فرزند حوزه2
عقل او (سيد جمال) هميشه، بيست سال از جسمش پيشتر بود. وي ، به محض ورود به قزوين ، با شهيد ثالث، و شيخ محمد صالح برغاني حائري (م1271 هـ . ق) ملاقات ميکند که مورد اعجاب آنان قرار ميگيرد
قسمت اول را اینجا بخوانید
1- حكمت متعاليه گفتمان قالب در عصر سيد جمال
چنانچه گذشت حكمت متعاليه به توسط آقا محمد بيدآبادي(متوفي1197) و ملا علي نوري(موتفي1246) به گفتمان قالب حوزههاي فكري و فلسفي ايران و تشيع تبديل شد و در شهرهاي مختلف تدريس حكمت متعاليه توسط حكماي اسلامي رواج داشت. در شهرهايي كه سيد جمال تحصيل نموده حوزه درس فلسفه و حكمت نيز برگزار بوده است در قزوين ملا آقاي قزويني(متوفي1282) در تهران شاگردان ملا عبدالله زنوزي(متوفي1257) و پس از آن ملا علي زنوزي(متوفي1307)، آقا محمد رضا قمشهاي(متوفي1306) و حكيم جلوه(1238-1314) و در بروجرد عارف فقيه سيد جعفر كشفي(متوفي1267) و در نجف آخوند ملا حسينقلي همداني(1229-1311) به تدريس حكمت و عرفان مشغول بوده اند. و در كشور هند نيز آثار ملاصدرا پس از خود ملاصدرا رواج داشته است. [6] با توجه به اين گستره حكمت متعاليه در دوران قاجار چگونه سيد جمال با آن هوش و زكاوت بالا و جديت در تحصيل معارف ديني از اين مكتب بهره نبرده باشد.
مدرسه علميه صالحيه قزوين که اولين مدرسه تحصيلي سيد جمال بوده است توسط شيخ محمد صالحي برغاني (م 1271 هـ . ق . ) بنا شد و او ماهرترين و زبدهترين اساتيد را جهت تدريس علوم گوناگون در آن گرد آورد، کرسي تدريس فلسفه را به آخوند ملاآقا حکمي قزويني (م 1285 هـ . ق) واگذارد. ملاآقا، از شاگردان طبقه اول آخوند ملا علي نوري (م 1246 هـ . ق)، مهارت عجيب در تدريس فلسفه متعاليه وعلوم عقلي داشت . از اين روي، عشاق فضيلت و طلاب علوم عقلانيه، از اطراف و اکناف، به قزوين ميآمدند و در مدرسه صالحيه از محضر وي بهره ميبردند.
آقاي عبدالحسين صالحي شهيدي راجع به تحصيل حکمت صدرايي سيد جمال در درس ملاآقا قزويني مينويسد:
«پدر نگارنده اين سطور، علامه ورع شيخ حسن صالحي (1310 - 1401 هـ . ق) که عصر سيد جمالالدين را درک نموده، در کتاب خود: «الغرر و الدرر» به نقل از شيخ محمد علي بن محمد صالح برغاني قزويني، که از دوستان و همدوره تحصيل سيد در مدرسه صالحيه بوده، ورود وي را به قزوين، قبل از 15 ذي قعده سال 1263 هـ . ق ياد کرده است.
وي ميگفته: «عقل او (سيد جمال) هميشه، بيست سال از جسمش پيشتر بود. وي ، به محض ورود به قزوين ، با شهيد ثالث، و شيخ محمد صالح برغاني حائري (م1271 هـ . ق) ملاقات ميکند که مورد اعجاب آنان قرار ميگيرد و در مدرسه وسيط صالحيه، که اختصاص به خواص و مدرسه صغير، که اختصاص به اعضاء خانواده آل برغاني داشته، به او و پدرش حجره ميدهند. حجره سيد، تا عصر حاضر به حجره سيد جمالالدين اسدآبادي شهرت دارد و اکثر محققين که از اين مدرسه ديدار کردهاند ، اين حجره را باز ديد نمودهاند. محقق معروف شيعه، سيد حسن امين عاملي ، هنگام ديدار از قزوين، از اين مدرسه و حجره سيد جمال ديدن کرده است و در اين باره مينويسد:
«کما زرنا المدرسة الصالحية المنسوبه الي الشيخ صالح البرغاني . . . و هذه المدرسه هي المدرسه الکبري و هناک الوسطي و الصغري المتصلتين بها و في هذه المدرسه سکن السيد جمالالدين الافغاني حوالي ثلاث سنين و درس فيها الفلسفة الاسلامية علي ملا آغا الحکمي القزويني»[7]
... سيد جمالالدين، بر اثر هوش سرشار و استعداد فطري و نبوغ مبکر و ذکاء مفرط و فراست غريب و نظرات عميق خدادادي که در او وجود داشت، توانست در اندک زماني مقدمات و سطوح خويش را نزد پدرش و ساير افاضل علماي مدرسه صالحيه به پايان برساند و بر حوزههاي فلسفي راه يابد و مباني فلسفه ملاصدرا را از آخوند ملا آقا حکمي قزويني فرا گيرد و فلسفه مشائي را از آخوند ملا صفر علي لاهيجي قزويني (م 1275 هـ . ق). از حوزه آخوند ملا يوسف حکمي قزويني و سايرين نيز استفاده کرد. فقه و اصول و عرفان را از حوزه درس شيخ ميرزا عبد الوهاب برغاني قزويني (1294 هـ . ق) فرا گرفت و در اکثر علوم و فنون اسلامي به اوج عالي و درجه اجتهاد نائل گرديد. سيد از مدرسه فلسفي قزوين بهره بسياري برد.» [8]
2 استفاده سيد جمال از محضر آخوند ملا حسينقلي همداني
به روايت اسناد و گواهي تاريخ، سيد جمال به مدت چهار سال از محضر عارف و حكيم بزرگ آخوند ملا حسينقلي همداني از شاگردان برجسته حوزه درسي حكيم ملا هادي سبزواري بهره برده است. [9] استاد مطهري با توجه به اين مطلب معتقد است كه شخصيت سيد در محضر آن حكيم متعاليه ساخته شده است و نشانه هاي اين حضور، از آثار سيد جمال مشهود است. [10] ايشان در جايي مينويسد:
«تحصيلات اوليه سيد در قزوين و تهران و نجف بوده. مخصوصاً در نجف از محضر دو شخصيت بزرگ بهرهمند شده؛ يكي مجتهد بزرگ خاتم الفقهاء حاج شيخ مرتضي انصاري اعلي الله مقامه و ديگر حكيم متأله فيلسوف عاليقدر و عارف بزرگ آخوند ملا حسينقلي همداني درجزيني شوندي. ظاهراً سيد علوم عقلي را از اين مرد بزرگ كه خود از شاگردان برجسته ملا هادي سبزواري بوده فرا گرفته است، و به علاوه در محضر اين مرد بزرگ كه ضمناً همشهري سيد نيز بوده با مسائل معنوي و عوالم عرفاني آشنا شده است. دوستي و رفاقتش با دو بزرگ ديگر در نجف ، يكي مرحوم سيد احمد تهراني كربلايي، عارف و حكيم بزرگ عصر خودش، و ديگر مرحوم سيد سعيد حبوبي شاعر و اديب و عارف و مجاهد بزرگ عراقي كه در انقلاب عراق نقش برجستهاي داشته است در محضر مرحوم آخوند همداني صورت گرفته است. كساني كه شرح حال سيد را نوشتهاند به علت اين كه با مكتبهاي اخلاقي و تربيتي و سلوكي و فلسفي مرحوم آخوند همداني آشنايي نداشتهاند و همچنين شخصيت مرحوم آقا سيد احمد تهراني كربلايي و مرحوم سيد سعيد حبوبي را نميشناختهاند به گزارش سادهاي قناعت كرده درنگ نكرده و از آن به سرعت گذشتهاند؛ توجه نداشتهاند كه شاگردي سيد در محضر مرحوم آخوند همداني و معاشرتش با آن دو بزرگ ديگر چه آثار عميقي در روحيه سيد تا آخر عمر داشته است. اين بنده از وقتي كه به اين نكته در زندگي سيد پي بردهام، شخصيت سيد در نظرم بعد ديگر و اهميت ديگري پيدا كرد.
آشنايي سيد با فرهنگ اسلامي و تأثر شديد و عميق او از اين فرهنگ سبب شد پس از آشنايي با فرهنگ جديد اروپايي كه ظاهراً در هند اين آشنايي پيدا شده، خودباخته نشود و جذب آن فرهنگ نگردد.» [11]
3- تربيت در علم اصول و محضر شيخ انصاري
چنانچه گذشت حكمت اسلامي و حكماي اسلامي در حفظ و تقويت علم اصول و فقه اجتهادي در برابر جريان اخباريگري نقش مهم و محوري را داشته است و پس از پيروزي جريان اصولگرايي، حكما با بهره گيري از حكمت متعاليه بر غناي علم اصول افزودند و اصوليون بزرگ و صاحب نظري همچون سيد بحرالعلوم از محضر حكيم متأله ميرزا مهدي مشهدي اصفهاني، شيخ انصاري از محضر ملا احمد نراقي و آخوند خراساني از محضر ملا هادي سبزواري كسب فيض نمودند. بنابراين با حضور سيد جمال در محضر شيخ انصاري و تحصيل علم اصول با واسطه از حكمت متعاليه بهره جسته است.
4- دوستي پايدار با جمعي از تحصل كردگان حوزه حكمت متعاليه
سيد جمال علاوه بر کسب فيض از محضر حکمايي همچون ملاآقا قزويني و ملاحسينقلي همداني با چند تن از تحصيل کردگان حکمت صدرايي نيز در طول عمر خود ارتباطات دوستانه و صميمانه اي داشته که از جمله آناند:
1- حكيم متألله و عارف فقيه حاج سيد احمد كربلايي؛[12]
2- حكيم عارف و شاعر مجاهد سيد سعيد حبويي،[13]
3- حاج ميرزا سيد ابوطالب مجتهد زنجاني، از شاگردان ملا هادي سبزواري و نويسنده كتاب كيمياي سعادت در ترجمه تهذيب الاخلاق ابن مسكويه؛[14]
4- شيخ الرئيس ابوالحسن قاجار(حيرت) از شاگردان شيخ ابراهيم سبزواري، ملا علي زنوزي، و حكيم قمشهاي؛[15]
5- ميرزاي جلوه از حكماي بزرگ تهران؛[16]
6- فقيه و متكلم حاج شيخ هادي نجم آبادي. [17]
5- همگوني روش فلسفي سيد جمال با روش حکمت صدرايي
سيد جمال در روش تدريس فلسفه به سبك حكمت متعاليه[18] درصدد جمع و يكپارچگي ميان معارف ديني و علوم عقلي و شهود عرفاني بود. [19] احمد امين در بيان نهضت فلسفي سيد با اشاره جذب شاگردان الازهر به كلاس سيد جمال با اينكه شيخ حسن طويل فلسفه ابن سينا و ارسطو را خوانده بود و خود تدريس فلسفه داشت و از آنها خسته شده بود؛ مينويسد: [20]
- «به نظر من اين كتابها ارزش ذاتى نداشتند، زيرا شيخ حسن طويل، مثلاً بعضى از اين كتابها را در الازهر مىخواند ... بارى اين كتابهايى را كه شيخ مىخواند قيمتى نداشت، بلكه قيمت آنها در وجود سيّد جمالالدين بود. و ... بايد پرسيد اين چيز تازهاى را كه شيخ محمد عبده نزد سيّد جمالالدين يافت و به درستى آن مطمئن شد و راه را پيدا كرد، چيست؟ آنچه نزد سيّد جمالالدين بود، عبارت بود از اصول كلىاى كه پايه و ميانه فلسفه است. هركس از صفحات كتابها چيزى را بخواند، و به همان مرجع مراجعه مىكند و حكم و معيار در صحت آنچه صحيح است و بطلان آنچه باطل است، از آن گذشته شخصيت نيرومندى است كه به طور قطع و جزم در هر چيزى حكم مىكند، و مانند (شيخ حسن طويل) دچار ترديد نمىشود. به علاوه همه جزئيات علمى و عملى را در يك رشته مىكشد، و همه دريچهها را مىگشايد، تا از مجموع آن وحدتى به وجود آيد. بنابراين تصوف و فلسفه و همه دين و دنياى شخص، همه و همه درست نيست كه هر يك - از اينها مانند اطاقى باشد قفل زده!، بلكه همه اين مباحث، بايد در برابر يكديگر قرار گرفته و هماهنگ باشند، تا از مجموع آنها موسيقى واحدى به وجود آيد. و همين كه كار به اينجا كشيد، نظر انسان درست و قاطع خواهد بود و ديگر شك و شبههاى دردناك و حيرت خفه كننده، از شخص زايل خواهد شد و حكم قاطع صدور خواهد يافت، كه درست چيست، و نادرست چيست؟، و سودمند چيست و زيانآور چيست؟ ... بالاتر از اين همه معانى، وضع تدريس سيّد بزرگ بود، كه دست شاگردانش را مىگرفت و آنها را به سطح بلندى مىبرد كه از آنجا بر كتاب مسلط باشند، نه اينكه كتاب آنها را تسخير كرده باشد و همچنين مقامى احراز كنند كه از قيود الفاظ و جملهها، رهايى يابند و به معرفت حقيقى برسند، گو اينكه رسيدن به اين معنى مخالف الفاظ و جملهها باشد.»
6. ر.ك: مطهري، مجموعه آثار ج14، ص517- 531؛ اسحاق حسيني كوهساري، تاريخ فلسفه اسلامي، ص270- 311.
7. دائرة المعارف الاسلاميه الشيعه، سيد حسن امين ، ج4 ص 547، بيروت .
8. عبدالحسين صالحي شهيدي، نقش مدرسه فلسفي قزويني در جنبش فکري سيد جمال الدين اسد آبادي، سايت مقالات باشگاه انديشه
9. ر.ك: صدر واثقي، سيد جمال الدين اسدآبادي و نهضتهاي اسلامي، تهران، پيام، 1335، ص26 ، 31.
10. مطهري، مجموعه آثار ج14، ص528.
11. مطهری، بررسي اجمالي نهضتهاي اسلامي در صد سال اخير،ص34.
12. صدر واثقي، سيد جمال الدين اسدآبادي و نهضتهاي اسلامي، ص26 ، 31.
13. صدر واثقي، سيد جمال الدين اسدآبادي و نهضتهاي اسلامي، همچنين: محيط طباطبايي، سيد جمالالدين اسدآبادي و بيداري مشرق زمين، به كوشش، سيد هادي خسروشاهي، تهران، كلبه شروق، 1380، ص288.
14. محيط طباطبايي، سيد جمالالدين اسدآبادي و بيداري مشرق زمين،ص329.
15. مطهري، مجموعه آثار ج14، ص526 و 301؛ حسيني كوهساري، ص304؛ محيط طباطبايي، ص 145و225؛ عبدالهادي حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، تهران، اميركبير، 1381، ص99.
16. حكيمي، بيدارگران اقاليم قبله، قم، دليل ما، 1384، ص47.
17. حائري، تشيع و مشروطيت در ايران، تهران، ص91.
18. ر.ك: مطهري، مجموعه آثار ج13، ص254؛ عبدالرسول عبوديت، درآمدي به نظام حكمت صدرايي، تهران، سمت، 1385، ص57.
19. حكيمي، ص8 و 82.
20. سعيدي، مفخر شرق، به كوشش، سيد هادي خسروشاهي، تهران، كلبه شروق، 1380، ص49-51.