتب تشیع !

ما قبل از شروع مبارزه نشریه مکتب تشیع را منتشر می‌کردیم. آن زمان در سراسر ایران نمایندگی داشتیم. نمایندگی‌ها به صورت مغازه و یا دفتر نبودند، بلکه افراد خاصی که شناخته می‌شدند، یا خودمان می‌شناختیم و یا طلبه‌ها معرفی می‌کردند، نماینده ما می‌شدند و به صورت رایگان یا با دریافت درصدی از فروش، فعالیت می‌کردند. قبض پیش‌فروش می‌کردیم، مثلاً سالنامه را قبل از انتشار با 5 تومان پیش‌فروش می‌کردیم و بعد از انتشار 7 تومان می‌فروختیم. این تفاوت 2 تومان برای کسانی که کتاب می‌خریدند، مهم بود .

یک دفتر داشتم که اسامی نمایندگان را می‌نوشتم . هنوز هم آن دفتر را دارم. بعد از شروع مبارزه برای همه آنها اعلامیه می‌فرستادم، این شبکه آن‌قدر سالم بود که حتّی یک مورد هم لو نرفت. آنها در آن شرایط با ایمانشان کار می‌کردند. این شبکه برای کار کشوری خیلی مفید بود. از سال 42 به بعد ساواک جلوی فعالیت ما را گرفت. بنابراین فاقد رادیو و روزنامه رسمی بودیم، اما شبکه انسانی بسیار خوبی برای تبلیغ رودررو داشتیم .


منبع:

1.    پایگاه اطلاع رسانی آیت الله هاشمی رفسنجانی

2.    عصر ایران

تهیه و تنظیم: عبداله فربود؛ گروه حوزه علمیه تبیان