سید محمد باقر سلطانی
آیتالله شهید سید محمد باقر صدر درباره آیتالله سلطانی گفته است:
«السلطانی رجل کبیر، رجل ممتار علما و اخلاقا - آیتالله سلطانی مردی بزرگ و شخصیت ممتازی از لحاظ علم و اخلاق هستند.
خاندان طباطبایی
آیتالله سید محمد باقر سلطانی طباطبایی ازسادات جلیلالقدر طباطبایی بروجردی است که شاخهای از خاندان طباطبایی میباشد. سرسلسله سادات طباطبایی بروجرد، فقیه والامقام، علامه سید محمد طباطبایی (١) است که با مهاجرت خود از نجف اشراف به بروجرد، این سلسله را در غرب ایران بنیان نهاد. سادات طباطبایی در هر کجا که هستند، همگی از اعقاب ابراهیم بن اسماعیل الدیباج بن ابراهیم بن ابراهیم بن الغمر بن الحسن المثنی بن الامام ابی محمد الحسن بن علی بن ابی طالب علیهالسلام معروف به ابراهیم طباطبایی و یا ابراهیم طباطبا میباشد.
. برخی ازستارگان این خاندان نامداردرعرصه دانش وفضیلت عبارتند از:
1. علامه سید مهدی بحرالعلوم طباطبایی.
2. آیتالله سیدعلی طباطبایی، مولف «ریاض المسائل».
3. آیتالله سید محمد مجاهد، فرزند سید علی طباطبایی، مولف مفاتیح در اصول و «مناهل» در فقه.
4. فقیه دوراندیش سید محمد طباطبایی یزدی.
5. مرجع عالیقدرشیعه، آیتالله حاج آقاحسین طباطبایی قمی.
6. مرجع عالیقدرشیعه، آیتالله حاج آقاحسین طباطبایی بروجردی.
7.مرجع عالیقدر شیعه، آیتالله سید محسن طباطبایی.
نسبنامه
تولد و زادگاه
آیتالله سلطانی طباطبایی درسال1332ق. در شهرستان عالم پرور بروجرد و در خاندان باتقوا و با علم و فضیلت دیده به جهان گشود .پدر بزرگوارش، آقا سید علی اصغر، ملقب به سلطان العلماء بروجردی، یکی ازعالمان بزرگ ونامدار سادات طباطبایی در منطقه بروجرد بوده است.این بزرگوار، پس از عمری تدریس، تبلیغ و ترویج احکام و معارف نورانی اسلام، در سال 1342ق. به دیار حق شتافت و در سرزمین مقدس قم مدفون گردید و جد بزرگوارش، حاج آقا مهدی طباطبایی نیز از عالمان بزرگ بروجرد بود که درسال 1324ق. رحلت کرد و بدن پاک وی در رواق حرم شریف کاظمین علیهالسلام به خاک سپرده شد.
تحصیل در بروجرد
آیتالله سلطانی پس از رشد و پشت سرگذراندن دوران کودکی، تحت تربیت پدر بزرگوارش قرارگرفت وخواندن و نوشتن و قرائت قرآن را به خوبی از پدر بزرگوارش -که اولین معلم ومربی وی به شمارمیآید- آموخت وپس از آن، جهت فراگیری علوم الهی وارد حوزه علمیه بروجرد گردید و درسهای مقدمات و سطح اولیه را در حوزه بروجرد و نزد اساتید آن سامان فرا گرفت.
سیمای حوزه بروجرد تا زمان آیتالله بروجردی
حوزه علمیه بروجرد، یکی ازقدیمیترین حوزههای علمی درغرب ایران است وسکونت عالمان فاضل و وجود مدارس علمی پررونق، این شهررابه یکی ازشهرهای عالم خیزتبدیل کرده بود. درباره این شهر چنین نقل شده است:
«روزی علما و مجتهدین شهر را تا هفتاد نفرشمردند و تازه معلوم شد که افرادی همانند حاج سید شفیع بروجردی، صاحب «قواعدالاصول» که مرحوم شیخ مرتضی انصاری در راه سفر به عراق، مدت شش ماه برای درک محضر او و نیز درس مرحوم ملااسدالله بروجردی، دربروجرد توقف کردند، از قلم افتاده است».
اما حوزه بروجرد در زمان ورود آیتالله بروجردی وسکونت وی درزادگاهش، به دلائل نامعلومی از رونق علمی برخوردار نبوده است و با تلاش و جدیت فراوان آن عالم بزرگوار، حوزه بروجرد رونق ویژهای به خود گرفت. آیتالله سلطانی طباطبایی درباره اقدامات آیتالله بروجردی در ساماندهی حوزه بروجرد میگوید:
«متاسفانه در زمان ورود آیتالله بروجردی، مدرسههای علمی بروجرد، معمور و دایر نبود و تعداد اندکی از اهل علم بودند که روز میآمدند و در حجرهها را باز میکردند؛ مختصر تحصیلی میشد؛ اما آن گونه که باید و شاید، حوزه زنده نبود؛ پس از آمدن آیتالله العظمی بروجردی، اهل علم جمع شدند و ایشان فرمود: بهتر است که مدرسه شبخواب داشته باشد. آن بزرگوار، آقایان را ترغیب کردند به این که مدرسه را احیا کنند؛ شهریه مخصوصی هم برای کسانی که شبها در مدرسه باشند و به تحصیل ادامه دهند، مقررکردند. در همین زمان بود که من برای تحصیل علوم دینی وارد حوزه شدم وجزء ساکنین این مدرسه قرار گرفتم. با تشویق آیتالله العظمی بروجردی مدرسه رونق گرفت؛ تحصیلات بیشتر شد اوضاع سر و صورت علمی پیداکرد». (٤)
ازاسامی استادان آیتالله سلطانی طباطبایی درحوزه بروجرد، اطلاعی بدست نیامده؛ولی آنچه مسلم وقطعی است، این که وی، مقدمات و مقداری از سطح را در زادگاهش به خوبی آموخته و آنگاه برای ادامه تحصیل، راهی حوزه علمیه قم شده است.
مهاجرت به قم
چند سالی قبل از ورود ایشان، حوزه علمیه قم به دست با کفایت آیتالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی تاسیس شده بود و طلاب و روحانیون از اقصی نقاط کشور، برای کسب علم و دانش راهی آنجا شدند. آیتالله سلطانی از کسانی بود که در سال 1348ق. و در اوج شکوفایی علمی حوزه قم، به شهر مقدس قم مهاجرت نمود و در آن شهر، رحل اقامت افکند و تا سال 1355ق. یعنی سال رحلت سرپرست و موسس حوزه علمیه قم، به مدت 7 سال از محضر علمی و معنوی بزرگان معرفت و استوانههای علمی، دروس فقه، اصول، حکمت، فلسفه و... را فرا گرفت و به دلیل هوش و استعداد درخشانی که داشت، همراه تحصیل، به تدریس نیز مشغول بود. مهمترین استادان این استاد فرزانه در حوزه علمیه قم عبارتند از:
1. آیتالله سید محمد تقی خوانساری.
2. آیتالله سید صدرالدین صدر.
3. آیتالله میرزا محمد فیض قمی.
4. آیتالله شیخ محمد علی حایری قمی.
5. آیتالله سید احمدخوانساری.
6. آیتالله میرزا محمد علی شاه ابادی.
تحصیلات درمشهد
آیتالله سلطانی طباطبایی در سال 1355ق. جهت زیارت مرقد ملکوتی امام هشتم علیهالسلام و دیدار اقوام سببی عازم مشهد مقدس گردید و در مدت یک سال اقامت، ازدرسهای فقه، وکلام وتفسیر بزرگان این حوزه، خصوصا آیتالله میرزا مهدی اصفهانی بهرمند گشت. وی که رحلت غمبار موسس حوزه علمیه قم را در مشهد شنید ماجرای آن را بدین گونه نقل میکند:
«شبی در جلسه درس مرحوم آیتالله حاج آقا میرزا مهدی اصفهانی که بهترین مدرس حوزه مشهد بود، شرکت کردم. به مجرد اینکه نشستم، پشکار اقا آمد و گفت: آقا از قم تلگراف آمد که آیتالله حائری فوت کرده است. قرار است فردا جلسهای با حضور آقایان تشکیل شود و برای برگزاری مجالس ختم اقدامی شود، زیرا ازطرف رضاخان، هرگونه مجلسی ممنوع شده بود. در همان سر درس، چراغ را خاموش کردند و مختصر روضهای خوانده شد؛ بعد که مقداری مجلس خلوت شد، کسی از آیتالله حاج میرزا مهدی پرسید...: آقامقلدین آیتالله حاج شیخ عبدالکریم، به چه کسی رجوع کنند؟ ایشان درپاسخ فرمود: حاج آقاحسین بروجردی، ملای پر و پا قرصی است». (٥)
تحصیلات در نجف اشراف
آیتالله سلطانی بعد از مدتی اقامت در مشهد مقدس تصمیم گرفت جهت تکمیل علوم وکسب معارف به نجف اشراف مهاجرت کند تا بتواند از استادان آن سامان نیز بهرهمند شود. وی درسال1356ق. رهسپار شهر مقدس نجف گردید و به مدت دو سال در کنار مرقد نورافرین امیرالمومنین (ع) کسب معارف و معنویت کرد و از فضای معنوی و علمی آن حوزه بهرههای فراوانی برد. اسامی فرزانگان نامداری که وی در نجف از دانش بیکران آنان کسب فیض نمود، عبارتنداز:
1. آیتالله العظمی سیدابوالحسن اصفهانی.
2. آیتالله شیخ محمدحسین غروی اصفهانی.
3. آیتالله آقاضیاء الدین عراقی.
اقامت دربروجرد
این فقیه اخلاقی، با پشتکار ویژه، به مرتبه بلند فقاهت و اجتهاد دست یافت و از سوی فقهای طراز اول حوزههای قم و نجف، صاحب اجازات وتائیدات اجتهادی شد و آنگاه برای صله ارحام به زادگاهش بروجرد مراجعت کرد و در آنجا رحل اقامت افکند. ورود وی، موجب شکوفایی حوزه بروجرد شد؛ زیرا او سالیان متمامدی با تلاش و جدیت فراوان و با برنامهریزی مدون، توانست حوزه بروجرد را احیاء کند و با تدریس خویش، بدان رونق ویژهای بخشد. وی در دوران اقامت در بروجرد علاوه بر تدریس، خود نیز از دانش فراوان آیتالله العظمی بروجردی-که در آن ایام در بروجرد میزیست- بهرهمند گردید و آنگاه به قم مراجعت کرد و تا آخر عمر شریف خود در این شهر اقامت داشت. وی در این باره میگوید:
«مدتی در زمان ایشان آیتالله بروجردی، بروجرد بودم، سپس وارد قم شدم. چند سالی در قم ماندم که آیتالله العظمی بروجردی راهی قم شد و زمانی که قم بودم نیز بیاطلاع از اوضاع ایشان در بروجرد نبودم. در ایام اقامت من در بروجرد، ایشان در روز دو نوبت -صبح وعصر- درس داشتندکه بنده در آن شرکت میکردم و عدهای نیز در آن شرکت میجستند». (٧)
اقامت در قم
آیتالله سلطانی در سال 1359ق. وارد شهر قم گردید و در این شهر رحل اقامت افکند و بیش از نیم قرن در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه (س) به تدریس درسهای فقه واصول اشتغال ورزید. وی بیتردید یکی از استادان برجسته و ممتاز در تدریس (کفایهالاصول) در حوزه علمیه قم به شمار میرفت. در آن عصر معروف بود که در میان استادان بزرگواری که به تدریس (رسائل) فرائد الاصول شیخ مرتضی انصاری و (مکاسب) و (کفایه الاصول) اشتغال داشتند، سه شخصیت ممتاز در تدریس این کتابها مهارت ویژه و تسلط فوقالعادهای داشتند که عبارتند از:
میرزا محمد مجاهدی تبریزی، شیخ عبدالحسین فقیهی رشتی و سید محمد باقر سلطانی و اکثر شخصیتها و بزرگان ممتاز، در نزد این سه استاد بزرگوار تحصیل کردهاند. آیتالله سلطانی در حل مشکلات درسی مهارت فوقالعادهای داشت. او با بیان جذاب و شیوای خویش، موفق شد شاگردان فراوانی را تربیت نمایدکه تعدادی از آنان از مراجع مسلم تقلید شدهاند. تدریس وی برکات علمی فراوانی داشت که مجموعه بزرگی از روحانیان و طلاب جوان، در دورههای مختلف از آن بهرهمند شدند. او که مجلس درس با شکوهش، مجتهد ساز و مرجعپرور بود، بدون کوچکترین ادعایی، طی سالهای متمادی، بیوقفه به تدریس علوم اسلامی پرداخت و چهره فروزان و شخصیت متین و منش بزرگوارانهاش، تبلور و نمادی شکوهمند از فضیلتهای فراموش شده و ارزشهای از یاد رفته بود. شماری از شاگردان بزرگوارش، اعم از مراجع معظم تقلید، مدرسین و استادان حوزههای علمیه، امامان جمعه و جماعت و خدمتگزاران به نظام مقدس جمهوری اسلامی می باشند.
البته شاگردان آیتالله سلطانی در سه مطقع «کفایه»، «رسائل» و «مکاسب» بیش از افرادی است که اشاره شد؛ زیرا آیتالله سلطانی در تدریس این سه کتاب شهرت خاصی داشته است و اکثر این طلاب این مقطع تحصیلی در درس وی شرکت میکردند. صاحب «آثارالحجه» مینویسد:
«آیتالله سلطانی طباطبایی که از سال 1359 قمری مهاجرت به قم نموده، تا کنون به تدریس سطوح اشتغال داشته که از پر جمعیتترین دروس سطوح عالی است که متجاوز از صدها نفر از طلاب و محصلین شرکت دارند» (٨).
حافظه قوی، قدرت بیان، تسلط فوقالعاده بر کتابهای فقهی و اصولی، همراه با حواشی شیرین و نیز قدرت تلخیص و جمعبندی مفید مطالب، همراه با قدرت تفهیم با زبانی روان و ساده، مهمترین ویژگیهای علمی این استاد فرزانه حوزه علمیه قم بودهاند.
تالیفات
آیتالله سلطانی درکناراشتغالات علمی، آثارارزشمندی را ازخویش به یادگار گذاشته است که عبارتند از:
1. رساله در استصحاب.
2. رساله در واجب مطلق ومشروط.
3. رساله در خیارات.
4. رساله در ادبیات فارسی.
5. رساله در شرح منظومه فقهی مرحوم میرزا محمد تنکابنی.
6. الفوائدالفاطیه فی الاصول (که آن را به نام حضرت معصومه (س) نوشته است).
شمهای از اوصاف اخلاقی
آیتالله شهید سید محمد باقر صدر درباره آیتالله سلطانی گفته است:
«السلطانی رجل کبیر، رجل ممتار علما و اخلاقا - آیتالله سلطانی مردی بزرگ و شخصیت ممتازی از لحاظ علم و اخلاق هستند. (١٧)
حجتالاسلام علی حجتی کرمانی درباره این شخصیت والامقام علمی و معنوی مینویسد:
از تشریفات «آقایی» و مظاهر ریاست، نه تنها به دور که متنفر بود و در هیمن رابطه، طی سالهای متمادی، تنها سه و یا چهار مرتبه توانستم با اصرار و حتی التماس آن وارسته مرد را در مناسبتهایی چون عید نوروز و یا عید غدیر ... وادار به جلوس نموده و اذن تشرف به حضورش را به نیابت از شاگردان و ارادتمندانش کسب کنم. هیچ گاه محبتهای پدرانه و خدمات ارزشمندش را فراموش نخواهم کرد.
وی انسانی شریف، نجیب، اصیل، والاتبار و با فضیلت بود. قامتی رسا و بلند و چهرهای تابناک و فروزان داشت. آرام و خرامان و در عین حال استوار گام میزد. متواضعانه و همراه با متانت راه میرفت. عظمت و آقایی و اصالت و بزرگ منشی، در همه رفتار و کردار و اطوار و چهره جذاب و نگاههای نافذش مشاهده میشد. بحق که تجسمی بارز و درخشان از مفهوم بلندی بود که آن مهرگستر جهانیان در وصف «عبادالرحمن» ارائه نموده است «و عبادالرحمن الذین یمشون علی الارضا هونا» (١٨) و در عین حال، نمادی بس با شکوه و مصداقی روشن از کلام علی بود که «کونوا دعاة النّاس بغیر السنتکم» من به یاد ندارم که حتی برای یک بار هم بر اریکه درس اخلاق به مفهوم کلاسیک آن تکیه زده باشد و حتی در قبال پافشاری شاگردانش به هنگام پایان سال تحصیلی، مبنی بر راهنمایی و ارشاد گفت: من خود بیش از همه کس، نیازمند ارشاد و موعظهام.
در فروردین ماه سال 1357 شمسی در خدمت ایشان سفری به مکه و مدینه و سوریه و لبنان (برای دیدار امام موسی صدر) و مصر رفتیم و مقید بودم مناسک عمره مفرده و نیز زیارت قبر مطهر رسول اکرم (ع) و قبور ائمه بقیع (ع) را با همراهی و پیشوایی این شخصیت ممتاز روحانیت تشیع به انجام برسانم و چنین شد. حالات و توسلات و قطرات اشکی که به همراه سکوت پر رمز و رازش بر گونههایش جاری میشد، بیش از صدها مقاله آگاهی بخش و خطابههای پر طمتراق، راهگشا و سازنده و حتی گشاینده برخی از معضلات فکری و مبهمات عقیدتی بود؛ این است نقش روشن و تعیینکننده عالم عامل.
از ویژگیهای متعالی و خصلتهای ممتاز استاد بزرگوارم، مرحوم آیتالله سلطانی این بود که دقیق و ظرف میاندیشد و آرام و لطیف سخن میگفت. بر مطالب و مفاهیم مورد بحث، تسلطی کامل و همه جانبه داشت و از هوشی سرشار و حافظهای سطح بالا برخوردار بود.
آن چه فرا گرفته بود، با فهم و درکی نیرومند به یاد داشت؛ بر واژهها و جملات زیبا و پرمحتوا مسلط بود. هیچ گاه برای بیان مقصود، دنبال جمله و یا واژهای نمیگشت. پیچیدهترین و دشوارترین مفاهیم در ذهن نقاد و بیان سحرآمیزش، چونان آب روان بود. خیرخواه و درد آشنا بود و بدون هر گونه تکلفی با فرزند و شاگرد مینشست و با او سخن میگفت و یا به سخنان وی با گشاده رویی وسعه صدری ممتاز گوش فرا میداد. هماره اهل مطالعه و تحقیق بود. مقالات و پژوهشهای نویسندگان، پژوهشگران جدید را به دقت مطالعه میکرد و نسبت به مکتبها و جهانبینیهای مدرن آگاهی داشت. روح حاکم بر زمان را میشناخت و نسبت به مسائل روز آشنائی داشت و خود نه تنها در فقه و اصول که در بسیاری از زمینهها اهل نظربود (١٩).
حجتالاسلام حاج سید حسن خمینی نوه دختری آن بزرگوار مینویسد:
«روزهای آغازین پاییز 68 نوجوانی بودم که هنوز دوره متوسطه را تمام نکرده است و به فرموده مردی که از دنیا دوستترش میدارم، به قم میروم. مقصد معلوم است. کسی را یارای تشکیک نیست. منزل پدر بزرگی که دوران کودکی را بیشتر از خانهمان در آنجا گذراندهام، در حوزه اشراق مردی که اگر چه پدر بزرگ است، اما برایم پدری میکند. من طلبه کوچکی هستم که هر شب موقع شام، درب اطاقم را میکوبند و در با صدای مخصوصی باز میشود و درگاه، مردی که تکیه بر عصای خویشتن زده است. پیرمرد، استاد حوزه است؛ بسیاری از مراجع از او کسب فیض کردهاند.
حدود هفتاد و اندی سال دارد و منزلش محضر دانشمندان است و من این توفیق را میآبم که در انتهای شب از او منطق کبری فرا بگیرم و این نه از جسارت من که خضوع اوست. یک بعد از نیمه شب، پیرمرد که آثار خواب را در چشمانش نمییابی، سخن میگوید: منطق طریقه صحیح گفتن است... دیگران تعریف میکنند که استاد در اتاقهای قدیمی منزل که بادری چهارلنگه به هم وصل شدهاند و درکنار آنها دالانی تا درب خانه پیش رفته است، مشغول تدریس است؛ کفایه میگوید؛ شاید حدیث جبر و اختیار و یا طلب و اراده. اتاقها و دالان، مملو از کسانی است که امروز بسیاری از آنان تن به خاک سپردهاند و بسیاری مسندگزین شدهاند. میدانیم پیرمرد از امام بسیار میگوید؛ بسیار دوستش دارد و عارف کامل نیز پیرمرد را دوست دارد. آن روز که از عارف مهربان میپرسند: در آقای سلطانی چه دیدهاید که چنین احترامش میکنید، میشنوید که شما ایشان را نمیشناسید؛ من هنوز به آقای سلطانی غبطه میخورم. (٢٠)
غروب ستاره
این فقیه مجاهدوفروتن، پس از86سال زندگی پرخیروبرکت درراه خدمت به اسلام وحوزههای علمیه، سرانجام درروزشنبه31خرداد1376ش. مطابق با15صفر1418ق. درمنزل یگانه دخترش درجماران بدرود حیات گفت.با اعلام خبر وفات او، پیامهای متعددی دربزرگداشت مقام علمی وعلمیاش ازسوی مقام معظم رهبری، مراجع معظم تقلید و شخصیتهای کشوری ولشکری صادرشد و دراستان لرستان سه روز عزای عمومی اعلام گردید. پیکر پاکش پس ازتشییع باشکوه درقم ونمازبران توسط آیتالله فاضل لنکرانی، به تهران منتقل و درجوار مرقد حضرت امام خمینی به خاک سپرده شد وجهانی ازعلم وعمل رابا خود، قرین خاک ساخت.
* (١) درباره وی بنگرید به مجموعه گلشن ابرار
* (٢) برای شرح تفصیلی سادات طباطبایی به کتاب عمده الطالب این عنبه مراجعه کنید
* (٣) آثارالحجه، شریف رازی ج2 ص 65
* (٤) مجله حوزه ویژهنامه سیامین سالگرد رحلت آیتالله بروجردی، شماره 43 و 44.
* (٥) مجله حوزه ش 43-44 ص 9 و 28
* (٦) ر.ک: نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی؛ تاریخ سیاسی معاصر ایران، سید جلالالدین مدنی؛ تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی
* (٧) مجله حوزه ش 43-44، ص
* (٨) آثار الحجه ج2 ص 64
* (٩) عالمی از تبار عالمان راستین، علی حجتی کرمانی، فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر ایران، ش 23و24.
* (١٠) مجله حوزه، شماره 35، مصاحبه ححه (حجت) الاسلام سید علی اکبر قریشی.
* (١١) مصاحبه نگارنده با آیتالله فیض گیلانی
* (١٢) مجله حوزه، شماره 43-44، ص 27-43 با تخلیص و تخلص
* (١٣) مجله حوزه، شماره 43-44 ص 37-39(باتخلیص)
* (١٤) مجله نامه مفید، شماره 4 سال 1377 ص 71 - 109
* (١٥) همان.
* (١٦) همان
* (١٧) مجله تاریخ معاصر ایران، ش23 و 24، ص369
* (١٨) فرقان، آیه 63
* (١٩) مقاله حجت الاسلام علی حجتی کرمانی، مجله تاریخ معاصر ایران، ش 23و24، ص 6-394؛
* (٢٠) روزنامه اطلاعات، 87/3/27، خاطرات حجه الاسلام سید حسن خمینی از آیتالله العظمی سلطانی طباطبایی.