تبیان، دستیار زندگی
بر اساس شواهد متقن و دلیلهاى محکم، اجتهاد و فقاهت در طول تاریخ، همواره همراه با تحول و دگرگونى و آمیخته با نوآورى بوده است. گسترش فقه، از یک دوره فشرده و کوتاه در کتابهایى چون مقنع و مقنعه، به مباحث و مسائل پرفروع و گسترده در کتابهایى مانند جواهرالکلام و
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

حقیقت اجتهاد نوآورى است
اجتهاد

  1. بر اساس شواهد متقن و دلیلهاى محکم، اجتهاد و فقاهت در طول تاریخ، همواره همراه با تحول و دگرگونى و آمیخته با نوآورى بوده است. گسترش فقه، از یک دوره فشرده و کوتاه در کتابهایى چون مقنع و مقنعه، به مباحث و مسائل پرفروع و گسترده در کتابهایى مانند جواهرالکلام و مکاسب، خود، گواه صادقى است بر این ادعا.

قسمت اول را اینجا مطالعه بفرمایید

در اصل، تحول، نواندیشى و نوآورى، جزء حقیقت و بافت حرکت اجتهادى است.

واژه اجتهاد، به معناى حقیقى، هم از نظر ماده و هم از نظر هیأت، عبارت است از به کارگیرى تمام توان، با مشقت فراوان، براى فهم و برداشت از سنت و قرآن و استخراج و استنباط احکام اسلام.

روشن است که راه طى شده را دوباره پیمودن، مسائل و احکام استنباط شده را به بوته بررسى نهادن، در نهایت، رأى مورد پذیرش گذشتگان را پذیرفتن، احتمال خلاف در فهم و برداشتهاى پسینیان ندادن، به تفکر و ژرف کاوى در دلیلهاى شرعى نپرداختن، زحمت و رنجى ندارد; زیرا اجتهاد حقیقى نیست، بلکه، بنا به گفته شهید مطهرى: (تقلیدى است در فرم و شکل اجتهاد.)

آنچه کار مى برد و تلاش و تکاپو لازم دارد، راه نارفته را پوییدن، مشکلات علمى را پاسخ گفتن، گرههاى علمى را با سرانگشت اجتهاد، قدرتمندانه گُشودن و درباره مباحث جدید به تحقیق پرداختن است. اگر برداشتهاى جدید و کشفهاى نو مجتهدان سخت کوش و باهوش از نصوص و متون دینى نبود و تنها مسائل کشف شده، بى کم و کاست، به طور مکرر، مورد بحث و بررسى قرار مى گرفت و علماى دین، براى فهمى نو از دین به پا نمى خاستند، ما امروز شاهد این همه بالندگى در علوم اسلامى و پیدایش و رشد صدها، بلکه هزارها فرع و قاعده و مساله جدید و نو پیدا نمى بودیم.

بى گمان، گسترش بى وقفه علوم، از جمله فقه و اصول در حوزه اجتهاد و فقاهت، میراث گرانبها و محصول پرارزش کوششهاى بى وقفه و خستگى ناپذیر و پى گیر مجتهدان نامور و نو اندیش بوده و هست. در هر دوره و عصرى که باب نوآورى، گشوده بوده، فقه و اصول، بیشتر گسترش یافته اند و به هر اندازه که اجتهاد از این عرصه به دور مانده، فقه و اصول، از پیشرفت بازمانده اند و توان بر پاسخ گویى به مسائل نو پیدا نداشته اند.

نوآورى در اجتهاد، یا افتخار علمى

کشف مطالب جدید و فهم و برداشت از متون و نصوص دینى و گشودن باب تازه بر روى مسائل اسلامى  نشانه اقتدار فکرى و توان فقهى و مایه افتخار و فخر علمى نوآوران است.

مجتهدان و فقیهان بزرگ، از نوآوران علمى و فقهى، به عنوان مفاخر فکرى و علمى یاد مى کنند و قدرت فهم جدید و برداشت نو از دلیلهاى شرعى را نشانه نبوغ و فکر سرشار اندیشه وران نوآور مى شمرند.

در کلمات بسیارى از فقیهان و اصولیان دیده مى شود که پس از تحقیق و کند وکار درباره مبحثى سنگین و عمیق و اقامه دلیل و برهان بر ثابت کردن آن، با سرور و شادمانى مى نویسند:

(هذا ممالم یسبقنى الیه احد.)

این مطلبى است بى سابقه که هیچ کس در فهمیدن آن بر من پیشى نگرفته است.

صاحب معالم، پس از طرح بحث مفصل و سنگینى درباره این که امر به شیىء مقتضى نهى از ضد هست، یا نیست، مى نویسد:

(وعلیک بامعان النظر فى هذه المباحث فانى لا أعلم احداً حام حولها.)1

درباره آنچه بحث کردیم، با دقت تمام نظر درنگ کنید; زیرا آنچه را ما مطرح کردیم، کسى از پیشینیان به آن نزدیک نشده است.

صاحب جواهر در پایان بحث بیع فضولى، پس از یک بحث پرفراز و نشیب و تحقیقى مى نویسد:

(وکیف کان فقد ظهر لک الحال فى اصل المسأله واطرافها على وجه ارتفع عنه الاشکال فى جمیع ماکثر فیه القیل والقال.

ولعلّه من خواص هذا الکتاب ککثیر من المباحث التى وقع فیها البحث والاضطراب.)2

بسیارى از فقیهان را، به گشودن باب جدید در فقاهت و نوفهمى و نوآورى ستوده اند.

میرزاى آشتیانى در تجلیل و بزرگداشت از مقام شیخ انصارى مى نویسد:

(فان ماذکرنا من التحقیق رشحة من رشحات تحقیقاته و ذرة من ذرّات فیوضاته، ادام اللّه افضاله واظلاله، فلا تحسبنّه غیر خبیر بهذه المطالب الواضحه کیف وهو مبتکر فى الفن بما لم یسبقه فیه سابق)3

آنچه را تحقیق کردیم، رشحه اى از رشحات تحقیقات و ذرّه اى از ذرّه هاى برکات شیخ است.

مبادا بپندارى که بر چنین مطالبى آگاهى نداشته است.

چگونه چنین مطالبى بر او پنهان بماند، در حالى که در فن اصول، ابتکاراتى دارد که هیچ کس از پیشینیان بر وى پیشى نگرفته است.

همو نیز، در مبحث براءت، مسأله قطعى بودن علم اجمالى، به شرط این که متعلق تکلیف مورد ابتلا باشد، مى نویسد:

(لم نقف على التصریح به فى کلماتهم بل المترائى منها فى قصر شرایط التکلیف وحصرها فى اربعة عدم اشتراطه.

و من هناکان بعض مشایخنا کثیراً ما یطعن على شیخنا الاستاد العلامة بکونه منفرداً فى تأسیس هذا الاصل والشرط الاّ انه یجده المنصف المتأمل المتتبع.)4بر اعتبار ابتلا در قطعى بودن علم اجمالى، در سخنان پیشینیان، به طور روشن اطلاع نیافتیم، بلکه آنچه از سخنان آنان استفاده مى شود و به چشم مى خورد این است که: ابتلا شرط نیست. ا زآن جا که حرف شیخ، جدید است، برخى از بزرگان، بر شیخ ما، علامه انصارى، زیاد اشکال گرفته اندلکن شخص منصف و اهل درنگ و کاووش، آن را حق مى یابد.

آن گاه در بیان اهمیت این دیدگاه جدید مى افزاید:

(وهذا اصل یترتب فوائد جلیله بالنسبة الى غیر المقام ایضا.)

میرزاى تبریزى، در ذیل همین بحث شرط بودن ابتلا، مى نویسد:

(اعلم ان هذه المسألة اعنى اشتراط کون طرفى العلم الاجمالى محل ابتلاء للمکلف فى وجوب الاجتناب عنهما من خواص هذا الکتاب ولم یسبق الى المصنف، قدس سره، فى ذلک احد فیها اعلم.)5

بدان که این مسأله: واجب بودن اجتناب از اطراف علم اجمالى، به شرط این که اطراف آن مورد ابتلا باشد، از سخنان و ابتکارات ویژه کتاب رسائل است و بر مصنف آن، تا جایى که من آگاهى دارم، کسى پیشى نگرفته است.

همو، مى افزاید:

(بى گمان بر اعتبار این شرط در قطعى بودن علم اجمالى، هیچ آیه و روایتى دلالت ندارد، بلکه این حقیقتى است که از حکم عقلا استفاده مى شود.) 6

پس، سخن نوآوردن و طرح نو در افکندن، نشانه توانایى فکر، دقت و ژرف اندیشى به شمار مى آید; از این روى، صاحبان افکار جدید و اهل ابتکار، مورد تجلیل و ستایش بزرگان قرار گرفته اند و لقب مؤسس، مبتکر و عنوان: (لم یسبقه الیه احد) و را ویژه خود کرده اند.

اجتهاد


سید احمد حسینی

تنظیم:امید واضحی آشتیانی.حوزه علمیه


پی نوشتها:

1. (معالم)، /71، انتشارات اسلامى، وابسته به جامعه مدرسین، قم.

2. (جواهر الکلام)، محمد حسن نجفى، ج22/309.

3. (بحرالفوائد)، میرزاى آشتیانى، ج1/52.

4. (همان مدرک)/102.

5. (اوثق الوسائل)، میرزاى تبریزى /336.

6. (همان مدرک)/337.