تبیان، دستیار زندگی
آنها رفتند تا ما در بن‌بست‌های دنیا گیر نکنیم. رفتند و جاده‌ای تا خدا برای ما کشیدند تا ما از راه به بیراهه نرویم
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شهید  یوسف رائیجی
یوسف رائیجی

مرحبا که در چشم ساقی خراب افتاده‌اید و در خرابات دل، جرعه نوش شراب طهور از کوثر ولا بودید. آنگاه که چاووش عشق شما را در آن سوی ملکوت می‌خواند، بوسه بر گلبرگهای شقایق می‌زدید. آنگاه که در حجلة خاک جای گرفتید، ملائک هفت آسمان بودند که از ساحل آبی دریاهای موّاج ملکوت هبوط کردند تا خاک قبرتان را مهر نمازشان کنند.

و اکنون مست و خرامان در بیستون دل، یاد شما را حک می‌کنیم و این بار دل را به تمنا بر درخانة شهید یوسف رائیجی می‌بریم تا شاید زمشرق چشم ملکوتی‌اش این جاماندگان عالم خاک را با نگاهی میهمان بهشت کنند.

حضور خلوت عارفانة قنبرعلی، در نظر قدسیان خوش آمد و پاس صداقتش در بندگی خداوند در سال 1349 کودکی را به او ارزانی داشت. پدر که چون پیر کنعان، گمشده‌اش را در این فرزند یافته بود، نام او را یوسف نهاد و در تربیت او آن چنان کوشا بود که همگی رشک بر معصومیت یوسف می‌بردند.

آنها رفتند تا ما در بن‌بست‌های دنیا گیر نکنیم. رفتند و جاده‌ای تا خدا برای ما کشیدند تا ما از راه به بیراهه نرویم

یوسف می‌بایست در کشاکش حوادث و در سنگلاخ بادیة دنیا، آزمایش شود. در 4 سالگی از پشت بام طبقة دوم سقوط کرد و با این که خون زیادی از او رفته بود، به عنایت امام رضا(ع) نجات یافت. کودکی‌اش با شیرین زبانی و نمازهای کودکانه برای مادر سپری شد. دبستان را چون همة کودکان با ایام خوشش سپری کرد. دوران راهنمایی را با تلاش و کوشش بسیار پشت سر گذاشت و پس از اتمام دبیرستان در مدرسة شهید مطهری وارد حوزة علمیه مطلّب خان دامغان شد. در آنجا بود که تشنگی‌اش را با قدح عشق سیراب کرد و از بادة طهور آنچنان نوشید که واله و شیدای محبوب شد.آن عشق جوششی در درونش انداخت که با جدیت در راه کمال قدم گذارد.انس با یار در عزلت شبانگاهی، حزن در دل و شوخ طبعی با دوستان از ویژگی‌های اخلاقی شهید رائیجی بود.نظم و دقت در امور به همراه وفای به عهد، زینت روح با صفایش بود. سپیدة صبح زندگی‌اش را با زیارت عاشورا طلوع می‌کرد. شبهای پرستاره‌اش انیس سورة واقعه بود. با سکوت همدم بود، چرا که سکوت فریاد معرفت است. در مباحثات علمی شرکت می‌کرد و آن هنگام که هنگامة‌ جبین ساییدن بر خاک بندگی بود، همه چیز غیر از محبوب را فراموش می‌کرد. بارها به جبهه اعزام شد و در آنجا نیز نظم را سرلوحة کارهایش قرار داده بود، در عملیات کربلای 5 در شلمچه شرکت کرد و در آن سرزمین مقدس بود که مجروح شیمیایی شد.

شهید رائیجی همنشین بچه‌های با صفای گردان قمر بنی هاشم بود. پذیرش قطعنامه کاسة زهری بود که با هیچ نوش‌دارویی قابل التیام نبود و هرگز در باور یوسف نمی‌گنجید که در شهادت را بسته‌اند و او از قافلة‌ شهادت جا مانده است. اما نسیم رحمت از لاهوت وزیدن گرفت. تا آخرین بازماندگان قافلة خوبی‌ها را با خود ببرد و در عملیات مرصاد در تاریخ 5 مرداد 67 بود که مرغ جان بی‌قرار یوسف در منطقة‌ اسلام آباد به پرواز درآمد و شهد شیرین شهادت را نوشید. آنها رفتند تا ما در بن‌بست‌های دنیا گیر نکنیم. رفتند و جاده‌ای تا خدا برای ما کشیدند تا ما از راه به بیراهه نرویم . و اکنون مزارش در فردوس رضای دامغان قطعه‌‌ای از خاک بهشت است که شفای دلهای بلا دیده‌ای است که داغ هجران بر دل دارند

پدر عزیز! خودت می دانی به جایی می‌روم که ملکوتش نامند،‌به جایی می‌روم که بهشتش نامند. زندگی ذلت بار را هرگز قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ و شهادت را بر آن ترجیح می دهم .

وصیت نامه

مرگ سعادت آمیزی است که شروع شدن زندگی پربار و جدیدی را نوید می دهد. خداوند در قرآن مجید می فرماید : «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون» البته نپندارید که شهیدان راه خدا مرده اند، بلکه زنده گانند و در نزد خدا متنعم خواهند شد. (آل عمران/169) ما جان به خدا دادیم تا زنده شما باشید بر خاک مــــزار ما یکدم به دعا باشید از پیچ و شکنج دهــر نومید نباید شد مردانه در این میدان با شور و نوا باشید.

 سپاس و ستایش بی حد سزاوار خداوندی است که در دیده (خود) روشن تر از همه چیز و واضح تر از وضوح است . سپاس بیکران او را که انسانها را نعمت روان و روانها را نیروی خود و نفوس را لباس فضایل و آرایش کمالات زینت بخشید و در میدان عمر به مسابقه دانش و کمال فرمان داد. پیشروان را پاداش نیکو و بیکرانی و پلیدان و زیانکاران را کیفر متناسب به جرمشان قرار داد. و درود فراوان به فرستادگانش‌که در همة عمر اندیشه‌ای جز ابلاغ رسالت و تکمیل نفوس و تطهیر روانها در رساندن قافلة بشری به قافلة کمال انسانی نداشته‌اند، خاصه به خاتم پیامبرانش محمد بن عبدالله (ص) و جانشینان گرامی آن حضرت که رهروان طریقة توحید و رهبران جامعه توحیدی اند. با درود و سلام به پیشگاه مقدس امام زمان (عج) و نایب بر حقش خمینی عزیز و با درود و سلام به شهیدان انقلاب اسلامی از شهدای صدر اسلام تا به اکنون. حضور محترم و خدمت پدر بزرگوارم سلام علیکم«فنعمه عقبی الدار»

پدر عزیز! خودت می دانی به جایی می‌روم که ملکوتش نامند،‌به جایی می‌روم که بهشتش نامند. زندگی ذلت بار را هرگز قبول نخواهم کرد و مرگ سرخ و شهادت را بر آن ترجیح می دهم . پدرم ! اگر چه من فرزند خوبی برای شما نبودم و نتوانستم حق خودم را نسبت به شما اداء کنم،‌ولی امیدوارم که جان خود را فدای شما کنم . چرا؟ برای اینکه راه شما همان راه خداست و امیدوارم که به من هیچ وقت ناکام نگویید ، زیرا من در نهایت کام (شهادت) را گرفتم که بهترین نعمات است.

 با عرض سلام خدمت مادر عزیزم که بعد از خدا بهترین و عزیزترین پیش من هستی ، به وجودت افتخار می کنم ،‌به من درسی آموختی که پای خود را جای پای یاران امام حسین (علیه السلام ) قرار دهم . مادر! چه کشته شوم و چه سالم برگردم ،‌برای تو افتخار بزرگی است.

با عرض سلام خدمت برادران خوبم ،‌ای عزیزان ! مرا ببخشید ،‌نماز را بپای دارید ،‌اسلحه گرم برادران شهید را نگذارید روی زمین سرد شود ،‌پای خود را جای پای (خط) امام قرار دهید.

باعرض سلام خدمت خواهران بزرگوارم ،‌خواهرانم ! حجابتان را حفظ کنید ، نماز اول وقت را فراموش نکنید و صبر و ایثار و استقامت را سرلوحة زندگی خود قرار دهید. پیامی که به امت حزب الله دارم این است که در امور توکل داشته باشید و به یاد خداوند زیاد باشید ، چرا؟ برای اینکه (الا بذکر الله تطمئن القلوب) هان که بوسیله گفتن ذکر خدا ،‌دلها آرامش می‌گیرد. پشتیبان روحانیت باشید و امام عزیز را تنها نگذارید مسجدها را پر کنید، چرا؟ برای اینکه امام عزیز فرمودند: مسجد سنگر است و سنگر ها را حفظ کنید و جبهه ها را گرم نگهدارید. . . . . . . .از همگی شما حلالیت می طلبم. یوسف رائیجی


نوشته حسن رضایی برگرفته از پرونده شهید در ستاد کنگره شهدای روحانی